تفسیر آیه ۴۰ و ۴۱ سوره فصلت چیست، و چه فرقی بین الحاد و کفر وجود دارد؟

پاسخ اجمالی

از مجموع آیات برداشت می‌شود که تفاوت چندانی میان کفر و الحاد وجود ندارد.
آیات مورد نظر نیز در مقام تهدید ملحدان و کافرانی است که آیات خدا – چه آیات تکوینی و چه آیات و نشانه‌های تشریعی- را با نیرنگ‌هاى مختلف و با تراشیدن نظریّه‌‏هاى فلسفى و اندیشه‌‏هاى باطل و دروغ‌بافی‌هاى خیالى رد می‌کردند.
قرآن کریم می‌فرماید کار اینها بر خداوند پوشیده نیست؛ زیرا علم خدا بر نیّت‌هاى پلید آنها احاطه دارد و بدان سبب به  آنها پاداش آتش می‌دهد. آنان را به زور و بدون این‌که دستشان به مأمنى برسد و انتظار حامی و پناهی؛ از قبیل شفیع، ناصر و یا عذر مقبول داشته باشند، در آتش می‌اندازند.
 

پاسخ تفصیلی

۱. «إِنَّ الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقى‏ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتی‏ آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛ کسانى که آیات ما را تحریف می‌‏کنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسى که در آتش افکنده می‌‏شود بهتر است یا کسى که در نهایت امن و امان در قیامت به عرصه محشر می‌‏آید؟! هر کارى می‌‏خواهید انجام دهید، او به آنچه انجام می‌‏دهید بینا است.


برای «الحاد» معنای مختلف نقل شده است؛ مانند انحراف، سوت و کف‌زدن هنگام تلاوت آیات قرآن، دشمنی، تکذیب آیات الهی و… .[۱]
از قتاده، ابن زید و سدى نقل شده است که معناى الحاد در آیات خدا، همان کف و سوت‌زدن‌هایى است که به هنگام قرائت قرآن انجام می‌دادند.
مجاهد می‌گوید الحاد در آیات عبارت است از: جابجا کردن آیات، و گذاشتن آن در جایى که مربوط به آن نیست.
ابن عبّاس به نقل از بعضى از مفسّران می‌گوید؛ منظور از آیات این‌جا دلیل‌هایى است بر توحید، و الحاد در این ادلّه عبارت است از: انحراف از آن و ترک استدلال با آن.[۲]


سیاق این آیه، سیاق تهدید ملحدان این امت است، هم‌چنان که آیه بعدى نیز این مطلب را تأیید می‌کند. از آن‌جا که کلمه «یلحدون» و کلمه «آیاتنا» به صورت مطلق ذکر شده‌اند: «إِنَّ الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ آیاتِنا»؛ لذا الحاد شامل همه الحادها می‌شود، چه الحاد در آیات تکوینى خدا؛ مانند خورشید، ماه و… که مشرکان آنها را آیات خدا می‌شمارند و در عین حال آنها را می‌‌‏پرستند و مرتکب انحراف و الحاد می‌شوند، و چه الحاد در آیات وحى و نبوت که باز مشرکان، قرآن کریم را افتراء بر خدا و گفتار پیامبر اسلام(ص) دانسته، و یا براى نشنیدنش سر و صداهاى بی‌معنا به راه می‌اندازند. و یا غیر مشرکان از فرق ضاله که آن‌را از پیش خود تفسیر نموده و یا به منظور فتنه‌انگیزى در بین مسلمانان تاویلش می‌کنند، که تمامى اینها الحاد در آیات خدا است.[۳]


در جمله «لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا»، می‌خواهد بگوید با وجود آن‌که ملحد به نیرنگ‌هاى مختلف دست می‌زند و می‌کوشد برای رد نمودن آیات الهی خود را با تراشیدن نظریّه‌‏هاى فلسفى، اندیشه‌‏هاى باطل و دروغ‌بافی‌هاى خیالى بپوشاند، ممکن است این همه مردم را بفریبد، و خود را نیز با آنها بفریبد، اما اینها بر خداوند پوشیده نیست؛ زیرا علم خدا بر نیّت‌هاى پلید آنها احاطه دارد و بدان سبب به آنها پاداش آتش می‌دهد.[۴]
در ادامه آیه با گفتن: «أَ فَمَنْ یُلْقى‏ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ»، جزاى روز قیامت را اعلام می‌کند و آن عبارت است از این‌که اهل جهنم را به زور و بدون این‌که دستشان به مأمنى برسد و انتظار حامی و پناهی از قبیل شفیع، ناصر و یا عذر مقبول داشته باشند، در آتش می‌اندازند. در نتیجه به غیر از افتادن در آتش هیچ سرنوشت دیگرى ندارند.


ظاهراً جمله «أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ»، در این مقام باشد که بگوید مردم در قیامت دو طایفه‌‏اند، و طایفه سومى ندارند. اول، طایفه‌‌اى که در ایمان به خدا و به آیات او استوارند. دوم، طایفه‌‏اى که در آیات خدا الحاد و انحراف می‌ورزند. با این تقسیم روشن می‌شود که اهل استقامت در روز قیامت در ایمنى قرار دارند.[۵]


خداى قهار در پایان آیه بر تهدید و هشدار کافران و مشرکان می‌افزاید و می‌فرماید: هر عملى که می‌خواهید انجام دهید؛ زیرا فعلاً در دنیا داراى آزادى عمل هستید، ولى در عین حال باید بدانید که خداوند سبحان از کلیه اعمال شما آگاه و به رفتارتان بینا است: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ». یعنى هر چه می‌خواهید بکنید که خدا به آنچه می‌کنید بینا است. و این جمله تهدید قبلى را تشدید می‌کند.[۶]


از آن‌جا که وقتى از هدایت کسى مأیوس شوند او را به حال خود رها می‌کنند، و می‌گویند هر کارى می‌خواهى بکن، در ادامه این آیه آنها را مخاطب ساخته می‌گوید هر چه می‌خواهید انجام دهید، اما بدانید که خدا به آنچه انجام می‌‏دهید بینا است.
بدیهى است این امر به معناى آزادى عمل آنها، و یا الزام به انجام هر کار نیست، بلکه تهدیدى است نسبت به آنها که هیچ حرف حقى در گوششان فرو نمی‌رود، تهدیدى است پر معنا و توأم با وعده مجازات؛ چرا که دیدن اعمال و نگه داشتن حساب آنها براى همین منظور است.[۷]
۲٫ «
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیز»؛ کسانى که به این ذکر [قرآن‏] هنگامى که به سراغشان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفى نخواهد ماند)! و این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر.


مراد از «ذکر» قرآن کریم است؛ چون قرآن مشتمل بر ذکر خدا است.[۸] برخی می‌گویند اطلاق «ذکر» بر قرآن بدان جهت است که قبل از هر چیز انسان را متذکر و بیدار می‌سازد و حقایقى را که انسان اجمالاً با فطرت خدادادى دریافته، با وضوح و تفصیل شرح می‌دهد. نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، از جمله در آیه ۹ سوره حجر می‌خوانیم: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما این ذکر و یادآورى را نازل کردیم و به طور قطع از آن پاسدارى خواهیم کرد.[۹]


این‌که جمله را مقید به قید «لَمَّا جاءَهُمْ» کرده، دلالت دارد بر این‌که مراد از «الَّذِینَ کَفَرُوا» مشرکان عرب‌اند که معاصر با نزول قرآن بودند، چه قریش و چه غیر آنان.[۱۰]
این آیه سخن را از توحید و معاد به قرآن و نبوت می‌کشاند، و باز به صورت هشدار به کافران لجوج و بی‌منطق می‌فرماید: آنها که به این ذکر و یادآورى الهى (قرآن مجید) به هنگامى که به سراغ آنها آمد کافر شدند بر ما مخفى نخواهند ماند. و بعد براى بیان عظمت قرآن می‌افزاید: به طور مسلم کتابى است شکست ناپذیر: «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ».


کتابى است که هیچ‌کس نمی‌تواند مانند آن‌را بیاورد و بر آن غلبه کند، کتابى است بی‌نظیر؛ منطقش محکم و گویا؛ استدلالاتش قوى و نیرومند؛ تعبیراتش منسجم و عمیق؛ تعلیماتش ریشه‌دار و پر مایه، و احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهاى واقعى انسان‌ها در تمام ابعاد زندگى.[۱۱]
با توجه به آنچه بیان شد به نظر می‌رسد تفاوتی بین کفر و الحاد وجود نداشته باشد؛ چرا که بسیاری از مفسران تفاوتی بین کفر و الحاد قائل نشده‌اند، بلکه کافران را همان ملحدان دانسته‌اند.[۱۲] و کفر به قرآن را یکی از مصادیق الحاد در آیات الهی می‌دانند.[۱۳]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ‏۴، ص ۵۳- ۵۴، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۹، ص ۲۲، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۳]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۳۹۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۴]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏۱۲، ص ۲۳۵، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۵]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۳۹۷.

[۶]. همان؛ تفسیر آسان، ج ‏۱۷، ص ۳۵۵- ۳۵۶.

[۷]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۲۰، ص ۲۹۶- ۲۹۷، تهران، دار اکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.

[۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۳۹۷.

[۹]. تفسیر نمونه، ج ‏۲۰، ص ۲۹۷.

[۱۰]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۳۹۷.

[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ‏۲۰، ص ۲۹۷.

[۱۲]. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج ‏۲۴، ص ۱۳۸، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.

[۱۳]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۳۹۷.