«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».

فقط یک مَعبود در عالَم وجود دارد

از این جهت که آیت الکُرسی از مَنظر روایات و اهل اَذکار و اوراد جُزء مهم‌ترین و اَسرارآمیزترین آیات قرآن کریم است. بعضی از روایات در جلسه‌ی گذشته خوانده شد. آقای «دهقانی» در پایان کار یک روایت بسیار زیبایی را خواندند. و این‌که هرکسی بعد از هر نماز مُقیّد باشد که این آیه را بخواند، بین او و بهشت فقط مرگ است. مرگ که می‌آید، دیگر مانعی برای ورود به بهشت وجود ندارد. از این قَبیل آثار و برکات که هم خیلی مُشوّق است که انسان با این آیه‌ی مبارکه مأنوس باشد و هم ایجادِ انگیزه می‌کند که آدم خوب بفهمد و تَدبُّر بکند و در جانش حقیقت و نورانیّت این آیه‌ی کریمه مُستقر می‌شود. مرحوم «علّامه طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف قَدّس اللهُ نَفسه و رَزقنا اللهُ حَشره و شَفاعه) در ارتباط با مسأله‌ی «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ[۲]» مطالب با ارزشی دارند. در مورد «اللَّهُ» می‌گویند که در آیات گذشته توضیح داده‌ام که یا از «وَلَه» است و یا از «اَلَهَ الرّجُل» است که قاعدتاً هرکدام باشد، با دیگری مُلازم است. پرستش دلشُدگی می‌خواهد. دلشُدگی و حیرت‌زدگی هم دلبَری می‌خواهد که انسان والِه کسی باشد، سرگردان کسی شده باشد؛ و یا این‌گونه نباشد؛ در مقام پَرستش فانیِ او شده باشد. این‌ها لازم و مَلزوم هستند. ولی لَفظ شریفِ «اللَّه» عنوانی برای ذات است. ذاتِ مُستجمعِ جمیع کمالات. «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛ این «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» یعنی ثُبوتِ هر مألوهی را نَفی می‌کند. لذا قرآن کریم در مورد بُت‌ها به بُت‌پَرست‌ها می‌فرماید: «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا[۳]»؛ حقیقتی ندارد. شما یک اَلفاظی می‌گویید و اسمی گذاشته‌اید؛ ولی مُسمّایی ندارد. حقیقت خارجی ندارد و مَعبود بیش از یکی نیست. دلبَر بیش از یکی نیست و آن خداوند است.

مَعنای «حَیات» در بیان علّامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)

بعد از طرح وحدانیّت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) که «لیس فی الدار غیره دیار[۴]»، اوّلین صفتی که خداوند متعال مَطرح فرموده است، حَیّ است و بعد هم قَیّوم است. مرحوم علّامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) حَیات را توضیح می‌دهند. با برداشت‌هایی که همه می‌توانند در زندگی داشته باشند، فرمودند: موجودات دو قِسم هستند؛ یک قِسم اَشیاء ثابت هستند، موجوداتی که ما با این‌ها سر و کار داریم و در عالَم حِسّ با این‌ها برخورد داریم، یک بخش از موجودات، موجودات ثابت هستند. ما از زمان تمیزمان سنگ‌ها، کوه‌ها را دیده‌ایم و تا هنگام مرگ‌مان هم می‌بینیم که این صَخره‌ها هیچ تغییری ندارند. حالا اگر کسی از بیرون بیاید و مُنفجر کند، موضوع دیگری است. ولی خود به خود افزایش و کاهشی در آن دیده نمی‌شود، زَوالی در آن دیده نمی‌شود. در مقابل این موجودات ثابت و لایتغیّر، موجوداتی را می‌بینیم که این‌ها تولّد و زَوال دارند. یک روزی به وجود می‌آیند، جوانه می‌زند، خودش را نشان می‌دهد، طولی نمی‌کشد که زرد می‌شود و بعد هم برگ‌ها می‌ریزد و دیگر اثری از آن باقی نمی‌ماند. در عالَم حیوانات هم چه حیوانات که از بیضه درمی‌آیند، تُخم‌گذاری می‌کنند و چه حیواناتی که با لِقاح انجام می‌شود، همه‌ی این‌ها را می‌بینیم که اُفول دارند. چند صَباحی آمدند و بعد می‌بینیم که آرام‌آرام بچّگی به جوانی، جوانی به کَمال و سپس سِیر نُزولی طیّ می‌شود و بعد هم می‌بینیم همین موجودی که سرپا بود و خودش را نشان نمی‌داد، حالا دیگر آرام‌آرام فرسوده شد و نهایتاً اُفتاد و دیگر انسان تحرّک و اَثری از آن نمی‌بیند.‌ دقّت در این اُمور که می‌کند، می‌فَهمد آنچه که ما در ظاهر می‌دیدیم، حقیقت این موجود نبوده است؛ بلکه به یک چیزی مُتّکی بوده است و تا آن را دارا بود، این حرکات و آثار و تعامل را داشت؛ ولی حالا بدونِ آن هیچ شده است. از آن حقیقتی که این به برکت آن حقیقت این اَطوار را پُشت سر گذاشته است تا به دوره‌ی فرسودگی رسیده است و بعد هم هیچ شده است، از آن حَیات نام می‌بَرند. این‌ها موجوداتِ ذی‌حیات هستند. رُشد دارند، تولیدِ مِثل دارند. این‌ها حَیات است. این‌ یک تَقسیم است. تَقسیم دیگری که مرحوم علّامه‌ی بزرگوار در مورد حَیات یعنی خودِ موجوداتِ ذی‌حَیات مَطرح می‌کنند، می‌فرمایند: در قرآن کریم آیاتی هست که خودِ زمین را نام می‌بَرد؛ «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا[۵]»؛ زمین مرگ دارد و زندگی دارد. پس خداوند متعال خودِ زمین را مُتّصف به حَیات و مرگ می‌کند. در مورد گیاهان هم همین‌گونه است. «اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ[۶]»؛ بعد هم می‌بینید که از بین رفت. این هم یک نوع حَیاتی است که خداوند متعال در مَحسوسات به این‌ها اِطلاق می‌کند.

حَیات دُنیوی که همواره برای انسان دَردسر به همراه خواهد داشت

یک تَقسیم دیگری در قرآن کریم برای حَیات آمده است؛ حَیات دُنیوی و حَیات اُخروی. و خداوند متعال حَیات را به دنیا نسبت داده است؛ اما حَیات دنیا را با صفاتی مُتّصف کرده است که دلیل بر این است که حَیات دنیا ارزش چندانی ندارد و برای انسان شایسته نیست به چنین حَیاتی دل ببَندد. هم حَیات دنیا را مَتاع مُعرّفی کرده است؛ هم عَرَض مُعرّفی کرده است، یعنی چیزی که عارض می‌شود و بعد هم از بین می‌رود؛ هم لَعِب و لَهو مُعرّفی کرده است. حَیات دنیا هم لَعِب است، لِعاب دهان که چیز ثابتی نیست و دور ریختنی است، بازی‌هایی که بچّه‌ها انجام می‌دهند، به آن‌ مُلاعبه یا لَعب بچّه‌گانه می‌گویند. دلیل آن هم این است که همه‌ی این‌ها جلوه‌های موقّت است و نمی‌ماند. بچّه‌ یک دقیقه بازی می‌کند و بعد هم از آن زَده می‌شود و این بازی یا اسباب‌بازی را کنار می‌زند. «عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا[۷]» هم برای این است که عارضی است، دَوام ندارد. و صفات دیگری که برای حَیات دنیا بیان شده است: «زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا[۸]»؛ خداوند متعال همه‌ی این‌ها را برای تَنبُّه‌دادن بندگانش به این‌که این بِستری که شما در آن قرار گرفته‌اید، شما را فَریب ندهد. این مَتاع است، مَتاع چیزِ همیشگی نیست. مَتاع برای مُعامله است. مَتاع  سرمایه‌ای است که انسان با آن داد و سِتد می‌کند. عَرض هست، لَعِب هست، سرگرمی هست، زینت هست. زینت هم چیزی است که واقعیّت شیء این نیست. وقتی تَزیین می‌کنند، «مَا قُصِدَ لَم یَقَع وَ مَا وَقَعَ لَم یُقصَد»، کسی با زینت جَلب توجّه می‌شود، ولی شخص طالب این زینت نیست. طالب چیزی است که این زینت آن را نشان نمی‌دهد. دنیا هم برای اهل دنیا دقیقاً جایگاه آرایش زنانه را دارد. این زنی که خودش زیبا نیست، یک ظاهرسازی هست و این ظاهر مَقصد او نیست. آن چیزی که او قَصد کرده است، این نیست؛ آن چیزی که او نمی‌خواهد، این است. دنیا همین است. دنیا عروسی است که با هیچ‌کسی وَصلتی با این دنیا حاصل نشده است و از هیچ‌کسی هم طلاق نگرفته است، جُز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمودند: «قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً[۹]»؛ بینونَت دائمی بین خود و دنیا را اعلان کرده است؛ ولی دیگران به دنبال این ازدواج رفته‌اند. به همه وَعده‌ی ازدواج داده است، ولی حَسرت خود را در دل آن‌ها گذاشته است و هرکسی جلوی حِجله‌اش رسیده است، کُشته است. همه‌ ناکام هستند. همه‌ی دنیاطلب‌ها در طلب دنیا به آرزویشان نرسیده‌اند. ناکام از دنیا رفته‌اند. در حدیث قُدسی هم هست که خداوند مَنّان به دنیا خطاب فرموده است: یا دنیا! «اخدمی من خدمنی، و أتعبی من خدمک[۱۰]»؛ هرکسی که علاقه و عشق به دنیا پیدا کند، نه تنها دنیا به او وِصال نمی‌دهد و موجب لذّت او نمی‌شود، بلکه مایه‌ی دردسر اوست. اصلاً دردسر آدم‌های در دنیا، همین دنیاست. اگر کسی بتواند از دنیا ببُرد، هیچ دردسری ندارد، مشکلی ندارد. مقامش، شُهرتش، ثروتش، جاذبه‌های جنسی‌اش، شَهواتِ مُختلفش همگی رَنج است. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ[۱۱]»؛ هم بَلاخیز است و هم فَریب می‌دهد. انسان هم فَریب او را می‌خورد. هزار بار شکست خورده است، ولی باز این هم از قدرت‌نَمایی‌های خداوند متعال است. آدم از شکست‌های در وِصال دنیا، حاضر نیست تا دست از این بی‌وَفا بردارد. همچنان تا هست، بازی می‌خورد و فَریب دنیا همواره او را به دردسر و مَشقّت‌ها می‌کشاند.

حَیات اُخروی که حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) در قرآن کریم مُعرّفی فرموده است

در مقابل حَیات دنیا، یک حَیات دیگری است که خداوند متعال در آیات مُختلف خواسته است که ما را با آن حَیات آشنا نماید. یکی حَیاتی است که حاصل ایمان و عمل صالح است. «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً[۱۲]»؛ این این‌جا و آن‌جا ندارد. هرکسی دارای این دو بال بود، آن حَیات رَفیع نَصیبش می‌شود، اُوج می‌گیرد و به یک حَیات طیّبه‌ای دست پیدا می‌کند. در سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت هم یک واقعیّت را که بیان فرموده است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ[۱۳]»؛ این‌جا دیگر حَصر حَیات است. یعنی مَعلوم می‌شود آن چیزی که در این‌جا حَیات گفته می‌شود، این حَیاتِ واقعی نیست؛ بلکه حَیات مُنحصراً حَیات اُخروی است؛ «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ». پس حَیاتی که موت دارد، این شایسته‌ی حَیات نیست و حَیات آن چیزی است که مُقابل مرگ است. حَیاتی که مرگ عارض آن می‌شود، حَیات نبوده است؛ عَرَض بوده است، اَمر زائلی بوده است. اما آخرت حَیّ لایَموت است. این‌که فرموده است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ»، زیرا مَرگ به دنبال آن نیست. در سوره‌ی مبارکه‌ی دُخان فرموده است: «إِلَّا الْمَوْتَهَ الْأُولَى[۱۴]»؛ در آن‌جا دیگر مرگی جُز همان مرگ اوّل وجود ندارد. یک‌بار مُرده است و دیگر مرگ را خورده است و دیگر مرگی برایش باقی نمانده است.

پروردگار مُتعال حَیّ مُطلق است

مع‌ذلک این حَیات اُخروی با توجّه به همین آیه‌‌ی «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»، با این‌که در آن‌جا حَیات حَیاتِ واقعی است و حَیاتی است که مرگ او را تَهدید نمی‌کند. حَیاتِ واقعی این است که مرگی او را تَهدید نمی‌کند. مع‌ذلک آن حَیات هم ذاتی نیست. چرا؟ برای این‌که «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ»؛ حَیِّ بالذّات فقط ذاتِ حق‌تعالی است و جُز او اگر اَزلی باشد، اگر اَبدی باشد و یا اگر لایَموت باشد، همه به دنبال آن قَیّوم را هم دارد. این حیّ است، هم در حَیّ‌بودنش انحصاراً او حَیّ است و غیر از او حَیّ وجود ندارد و هم قَیّوم است، قَیّومِ مُطلق است. مَعلوم می‌شود هیچ موجودی در عالَم قِوامش به خودش نیست. از دورن، نه از بیرون او قَیّومِ عَلی‌الاطلاق است و حَیّ مُطلق است و غیر او هرچه هستند، قائم به غیر هستند و حَیات‌شان هم حَیات بالعَرَض است و بالذّات نیست. این نکات قابل توجّهی بود که تفسیر شریف «المیزان» با آن قَلم رَسا بیان فرمودند. «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»؛ قَیّوم هم از قِوام است. قَیّوم، قَووم بوده است که برحسب آن قاعده دو حرف «واو» در کنار یکدیگر تبدیل به حرف «یاء» می‌شود و قَیّوم گفته می‌شود. ولی از همان خانواده‌ی قَوام هست. قَوام هر موجودی به او هست و آن چیزی که قائم بالذّات هست، فقط خودِ اوست. غیرِ او هرچه هست، قِوام به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) دارد. او قَیّوم علی‌الاطلاق برای همه‌ی موجودات هست.

تا اراده‌ی الهی نباشد، انسان قادر به انجام هیچ عَملی نیست

«لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ[۱۵]»؛ این هم مُعرّفی صفاتِ پروردگار متعال هست و هم نشان می‌دهد که ضعف بَشر و هر موجود یکی دو مورد نیست. یکی از ضعف‌ها و بیچارگی‌هایش این است که آدم با یک وسیله و بَهانه‌ی کوچکی چُرتی می‌شود و حَواسش از کار می‌اُفتد. و یا خداوند روحش را از تَدبیر بدن، آن روحِ انسانی را خَلع می‌کند، توفّی می‌کند. بَشر نه جلوی چُرت خودش را می‌گیرد و نه جلوی خواب خودش را می‌گیرد.‌ هم ایقاظ برای خداوند متعال است و هم خواب کردن برای اوست. هر دو برای خداست. تمام اَفعال بَشر از جانبِ خداست. اِضحاک می‌کند، اِبکاء می‌کند، ایقاظ می‌کند، عنوان می‌کند، اِحیاء می‌کند، اِماته می‌کند، اِعزاز می‌کند، اِضلال می‌کند، هدایت می‌کند، اِضلال به آن مَعنا می‌کند؛ خلاصه همه‌چیز دست خودش است. خواب و بیداری بَشر در اختیار خودش نیست. این مؤاخذه است، اَخذ بیرونی است. خیلی از وقت‌ها انسان واقعاً می‌خواهد نماز شب بخواند، ولی با یک گناهی مگر خداوند می‌گذارد که انسان بیدار شود و نماز شب بخواند؟ مگر خواب در اختیار شماست؟ ساعت هم بگذارید و با صدای گوشی تلفن‌تان بیدار هم می‌شوید؛ اما آن را خاموش می‌کنید و دوباره می‌خوابید.‌ اصلاً بَشر نمی‌تواند تکان بخورد. آنچنان مَقهور است، آنچنان مُحاط است، آنچنان فانی است که گویا اصلاً هیچ اراده‌ای ندارد.‌ همه‌چیزش از جانب حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. لذا واقعاً به مَعنای واقعی کلمه «لَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا وَ لَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا و َلَا حَیَاهً وَ لَا نُشُورًا[۱۶]»؛ مُطلقا مالکِ نَفع و زیان‌مان نیستیم. نه این‌که گاهی هستیم و گاهی نیستیم؛ عَلی‌الاطلاق هیچ‌کسی مالکِ نَفع خودش نیست. همین‌گونه که «هُوَ الْحَیّ» است، «هُوَ النّافع» است؛ همین‌گونه «هُوَ الْحَیّ» است، «هُوَ الضّار» است. نَفع و زیان مُطلقا در اختیار ما نیست. بله خداوند متعال سُنّت‌هایی قرار داده است که در اجرای آن سُنّت‌ها اراده‌ی الهی است که به ما نَفع برساند. یا اگر ما خودمان را با آن سُنّت‌ها تَطبیق ندادیم، اراده‌ی الهی این است که ما ضَرر بکنیم و گرفتار خسارت بشویم. ولی اگر خودم بخواهم به خودم ضَربه هم بزنم، نمی‌توانم و این هم اراده‌ی خداوند را می‌خواهد. این‌هایی که خودکُشی می‌کنند، خیال نکنید که هرکسی خودکُشی کرد می‌میرد؛ خیلی‌ها اقدام می‌کنند و نمی‌میزند. تا وقتی اَجل نیاید، تا وقتی مأمور الهی حضور پیدا نکند، مگر مرگ در اختیار کسی است که خودش را بکُشد. مرگ مانند اِحیاء است. هم اِعطاء حَیات و هم زَوال حَیات هیچ‌یک از اُموری نیست که بَشر در دسترس خودش باشد؛ مُطلقا این‌گونه نیست. لذا حَیات خداوند متعال یک حَیات نافذِ مُحیطِ لایتناهی است و وقتی لایتناهی شد، مانند وجود است. وجودِ ما وجود نیست؛ وجودمان برای خودمان نیست؛ بلکه همه جلوه‌های وجودِ اوست. حَیات ما هم همین‌گونه است. همچنین قِوام ما هم به همین صورت است. قَیّوم فقط یکی است و دیگران در هیچ کاری مُستقل نیستند و هیچ‌کاری از آن‌ها ساخته نیست. این را هم خواستیم تا یادی از علّامه‌ی طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) کرده باشیم و هم از افاضات و نورانیّت ایشان استفاده‌ای بُرده باشیم.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان

ـ البته باید یک نکته‌ای را توجّه داشت. هم در مورد سوره‌ی مبارکه‌ی الرّحمن و هم در مورد آیت الکُرسی که موقعی که خداوند متعال اراده کرد این‌ها را نازل بفرماید، شوق آن مرحله این‌ها را گویا که خوشحال نبودند که به این‌جا بیایند؛ بعد خداوند متعال توجیه‌شان کرده است که رفتن شما بَرکاتی دارد. باید توجّه داشت که ما نمی‌توانیم حَقایق این‌ها را دَرک کنیم. اما آنچه مُسلّم است، نُزول اصل قرآن کریم «مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ[۱۷]» است. این اِنزال غیر از تَجافی است. آیت الکُرسی یا سوره‌ی مبارکه‌ی الرّحمن و اَشباح این‌ها که در مورد سوره‌ی مبارکه‌ی اَنعام هم در ذهنم می‌آید، که این‌ها را مَلائکه بَدرقه کرده‌اند و این‌ها با چه تَشریفاتی پایین آمده‌اند. آمدن این‌ها مانند آمدن ما از خانه به این‌جا نیست؛ بلکه همان‌جا هم حضور دارند و نَشئات وجودی آن‌ها به صورت مائده‌ی آسمانی برای تأمین نیازها یا تَنویر اَرواح پاک از جانب خداوند متعال مأمور هستند، مانند خودِ ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین). ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) که از آسمان نازل شدند، از خَزائن رحمت الهی تنزّل یافتند، این‌گونه نیست که جای این‌ها در آن‌جا خالی شده است و این‌جا پُر شد؛ این نَشئات وجودی است، مانند «أَوَّلُ مَا خَلَقَ[۱۸]» پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. چون «أَوَّلُ مَا خَلَقَ» هستند، با همه‌ی مَلائکه هست، با همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) هست، با همه‌ی اَفلاک هست، با همه‌ی ذرّات عالَم هم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «أَوَّلُ مَا خَلَقَ» مُحیط هستند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم همین‌گونه هستند، حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هم همین‌گونه هستند. امروز هم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) که جان همه‌ی ما به فدای خاک قَدم ایشان، ان‌شاءالله خداوند متعال ایشان را از این غَم‌ها نجات بدهد و دست ایشان را باز کند که ان‌شاءالله شَریعت را نجات بدهد، امروز ایشان عَلی‌الاطلاق واسطه‌ی فیض هستند. چون واسطه‌ی فیض هستند، جبرئیل (علیه السلام) در آن مَرتبه‌ی بالا از امام زمان ما (ارواحنا فداه) فیضِ وجود می‌گیرد.‌ این‌گونه نیست که اگر حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در این‌جا باشند، دیگر در آن‌جا حضور نداشته باشند. لکن این یک درسی برای ماست که کسی که در آن مقام بالاست، این‌جا که گناه واقع می‌شود، نسبت به این گناهانی که واقع می‌شود، اظهار ناراحتی می‌کنند. والّا از نظر حضور این‌ها هیچ‌گاه در مقام غیبت از خداوند متعال قرار نمی‌گیرند. هیچ‌وقت مَحجوب از خداوند قرار نمی‌گیرند. این را باید توجّه داشته باشیم.

ـ همین‌گونه است و مانند یک عالِمی می‌ماند که علوم رَقیقه‌ای از رَقائق و لَطائف بالا دارد. این می‌خواهد در یک جَمعی صحبت کند. در جمع افرادی هستند که حَدّشان این نیست و یا خِباثتی دارند که آدم خوشش نمی‌آید علمش را به این‌جا منتقل کند. اگر حرف بزند که علم او کم نمی‌شود؛ علمش در جای خودش مَحفوظ است؛ ولی حاضر نیست در هر مَحفلی این علوم و مَعارف نورانی را مَطرح کند و افرادی که اهل نیستند، با این‌ها هَمدم بشوند. آن هم به همین صورت است.

ـ خداوند ذهن شما را نورانی‌تر بکند. این «المِنار» و این‌ها آنچه که مربوط به غیب و اِعجاز و این‌هاست، همه‌ی این‌ها را توجیه می‌کنند و همین بیانی که شما دارید. مرحوم علّامه‌ی طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) هم اصرار دارد که گاهی نام نمی‌بَرد، ولی با این تفکّر مُقابله می‌کند. در مسأله‌ی کُرسی و این‌ها، چون «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ[۱۹]» است، مانند همان «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۲۰]» است. قطعاً این کُرسی به مَعنای آن کُرسی نیست که خداوند متعال بر روی آن نشسته باشد؛ اما برحسب روایات هم عَرش و هم کُرسی حتی وُسعت‌شان هم آمده است. مُنافاتی هم ندارد که وقتی ما می‌گوییم کُرسی مَظهر قدرت باشد، ساری و جاری در همه‌ی موجودات هم باشد؛ ولی در عین حال یک کانونی هم باشد که این کُرسی نامیده می‌شود. مثلاً فَرض بفرمایید: ولایت مُطلقه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اگر کسی بگوید عَرش خداوند متعال این است، کُرسی خداوند این است؛ چه اشکالی دارد؟ یعنی ما اِصرار نداریم که کُرسی ماوَراء آن مَعنای عُرفی که از آن برداشت می‌شود که همان قدرت است و آن دفعه هم این بَیانی که خدمت شما داشتیم، عرض کردم که این «کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ[۲۱]» یعنی پادشاهان قدرت‌شان در یک‌جا مُتمرکز است و از آن‌جا فَرمان صادر می‌کنند. ولی خداوند در همه‌جا خداست. بین پایتخت و شهرهای دیگر برایش هیچ تفاوتی ندارد. همه‌ی عالَم پایتخت خداوند متعال است. یعنی خدای مُتعال قدرت مُطلق است. این‌جا و آن‌جا برایش هیچ تفاوتی ندارد. بر خلاف قدرت‌های ظاهری، آن‌جا که قُشون او هست، آن‌جا که خَزانه‌ی او هست، آن‌جا که مسئولین هستند، بیشتر اقتدار دارد تا آن نُقاط دور دَستی که باید برسد. خداوند متعال می‌خواهد بگوید سلطنت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) مانند سلطنت سَلاطین این‌جا نیست؛ بلکه او همه‌قدرت است و وقتی همه‌قدرت شد، هرجا باشید در مَحضر قدرت مُطلقه هستید. این هست و مُنافاتی هم با روایاتی که هم در مورد عَرش است و هم در مورد کُرسی هست، روایات بسیار زیبایی است که می‌توان از آن برداشت کرد. مانند خَزائن که می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[۲۲]»؛ این خَزائن مانند خَزائن این‌جا که نیست؛ یک خَزائنی است که همه‌چیز از آن‌جاست. همه‌ی این‌ها هم به عنوان چیزی که خداوند متعال خواسته است تا ما بفَهمیم. به هرحال هرچیزی از خَزانه برداشت می‌شود؛ اما این خَزانه همان خَزانه است؟! این‌گونه که نیست.

ـ در ارتباط با «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۲۳]»، در این‌جا مرحوم آقای طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) شفاعت را به دو قِسم بیان فرموده‌اند؛ یکی شفاعت تَکوینی است که اَساساً نظام خِلقت مُبتنی بر شفاعت است. هیچ‌چیزی مُستقیم از جانب خداوند متعال نیست. «أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ اَلْأَشْیَاءَ إِلاَّ بِأَسْبَابٍ[۲۴]»؛ تمام عالَم به هم رَبط دارند. چون همه به همدیگر رَبط دارند، پس بنابراین شفاعت یک قانون عُمومی است. مانند قانون جاذبه در میان کَواکب و اَجرام کیهانی، شفاعت تنظیم تمام اَسباب و مُسبّبات است که خداوند متعال همه‌جا بعضی را شَفیع بعضی دیگر قرار داده است و این فیض را با این وَسائط به هم رسانده است. یک شفاعت تَشریعی هست که این شفاعت تَشریعی مربوط به جبهه‌ی دیانت و تکلیف و این‌هاست و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در رساندن شریعت، شَفیعِ عَلی‌الاطلاق است. «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ[۲۵]»؛ همه زیر خیمه‌ی رسالتِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و روز قیامت این‌هایی که این وساطت را پذیرفته‌اند، انعکاسش در آن‌جا هم همین است که پیامبر خدا واسطه می‌شود و این‌ها به مقامات می‌رسند. شفاعت تَشریعی کسانی که شاکر بودند و نُسخه‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کردند، خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن‌جا واسطه‌ی فیض قرار داده است و پاداش و اَجرشان را می‌دهد. بنابراین شفاعت یک قانون عُمومی است و شفاعت یک اَمری است که هیچ‌کسی نمی‌تواند آن را اِنکار نماید. حالا این وَهّابی‌ها غذا نخورند؛ یعنی بدون غذا سیر بشوند. غذا که می‌خورند، مُشخّص است که غیر از خدا را مُؤثر می‌دانند که غذا می‌خورند، والّا غذا نمی‌خوردند. چرا به طَبیب مُراجعه می‌کنند؟ چرا نُسخه‌ی طَبیب را عمل می‌کنند؟ یعنی تمام زندگی بَشر و تمام فعل و اِنفعالات این عالَم همگی با اراده‌ی الهی است که به اذن او این شفاعت‌ها انجام شده است. اثر برای خداست، ولی سَببیّت اَسباب را خداوند متعال قرار داده است و این‌ها را مَجاری فیض خودش قرار داده است. بنابراین یک قانون عامِّ فَراگیرِ عالَمی هست، اما شفاعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مُکلّفین است و مربوط به آن‌هایی است که این‌جا پذیرفته‌اند و آن‌جا هم ان‌شاءالله بر سر سُفره‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهند بود.

دعای پایان جلسه

خدایا! به محمّد و آل محّمد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم فَرج مولایمان حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در همین زودی‌ها قرار بده.

خدایا! این حَسرت را در دل ما مَگذار.

خدایا! اگر این آرزو را نداریم و توّهم آرزو داریم، تو را به اولیاء و انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و مُقرّبین و آن اسمی که از اَسماء مُستأثره‌ی توست و وقتی به آن اسم خوانده می‌شوی، جواب می‌دهی، به آن اسم قَسمت می‌دهیم به ما شوقِ واقعی، آرزوی واقعی، اتّصال به امام زمان (ارواحنا فداه)، دیدار ایشان، اِمتثال اَوامر ایشان، بَلاکِشی برای ایشان را به ما عنایت بفرما.

خداوندا! به محمّد و آل محّمد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم همه‌ی مریض‌ها، همه‌ی مریض‌های مُتوقّع، همه‌ی مریض‌های مُلتمس و همه‌ی مریض‌های مَنظور را به عصمت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، به خَمسه‌ی طیّبه (سلام الله علیهم اجمعین)، به همه‌ی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) و به همه‌ی شهدا شِفای عاجل و شِفای کافی و وافی روزی بفرما.

خدایا! نعمت سلامتی را از ما نگیر.

خدایا! تا هستیم هیچ نعمتی را از ما نگیر.

خدایا! به محمّد و آل محّمد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم نعمت ولایتِ‌فقیه و ولی‌ِّ مَرغوبِ فقیهِ ما را از ما زَوال نیاوَر.

خدایا! این‌هایی که بلندگوی دشمنان اسلام هستند و با مُطالبات رهبری، با لَوازم بَقای نظام و اقتدار نظام مُقابله می‌کنند، سَم‌پاشی می‌کنند، شُبهه‌پَراکنی می‌کنند، بی‌حَیایی می‌کنند، قُرق‌ها را می‌شکنند، به صولت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به غیرت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به جهاد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم هم کارهای این‌ها و هم حرف‌هایشان را خُنثی بفرما و خودشان را هم از گردانه خارج بگردان.

خدایا! تمام اَعوان و اَنصار نظام اسلامی و ولی‌فقیه را مورد نُصرت و عنایت و هدایتِ خودت قرار بده.

خدایا! ما را لحظه‌ای به خودمان وامَگذار.

خدایا! ولایت خودت را بر ما گُسترده‌تر و عَمیق‌تر قرار بده.

الها! پروردگارا! به محمّد و آل محّمد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم عاقبت اَمر ما را به شهادت خَتم بفرما.

خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، مَشایخ ما و ذَوی‌الحقوق ما را حَیّاً و میّتاً مَشمول رَحمت واسعه و غُفران خودت قرار بده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫

«اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ».

[۳] سوره مبارکه نجم، آیه ۲۳٫

«إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ ۖ وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى».

[۴] شاه نعمت‌الله ولی، ترجیعات، ترجیع چهارم.

[۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۷٫

«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».

[۶] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۹٫

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَهً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».

[۷] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۴٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٌ ۚ کَذَٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا».

[۸] سوره مبارکه کهف، آیه ۴۶٫

«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیْرٌ أَمَلًا».

[۹] نهج البلاغه، حکمت ۷۷؛ بی‌اعتنایی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دنیا.

«وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ [ضَمْرَهَ الضَّابِیِ] حَمْزَهَ الضَّبَائِیِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَهَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)، وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ، یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ [هُوَ] یَقُولُ: یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا، إِلَیْکِ عَنِّی؛ أَ بِی تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَیَّ [تَشَوَّفْتِ] تَشَوَّقْتِ؟ لَا حَانَ حِینُکِ؛ هَیْهَاتَ، غُرِّی غَیْرِی؛ لَا حَاجَهَ لِی فِیکِ؛ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَهَ فِیهَا؛ فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ. آهِ مِنْ قِلَّهِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ».

[۱۰] الوافی، جلد ۲۶، صفحه ۱۶۸٫

«حماد بن عمرو و أنس ابن محمد ، عن أبیه جمیعا، عن جعفر بن محمد ، عن أبیه ، عن جده ، عن علی بن أبی طالب صلوات اللّٰه و سلامه علیهم ، عن النبی صلى اللّٰه علیه و آله و سلم أنه قال”: یا علی أوصیک بوصیه فاحفظها فلا تزال بخیر ما حفظت وصیتی، یا علی من کظم غیظا و هو یقدر على إمضائه أعقبه اللّٰه یوم القیامه أمنا و إیمانا یجد طعمه، یا علی من لم یحسن وصیته عند موته کان نقصا فی مروءته، و لم یملک الشفاعه، یا علی أفضل الجهاد من أصبح لا یهم بظلم أحد، یا علی من خاف الناس لسانه فهو من أهل النار ، یا علی شر الناس من أکرمه الناس اتقاء فحشه و روی شره. یا علی شر الناس من باع آخرته بدنیاه، و شر من ذلک من باع آخرته بدنیا غیره، یا علی من لم یقبل العذر من متنصل صادقا کان أو کاذبا لم ینل شفاعتی، یا علی إن اللّٰه عز و جل أحب الکذب فی الصلاح، و أبغض الصدق فی الفساد، یا علی من ترک الخمر لغیر اللّٰه سقاه اللّٰه من الرحیق المختوم. فقال علی علیه السلام : لغیر اللّٰه! قال: نعم و اللّٰه صیانه لنفسه فیشکره اللّٰه على ذلک، یا علی شارب الخمر کعابد وثن، یا علی شارب الخمر لا یقبل اللّٰه صلاته أربعین یوما، فإن مات فی الأربعین مات کافرا، یا علی کل مسکر حرام، و ما أسکر کثیره فالجرعه منه حرام، یا علی جعلت الذنوب کلها فی بیت و جعل مفتاحها شرب الخمر، یا علی تأتی على شارب الخمر ساعه لا یعرف فیها ربه تعالى، یا علی إن إزاله الجبال الرواسی أهون من إزاله ملک مؤجل لم ینقض أیامه، یا علی من لم تنتفع بدینه و لا دنیاه فلا خیر لک فی مجالسته، و من لم یوجب لک فلا توجب له و لا کرامه. یا علی ینبغی أن یکون فی المؤمن ثمان خصال: وقار عند الهزاهز، و صبر عند البلاء، و شکر عند الرخاء، و قنوع بما رزقه اللّٰه، لا یظلم الأعداء، و لا یتحامل على الأصدقاء، بدنه منه فی تعب، و الناس منه فی راحه، یا علی أربعه لا ترد لهم دعوه إمام عادل و والد لوده، و الرجل یدعو لأخیه بظهر الغیب، (القلب – خ ل) و المظلوم یقول اللّٰه عز و جل و عزتی و جلالی: لأنتصرن لک و لو بعد حین، یا علی ثمانیه إن أهینوا فلا یلوموا إلا أنفسهم: الذاهب إلى مائده لم یدع إلیها، و المتأمر على رب البیت، و طالب الخیر من أعدائه، و طالب الفضل من اللئام، و الداخل بین اثنین فی سر لم یدخلاه فیه، و المستخف بالسلطان، و الجالس فی مجلس لیس له بأهل، و المقبل بالحدیث على من لا یسمع منه. یا علی حرم اللّٰه الجنه على کل فاحش بذی لا یبالی بما قال و لا ما قیل له، یا علی طوبى لمن طال عمره و حسن عمله، یا علی لا تمزح فیذهب بهاؤک، و لا تکذب فیذهب نورک، و إیاک و خصلتین الضجر و الکسل، فإنک إن ضجرت لم تصبر على حق، و إن کسلت لم تؤد حقا، یا علی لکل ذنب توبه إلا سوء الخلق، فإن صاحبه کلما خرج من ذنب دخل فی ذنب، یا علی أربعه أسرع شیء عقوبه: رجل أحسنت إلیه فکافأک بالإحسان إساءه، و رجل لا تبغی علیه و هو یبغی علیک، و رجل عاهدته على أمر فوفیت له و عذر بک، و رجل وصل قرابته فقطعوه، یا علی من استولى علیه الضجر رحلت عنه الراحه. یا علی اثنتا عشره خصله ینبغی للرجل المسلم أن یتعلمها على المائده أربع منها فریضه و أربع منها سنه و أربع منها أدب، فأما الفریضه: فالمعرفه بما یأکل و التسمیه و الشکر و الرضا، و أما السنه: فالجلوس على الرجل الیسرى، و الأکل بثلاث أصابع، و أن یأکل مما یلیه، و مص الأصابع، و أما الأدب: فتصغیر اللقمه، و المضغ الشدید، و قله النظر فی وجوه الناس، و غسل الیدین، یا علی خلق اللّٰه عز و جل الجنه من لبنتین لبنه من ذهب و لبنه من فضه، و جعل حیطانها الیاقوت، و سقفها الزبرجد، و حصاها اللؤلؤ، و ترابها الزعفران و المسک الأذفر، ثم قال لها: تکلمی، فقالت: لا إله إلا اللّٰه الحی القیوم قد سعد من یدخلنی، قال اللّٰه تعالى: و عزتی و جلالی لا یدخلها مدمن خمر، و لا نمام، و لا دیوث، و لا شرطی، و لا مخنث، و لا نباش، و لا عشار، و لا قاطع رحم، و لا قدری . یا علی کفر بالله العظیم من هذه الأمه عشره: القتات، و الساحر، و الدیوث، و ناکح المرأه حراما فی دبرها، و ناکح البهیمه، و من نکح ذات محرم، و الساعی فی الفتنه، و بائع السلاح من أهل الحرب، و مانع الزکاه، و من وجد سعه فمات و لم یحج، یا علی لا ولیمه إلا فی خمس: فی عرس، أو خرس، أو عذار، أو وکاز، أو رکاز، فالعرس التزویج، و الخرس النفاس بالولد، و العذار الختان، و الوکاز فی بناء الدار [و شرائها] ، و الرکاز الرجل یقدم من مکه ، یا علی لا ینبغی للرجل أن یکون ظاعنا إلا فی ثلاث: مرمه لمعاش، أو تزود لمعاد، أو لذه فی غیر محرم، یا علی ثلاث من مکارم الأخلاق فی الدنیا و الآخره: أن تعفو عمن ظلمک، و تصل من قطعک، و تحلم عمن جهل علیک، یا علی بادر بأربع قبل أربع: شبابک قبل هرمک، و صحتک قبل سقمک، و غناک قبل فقرک، و حیاتک قبل موتک. یا علی کره اللّٰه لأمتی العبث فی الصلاه، و المن فی الصدقه، و إتیان المساجد جنبا، و الضحک بین القبور، و التطلع فی الدور، و النظر إلى فروج النساء لأنه یورث العمى، و کره الکلام عند الجماع لأنه یورث الخرس ، و کره النوم بین العشاءین لأنه یحرم الرزق، و کره الغسل تحت السماء إلا بمئزر، و کره دخول الأنهار إلا بمئزر، فإن فیها سکانا من الملائکه، و کره دخول الحمام إلا بمئزر، و کره الکلام بین الأذان و الإقامه فی صلاه الغداه، و کره رکوب البحر فی وقت هیجانه، و کره النوم فوق سطح لیس بمحجر و قال: من نام فوق سطح لیس بمحجر فقد برئت الذمه منه، و کره أن ینام الرجل فی بیت وحده، و کره أن یغشى الرجل امرأته و هی حائض فإن فعل و خرج الولد مجذوما أو أبرص فلا یلومن إلا نفسه، و کره أن یکلم الرجل مجذوما إلا أن یکون بینه و بینه مقدار ذراع، و قال علیه السلام: فر من المجذوم فرارک من الأسد. و کره أن یأتی الرجل أهله و قد احتلم حتى یغتسل من الاحتلام فإن فعل ذلک و خرج الولد مجنونا فلا یلومن إلا نفسه، و کره البول على شط نهر جار، و کره أن یحدث الرجل تحت شجره أو نخله قد أثمرت، و کره أن یحدث الرجل و هو قائم، و کره أن یتنعل الرجل و هو قائم، و کره أن یدخل الرجل بیتا مظلما إلا مع السراج. یا علی آفه الحسب الافتخار، یا علی من خاف اللّٰه عز و جل أخاف منه کل شیء، و من لم یخف اللّٰه عز و جل أخافه اللّٰه من کل شیء، یا علی ثمانیه لا یقبل اللّٰه منهم الصلاه: العبد الآبق حتى یرجع إلى مولاه، و الناشز و زوجها علیها ساخط، و مانع الزکاه، و تارک الوضوء، و الجاریه المدرکه تصلی بغیر خمار، و إمام قوم یصلی بهم و هم له کارهون، و السکران، و الزبین – و هو الذی یدافع البول و الغائط – یا علی أربع من کن فیه بنى اللّٰه له بیتا فی الجنه : من آوى الیتیم، و رحم الضعیف، و أشفق على والدیه، و رفق بمملوکه، یا علی ثلاث من لقی اللّٰه بهن فهو من أفضل الناس: من أتى اللّٰه بما افترض علیه فهو من أعبد الناس، و من ورع عن محارم اللّٰه فهو من أورع الناس، و من قنع بما رزقه اللّٰه فهو من أغنى الناس، یا علی ثلاث لا تطیقها هذه الأمه: المواساه للأخ فی ماله، و إنصاف الناس من نفسه، و ذکر اللّٰه على کل حال، و لیس هو سبحان اللّٰه و الحمد لله و لا إله إلا اللّٰه و اللّٰه أکبر، و لکن إذا ورد على ما یحرم علیه خاف اللّٰه عز و جل عنده و ترکه. یا علی ثلاثه إن أنصفتهم ظلموک: السفله و أهلک و خادمک، و ثلاثه لا ینتصفون من ثلاثه: حر من عبد، و عالم من جاهل، و قوی من ضعیف، یا علی سبعه من کن فیه فقد استکمل حقیقه الإیمان و أبواب الجنه مفتحه له: من أسبغ وضوءه، و أحسن صلاته، و أدى زکاه ماله، و کف غضبه، و سجن لسانه، و استغفر اللّٰه لذنبه، و أدى النصیحه لأهل بیت نبیه ، یا علی لعن اللّٰه ثلاثه: آکل زاده وحده، و راکب الفلاه وحده، و النائم فی بیت وحده، یا علی ثلاثه یتخوف منهن الجنون: التغوط بین القبور، و المشی فی خف واحد، و الرجل ینام وحده، یا علی ثلاثه یحسن فیهن الکذب: المکیده فی الحرب، و عدتک زوجتک، و الإصلاح بین الناس، و ثلاثه مجالستهم یمیت القلب: مجالسه الأنذال و مجالسه الأغنیاء و الحدیث مع النساء. یا علی ثلاث من حقائق الإیمان: الإنفاق من الإقتار، و إنصافک الناس من نفسک، و بذل العلم للمتعلم، یا علی ثلاث من لم یکن فیه لم یتم علمه : ورع یحجزه عن معاصی اللّٰه عز و جل، و خلق یداری به الناس، و حلم یرد به جهل الجاهل، یا علی ثلاث فرحات للمؤمن فی الدنیا: لقاء الإخوان، و تفطیر الصائم، و التهجد من آخر اللیل، یا علی أنهاک عن ثلاث خصال: الحسد، و الحرص، و الکبر، یا علی أربع خصال من الشقاء: جمود العین، و قساوه القلب، و بعد الأمل، و حب البقاء، یا علی ثلاث درجات، و ثلاث کفارات، و ثلاث مهلکات، و ثلاث منجیات، و أما الدرجات فإسباغ الوضوء فی السبرات ، و انتظار الصلاه بعد الصلاه، و المشی باللیل و النهار إلى الجماعات، و أما الکفارات: فإفشاء السلام، و إطعام الطعام، و التهجد باللیل و الناس نیام، و أما المهلکات: فشح مطاع، و هوى متبع، و إعجاب المرء بنفسه، و أما المنجیات فخوف اللّٰه فی السر و العلانیه و القصد فی الغنى و الفقر، و کلمه العدل فی الرضا و السخط. یا علی لا رضاع بعد فطام و لا یتم بعد احتلام، یا علی سر سنتین بر والدیک، سر سنه صل رحمک، سر میلا عد مریضا، سر میلین شیع جنازه، سر ثلاثه أمیال أجب دعوه، سر أربعه أمیال زر أخا فی اللّٰه، سر خمسه أمیال أجب الملهوف، سر سته أمیال انصر المظلوم، و علیک بالاستغفار. یا علی للمؤمن ثلاث علامات: الصلاه و الزکاه و الصیام، و للمتکلف ثلاث علامات: یتملق إذا حضر، و یغتاب إذا غاب، و یشمت بالمصیبه، و للظالم ثلاث علامات: یقهر من دونه بالغلبه، و من فوقه بالمعصیه، و یظاهر الظلمه، و للمرائی ثلاث علامات: ینشط إذا کان عند الناس، و یکسل إذا کان وحده، و یحب أن یحمد فی جمیع أموره، و للمنافق ثلاث علامات: إذا حدث کذب، و إذا وعد أخلف، و إذا ائتمن خان، یا علی تسعه أشیاء تورث النسیان: أکل التفاح الحامض، و أکل الکزبره و الجبن و سؤر الفأر، و قراءه کتابه القبور، و المشی بین امرأتین، و طرح القمله، و الحجامه فی النقره، و البول فی الماء الراکد. یا علی العیش فی ثلاثه: دار قوراء، و جاریه حسناء، و فرس قباء، یا علی و اللّٰه لو أن الوضیع فی قعر بئر لبعث اللّٰه تعالى إلیه ریحا ترفعه فوق الأخیار فی دوله الأشرار، یا علی من انتمى إلى غیر موالیه فعلیه لعنه اللّٰه، و من منع أجیرا أجره فعلیه لعنه اللّٰه، و من أحدث حدثا أو آوى محدثا فعلیه لعنه اللّٰه، فقیل: یا رسول اللّٰه و ما ذلک الحدث قال: القتل. یا علی المؤمن من أمنه الناس على أموالهم و دمائهم، و المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه، و المهاجر من هاجر السیئات، یا علی إن أوثق عرى الإیمان الحب فی اللّٰه و البغض فی اللّٰه، یا علی من أطاع امرأته أکبه اللّٰه على وجهه فی النار ، فقال علی علیه السلام : و ما تلک الطاعه قال: یأذن لها فی الذهاب إلى الحمامات و النائحات و العرسات، و لبس الثیاب الرقاق، یا علی إن اللّٰه تبارک و تعالى قد أذهب بالإسلام نخوه الجاهلیه و تفاخرها بآبائها، ألا إن الناس من آدم و آدم من تراب، و أکرمهم عند اللّٰه أتقاهم، یا علی من السحت ثمن المیته و ثمن الکلب، و ثمن الخمر، و مهر الزانیه، و الرشوه فی الحکم، و أجر الکاهن، یا علی من تعلم علما لیماری به السفهاء، أو یجادل به العلماء، أو لیدعو الناس إلى نفسه فهو من أهل النار ، یا علی إذا مات العبد قال الناس: ما خلف و قالت الملائکه: ما قدم. یا علی الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر ، یا علی موت الفجأه راحه للمؤمن ، و حسره للکافر ، یا علی أوحى اللّٰه إلى الدنیا اخدمی من خدمنی، و أتعبی من خدمک، یا علی إن الدنیا لو عدلت عند اللّٰه جناح بعوضه لما سقى الکافر منها شربه من ماء، یا علی ما أحد من الأولین و الآخرین إلا و هو یتمنى یوم القیامه أنه لم یعط من الدنیا إلا قوتا، یا علی شر الناس من اتهم اللّٰه فی قضائه، یا علی أنین المؤمن تسبیح، و صیاحه تهلیل، و نومه على الفراش عباده، و تقلبه من جنب إلى جنب جهاد فی سبیل اللّٰه، فإن عوفی مشى فی الناس و ما علیه من ذنب، یا علی لو أهدی إلی کراع لقبلته، و لو دعیت إلى کراع لأجبت، یا علی لیس على النساء جمعه و لا جماعه و لا أذان و لا إقامه، و لا عیاده مریض، و لا اتباع جنازه، و لا هروله بین الصفا و المروه ، و لا استلام الحجر ، و لا حلق و لا تولی القضاء، و لا تستشار، و لا تذبح إلا عند الضروره، و لا تجهر بالتلبیه، و لا تقیم عند قبر، و لا تسمع الخطبه، و لا تتولى التزویج بنفسها، و لا تخرج من بیت زوجها إلا بإذنه، فإن خرجت بغیر إذنه لعنها اللّٰه و جبرئیل و میکائیل ، و لا تعطی من بیت زوجها شیئا إلا بإذنه، و لا تبیت و زوجها علیها ساخط و إن کان ظالما لها. یا علی الإسلام عریان و لباسه الحیاء، و زینته الوفاء، و مروءته العمل الصالح، و عماده الورع، و لکل شیء أساس و أساس الإسلام حبنا أهل البیت ، یا علی سوء الخلق شؤم، و طاعه المرأه ندامه، یا علی إن کان الشؤم فی شیء لکان فی لسان المرأه، یا علی نجا المخفون، و هلک المثقلون، یا علی من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار ، یا علی ثلاث یزدن فی الحفظ و یذهبن البلغم: اللبان، و السواک، و قراءه القرآن ، یا علی السواک من السنه، و مطهره للفم، و یجلو البصر، و یرضی الرحمن، و یبیض الأسنان، و یذهب بالحفر، و یشد اللثه، و یشهی الطعام، و یذهب بالبلغم، و یزید فی الحفظ، و یضاعف فی الحسنات، و تفرح به الملائکه، یا علی النوم أربعه: نوم الأنبیاء علیهم السلام على أقفیتهم، و نوم المؤمنین على أیمانهم، و نوم الکفار و المنافقین على یسارهم، و نوم الشیاطین على وجوههم، یا علی ما بعث اللّٰه عز و جل نبیا إلا و جعل ذریته من صلبه، و جعل ذریتی من صلبک، و لولاک ما کانت لی ذریه. یا علی أربعه من قواصم الظهر: إمام یعصی اللّٰه عز و جل و یطاع أمره، و زوجه یحفظها زوجها و هی تخونه، و فقر لا یجد صاحبه مداویا، و جار سوء فی دار مقام، یا علی إن عبد المطلب سن فی الجاهلیه خمس سنن أجراها اللّٰه عز و جل فی الإسلام : حرم نساء الآباء على الأبناء فأنزل اللّٰه تعالى وَ لاٰ تَنْکِحُوا مٰا نَکَحَ آبٰاؤُکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ  و وجد کنزا فأخرج منه الخمس و تصدق به فأنزل اللّٰه عز و جل وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ  – الآیه و لما حفر زمزم سماها سقایه الحاج فأنزل اللّٰه تعالى أَ جَعَلْتُمْ سِقٰایَهَ اَلْحٰاجِّ وَ عِمٰارَهَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ  – الآیه و سن فی القتل مائه من الإبل فأجرى اللّٰه عز و جل ذلک فی الإسلام ، و لم یکن للطواف عدد عند قریش فسن لهم عبد المطلب سبعه أشواط فأجرى اللّٰه ذلک فی الإسلام ، یا علی إن عبد المطلب کان لا یستقسم بالأزلام، و لا یعبد الأصنام، و لا یأکل ما ذبح على النصب، و یقول: أنا على دین أبی إبراهیم علیه السلام . یا علی أعجب الناس إیمانا و أعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا بالنبی صلى اللّٰه علیه و آله و سلم ، و حجب عنهم الحجه فآمنوا بسواد على بیاض، یا علی ثلاثه یقسین القلب: استماع اللهو، و طلب الصید، و إتیان باب السلطان، یا علی لا تصل فی جلد ما لا تشرب لبنه، و لا تأکل لحمه، و لا تصل فی ذات الجیش ، و لا فی ذات الصلاصل ، و لا فی ضجنان ، یا علی کل من البیض ما اختلف طرفاه، و من السمک ما کان له قشر، و من الطیر ما دف، و اترک منه ما صف، و کل من طیر الماء ما کانت له قانصه أو صیصیه، یا علی کل ذی ناب من السباع و مخلب من الطیر فحرام أکله، یا علی لا قطع فی ثمر و لا کثر، یا علی لیس على زان عقر، و لا حد فی التعریض و لا شفاعه فی حد، و لا یمین فی قطیعه رحم، و لا یمین لولد مع والده، و لا لامرأه مع زوجها، و لا للعبد مع مولاه، و لا صمت یوما إلى اللیل، و لا وصال فی صیام، و لا تعرب بعد هجره، یا علی لا یقتل والد بولده، یا علی لا یقبل اللّٰه دعاء قلب ساه، یا علی نوم العالم أفضل من عباده العابد، یا علی رکعتان یصلیها العالم أفضل من ألف رکعه یصلیها العابد. یا علی لا تصوم المرأه تطوعا إلا بإذن زوجها، و لا یصوم العبد تطوعا إلا بإذن مولاه، و لا یصوم الضیف تطوعا إلا بإذن صاحبه، یا علی صوم یوم الفطر حرام، و صوم یوم الأضحى حرام، و صوم الوصال حرام، و صوم الصمت حرام، و صوم نذر المعصیه حرام، و صوم الدهر حرام، یا علی فی الزنا ست خصال: ثلاث منها فی الدنیا و ثلاث منها فی الآخره: فأما التی فی الدنیا فیذهب بالبهاء، و یعجل الفناء، و یقطع الرزق، و أما التی فی الآخره: فسوء الحساب، و سخط الرحمن، و الخلود فی النار ، یا علی الربا سبعون جزءا فأیسرها مثل أن ینکح أمه فی بیت اللّٰه الحرام ، یا علی درهم ربا أعظم عند اللّٰه من سبعین زنیه کلها بذات محرم فی بیت اللّٰه الحرام ، یا علی من منع قیراطا من زکاه ماله فلیس بمؤمن و لا مسلم و لا کرامه. یا علی تارک الزکاه یسأل اللّٰه الرجعه إلى الدنیا و ذلک قوله تعالى حَتّٰى إِذٰا جٰاءَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ قٰالَ رَبِّ اِرْجِعُونِ  – الآیه یا علی تارک الحج و هو مستطیع کافر قال اللّٰه تعالى وَ لِلّٰهِ عَلَى اَلنّٰاسِ حِجُّ اَلْبَیْتِ مَنِ اِسْتَطٰاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اَللّٰهَ غَنِیٌّ عَنِ اَلْعٰالَمِینَ  یا علی من سوف الحج حتى یموت بعثه اللّٰه یوم القیامه یهودیا أو نصرانیا ، یا علی الصدقه ترد القضاء الذی قد أبرم إبراما، یا علی صله الرحم تزید فی العمر، یا علی افتتح بالملح و اختتم بالملح فإن فیه شفاء من اثنین و سبعین داء، یا علی لو قد قمت المقام المحمود لشفعت فی أبی و أمی و عمی و أخ لی کان فی الجاهلیه ، یا علی أنا ابن الذبیحین، أنا دعوه أبی إبراهیم ، یا علی العقل ما اکتسب به الجنه و طلب به رضا الرحمن، یا علی أنی أول خلق خلقه اللّٰه تعالى العقل، فقال له: أقبل فأقبل، ثم قال له: أدبر فأدبر، فقال: و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا هو أحب إلی منک، بک آخذ، و بک أعطی، و بک أثیب، و بک أعاقب. یا علی لا صدقه و ذو رحم محتاج، یا علی درهم فی الخضاب أفضل من ألف درهم ینفق فی سبیل اللّٰه، و فیه أربع عشر خصله: یطرد الریح من الأذنین، و یجلو البصر، و یلین الخیاشیم، و یطیب النکهه، و یشد اللثه، و یذهب بالضنا، و یقل وسوسه الشیطان ، و تفرح به الملائکه، و یستبشر به المؤمن ، و یغیظ به الکافر ، و هو زینه و طیب، و یستحیی منه منکر و نکیر ، و هو براءه له فی قبره، یا علی لا خیر فی قول إلا مع الفعل، و لا فی منظر إلا مع المخبر، و لا فی المال إلا مع الجود، و لا فی الصدق إلا مع الوفاء، و لا فی الفقه إلا مع الورع، و لا فی الصدقه إلا مع النیه، و لا فی الحیاه إلا مع الصحه، و لا فی الوطن إلا مع الأمن و السرور، یا علی حرم اللّٰه تعالى من الشاه سبعه أشیاء: الدم، و المذاکیر، و المثانه، و النخاع، و الغدد، و الطحال، و المراره. یا علی لا تماکس فی أربعه أشیاء فی شراء الأضحیه، و الکفن، و النسمه، و الکراء إلى مکه ، یا علی أ لا أخبرکم بأشبهکم بی خلقا قال: بلى یا رسول اللّٰه ، قال: أحسنکم خلقا، و أعظمکم حلما، و أبرکم بقرابته، و أشدکم من نفسه إنصافا، یا علی أمان لأمتی من الغرق إذا هم رکبوا فی السفن أن یقرءوا بسم اللّٰه الرحمن الرحیم وَ مٰا قَدَرُوا اَللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ اَلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَهِ وَ اَلسَّمٰاوٰاتُ مَطْوِیّٰاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ  – بِسْمِ اَللّٰهِ مَجْرٰاهٰا وَ مُرْسٰاهٰا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ  یا علی أمان لأمتی من السرق قُلِ اُدْعُوا اَللّٰهَ أَوِ اُدْعُوا اَلرَّحْمٰنَ أَیًّا مٰا تَدْعُوا فَلَهُ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ  – إلى آخر السوره ، یا علی أمان لأمتی من الهدم إِنَّ اَللّٰهَ یُمْسِکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ أَنْ تَزُولاٰ وَ لَئِنْ زٰالَتٰا إِنْ أَمْسَکَهُمٰا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کٰانَ حَلِیماً غَفُوراً  . یا علی أمان لأمتی من الهم (لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم لا ملجأ و لا منجا من اللّٰه إلا إلیه) یا علی أمان لأمتی من الحرق إن ولی اللّٰه الذی نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین و ما قدروا اللّٰه حق قدره – الآیه ، یا علی من خاف السباع فلیقرأ لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ  – إلى آخر السوره یا علی من استعصت علیه دابته فلیقرأ فی أذنها الأیمن وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ  . یا علی و من کان فی بطنه ماء أصفر فلیکتب على بطنه آیه الکرسی و لیشربه فإنه یبرأ بإذن اللّٰه تعالى، یا علی و من خاف ساحرا أو شیطانا فلیقرأ إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ  – الآیه ، یا علی حق الولد على والده أن یحسن اسمه و أدبه و یضعه موضعا صالحا و حق الوالد على ولده أن لا یسمیه باسمه، و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس أمامه، و لا یدخل معه فی الحمام، یا علی ثلاثه من الوسواس: أکل الطین، و تقلیم الأظفار بالأسنان، و أکل اللحیه، یا علی لعن اللّٰه والدین حملا ولدهما على عقوقهما، یا علی یلزم الوالدین من عقوق ولدهما ما یلزم الولد لهما من عقوقهما، یا علی رحم اللّٰه والدین حملا ولدهما على برهما. یا علی من أحزن والدیه فقد عقهما، یا علی من اغتیب عنده أخوه المسلم فاستطاع نصره فلم ینصره خذله اللّٰه فی الدنیا و الآخره، یا علی من کفى یتیما فی نفقته بماله حتى یستغنی وجبت له الجنه البته، یا علی من مسح یده على رأس یتیم ترحما له أعطاه اللّٰه عز و جل بکل شعره نورا یوم القیامه ، یا علی لا فقر أشد من الجهل، و لا مال أعود من العقل، و لا وحشه أوحش من العجب، و لا عقل کالتدبیر، و لا ورع کالکف عن محارم اللّٰه، و لا حسب کحسن الخلق، و لا عباده مثل التفکر، یا علی آفه الحدیث الکذب، و آفه العلم النسیان، و آفه العباده الفتره، و آفه الجمال الخیلاء، و آفه العالم الحسد، یا علی أربع یذهبن ضیاعا: الأکل على الشبع، و السراج فی القمر، و الزرع فی السبخه، و الصنیعه عند غیر أهلها، یا علی من نسی الصلاه علی فقد أخطأ طریق الجنه ، یا علی إیاک و نقره الغراب، و فریسه الأسد. یا علی لئن أدخل یدی فی فم التنین إلى المرفق أحب إلی من أن أسأل من لم یکن ثم کان، یا علی إن أعتى الناس على اللّٰه عز و جل القاتل غیر قاتله، و الضارب غیر ضاربه، و من تولى غیر موالیه فقد کفر بما أنزل اللّٰه عز و جل علی، یا علی تختم بالیمین فإنها فضیله من اللّٰه للمقربین، ثم قال: بم أتختم یا رسول اللّٰه قال: بالعقیق الأحمر فإنه أول جبل أقر لله عز و جل بالوحدانیه و لی بالنبوه و لک بالوصیه، و لولدک بالإمامه، و لشیعتک بالجنه ، و لأعدائک بالنار ، یا علی إن اللّٰه عز و جل أشرف على الدنیا فاختارنی منها على رجال العالمین، ثم أطلع الثانیه فاختارک منها على رجال العالمین، ثم أطلع الثالثه فاختار الأئمه من ولدک على رجال العالمین، ثم أطلع الرابعه فاختار فاطمه على نساء العالمین، یا علی إنی رأیت اسمک مقرونا باسمی فی ثلاث مواطن فآنست بالنظر إلیه: إنی لما بلغت بیت المقدس فی معراجی إلى السماء وجدت على صخرته: لا إله إلا اللّٰه، محمد رسول اللّٰه، أیدته بوزیره، و نصرته بوزیره، فقلت لجبرئیل : من وزیری فقال: علی بن أبی طالب ، فلما انتهیت إلى سدره المنتهی وجدت مکتوبا علیها: أنی أنا اللّٰه لا إله إلا أنا وحدی، محمد صفوتی من خلقی، أیدته بوزیره، و نصرته بوزیره، فقلت لجبرئیل: من وزیری فقال: علی بن أبی طالب ، فلما جاوزت السدره انتهیت إلى عرش رب العالمین جل جلاله فوجدت مکتوبا على قوائمه: أنی أنا اللّٰه لا إله إلا أنا وحدی، محمد حبیبی، أیدته بوزیره، و نصرته بوزیره. یا علی إن اللّٰه تعالى أعطانی فیک سبع خصال: أنت أول من ینشق عنه القبر معی، و أنت أول من یقف على الصراط معی، و أنت أول من یکسى إذا کسیت، و یحیى إذا حییت، و أنت أول من یسکن معی فی علیین، و أنت أول من یشرب معی من الرحیق المختوم الذی خِتٰامُهُ مِسْکٌ  . ثم قال صلى اللّٰه علیه و آله و سلم لسلمان الفارسی : یا سلمان إن لک فی علتک إذا اعتللت ثلاث خصال: أنت من اللّٰه تبارک و تعالى بذکر، و دعاؤک فیها مستجاب، و لا تدع العله علیک ذنبا إلا حطته، متعک اللّٰه بالعافیه إلى انقضاء أجلک. ثم قال لأبی ذر رحمه اللّٰه: یا با ذر إیاک و السؤال فإنه ذل حاضر و فقر تتعجله، و فیه حساب طویل یوم القیامه ، یا با ذر تعیش وحدک، و تموت وحدک، و تدخل الجنه وحدک، یسعد بک قوم من أهل العراق ، یتولون غسلک و تجهیزک و دفنک، یا با ذر لا تسأل بکفک و إن أتاک شیء فاقبله. ثم قال علیه السلام لأصحابه: أ لا أخبرکم بشرارکم قالوا: بلى یا رسول اللّٰه ، قال: المشاءون بالنمیمه، المفرقون بین الأحبه، و الباغون للبرآء العیب».

[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۲۲۶٫

«و من خطبه له (علیه السلام) فی التَنفیر من الدنیا: دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ، لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا؛ أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَهٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَهٌ، الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ؛ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَهٌ، تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِیَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً. أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَهً وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَهً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَهً وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَهً وَ آثَارُهُمْ عَافِیَهً؛ فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمُشَیَّدَهِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَهِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَهَ [الْمُسْنَدَهَ] وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَهَ الْمُلْحَدَهَ، الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا، فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ، بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّهٍ مُوحِشِینَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ؛ لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ، عَلَى مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ؛ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ. فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ «هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون».

[۱۲] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷٫

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».

[۱۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۴٫

«وَ مَا هَٰذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ ۚ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ ۚ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».

[۱۴] سوره مبارکه دخان، آیه ۵۶٫

«لَا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَهَ الْأُولَىٰ ۖ وَ وَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ».

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫

[۱۶] سوره مبارکه فرقان، آیه ۳٫

«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً لَا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا وَ لَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَ لَا حَیَاهً وَ لَا نُشُورًا».

[۱۷] سوره مبارکه هود، آیه ۱٫

«الر ۚ کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ».

[۱۸] کتاب العقل و الجهل، ج ۱، حدیث هفتم، ص ۱۰۹؛ و حدیث سى‌ام، ص ۱۵۸٫

«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِى».

[۱۹] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۱٫

«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».

[۲۰] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫

[۲۲] سوره مبارکه حجر، آیه ۲۱٫

[۲۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫

[۲۴] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۸۳.

«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ صَغِیرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ اَلْأَشْیَاءَ إِلاَّ بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِکُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ نَحْنُ».

[۲۵] سوره مبارکه سبأ، آیه ۲۸٫

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ».