خداوند در آیه ۱۰۲ سوره بقره می‌فرماید: «و دیوها به مردم چیزی که میان زن و شوهرها جدایی افکند می‌آموختند و زیان نمی‌رسانیدند به کسی مگر آن‌که خدا بخواهد. و چیزی که می‌آموختند زیان می‌رسانید و سود نمی‌بخشید»، چرا خداوند به موجودات خیالی نظیر دیو موجودیت می‌بخشد .و از طرف دیگر متذکر می‌شود که این دیوان فقط با خواست خدا زیان می‌رساندند. این چه خدایی است که به دیوان مجوّز زیان رساندن می‌دهد؟

پاسخ اجمالی

جنّ، موجودی است که قرآن درباره خلقت آن می‌فرماید: «و جنّ را پیش از آن (خلقت آدم)، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم».
جنّ از موجودات واقعی است که برای هدایتشان رسولانی فرستاده شده است و همچون انسان، مأمور به عبادت خداوند هستند و در اثر اطاعت و یا سرپیچی از دستورات خدا، به گروه کافر و مسلمان تقسیم می‌شوند. ابلیس نیز که بر حضرت آدم(ع) سجده نکرد از طایفه جنّیان بود.


ضرر رساندن به اذن خداوند به این معنا است که؛ همه قدرت‌ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می‌گیرد، حتى سوزندگى آتش و بُرّندگى شمشیر بى اذن و فرمان او نمی‌باشد، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید، بلکه اینها خواص و آثارى است که او در موجودات مختلف قرار داده، بعضى از آن، حُسن استفاده و بعضى سوء استفاده می‌کنند.

پاسخ تفصیلی

«دیو»؛ واقعیّت یا خیال!؟
در فرهنگ فارسی، «دیو» به موجودی متوهّم گفته می‌شود که با خصوصیات ظاهری منحصر به خود، از نسل شیطان باشد. اما هرگاه منظور از آن، «اسم خاص» باشد، منظور ابلیس است. [۱] آن‌چه در سؤال شما به نام «دیو» نامیده شده است در فرهنگ قرآن  «جنّ» گفته می‌شود. معنای کلمه جنّ در اصل، به آن‌چه که از نظر پنهان است، می‌باشد. [۲] جنّ موجودی است که قرآن درباره خلقت آنان می‌فرماید: «و جنّ را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم». [۳] بنابر این، جنّ از موجودات واقعی است که برای هدایتشان رسولانی فرستاده شده است [۴] و همچون انسان، مأمور به عبادت خداوند هستند [۵] و در اثر اطاعت و یا سرپیچی از دستورات خدا، به گروه کافر و مسلمان تقسیم می‌شوند. [۶] ابلیس نیز که در داستان خلقت، بر حضرت آدم(ع) سجده نکرد از طایفه جنّیان بود. [۷] 


بله! گاهی در اصطلاح عامیانه برای نامیدن موجودات خیالی که هیچ واقعیتی ندارند از واژه «دیو» استفاده می‌کنند ولی آن‌چه در این آیه و آیات مشابه و روایات امامان معصوم(ع) درباره جنّ آمده است، همه حکایت از یک موجود واقعی دارد.


طبق آیه ۱۰۲ بقره، یهود از سحر و جادو پیروى کرده و آن‌را از دو منبع به دست می‌آوردند:

۱ – از شیاطین که در زمان حضرت سلیمان(ع) بودند و به مردم برای انجام کارهای ناپسند، سحر یاد می‌دادند.

۲ – از تعلیمات دو فرشته که به زمین آمده بودند و به مردم باطل کردن سحر یاد می‌دادند. [۸] 
در این آیه شریفه خداوند از دو فرشته [۹] (نه از جنّیان یا «دیوان») به نام «هاروت» و «ماروت» نام می‌برد که به مردم و به خاطر مصالحی، سحر تعلیم می‌دادند، ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى اندازند.
پس اولاً: بر خلاف پرسش شما، مردم از دیوان (جنّیان) چنین آموزشی را فرا نگرفتند، بلکه دو فرشته مأمور تعلیم مردم بودند.

ثانیاً: قرآن نمی‌فرماید که این دو فرشته روش ایجاد اختلاف و جدایی بین زن و مرد را به مردم می‌آموختند، بلکه می‌فرماید؛ مردم از آنان روش جدا کردن بین زن و مرد را می‌آموختند.! [۱۰] 

 


همان‌طور که می‌دانید فرق زیادی بین این دو مطلب است. گاهی یک معلم  مطالبی به دانش آموز خود یاد می‌دهد که با استفاده از آن بتواند پیشرفت کند یا مشکلات علمی و عملی را حل کند. اما دانش آموز با سوء استفاده از آن معلومات در مسیر مقابل آن قدم می‌گذارد. یا گاهی معلم مطالبی یاد می‌دهد که در کارهای پسندیده و هم ناپسند قابل استفاده است ولی دانش آموز از آن در راه ناپسند آن استفاده می‌کند.


اتفاقاً با استفاده از خود این آیه، این مطلب را می‌توان به وضوح دریافت. آن‌جا که می‌فرماید: «آن دو فرشته، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و به هیچ کس چیزى یاد نمی‌دادند، مگر این‌که از پیش به او می‌گفتند: ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)». [۱۱]مطالب بیشتر در باره شأن نزول این آیه شریفه و داستان هاروت و ماروت را می‌توانید در سؤال ۴۶۹۰ (سایت: ۵۲۰۱) ببینید.


پاسخ اشکال «زیان رساندن با اذن خدا 
اگر به خوبی معنای آیه مورد نظر دقت شود؛ متوجه می‌شویم که آیه در صدد جواب از اشکال مقدّر است. بعد از این‌که می‌فرماید: مردم از آن دو فرشته روش‌های تفرقه اندازی بین زن و شوهر را می‌آموختند، به ذهن خطور می‌کند که پس با سحر و جادو می‌توان در امر خلقت و قوانین زندگی دنیا دست اندازی کرده و بدون خواست تکوینی خداوند و اراده او، مسائل را به هر نحوی که می‌خواهد تغییر دهد. خداوند در جواب این اشکال می‌فرماید: «اگر با سحر بخواهند ضرری برسانند باز هم از تحت اراده خداوند خارج نشده‌اند…». [۱۲] 


توضیح بیشتر:
این قسمت از آیه اشاره به یکى از اصول اساسى توحید است که همه قدرت‌ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می‏گیرد، حتى سوزندگى آتش و بُرّندگى شمشیر بى اذن و فرمان او نمی‌باشد، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید، بلکه اینها خواص و آثارى است که او در موجودات مختلف قرار داده، بعضى از آن، حُسن استفاده می‌کنند و بعضى سوء استفاده، و این آزادى و اختیار که خدا به انسان‌ها داده نیز وسیله‌اى است براى آزمودن و تکامل آنها. [۱۳] 


حال که خاصیت همه چیز به دست خدا است، به آن معنا نیست که خداوند به انجام سحر و ضرر رساندن به مردم راضی باشد، بلکه فقط به این معنا است که سحر و استفاده از آن، به نوعی استفاده از برخی قوانین هستی است که مانند دیگر قوانین، خداوند، خالق و ایجاد کننده آن است؛ مانند این‌که خاصیت بُرّندگی در چاقو و اثر آن در اجسام لطیف از قوانین هستی است و با استفاده از این قانون، مردم استفاده‌های زیادی می‌کنند؛ اگر در شرایطی، یک انسان مظلوم توسط چاقو کشته شود به این معنا است که با اذن و اجازه عام خداوند که همان جریان قوانین هستی در مورد شیء بُرّنده مانند چاقو است، شخص مظلوم کشته شده است ولی هرگز به این معنا نیست که خداوند به ظالم اذن «خاص» و اجازه کشتن شخص مظلوم را داده است، بلکه خداوند در آیات مختلف از ظلم کردن، کشتن انسان مظلوم و ضایع کردن حقوق مردم بر حذر داشته است و به چنین کسانی وعده‌های عذاب دردناک داده است. [۱۴]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱] . معین، محمد، فرهنگ معین، ص ۴۵۷، نشر بهزاد، تهران، ۱۳۸۶ش.

[۲] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۲۰۳، دارالقلم‏، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۳] . حجر، ۲۷.

[۴] . انعام، ۱۳۰: «(در آن روز به آنها می‌گوید:) اى گروه جنّ و انس! آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‌کردند، و شما را از ملاقات چنین روزى بیم می‌دادند؟! آنها می‌گویند: بر ضدّ خودمان گواهى می‌دهیم (آرى،) ما بد کردیم) و زندگى (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد و به زیان خود گواهى می‌دهند که کافر بودند».

[۵] . ذاریات،۵۶: «من جنّ و انس را نیافریدم جز براى این‌که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!».

[۶] . احقاف، ۲۹: «(به یاد آور) هنگامى که گروهى از جنّ را به سوى تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند وقتى حضور یافتند به یکدیگر گفتند: خاموش باشید و بشنوید! و هنگامى که پایان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند!»؛ در این آیه به مسلمان شدن عده‌ای از جنّیان اشاره می‌کند. در آیات متعددی از گروه جنّیان کافر، نام برده شده است. ر.ک: فصلت، ۲۹؛ اعراف، ۳۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۳۹۴ – ۳۹۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۷] . کهف، ۵۰: «به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید! آنها همگى سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد…».

[۸] . از مواردی که یادگیرى سحر جائز می‏شود، براى ابطال سحر و مقابله با ساحران است. ر.ک: جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ج ۱، ص ۳۰۸، بی‌جا، بی‌نا.

[۹] . «عن الرضا(ع): وَ أَمَّا هَارُوتُ وَ مَارُوتُ فَکَانَا مَلَکَیْنِ عَلَّمَا النَّاسَ السِّحْرَ لِیَحْتَرِزُوا بِهِ سِحْرَ السَّحَرَهِ وَ یُبْطِلُوا بِهِ کَیْدَهُم‏»؛ وسائل ‏الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۴۷ – ۱۴۸، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

[۱۰] . به معنای آیه دقت کنید: «و (یهود) از آن‌چه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آن‌چه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمی‌دادند، مگر این‌که از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!) ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمت‌هایى را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعى نمی‌داد. و مسلماً می‌دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!».

[۱۱] . بقره، ۱۰۲.

[۱۲] . ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۳۶، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۱۳] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۳۷۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش

[۱۴] . اسراء، ۳۳: «و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن‌کس که مظلوم کشته شده، براى ولیّش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است»؛ ر.ک:سؤال ۲۹۹۲ (سایت: ۳۲۳۷) (چگونگی انتساب شرور به خداوند).