قرآن درباره این‌که «آیا الله می‌‌توانست یک فرزند داشته باشد؟» در سوره ۳۹ آیه ۴ تأیید می‌کند، اما در سوره ۶ آیه ۱۰۱ احتمال فرزند داشتن را رد می‌‌کند، این تعارض و تنافی چگونه پاسخ داده می‌‌شود؟

پاسخ اجمالی

داشتن فرزند برای خدا، به دو گونه تصور می‌شود؛ اول این‌که او فرزند واقعی داشته باشد و خدا حقیقتاً پدر او باشد. دوم این‌که خدا کسی را به عنوان فرزند خود انتخاب کرده باشد که در اصطلاح به آن «بنوّت» گفته می‌شود. آیات مختلف قرآن هر دو صورت را رد می‌کند و خدا را منزّه از این می‌داند که فرزندی داشته باشد یا کسی را به فرزندخواندگی خود قبول کند.


برخی از کافران چنین گفته‌اند که خدا فرزند حقیقی دارد و قرآن کریم سخن آنها را با عبارت «وَلَدَ اللّهُ» بیان می‌کند و بی‌درنگ آن‌را باطل می‌خواند و می‌فرماید که آنها دروغ می‌گویند.[۱] در جایی دیگر آن‌را غیر ممکن دانسته و می‌فرماید: «نه کسى را زاده و نه از کسى زاده شده است»،[۲] علت محال بودن متولد شدن فرزند از خدا، این است که لازمه این امر، تجزیه‌پذیری و تقسیم‌پذیری خدا است که منجر به مرکب بودن خدا می‌شود، در حالی خدا مرکب نیست؛[۳] به علاوه؛ «ترکیب»، با صمدیت و بی‌نیازی ذات اقدس الهی سازگاری ندارد.[۴] همچنین در سوره انعام با اشاره به این‌که خدا همسری را برای خود برنگزیده است، می‌فرماید: «پدیدآورنده بی‌‌سابقه و بی‌‌الگوى آسمان‌‌ها و زمین است، چگونه و از کجا او را فرزندى باشد، در حالى‌که او را همسرى نبوده! و همه چیز را او آفریده و او به همه چیز دانا است»،[۵] و فرزند، مخلوق پدرش نیست، بلکه جزئی از اجزای او است؛ به همین دلیل محال است که مخلوقی از مخلوقات، فرزند او باشد.[۶]


گروهی دیگر از کافران نیز معتقدند؛ خدا کسی را به عنوان فرزند خود انتخاب کرده و او را به فرزندی قبول کرده است! قرآن این ادعا را نیز رد کرده و شأن خدای تعالی را منزّه از این امر دانسته و علتش را بی‌نیازی خدا از هر چیز می‌داند: «(مشرکان) گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب کرده است! (خدا از هر عیب و نقص و احتیاجى) منزّه است! او بی‌نیاز است! از آن اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است! شما هیچ‌گونه دلیلى بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتى می‌دهید که نمی‌دانید؟»،[۷] 

 

این در حالی است که گرفتن فرزند، یا به جهت نیازهای جسمی و مادی است که فرزند را برای رفع این نیازها برمی‌گزیند و یا به سبب رفع نیازهای معنوی و انس گرفتن با او است که خدا از همه این نیازها مبرا است. لذا خدا در جای دیگری از قرآن با تکیه به دو صفت مهم الهی؛ یعنی «واحدیت» و «قهاریت»، خود را از محتاج بودن به گرفتن فرزند مبرّا دانسته است: «اگر (به فرض محال) خدا می‌خواست فرزندى انتخاب کند، از میان مخلوقاتش آنچه را می‌خواست برمی‌گزید، منزّه است (از این‌که فرزندى داشته باشد)! او خداوند یکتاى پیروز است».[۸] 

 

هر چند در ابتدای این آیه، عنوان می‌کند: «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفى‏ مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاء»، ولی با استفاده از کلمه «لَو» به ممتنع بودن این کار اشاره می‌فرماید که یک فرض محال است و با عبارت «هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» بر محال بودن این شرط تأکید می‌کند. او در ذات و صفات ذاتی و شئونی که از لوازم ذاتی او هستند، واحد است و هیچ موجودی در آنها با خدا شریک نیست و او خدای قهاری است که همه موجودات مقهور او هستند و هیچ‌کس در مقابل او وجود مستقل ندارد و همه محتاج او و در مقابلش ذلیل و خوار هستند.
نتیجه این‌که؛ آیات مورد بحث؛ نه تنها دلالتی بر امکان فرزند داشتن خدا ندارند، بلکه آن‌را به شدت نفی می‌کند و ذات اقدس الهی را از آن مبرّا و منزّه و بی‌نیاز می‌داند.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. صافات، ۱۵۲: «وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ».

[۲]. اخلاص، ۳: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد».

[۳]. ر.ک«فرض ممکن الوجود در کنار واجب الوجود»، سؤال ۸۰؛ «معنای ابسط موجودات در فلسفه»، سؤال ۳۲۱۴۵.

[۴]. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۵]. انعام، ۱۰۱: «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّى یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ».

[۶]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۹۱.

[۷]. «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون»؛ یونس، ۶۸.

[۸]. زمر، ۴: «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفى‏ مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار».