آیا گفته شده (در حدیث یا آیه قرآن) که از خدا سؤال نکنید، بلکه این خدا است که از شما سؤال می‌کند، در این صورت آیا نباید به دنبال جواب سؤال‌هایی مانند علت و حکمت کارها و دستورات خدا رفت؟

پاسخ اجمالی

قرآن کریم در مورد افعال الهی می‌فرماید: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ»؛[۱] او در برابر هیچ‌یک از کارهایى که مى‌‏کند، بازخواست نمى‌‏شود، ولى مردم بازخواست مى‌‏شوند.
مفسران قرآن می‌گویند؛ معنای این آیه آن است که خداوند از بابت کار‌هایى که انجام می‌دهد مورد سؤال و بازخواست قرار نمی‌گیرد. معنای بازخواست و مورد سؤال قرار گرفتن، این است که ما به کننده آن کار بگوییم چرا چنین کردى؟ و این نحوه سؤال، پرسش از مصلحت فعل است، و فعلى که همراه با مصلحت باشد در نزد عقلا مؤاخذه ندارد؛ و چون خداى سبحان، حکیم على الاطلاق است، همان‌گونه ‌که خود، خویشتن را در آیات مختلف به حکمت ستود.[۲] 

 

و حکیم آن کسى است که عملى جز برای مصلحت انجام نمى‌‏دهد، بلکه هر کارى صورت مى‏‌دهد برای این است که داراى مصلحتى است که انجام دادنش را بر ندادن آن ترجیح مى‌‏دهد، با این حال دیگر معنا ندارد کسى از او بازخواست کند که چرا چنین کردى؟ بر خلاف غیر حکیم که اگر کارى کرد معقول است از او بپرسند چرا چنین کردى؛ زیرا که غیر حکیم، هم ممکن است کار صحیح و حق انجام دهد، و هم ممکن است باطل انجام دهد، هم ممکن است کارى کند که مصلحت‌‏دار باشد و هم ممکن است کارى کند که دارای مفسده‌ باشد؛ لذا در حق غیر حکیم جایز است مؤاخذه شود که چرا چنین کردى؟ تا اگر باطل انجام داده بود مذمت عقلى و یا عقاب مولوى شود.


پس خداى سبحان که ملک(سلطان) و مالک همه عالم، و تمام عالم رعیت و مملوک او است، هر چه بخواهد مى‌‏کند و مى‌‏تواند بکند. و هر حکمى که بخواهد مى‌‏تواند براند. غیر او را نمى‌‏رسد که چنین باشد، او مى‌‏تواند غیر خود را در آنچه مى‌‏کنند بازخواست کند، ولى غیر او را نمى‌‏رسد که او را در آنچه مى‏‌کند بازخواست نمایند. البته خود او خبر داده که هر چه مى‏‌کند به جهت مصلحت انجام می‌دهد؛ چرا که حکیم است و جز آنچه مصلحت دارد، اراده نمى‏‌کند و چون چنین خبر داده با چنین علم اجمالى دیگر ما را نمى‌‏رسد که نسبت به او در آنچه انجام می‌دهد سوء ظن پیدا کنیم، تا چه رسد به این‌که او را بازخواست نماییم.[۳]


شایان توجه است که ما دو گونه سؤال داریم:
الف. یک نوع سؤال، سؤال توضیحى است که انسان از مسائلى بی‌خبر است و مایل است حقیقت آن‌را درک کند، حتى با علم و ایمان به این‌که کار انجام شده کار صحیحى بوده، باز مى‌‏خواهد نکته اصلى و هدف واقعى آن‌را بداند. این‌گونه سؤال در افعال خدا نیز جایز است، بلکه این همان سؤالى است که سرچشمه کاوشگرى و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمى محسوب مى‌‏شود، و از این‌گونه پرسش‌ها چه در رابطه با عالم تکوین و چه تشریع، یاران پیامبر(ص) و امامان(ع) بسیار داشتند.


ب. اما نوع دیگر سؤال، سؤال اعتراضى است، که مفهومش این است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مانند این‌که به کسى که عهد خود را بدون ‏دلیل شکسته مى‏‌گوییم چرا عهد شکنى مى‌‏کنى؟ در این‌جا هدف این نیست که توضیح بخواهیم، بلکه هدف آن است که بر او ایراد و اشکال کنیم.
بدیهی است این نوع سؤال در افعال خداوند حکیم معنا ندارد، و اگر گاهى کسى چنین کرد به دلیل ناآگاهى است، ولى جاى این‌گونه سؤال در افعال دیگران بسیار است.


امام باقر(ع) در جواب سؤال جابر جعفى از آیه مطرح شده چنین می‌فرماید: «لِأَنَّهُ لَا یَفْعَلُ إِلَّا مَا کَانَ حِکْمَهً وَ صَوَابا»؛[۴] براى این‌که او کارى را جز از روى حکمت و صواب انجام نمى‏‌دهد.
ضمناً از این سخن به خوبى مى‏‌توان نتیجه گرفت که اگر کسى سؤالى از نوع دوم داشته باشد، دلیل بر آن است که هنوز خدا را به خوبى نشناخته و از حکیم بودن او آگاه نیست.[۵]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. انبیاء، ۲۳.

[۲]. ر. ک: ،نساء، ۲۶؛ انعام، ۸۳؛ انفال، ۷۱؛ و… .

[۳]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۴، ص ۲۶۸- ۲۷۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.

[۴]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج ‏۳، ص ۴۱۹، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.

[۵]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱۳، ص ۳۸۵- ۳۸۶، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.