«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

ویژگی صاحبان شفاعت

بحث امروز اوصاف مأذونین در شفاعت و شافعین در عالم محشر از دیدگاه قرآن شریف است. البتّه یک بخش این است، یک بخش بحث دیگری خواهد بود. سوره‌ی مبارکه‌ی زخرف، آیه‌ ۸۶: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَهَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون‏». در این آیه‌ی کریمه اجازه‌ی شفاعت، تملّک شفاعت، مالک بودن شفاعت، از همه جز خدا سلب شده است الاّ کسی که دارای دو صفت باشد. یکی «شَهِدَ بِالْحَقِّ» شاهد به حق باشد، دوم «وَ هُمْ یَعْلَمُون‏» عالم باشد.

شفاعت ملائکه و اولوا العلم

براساس بخش اوّل آیه‌ی کریمه شفاعت ملائکه و اولوا العلم که در سوره‌ی مبارکه آل‌ عمران آیه‌ی شهادت را داریم: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط».[۱] تطبیق و مناسبت این آیه لطیف است. آن‌جا هم مسئله‌ی شهادت و اولوالعلم است: «وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم‏». شهادت به حق همین شهادت به توحید است. آن آیه‌ی شهادت تفسیر این آیه هم است. «شَهِدَ بِالْحَقِّ» یعنی «شَهِدَ» به وحدانیّت عزیز حکیم، «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا».

شهود و علم

پس یکی مسئله‌ی شهود است، شهود هم یعنی… شهود و علم خیلی با هم تباین ندارند بلکه می‌شود گفت گاهی با هم قابل تطبیق هستند. علم حضوری همان شهود است، علم وجودی است، شهادت ما به وحدانیّت خداوند منّان شهادت ذهنی است، اگر بندگی کنیم خدا شهادت وجودی هم به ما خواهد داد. ولی در شهادت آیه‌ی کریمه سوره‌ی مبارکه آل ‌عمران، شهادت خود خدا شهادت ملائکه است که ذهن ندارند، بلکه خود وجود شاهد است. آن اولوا العلم هم همین‌گونه است، شهادت آن‌ها شهادت وجودی است. با همه‌ی وجود خود خدا را می‌یابند، خدا را به وحدانیّت می‌یابند.

«وَ هُمْ یَعْلَمُون‏» قاعدتاً به یک بعد دیگری از شهود و علم توجّه دارد و آن علم به مشهود است. قسمت اوّل شهود به حق است، قسمت دوم شهود به خلق است. یعنی مشفوع له برای شافع معلوم است به علم آن‌جایی که علم ماوراء ذهنی است. در واقع شافع مشفوع له را در وجود خود هضم می‌کند، احاطه به آن دارد و در قبضه‌ی وجودی خود او را از عذاب الهی می‌تواند نجات دهد، «وَ هُمْ یَعْلَمُون‏».

شافعین روز قیامت

بنابراین دو مورد اوصاف شافعین روز قیامت در این آیه مطرح شده یکی شهود به حق است، دیگری علم به خلق، آن هم نه هر خلقی بلکه خلقی که می‌خواهد او را شفاعت کند. این آیه به ضمیمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی آل ‌عمران نشان می‌دهد که ملائکه حقّ شفاعت دارند و اولوالعلم هم که مصادیق بارز و بالاوّلیّه‌ی آن انبیاء (علیهم السّلام) هستند، آن‌ها هم حق شفاعت دارند. البتّه در آیه‌ی شهادت روایت دارد که اولوا العلم ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) هستند، آن‌ها صاحبان علم هستند. ولی صرف‌ نظر از روایت اولوا العلم در درجه‌ی اوّل انبیاء هستند که این‌ها نبی هستند، نبأ دارند، علم الهی در وجود آن‌ها است، نبی هستند.

در سوره‌ی نبأ، آیه‌ ۳۸، آیه‌ی کریمه می‌فرماید: «لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً». این‌جا درست است مسئله‌ی شفاعت نیست ولی این «قَالَ صَواباً» حکایت از علم می‌کند، تا کسی عالم نباشد گفتار او صواب نخواهد بود. «لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً». دلالت صریح ندارد ولی از آن می‌شود استشعار کرد.

– ؟؟۰۸:۰۹ خدا به او علم داده است ؟؟

– بله.

-‌ می‌فرمایید این عام است، یکی از مصادیق علمی که برای تکلّم است برای شفاعت است؟

-‌ برای شفعاء است، آن‌جا همه ساکت هستند مگر کسانی که «قالَ صَواباً». از جمله مصادیق صواب شفاعت است، این‌ها می‌توانند از جانب خدا در مورد خود و دیگران صحبت کنند.

صفات شفاعت شوندگان

صفات مشفوع لهم در قرآن کریم، سوره‌ی مبارکه انبیاء، آیه‌ی ۲۸ فرمود: «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُم‏ْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏». هم یکی از صفات شافعین در این‌جا منظور شده هم صفت مشفوع لهم. در مورد کسانی که مورد شفاعت قرار می‌گیرند دین آن‌ها باید مرتضی باشد، ولایت امیر ‌المؤمنین را باید داشته باشند. «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ».[۲]‏ کسی که اسلام با ولایت را قبول ندارد مرتضی نیست بنابراین مورد شفاعت هم قرار نمی‌گیرد.

شافع بودن علماء

امّا آن‌هایی که «یَشْفَعُونَ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏» از صفات شافعین می‌تواند این باشد که این‌ها… «مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏» اگر به آیات دیگر قرآن که در مسئله‌ی خشیت داریم توجّه کنیم فرموده: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء».[۳] بنابراین علماء جزء شافعین هستند زیرا که «مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏».

شرایط پذیرفته شدن توبه و شفاعت

کسانی که اهل ولایت نیستند مشمول شفاعت قرار نمی‌‌گیرند. کسی که بر بی‌دینی خود، بر فسق خود، اصرار داشته باشد تا مرگ او فرا برسد مرضیّ خدا نیست. آیه‌ی توبه در سوره‌ی مبارکه‌ی نساء، اوایل سوره‌ی مبارکه‌ی نساء است «إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ»،[۴] در دنباله‌ی آیه دارد توبه برای کسانی نیست که سیّئات خود را ادامه می‌دهند، «حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوتُ».[۵] آن را استثناء می‌کند. این دو گروه یک گروه آن‌هایی هستند که گرفتار پلیدی اعتقادی هستند، دین آن‌ها را خدا قبول ندارد، یکی هم آن‌هایی که لجاجت عملی دارند تا موقع مرگ هم توبه نمی‌کنند.

-‌‌ سوره‌‌ی مبارکه‌ی نساء: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً».

-‌ این دو گروه را، هم کفّار را استثناء فرموده و هم کسانی که «یَعْمَلُونَ السَّیِّئات‏ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوت». این‌ها کفر اعتقادی ندارند ولی عملاً «یَعْمَلُونَ السَّیِّئات حَتَّى» این آیه خطرناک است.

ولایت و محبّت اهل بیت (علیهم السّلام)

-‌ رابطه‌ی بحث ولایت با محبّت چگونه است؟ چون بعضی اهل سنّت هستند ولایت اهل بیت را به آن معنا که ما قبول داریم قبول ندارند ولی محبّت اهل بیت را دارند. ولایت به آن‌ معنا که بپذیرند ؟؟۱۴:۰۵ حضرت علی (علیه السّلام) است و از او به عنوان امام اطاعت کنند، این ولایت می‌شود، غیر از این صحیح نیست، ولایت ؟؟ محبّت دارند.

-‌ این‌جا دو مسئله قابل ذکر است، یکی این‌که ولایت در متن رسالت است، ادامه‌‌ی رسالت، کسی که ولایت را قبول ندارد مثل کسی است که رسالت را قبول ندارد. یعنی در واقع به ربوبیّت خداوند متعال اعتراف نکرده، خدا را رب نمی‌داند. یکی از این جهت که انکار ولایت عین انکار رسالت است. نکته‌ی دوم ولایت را خود قرآن کریم با کلمه‌ی «إِنَّمَا» منحصر در حکومت کرده، فرموده: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏َ».[۶] اصلاً عذری برای کسی باقی نمانده، این آیه خیلی روشن است. یعنی نص است، جز مکابره و لجاج هیچ چیزی مانع پذیرش نخواهد بود. «إِنَّما» مسئله‌ی محبّت را نفی می‌کند، محبّت اختصاص به پیغمبر خدا و همه‌ی مؤمنون… «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ‏ٍ»[۷] است، مودّت است. قرآن کریم خیلی‌ها را لازم دیده، «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً».[۸] این «إِنَّما» نشان می‌دهد که آن‌ها نیست. چه چیزی می‌ماند؟ حکومت و ولایت به معنی سرپرستی و تصدّی امور و مدیریت.

پذیرش، شرط درست بودن محبّت

-‌ نصوصی داریم که می‌گوید هر کس محبّت اهل بیت را داشته باشد وارد جهنّم نمی‌شود، این چطور است؟ آن‌ها ولایت به آن معنا را ندارند امّا محبّت را دارند.

-‌ «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»،[۹] مگر می‌شود محبّت داشته باشد و نپذیرد؟ معلوم می‌شود محبّت او محبّت صادق نیست. یا مستضعف است، مستضعفین معذورند، گرفتار جهنّم نمی‌شوند. و الّا کسی خدا و رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دوست دارد، وقتی می‌گوید بعد از من علی (علیه السّلام) است می‌گوید این را قبول ندارم، این کجا قابل قبول است؟ «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ».[۱۰] این آیات صریح جزء واجبات اعتقادی و اساسی است، یعنی مسئله‌ی ولایت به این معنا هیچ قابل تفکیک با توحید نیست. بله مستضعفین در مورد خدا و رسول و دیگران یک وضعیت دیگر دارند، خود استضعاف عذر است.

پرسش و پاسخ

-‌ از آیه ۱۸ سوره‌ی نساء برداشت شد که این دو گروه شفاعت نمی‌شوند؟

-‌ متن آیه در مورد توبه است، ولی خدای متعال از این‌ها راضی نیست، وقتی توبه‌ی آن‌ها را قبول نمی‌کند معلوم می‌شود راضی نیست. کسی که مرضیّ الهی نباشد با این آیه‌ شفاعت از او… دلالت مطابقی ندارد ولی دلالت التزامی دارد. گروه‌هایی که از شفاعت محروم هستند.

-‌ در متن است کسی که اسلام را با ولایت قبول داشته باشد، این‌ها کسانی هستند که مرتضی هستند، اسلام با عمل، درست است؟

-‌ عمل بالاخره مهم است ولی مثل اعتقاد نیست. عمل پوسته است، اثر است، ولی اعتقاد متن و جان است. لذا کسی که اعتقاداً فاسد است گرفتار عذاب الله می‌شود. این‌هایی که مشکلات عملی دارند گرفتار عذاب جهنم می‌شوند، آن‌ها نار الله را دارند این‌ها نار جهنّم را دارند.

ظالمین، محروم از شفاعت

گروه‌هایی که از شفاعت محروم هستند یکی «مَا لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاع‏».[۱۱] این‌ها هم مصادیق «إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏»[۱۲] هستند. در حالت کلّی آن کسی که مرتضی نباشد مشمول شفاعت واقع نمی‌شود، ولی علاوه بر آن حالت کلّی مصادیق این‌ها را در آیات کریمه چند مورد را مورد توجّه قرار می‌دهیم.

حدیثی در مورد شفاعت

یکی ظالمین هستند، ظالم در آن‌جا نه حمیم و نه شفیعی که یطاع باشد دارد، شفاعت او قبول شود. در روایت از امام رضا (علیه السّلام) است، ایشان از وجود نازنین نبیّ مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می‌فرمایند که «مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی فَلَا أَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی‏»،[۱۳] کسی که منکر حوض نبیّ مکرم اسلام که در قیامت همه‌ی تشنگان محتاج به آن حوض هستند باشد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) مسئولیّت سیراب کردن را دارد، ساقی امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. اگر کسی به حوض من مؤمن نباشد «فَلَا أَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی‏».

دومین گروهی که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نفرین کردند و یقیناً نفرین پیغمبر قبول است «وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِشَفَاعَتِی فَلَا أَنَالَهُ اللَّهُ شَفَاعَتِی»، هر کسی که به شفاعت من اعتقاد نداشته باشد خداوند او را مشمول شفاعت من قرار ندهد. بعد فرمودند: «إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی‏». در یک تعبیری هم دارد که ‌فرمود: «ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی‏».[۱۴]

-‌ امّت به چه معنا است؟

– امّت یعنی مسلمان‌ها.

– یک گروه خاصّی که در بحث قبلی گفتید شیعیانی که ولایت را پذیرفته‌اند می‌شود یا به معنای اعم است همه‌ی موارد را می‌گیرد؟ یعنی همه‌ی مسلمان‌هایی که بعد از حضرت رسول آمدند؟

– ظاهر آن عمومیت دارد، منتها آن روایات دیگر قاعدتاً آن را تخصیص می‌زند.

محرومین از شفاعت از دیدگاه آیات قرآن

گروه دیگری که از شفاعت محروم هستند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»‏.[۱۵] باز کفّار در دایره‌ی محرومین از شفاعت آمد و از مصادیق ظالمین معرّفی شد که ظالمین حمیم و شفیع مطاع ندارند.

سه گروه دیگر هم در آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مدّثّر جزء محرومین به حساب آمده‌اند، یکی بی‌نماز‌ها «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین‏».[۱۶] گروه دوم کسانی که واجبات مالی را از مساکین دریغ داشتند، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکین‏». گروه سوم هم هرزه‌های جامعه، آن‌هایی که در شهوات غوطه می‌خورند، «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ». خوض فرو رفتن در گناهان و عشرت دنیا است. یک گروه دیگر هم در سوره‌ی مدّثّر آمده که پایان همین سه گروه است: «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّین‏». آخر فرمود: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشَّافِعینَ‏».[۱۷]

آن قسمت اوّل که سؤال شده «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَر»،[۱۸] جواب دادند به خاطر این چهار مسئله، آن دلیل بر محرومیت از شفاعت نمی‌شود، برای این‌که خیلی از جهنّمی‌ها مدّتی آن‌جا هستند بعد با شفاعت خلاصی پیدا می‌کنند. روایت دارد در آن مدّتی که خدای متعال مقدّر فرموده معذّب باشند نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز به ذهن آن‌ها نمی‌آید، ولی وقتی زمان نجات آن‌ها رسید نام مبارک پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ذهن آن‌ها می‌آید و متوسّل می‌شوند و پیغمبر هم شفاعت می‌کند نجات پیدا می‌کنند. امّا ذیل آیه مسئله‌ی شفاعت را در مورد این‌ها به طور کلّی منتفی کرده: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشَّافِعینَ‏».

گروه دیگری که از شهادت محروم هستند دشمنان آل محمّد (صلّی الله علیه و آله) هستند. از نظر آیات همان کلمه‌ی ظالم شامل این‌ها است، ولی در روایات تصریح شده است. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «وَ اللَّهِ لَنَشْفَعَنَّ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ شِیعَتِنَا حَتَّى تَقُولَ أَعْدَاؤُنَا… فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ‏».[۱۹] این‌ها آن‌جا می‌بینند که شیعیان دستگیری می‌شوند، ائمّه (علیهم السّلام) دست این‌ها را می‌گیرند و نجات می‌دهند، می‌گویند ما نداریم. «فَما لَنا مِنْ شافِعینَ * وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ»[۲۰] که از قرآن اقتباس شده است.

-‌ این روایت ذیل کدام آیه است؟

-‌ در ذیل «وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ» است، یعنی آیات سوره‌ی مبارکه‌ی شعراء، از تفسیر نور ‌الثّقلین است. ناصبی‌ها همان اعداء آل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند ولکن اعداء خاصّی هستند، آن‌هایی که نصب عداوت… در مورد این‌ها شفاعت تصریح شده است.

-‌ این‌ها در گروه چهارم هستند؟

-‌ چرا، هم در آن‌ها داخل می‌شوند، هم در ظالمین داخل می‌شوند، هم در کافرین داخل می‌شوند. نسبت به همه‌ی این‌ها شمول دارد، ولی چون خیلی پست هستند برجسته شده، نام نحس آن‌ها آمده است. امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند: «وَ إِنَّ الشَّفَاعَهَ لَمَقْبُولَهٌ وَ مَا تُقُبِّلَ فِی نَاصِبٍ»[۲۱] ما هم این‌ها را شفاعت کنیم خدا قبول نمی‌کند.

«أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‏».[۲۲] در مورد منافقین آیه‌ تصریح دارد این هم همین‌طور است.

روایتی از امام صادق (علیه السّلام)

روایت دیگری از امام صادق (علیه السّلام)، فضل ‌بن‌ عبد الملک از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ (تَعَالَى) یَقُولُ فِی أَعْدَائِکُمْ إِذَا رَأَوْا شَفَاعَهَ الرَّجُلِ مِنْکُمْ لِصَدِیقِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ‏».[۲۳] این هم جالب است، نه شفاعت خود ما، وقتی یکی از شما در مورد دوست خود شفاعت می‌کند زخم آن‌ها باز می‌شود، می‌گویند: «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ‏». این هم یک بحث.

آیات شفاعت در قرآن کریم

بحث سوم آیاتی است که دلالت بر شفاعت دارد ولی لفظ شفاعت در آن به کار برده نشده است. آیه‌ ۴۱ سوره‌ی مبارکه‌ی دخان: «یَوْمَ لا یُغْنی‏ مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ». «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» دلالت بر این دارد که گروهی را خدای متعال ترحّماً نجات می‌دهد که شفاعت خود خدا یا اولیاء خدا است، کلّی شامل همه‌ی این‌ها می‌شود. لکن روایت این آیه را توضیح داده است. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِی اسْتَثْنَى اللَّهُ لَکِنَّا نُغْنِی عَنْهُمْ‏»[۲۴] فرمود: ما آن‌هایی هستیم که خدای متعال استثناء کرده و الله ما آن‌ها را بی‌نیاز می‌کنیم، از مشکلات آن‌جا می‌رهانیم. «نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِی اسْتَثْنَى اللَّهُ لَکِنَّا نُغْنِی عَنْهُمْ». صدر آیه «یَوْمَ لا یُغْنی‏ مَوْلًى عَنْ مَوْلًى» بود حضرت می‌گویند ما استثناء شدیم، ما شما را بی‌نیاز می‌کنیم. ما موالی آن‌ها هستیم «یَوْمَ لا یُغْنی‏ مَوْلًى عَنْ مَوْلًى» إن‌شاء‌الله تعالی.

آیه‌ی دیگر که خیلی مشهور است و برای شیعه خیلی روزنه‌ی امید است. «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏».[۲۵] این آیه بسیار در روایات به عنوان در رحمت یاد شده و برجسته است. یکی دو روایت در این زمینه، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «رِضَی جَدّی وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى»[۲۶] خطاب به پیامبر خدا است، ما این‌قدر به تو می‌دهیم که تو را راضی کنیم. وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «رِضَی جَدّی أَن لَا یَبقى فِی النَّارِ مُوَحِّد»، حتّی به یک موحّد که در آتش بماند پیغمبر خدا راضی نخواهد بود. موحّدین به هر وضع خرابی مبتلا شده باشند وجود پیغمبر خدا آن‌جا می‌ایستند تا همه‌ی این‌ها را خلاص کنند.

امید بخش‌ترین آیه‌ی قرآن

در یک حدیثی که مشهور است، قاعدتاً باید شنیده باشید، از علمای بصره در محضر امام صادق (علیه السّلام) بودند، سؤال فرمودند که «أَیَّهُ آیَهٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَرْجَى‏»،[۲۷] امید بخش‌ترین آیه‌ نزد علمای بصره چه آیه‌ای است؟ آن‌ها این آیه را خواندند: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً». وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ما آیه‌ی امید بخش‌تر از این هم داریم، عرض کردن: کدام است؟ حضرت فرمود: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏».

لطف خداوند نسبت به اهل بهشت

علّامه‌ی بزرگوار آقای طباطبایی – رضوان خدا بر ایشان باد- ایشان در ذیل این آیه بیانی دارند، می‌فرمایند شبیه این آیه را در مورد بهشتی‌ها خدای متعال فرموده: «لَهُمْ ما یَشاؤُن‏»،[۲۸] هر چه بهشتی بخواهد خدا به او می‌دهد، «لَهُمْ ما َشاؤُن‏». یعنی مشیّت کسی که سعادت استقرار در بهشت قرار گرفته مشیّت مطلق است، هیچ مانعی برای تحقّق خواسته‌ی او وجود ندارد، «لَهُمْ ما یَشاؤُن‏»، و از این بالاتر «وَ لَدَیْنا مَزیدٌ». خیلی مایه گذاشته است. خود بهشتی یک چیزهایی فهمیده، آرزوهایی در ذهن او بوده، هر چه می‌خواهد باشد، ولی آن چیزهایی که او نمی‌خواهد «وَ لَدَیْنا مَزیدٌ». آنچه می‌خواهد و آنچه نمی‌خواهد ارزانی او می‌شود.

امام صادق (علیه السّلام) می‌خواهند بگویند خیلی در ذهن شما عجیب نیاید که «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى»، به مقدار مشیّت پیغمبر خدا جلوه‌ی رحمت الهی تجلّی خواهد کرد این خیلی برای شما سنگین نشود. در مورد مؤمنی که به بهشت می‌رود ولو پیغمبر هم نیست، ولو خاتم انبیاء هم نیست، در مورد آن‌ها «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ» است تا چه رسد به خاتم آن‌ها که مقرّب‌ترین عبد خدا است، برای او معلوم است خدای متعال چه نوع رحمتی را متجلّی می‌شود. جلوه‌ی رحمت واسعه‌ی خدا به تمام معنا است.

-‌ حدیثی از امام باقر (علیه السّلام) است که می‌فرمایند: «یَا أَهلَ العَراق تَزعُمونَ أَنَّ أَرجَى آیَهٍ فِی کِتَابِ اللّه یَا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ إِنَّا أَهلَ البَیت نَقول أَرجى آیَهٍ فِی کِتَابِ اللّه وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏ وَ هِیَ وَ اللّه الشِّفَاعَه لِیُعطِیَنَّهَا فِی أَهل لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه حَتَّى یَقول رَبِّ رَضیتُ».[۲۹]

-‌ بله، در مورد امام صادق (علیه السّلام) در مورد اهل عراق است. یک آیه‌ای هم در مورد بصره است که با آن‌ها هم… معلوم می‌شود که علمای اهل سنّت چه بصری‌ها، چه عراقی‌ها، نه این‌که به مسئله‌ی شفاعت توجّه ندارند، ائمّه (علیهم السّلام) می‌خواستند آن‌ها را به این معنا توجّه بدهند شما از چیزی محروم هستید که در اختیار ما است، آن شفاعت ما است.

مقام محمود در آیه‌ی قرآن

آیه‌ای که شفاعت در آن نیست ولی از جمله‌ آیاتی است که مسئله‌ی شفاعت را می‌شود از آن استفاده کرد، لفظ آن نیست ولی خود آن هست. «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً».[۳۰] در این آیه‌ی کریمه هم مسئله‌ی مقام محمود وجود دارد. مقام محمود را روایات متعدّد دارد برای این‌که مقام محمود همان مقام شفاعت است، شفاعت کبرای نبیّ مکرم اسلام است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: پروردگار متعال شفاعت را به من بخشید تا در حقّ اهل توحید از امّت خود شفاعت کنم و آن را در مورد دشمنان تو و فرزندان تو ممنوع ساخت. نه این‌که من نمی‌کنم، خدا اجازه نداده است که در مورد اعداء آل پیغمبر و اعداء امیر المؤمنین شفاعت اعمال شود. در غیر این دو خدای متعال دست پیغمبر را باز گذاشته است و مقام محمود برای نبیّ مکرم اسلام است.

حدیثی در مورد شفاعت

امّا روایتی که خیلی دل ‌انگیز و خوشحال کننده است، روایت از امام موسی بن جعفر(علیه الصّلاۀ و السّلام) است. در قیامت وقتی خدا آفریدگان را جمع می‌کند ۴۰ سال در عرصات محشر به پا می‌ایستند، آن‌قدر عرق می‌کنند که عرق مثل حوض تا دهان آن‌ها را فرا می‌گیرد. این‌ها پناه به ابو البشر حضرت آدم می‌برند. حضرت آدم می‌گویند: «عَلَیکُم بِنوح»، سراغ او بروید. نوح می‌گوید از من کاری ساخته نیست، «عَلَیکُم بِإِبراهیم». حضرت ابراهیم به موسی حواله می‌دهد، موسی حواله به عیسی می‌دهد، حضرت عیسی می‌گویند «عَلَیکُم بِمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم». وقتی به حضرت رسول پناه می‌آورند وجود مبارک پیغمبر خدا می‌گویند: «لَنَا هَذِهِ»، این شأن شأن من است. می‌آیند در بهشت را می‌زنند با این‌که در بهشت باز است، ولی ادب اقتضاء می‌کند حتّی خاتم انبیاء بدون اذن وارد خانه‌ی خدا نشود. دست به کوبه‌ی در بهشت می‌برند و در می‌زنند. گفته می‌شود کیست که در می‌زند؟ جواب گفته می‌شود که محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلم) است. خدای متعال برای پیغمبر خدا جلوه می‌کند و پیغمبر به استقبال حق می‌شتابد و به سجده می‌افتد. این‌ها معانی لطیفی دارد که اهل باطن می‌فهمند ما متوجّه نمی‌شویم، ولی الفاظ آن را دوست داریم.

وجود نازنین نبیّ مکرم اسلام در پیشگاه حق تعالی سر به سجده می‌گذارد وجود حق تعالی به ایشان می‌فرمایند که «ارْفَعْ رَأْسَکَ سَلْ تُعطِ‏».[۳۱] حضرت به فرمان حق سر خود را ادباً بلند می‌کند، شفاعت می‌کند، مجدّداً به سجده می‌افتد، مرتبه‌ی دوم هم از جانب خدا ندا می‌شود که سر خود را بردار «سَل تُعطِ». برای مرتبه‌ی سوم حتّی آن‌هایی که در آتش جهنّم سوخته‌اند پیغمبر همه‌ی این‌ها را نجات می‌دهد، آن وقت گفته می‌شود: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏».

 زمینه‌ای در کسی باشد و پیغمبر نجات نداده باشد دیگر هیچ باقی نمی‌ماند. آنچه که اقتضای شفاعت و نجات بوده به وسیله‌ی پیغمبر خدا همه‌ی این‌ها نجات پیدا می‌کنند. «وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ… وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ‏».[۳۲]

-‌ آخر روایت این‌گونه است، می‌فرماید که «فَیَقولُ الرَّب جَلَّ جَلَالَه إِذهَبوا فَمَن وَجَدتُم فِی قَلبِهِ مِثقَالَ قَدر قیراط مِنَ ایمانٍ فَأَخرِجُوهُ ثُمَّ یَعودونَ إِلیَّ فَیَقولون ذُرِّیَهِ آدَم لَا یَحرِقونَ الیَوم بِالنَّار فَآتی حَتَّى آخَذَ بِحَلقَهِ الجَنَّه فَیُقَال مَن هَذَا فَأَقول أَحمَد فَیُفتَح لِی فَإِذَا نَظَرتُ الجَبَّار لَا إِلَهَ إِلَّا هو خَرَرتُ سَاجِداً مِثلَ سُجودی أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ مِثلَهُ مَعَه فَیُفتَح لِی مِنَ الثَّنَاءِ عَلى الرَّبِ وَ التَّحمید مِثلَ مَا فَتَحَ لِی أَوَّلَ مَرَّه فَیُقَال إِرفَع رَأسَک سَل تُعطَه وَ اشفَع تُشفَع فَأَقول یَا رَبِّ ذُرِّیَهِ آدم لَا تُحرِقَ الیوم بِالنَّار فَیَقولُ الرَّب إِذهَبوا مَن وَجَدتُم فِی قَلبِهِ مِثقَالَ دینارٍ مِن ایمَانٍ فَأَخرِجوه ثُمَّ آتی».[۳۳] مدام رفت و برگشت دارد خدا کمتر می‌کند.

– خیلی روایت جالبی است. «وَ أَوَّلُ حَاجَتِی إِلَیْکَ أَن ؟؟۴۴:۴۹ رَغَبَتی مِنَ النَّار». باید التماس کرد که خدا این‌جا ما را نجات دهد، این‌جا مشمول شفاعت قرار بگیریم إن‌شاءالله با خود ببریم و جزء شفعاء قرار بگیریم.

همّت بلنددار که مردان روزگار                        از همّت بلند به جایی رسیده‌اند


 

[۱]– سوره‌ی آل‌عمران، آیه ۱۸٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه‌ ۳٫

[۳]– سوره‌ی فاطر، آیه ۲۸٫

[۴]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۷٫

[۵]– همان، آیه ۱۸٫

[۶]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۵٫

[۷]– سوره‌ی توبه، آیه ۷۱٫

[۸]– سوره‌ی روم، آیه ۲۱٫

[۹]– سوره‌ی آل ‌عمران، آیه ۳۱٫

[۱۰]– سوره‌ی نساء، آیه ۵۹٫

[۱۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۱۸٫

[۱۲]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۲۸٫

[۱۳]-الأمالی (للصدوق)، ص ۷٫

[۱۴]– بحار الأنوار، ج ‏۸ ، ص ۳۰٫

[۱۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۴٫

[۱۶] – سوره‌ی مدّثر، آیه ۴۳٫

[۱۷]– همان، آیه ۴۸٫

[۱۸]– همان، آیه ۴۲٫

[۱۹]– تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۰٫

[۲۰]– سوره‌ی شعراء، آیه ۱۰۰ و ۱۰۱٫

[۲۱]– تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۰٫

[۲۲]– سوره‌ی منافقون، آیه‌ ۶٫

[۲۳] – الأمالی (للطوسی)، ص ۴۷٫

[۲۴]– تفسیر نور الثقلین ج‏۴، ص ۶۲۹٫

[۲۵]– سوره‌ی ضحی، آیه ۵٫

[۲۶]– تفسیر الصافی، ج ‏۵، ص ۳۴۱٫

[۲۷]– بحار الأنوار، ج ۸، ص ۵۷٫

[۲۸]– سوره‌ی ق، آیه ۳۵٫

[۲۹]– تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۵۹۵٫

[۳۰]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۹٫

[۳۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۰، ص ۲۰۰٫

[۳۲]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۴٫

[۳۳]– العقائد الإسلامیه، ج ‏۳، ص ۱۷۶٫