کتاب «الدرّ المنثور» اثر کیست که علامه طباطبایی(ره) در تفسیر خود از این کتاب در بسیاری از موارد نام برده است؟ این کتاب و نویسنده آن را معرّفی کنید.

پاسخ اجمالی

«الدرّ المنثور فى التفسیر بالمأثور»، تألیف جلال الدین عبدالرحمن سیوطى است. سیوطی، دانشمندى دقیق و اهل تحقیق است که داراى آثار فراوانى بوده، و تخصّص و تبحّر وى بیشتر در علوم نقلى بوده است؛ زیرا تألیفاتى که از وى منتشر شده یا براى وى ذکر کرده‌اند، از تبحّر او در علوم نقلى حکایت دارد.
تفسیر «الدرّ المنثور» در زمان خود جایگاه خوبى در میان تفاسیر باز کرد. این تفسیر به روش روایى است و احادیث پیامبر اسلام(ص)، صحابه و تابعان را نقل می‌کند.


علّامه طباطبایی به این تفسیر به صورت وسیعى استناد نموده است. این استفاده به صورت نقل روایت از رسول خدا(ص)، صحابه و تابعین می‌باشد و اوّلین منبع روایى «المیزان فی تفسیر القرآن»، قلمداد می‌شود.

پاسخ تفصیلی

«الدرّ المنثور فى التفسیر بالمأثور»، تألیف جلال الدین عبدالرحمن سیوطى است که در بخش‌های زیر نگاهی کوتاه به این کتاب و نویسنده آن خواهیم داشت.
معرّفی مؤلف «الدرّ المنثور»
نویسنده این تفسیر بدون هیچ تردید و اختلاف نظر، جلال الدین عبدالرحمن بن کمال الدین ابوبکر سیوطى است.[۱] او را سیوطى گویند؛ زیرا اصل خانواده او منسوب به شهر اسیوط مصر است[۲] که یکى از شهرهاى بزرگ و متمدن مصر است.[۳] سیوطی بعد از این‌که پدرش محل زندگی خود را از اسیوط مصر به قاهره انتقال داد،[۴] در سال ۸۴۹ق در قاهره متولد شد، و در سال ۹۱۱ق از دنیا رفت.[۵]


سیوطی، دانشمندى دقیق و اهل تحقیق است که داراى آثار فراوانى می‌باشد. و تخصّص و تبحّر وى بیشتر در علوم نقلى بوده است؛ زیرا تألیفاتى که از وى منتشر شده یا براى وى ذکر کرده‌اند، از تبحّر او در علوم نقلى حکایت دارد.[۶] به طور کلی؛ سیوطی در هفت علم تبحّر یافته بود: تفسیر، حدیث، فقه، نحو، معانى، بیان و بدیع به روش عرب‌هاى بلیغ، نه به روش عجم و اهل فلسفه.[۷] سیوطى از کودکى به قرآن علاقه‌مند بوده و تا قبل از هشت سالگى قرآن را حفظ کرد.[۸] او نزد اساتیدی چون محمد بن موسى حنفی، عثمان مقسی، شمس ابن فالاتی، برهان عجلونی، و … علوم گفته شده را فرا ‏گرفت.[۹]


شیوه تحصیل علم سیوطى این‌گونه بوده است که براى فراگیرى علوم به هر جا که احتمال می‌داده سفر می‌کرد و به نزد هر استادى می‌رفت به همین جهت مسافرت‌های بسیارى انجام داد. سیوطى در این زمینه می‌نویسد: «به حمد الله تعالی به شهرهاى شام، حجاز، هند، مغرب، تکرور(افریقا) و … مسافرت کردم».[۱۰]


بی‌گمان دانشمند بزرگى همچون سیوطى در کنار تحصیل دانش استفاده‌هاى فراوانى در مسائل جامعه‌شناسى و آداب و رسوم اجتماعى در این مسافرت‌ها به دست آورده که در حیات علمى او بسیار سودمند بوده است.
سیوطى دارای تألیفات و آثار زیادی است که به طور عمده در تفسیر، قرائت حدیث، فقه و ادبیات عربى می‌باشد،[۱۱] از جمله کتاب‌هاى او: «الإتقان فى علوم القرآن»،[۱۲] «الدرّ المنثور فى التفسیر بالمأثور»، «تاریخ الخلفاء»، «تفسیر الجلالین»،[۱۳] «البهجه المرضیه فى شرح الألفیه»است.

 


شناخت‌نامه «الدرّ المنثور»


تفسیر «الدرّ المنثور» در زمان خود جایگاه خوبى در میان تفاسیر باز کرد. این تفسیر به روش روایى است و احادیث پیامبر اسلام(ص)، صحابه و تابعان را نقل می‌کند.[۱۴] این تفسیر یک تفسیر ترتیبى است که از سوره حمد تا پایان سوره ناس به تفسیر و شرح آیات پرداخته است. شیوه ایشان ذکر روایات ذیل هر آیه است؛ اما به بررسى و نقد یا ترجیح روایات نپرداخته و متعرّض صحت و سقم آنها نیز نشده است[۱۵] و روایات جعلى و اسرائیلیات در آن دیده می‌شود.[۱۶]
یادآورى این نکته سودمند است که تفسیر «الدرّ المنثور» علی‌رغم شهرت فراوانى که دارد، از منابع معتبر و قدیمى تفسیر مأثور به شمار نمی‌آید؛ زیرا «جامع البیان فى تفسیر القرآن» ابو جعفر محمد بن جریر طبرى(۳۱۰ق) به لحاظ قدمت و جامعیّت، مقدم بر تفسیر سیوطى است.[۱۷] شاید شهرت تفسیر سیوطى بدین جهت است که تفسیر وى از منابع و مآخذى است که در دسترس همگان بویژه تفسیر پژوهان بوده و مراجعه به آن بسیار آسان است؛ زیرا تفسیر سیوطى، یک تفسیر اختصاصى روایى است که تفسیر پژوهان به راحتى به احادیث مراجعه می‌کنند، ولى تفسیر طبرى یک تفسیر روایى جامعى است که به شیوه اجتهادى تدوین شده[۱۸] و دسترسى به روایات آن مستلزم صرف وقت بیشترى است؛ از این‌رو، تفسیر طبرى کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

 


همچنین «الدرّ المنثور» در زمینه آشنایى با روایات تفسیرى اهل تسنن، بویژه در مسائل مورد اختلاف بین شیعه و سنى، مرجع بسیار سودمندى است.
از امتیازهاى آن، در بر داشتن بیشترین روایات تفسیرى اهل تسنن و آوردن روایاتى در فضایل ائمه اطهار(ع) است. براى نمونه؛ در ذیل آیه شریفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»،[۱۹] از طریق ابن نجّار[۲۰] از ابن عباس نقل کرده است: از رسول خدا(ص) کلماتى را که حضرت آدم از پروردگارش دریافت کرد، پرسیدم. فرمود: «سَألَ بحقِّ محمد و علیٍّ و فاطمه و الحسن و الحسین إلّا تُبتَ عَلَیّ فتابَ عَلیه»؛[۲۱] به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین از خدا درخواست کرد که توبه‌ام را بپذیر؛ پس توبه‌اش را پذیرفت.

 


سیوطی درباره تفسیر خود می‌گوید: «کتابى که تفاسیر پیامبر صلّى اللّه علیه و سلم نیز در آن می‌باشد، با ذکر سند گرد آورده‌ام که بالغ بر ده‌هزار حدیث می‌شود که برخى مرفوع و برخى موقوف هستند و بحمد اللّه در چهار مجلد تمام شده و آن را ترجمان القرآن نامیده‌ام».[۲۲]
همچنین در مقدمه تفسیر الدر المنثور می‌نویسد: «چون کتاب ترجمان القرآن که تفسیر مسند از رسول خدا -صلّى اللّه علیه و سلّم- و اصحاب اوست و روایات آن با سند است و در چند جلد به اتمام رسید، دیدم همت‌ها در تحصیل آن کم و تمایل بیشتر افراد به مطالب مختصر و کوتاه و به ویژه به متن حدیث است؛ از این‌رو، اسناد را حذف و آن را خلاصه نموده و جمع‌آورى کردم و آن را تفسیر الدرّ المنثور نامیدم».[۲۳]

 


از این‌دو عبارت روشن می‌شود که سیوطى تفسیر «الدر المنثور» را از تفسیر «ترجمان القرآن» اقتباس کرده و در حقیقت «الدر المنثور» خلاصه «ترجمان القرآن» است، آن‌هم خلاصه‌اى که فقط اسناد احادیث را حذف کرده نه متن احادیث.[۲۴]
علّامه طباطبایی به این تفسیر به صورت وسیعى استناد نموده است. این استفاده به صورت نقل روایت از رسول خدا(ص)، صحابه و تابعین می‌باشد و اوّلین منبع روایى «المیزان فی تفسیر القرآن»، قلمداد می‌شود.[۲۵]

 


هرچند این تفسیر جامع‌ترینِ تفاسیر روایى اهل تسنن، و منبع سودمندى براى پى بردن به روایات تفسیرى آنان است، ولى بى نیاز کننده از رجوع به سایر کتاب‌هاى تفسیرى و روایى اهل تسنن نیست؛ زیرا همه روایات تفسیرى اهل تسنن و به ویژه روایات مربوط به فضایل اهل بیت پیامبر اکرم(ص)، در آن نیامده است. همچنین در فهم معارف و استنباط احکام و تبیین معنا و مقصود آیات، تنها به روایاتى از این تفسیر می‌توان اعتماد کرد که از قراینى مانند قوّت متن، مطابقت با نص یا ظاهر آیات، سنت قطعى، روایات معتبر و اعتبار عقلى به صدور آنها از پیامبر(ص) و یا یکى از جانشینان معصوم آن حضرت، اطمینان حاصل شود؛ و از روایاتى که به صدور آنها از معصوم اطمینان حاصل نشود، تنها می‌توان به عنوان مؤیّد استفاده کرد. بنابر این، کسى می‌تواند از این تفسیر استفاده صحیح ببرد که توان علمى لازم براى بررسى روایات از طریق قراین را داشته باشد.[۲۶]

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و  المستعربین و المستشرقین، ج ۳، ص ۳۰۲، دار العلم  للملایین، بیروت، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م؛ سبحانى، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۰، ص ۱۱۷، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۴۱۸ق.

[۲]. معرفت، محمد هادى، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۳۳۳، الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، مشهد، چاپ اوّل، ۱۴۱۸ق؛ حفنى، عبد المنعم، موسوعه القرآن العظیم، ج ۱، ص ۳۹۴، مکتبه مدبولى، قاهره، چاپ اوّل، ۲۰۰۴م.

[۳]. حمیرى، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص ۵۸، مکتبه لبنان، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۸۴م.

[۴]. حموده، طاهر سلیمان، جلال الدین السیوطی عصره و حیاته و آثاره و جهوده فی الدرس اللغوی، ص ۹۴، المکتب الاسلامى، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۱۰ق.

[۵]. الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و  المستعربین و المستشرقین، ج ۳، ص ۳۰۱؛ ذهبى، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۲۵۱، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بى‏تا.

[۶]. ر.ک: حسینى جلالى، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج ۱، ص ۷۸۵ – ۷۸۶، انتشارات دلیل ما ، قم، ۱۴۲۲ق؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۰، ص ۱۱۷.

[۷]. نوفل، یوسف حسن، من المکتبه القرآنیه، ص ۲۵، دار الشروق، القاهره، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ق؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۰، ص ۱۱۷.

[۸]ابن عماد حنبلی، شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، ج ۱۰، ص ۷۵، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت،چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

[۹]. موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۰، ص ۱۱۷؛ ر.ک: شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ۱۰، ص ۷۵ – ۷۶.

[۱۰]. سیوطى ، جلال الدین، حسن المحاضره فى اخبار مصر و القاهره، ج ۱، ص ۲۹۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.

[۱۱]. ر.ک: الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و  المستعربین و المستشرقین، ج ۳، ص ۳۰۱ – ۳۰۲؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۰، ص ۱۱۷.

[۱۲]. از مشهورترین کتاب‌ها، درباره علوم قرآنی است.

[۱۳]. تفسیرى موجز بر قرآن کریم تألیف جلال الدین محلّى و جلال الدین سیوطى. جلال الدین محلّى نخست بخش دوم این تفسیر را، از سوره کهف تا آخر سوره ناس، تألیف کرد، سپس به تفسیر بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وى در ۸۶۴، این کار پس از تفسیر سوره حمد ناتمام ماند تا آنکه در ۸۷۰ جلال الدین سیوطى بخش ناتمام تفسیر( از ابتداى سوره بقره تا انتهاى سوره اسراء) را نوشت و تفسیر سوره فاتحه، نگاشته محلّى، را در انتهاى همه سوره‏ها قرار داد. ر.ک: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۵۲۱ – ۵۲۲؛ شربجى، محمد یوسف، الإمام السیوطی و جهوده فی علوم القرآن، ص ۱۲۰، دار المکتبى، دمشق، ۲۰۰۱م.

[۱۴]. الإمام السیوطی و جهوده فی علوم القرآن، ص ۲۴۸.

[۱۵]. همان، ص ۲۵۶.

[۱۶]. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۱۴۲؛ همچنین برای آگاهی از تعدادی روایات اسرائیلیات در «درّ المنثور» ر.ک:  ابو عزیز، سعد یوسف محمود، الإسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفاسیر قدیماً و حدیثاً، ص ۱۲۴، ۱۵۹، ۲۰۶ – ۲۰۷، ۲۱۸، ۲۱۹، مکتبه التوفیقیه، قاهره، بى‏تا.

[۱۷]. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۱۸

[۱۸]. ر.ک: الصفار، سالم، نقد منهج التفسیر و المفسرین المقارن، ص ۱۷۳ – ۱۷۴، دار الهادى، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۲۰ق.

[۱۹]. بقره، ۳۷: «آدم از پروردگارش کلمه‌اى چند فرا گرفت. پس خدا توبه او را پذیرفت، زیرا او توبه‌پذیر و مهربان است».

[۲۰]. وى محمد بن جعفر تمیمى کوفى (متوفاى سال ۴۰۲ق)، معروف به ابن النجار کوفی، مؤلّف کتاب‌هاى متعددى مانند «تاریخ الکوفه»، «مختصر فى النحو»، و است و (ر.ک: موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۵، ص ۲۷۵ – ۲۷۶) و معلوم نیست سیوطى این روایت را از کدام کتاب‌هاى او نقل کرده است.

[۲۱]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج ۱، ص ۶۰ – ۶۱، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ق.

[۲۲]. سیوطى، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۴۵۶، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.

[۲۳]. الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج ۱، ص ۲.

[۲۴]. التفسیر و المفسرون(ذهبی)، ج ۱، ص ۲۵۳.

[۲۵]. ر.ک: الاوسى، علی، روش علامه طباطبایى در تفسیر المیزان، ترجمه: میر جلیلى، سید حسین، ص ۹۶ – ۹۷، چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۱ش.

[۲۶]. ر.ک:  ر.ک:  بابایی، علی اکبر، تأملى در «الدرّ المنثور فى التفسیر بالمأثور» و امتیازها و کاستى هاى آن، مجله حدیث اندیشه، شماره ۱، سال ۱۳۸۵ش.