منظور از «اهل اعراف» در آیات ۴۶ تا ۴۹ چه کسانی هستند؟ با آن‌که قرآن این گروه را افرادی می‌داند که به دلیل ارتکاب برخی گناهان منتظر تصمیم خدا هستند؛ چرا در برخی روایات، ائمه(ع) مصداق این گروه اعلام شده‌اند؟ لطفاً در مورد این آیات توضیح بیشتری بدهید.

پاسخ اجمالی

در مورد افرادی که برفراز «اعراف» و گرد آن جمع‌آمده‌اند، آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که هم ناظر به بلندمرتبه‌بودن چنین اشخاصی بوده و هم ناظر به دغدغه افرادی است که جواز ورود به بهشت را نداشته و منتظر تصمیم مناسب در مورد خود هستند.
با توجه به تفاسیر و روایات مرتبط با این آیات؛ اندیشمندان پیرامون مصادیق «اصحاب اعراف» برداشت‌های مختلفی دارند:

۱ – برخی، آنان را تنها انسان‌های کامل می‌دانند. طبیعی است که طرفداران این برداشت در میان شیعیان، ائمه اطهار(ع) را برترین مصادیق این گروه بدانند.

۲ – برخی نیز معتقدند که آنان گناه‌کارانی هستند که در پرونده خود، اعمال نیک فراوانی هم دارند و به همین دلیل منتظر تصمیم پروردگار در ورود آنان به بهشت و یا دوزخ هستند.

۳ – برخی نیز معتقدند که «اصحاب اعراف» شامل هر دو گروه متفاوت – اما مرتبط – فوق می‌باشند. گروهی از ضعیفان و آلودگانى که در انتظار رحمت خدا می‌باشند و گروهی از پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفان – از جمله همان افراد گروه اول – هستند.
 

پاسخ تفصیلی

در روز قیامت، دیواری میان بهشتیان و دوزخیان برپا خواهد شد: «سپس میان آنان دیوارى زده می‌شود که داراى درى است، درونش [که مؤمنان در آن درآیند] رحمت است و بیرونش که پیش روى منافقان قرار دارد عذاب است».[۱]
به بالای این دیوار، اعراف گفته می‌شود[۲] که به دلیل این نام‌گذاری نیز در برخی منابع پرداخته شده است.[۳]
اصحاب اعراف در قرآن
قرآن، در فرازهای مختلفی، اصحاب اعراف را توصیف می‌کند:

۱ – «و میان بهشتیان و دوزخیان‏ حائلى است، و بر بلنداى آن مردانى هستند که از روی نشانه‌ها هرکدام از دو گروه را می‌شناسند و به بهشتیان صدا می‌زنند که: درود بر شما باد».[۴]
نکته: استفاده از کلمه «مردان» در مورد اصحاب اعراف منافاتی با حضور زنان در این جمع ندارد و این‌گونه استفاده‌ها از باب غلبه است.[۵]
این آیه، با آن‌که در مقام توصیف است، ولی چون شناخت بهشتیان و دوزخیان به این افراد سپرده شد، نکته مثبتی برای آنان به شمار می‌آید.[۶]

۲ – «لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُون»؛ امّا داخل بهشت نمی‌شوند، در حالى‌که طمع به ورود در آن دارند.
این فراز از آیه، نکته‌ای کلیدی بوده و طرفداران هر نظریه‌ برای اثبات مدعای خود تفسیر جداگانه از آن ارائه می‌کنند. البته در نگاه اولیه؛ تا حدودی منفی‌نگری نسبت به اصحاب اعراف در این فراز وجود دارد، زیرا آنان افرادی هستند که در مراحل اولیه، شایسته ورود به بهشت نبوده ولی به آن امید دارند. (توضیح بیشتر خواهد آمد).

۳ – «و هنگامى که چشم اصحاب اعراف به دوزخیان می‌افتد می‌گویند: پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده! سپس مردانى [از دوزخیان را] که از سیمایشان آنها را می‌شناسند، صدا ‌زده و می‌گویند: [دیدید که] گردآورى [مال و ثروت و فرزند] و تکبّرهاى شما، به حالتان سودى نداد!».[۷]
این فرازها ناظر به شخصیت والای «اصحاب اعراف» است؛ زیرا آنها افرادى هستند که علاوه بر سلام بر بهشتیان، در مقامی هستند که دوزخیان را نیز سرزنش می‌کنند.

۴ – «آیا اینها(واماندگان بر گرد اعراف) همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! [ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید هم‌اکنون به آنها گفته می‌شود:] داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک می‌شوید!».[۸]
با توجه به آنچه گفته شد، مصادیق این آیات بنابر نظریات مختلف، متفاوت خواهد بود.
روایات پیرامون اصحاب اعراف
در مورد «اصحاب اعراف»، روایات مختلف و گاه به ظاهر ناهمخوانی در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد:

۱ – ابن کواء نزد امام علی(ع) آمد و گفت: اى امیر مؤمنان! مقصود از آیه: “و بر اعراف، مردانى هستند که هر یک را از سیمایشان می‌شناسند” کیست؟ على(ع) فرمود: «واى بر تو! این مائیم که در قیامت بین آتش و بهشت می‌ایستیم، پس هر کس ما را یارى کرده باشد او را به سیمایش شناخته داخل بهشتش می‌کنیم، و هر کس ما را دشمن می‌داشته می‌شناسیم و به دوزخ روانه‌اش می‌کنیم‏».[۹]

۲ – امام باقر(ع) درباره آیه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ…» فرمود: «ما همان مردانیم، پیشوایانی که از ما اهل بیت هستند آن‌که داخل آتش می‌شود و آن‌که وارد بهشت می‌شود، را می‌شناسند؛ همان‌گونه که شما در قبائل خود افرادی را دارید که خوب و بد اعضای قبیله را تشخیص می‌دهند».[۱۰]

۳ – ابان بن عمر نقل می‌کند: نزد امام صادق(ع) بودم که سُفیان بن مُصعَب وارد شد و گفت: قربان شوم! نظرت درباره آیه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ…» چیست؟ فرمود: «آنها جانشینان دوازده‌گانه از خاندان محمدند که هیچ شخصی،‌ خدا را نمی‌شناسد، مگر آنکه ایشان را بشناسد».[۱۱]
مشابه چنین حدیثی از حضرت زهرا(س) به نقل از پدر بزرگوارشان نیز وجود دارد.[۱۲]

۴ – حمزه بن طیّار می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «مردم شش دسته‌اند». گفتم: اجازه می‌دهید آن‌را بنویسم؟ فرمود: «آرى». گفتم: چه بنویسم؟ فرمود: «بنویس‏» … پرسیدم: اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردمى که کارهاى نیک و بد آنها برابر است. پس، اگر خداوند آنها را به دوزخ برد، به سبب گناهانشان است و اگر به بهشتشان برد، از سر رحمت او است».[۱۳]

۵ – امام باقر(ع): «به خدا سوگند! اصحاب اعراف نه از مؤمنان هستند و نه از کافران؛ اگر از مؤمنان باشند مانند مؤمنان دیگر وارد بهشت می‌شوند و اگر از کافران باشند مانند کافران دیگر وارد دوزخ می‌شوند. اصحاب اعراف، افرادی هستند که نیکی‌ها و گناهانشان به یک اندازه است…».[۱۴]

 

۶ – از پیامبر اسلام(ص) در مورد اصحاب اعراف سؤال شد و آن‌حضرت فرمود: «آنها افرادی هستند که در راه خدا کشته شده‌اند، ولی رضایت پدرشان با آنها نبوده است. خداوند آنها را از بهشت باز می‌دارد به جهت نافرمانی از پدر، و شهادت در راه خدا نیز آنها را از ورود به جهنم باز می‌دارد».[۱۵]

۷ – ابن مسعود می‌گوید: «در روز قیامت، اعمال مردم را محاسبه می‌کنند؛ کسی که اعمال نیکش از اعمال بدش بیشتر باشد؛ وارد بهشت می‌شود. کسی که گناهانش از ثواب‌هایش بیشتر باشد؛ وارد جهنم می‌شود … و کسی که ثواب‌ها و گناهانش یکسان بوده باشد؛ از اصحاب اعراف است و نگه داشته می‌شود».[۱۶]
بالأخره اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟
با توجه با آنچه از آیات و روایات گفته شد، میان اندیشمندان شیعه و سنی در تعریف «اصحاب اعراف» تفاوت نظرهایی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱ – برخی«اصحاب اعراف» را تنها به انسان‌های کاملی تفسیر کرده‌اند که در قیامت به نوعی از دیگران برترند. طبیعی است که در ادبیات شیعی، ائمه اطهار(ع) برترین مصداق چنین گروهی ‌باشند.[۱۷] اهل سنت نیز معیارهایی برای ورود به این گروه در نظر گرفته‌اند.[۱۸]
این برداشت دارای این اشکال خواهد شد که بر این اساس، چگونه این فراز از آیه را در توصیف «اصحاب اعراف» توجیه خواهیم کرد که آنان داخل بهشت نمی‌شوند، در حالى که طمع به ورود در آن را دارند؟ و چگونه چنین توصیفی با مقام شامخ انسانهای کامل همخوان است؟!
برخی طرفداران این نظریه، به این پرسش چنین پاسخ داده‌اند:
داخل نشدن در بهشت از آن جهت نیست که آنان شایستگی ورود به بهشت را ندارند، بلکه ورود آنان به بهشت به تأخیر افتاده تا آنان احوال بهشتیان و جهنمیان را ببینند و سپس به مقام عالی خود در بهشت وارد شوند.[۱۹]به عبارتی آنان وظیفه شفاعت را انجام داده و سپس به بهشت وارد خواهند شد.

۲ – برخی اندیشمندان شیعی معتقدند که «اصحاب اعراف»، گناهکارانی هستند که قابلیت شفاعت شدن را دارند و در آن‌جا منتظر شفاعت می‌مانند.[۲۰]
مشابه چنین نظری در تفاسیر اهل سنت نیز مشاهده می‌شود که بر اساس آن «اصحاب اعراف»، دارای حسنات و سیئات برابرند[۲۱] و به همین دلیل، مصداقی از «المرجون لأمر الله» بوده و منتظر تصمیم پروردگار در ورود به بهشت یا دوزخ می‌باشند.[۲۲]

۳ – برخی نیز جمع بین روایات به ظاهر ناهمخوان را ممکن دانسته و چنین گفته‌اند:‌
از مجموع آیات و روایات استفاده می‌شود که اعراف گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاویدان است، طبیعى است که افراد نیرومند و قوى؛ یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه عبور می‌کنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند در این مسیر می‌مانند. همچنین طبیعى است که سرپرستانِ جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاه‌هاى سخت همانند فرماندهانى که در این‌گونه موارد در آخر لشکر راه می‌روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آن‌جا توقف می‌کنند تا به کمک مؤمنان ضعیف بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهایى یابند.
بنابر این، در اعراف، دو گروه وجود دارند؛ ضعیفان و آلودگانى که در رحمتند و پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفان هستند.[۲۳]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. حدید، ۱۳.

[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۳۸، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۳]. ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ۲، ص ۱۲۳، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۴]. اعراف، ۴۶.

[۵]. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۱۲۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۲، ص ۱۹۸، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.

[۶]. رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب(تفسیر فخر رازی)، ج ۱۴، ص ۲۴۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۷]. اعراف، ۴۷ – ۴۸.

[۸]. اعراف، ۴۹.

[۹]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، تحقیق، محمودی، محمد کاظم، ص ۱۴۴، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق، محمودی‏، محمد باقر، ج ۱، ص ۲۶۳، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

[۱۰]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغی، محسن،‏ ص ۴۹۵، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۱۱]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ۳، ص ۲۳۳، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.

[۱۲]. ر.ک: خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، محقق، حسینی کوهکمری، عبداللطیف،‏ ص ۱۹۴، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.

[۱۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۳۸۱، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۱۴]. همان، ج ‏۲، ص ۴۰۳.

[۱۵]. ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، طیب، اسعدمحمد، ج ۵، ص ۱۴۸۴، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق.

[۱۶]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۳، ص ۸۶، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.

[۱۷]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ۱، ص ۲۳۱، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق؛ شیخ صدوق‏، اعتقادات الامامیه، ص ۷۰، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.

[۱۸]. مفاتیح الغیب، ج ۱۴، ص ۲۴۹.

[۱۹]. همان.

[۲۰]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ۴، ص ۶۵۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۲۱]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۳، ص ۳۷۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی‏، محمد عبدالرحمن، ج ۳، ص ۱۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.

[۲۲]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۲، ص ۱۰۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.

[۲۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۱۸۹، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.