«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

شاهد بر شاهدانِ روز قیامت

«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا * وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا[۲]»؛ خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه حبیبش را مخاطب قرار داده است و ابتدائاً عنوان رسالت را به عنوان فِلِش هدایت در وحی الهی نورانی ساخته است. «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ» ما و تو که دارای لطافت و ظرافت خاصّ خودش است. ما در تجلّی عظمت‌مان تو را به عنوان رسول‌مان انتخاب کردیم؛ خودِ خودِ تو رسولِ ما هستی اما رسالتِ تو
در حالی است که شاهد هستی. پرونده‌ی اعمالِ امّت و انبیاء سَلَف و اُمم ماضی، همگی باید به امضاء پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برسد و این شهادت نشان می‌دهد که در یک وعاء و یک ظرفی نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از خلقت ظاهری با پیامبران (علیهم السلام) و اُمم‌شان همراه بوده‌اند و خوب‌ها را در خوبی‌شان که هم شامل خوبی ظاهری و هم شامل خوبی باطنی می‌شود، شهود کرده‌اند و این شهادت را تحمل کرده‌اند و کارهای خوب و بدشان را دیده‌اند و تحمل کرده‌اند. کفّار و منافقین را در ظلمت باطن‌شان و طغیان ظاهرشان دیده‌اند و این‌ها را تحمل فرموده‌اند و بعد از رحلتِ خودشان هم برای آیندگان این شهادتِ نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) استمرار دارد؛ یعنی شهادت ازلی و ابدی برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اطلاقِ شهادت به کمک «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا
[۳]» که تو را نسبت به انبیاءِ سَلَف تصریح می‌فرماید که نسبت به شهداء، شاهد قرار دادیم؛ از هر امتی شهیدی می‌آوریم «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا»؛ وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر کلّ اُمم اشراف و هیمنه دارند و کارنامه‌ی این‌ها در لوحِ محفوظ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ثبت است و در روز قیامت در محکمه‌ی عدلِ الهی آن‌چه که از انبیاء و اُممِ انبیاء و امّت خودشان تا دامنه‌ی قیامت شهود فرموده‌اند، همه را ادا می‌کنند. تحمل شهادتِ ازلی و ابدی است و اداءِ شهادت ابدی و ازلی است و آیات دیگر هم حضور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در میان امّت خودشان تا ابد را ثابت می‌کنند؛ «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ  لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ[۴]» و یا آیاتی که در جلسات گذشته و در مناسبات مختلف خداوند بر زبان‌مان جاری می‌کند؛ «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۵]». این گستره‌ی وجود نوری نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از ازل تا ابد جزء بصائر معرفتی و قرآنی است و برای ما سازنده هم هست که ما در هیچ جا پیدا نمی‌کنیم که در محضر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نباشیم؛ هیچ نیتی در باطن‌مان نمی‌توانیم داشته باشیم که در مشهد نبی معظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نباشد.

«مُبَشّر» و «مُنذِر» بودن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا» چون شهادتِ ایشان، شهادتِ بر واقعیات و حقایق است، بنابراین ایشان خوب‌های عالَم را می‌شناسند و نسبت به آن‌ها وصفِ تبشیر دارند؛ «َمُبَشِّرًا». و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تمامِ بدهای عالَم و بدی‌های واقعی را شهود کرده‌اند و هشدار لازم را نسبت به آن‌ها ارائه فرموده‌اند که این وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جهتی «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۶]» برای همه حتی بدها «مُبَشّر» و حتی برای خوب‌ها هم «مُنذِر» هستند. برای بدها «مُبَشّر» هستند به این دلیل است که «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» هستند. رحمتِ رحمانیه‌ی خداوند متعال در وجود شریف پیامبر ما تجلی کرده است و بسترِ نزولِ فیضِ وجود و حیات و لوازم آن از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همگی، به قاتل‌ها، به ظالم‌ها و به کفّار می‌رسد. بنابراین علی الاطلاق «مُبَشّر» هستند. «مُنذِر» بودن هم «إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا[۷]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور بودند که وجودِ جهنّم، خلقت جهنّم و وجودِ فعلی جهنّم را به همه‌ی عالمیان خبر بدهند که باید همگی از این عبور کنید، حواس‌تان جمع باشد. بنابراین هم «مُبَشّر» بودن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چتری است که بر سرِ همه‌ی خوبان و بدان سایه انداخته است و هم «مُنذِر» بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این‌گونه است و چه بسا انذارِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  برای صدّیقین قوی‌تر باشد. «بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ[۸]» این هم یکی از آن  عبرت‌ها است که امروز این شیخِ بیچاره‌ای که در فرانسه اسیر است و ندیده بودم، قیافه‌ هم تغییر کرده است و این، این نبود و عصبانیت در چهره پیداست و مشخص است که در آن‌جا در یک زندان و چارچوب فشار هستند ولی سوابق او اصلاً این را نشان نمی‌دادند؛ سر از کجا درآورد و چه‌جور بدبخت شد. ولی سابقه‌ی حُرّ هم هیچ نشان نمی‌داد که امام حسین (علیه السلام) به او مدالِ ویژه بدهد و حُرّیت او توسط امام زمانش امضاء شود که تو هیچ تعلقی نداری و الهیِ محض شده‌ای. هیچ حجابی برای او باقی نماند. جلوه‌ی تامّ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شد. «لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرّ بَنی رَیاح[۹]» ؛ «اَنْتَ الحُرّ کما سَمّتْک اُمُّک[۱۰]» چه مقامی! بنابراین همه‌ی ما هم باید دائماً چشم امید به شفاعت و هدایت ایشان داشته باشیم و هم باید به هوش باشیم؛ اگر لحظه‌ای نظر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرددُ به قعرِ جهنّم افتاده‌ایم. لحظه‌ای دست از دامنِ ایشان برنداریم و از ایشان جدا نشویم؛ «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ[۱۱]». اگر لحظه‌ای این معیّت نباشد، تمام است. «مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» و بشارت هر فرد و گروهی به تناسب خودش است. معصومین (علیهم السلام) عُبّاد را به سه گروه تقسیم فرمودند که در بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد طاهرین ایشان مکرر آمده است که عبادت سه نوع است: گروهی «خوفاً من النّار»، گروهی «طعماً فی الجنّه» و گروهی نه حباً شکراً «تلک عبادت الاحرار». چون عبودیت مقول به تشکیک است، بشارت و انذار هم متناسب با ظرفیت و همّت اشخاص است. هرکسی به مقدار همّت و ظرفیتش پیام‌های الهی را از وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اخذ می‌کند.

دعوت الی الله توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

«وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ» ؛ «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ[۱۲]». حیات برای خداوند است. «هو الحیّ» او حیّ است. دعوات به الله، دعوت به حیات است. «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ». دعوت الی الله نسبت به مخاطبین فاصله‌اش از سرا تا ثریا بالاتر هم هست. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ[۱۳]» این سبیل است که سه نوع مخاطب دارد و وجود نازنین این هادی سُبُل و ختمِ رُسُل مشتری‌های خودشان را متناسب با وضع‌شان دعوت می‌کنند. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ[۱۴]» زبان همه را بلد هستند. «نحن مَعاشِرَ الأنبیاءِ نُکلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم[۱۵]»؛ وجود نازنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوتی که از خداوند گرفته‌اند و به جانِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسانده‌اند و یا فاطمه‌اش (سلام الله علیها) و حَسَنین (علیهما السلام) «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ[۱۶]» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت کننده هستند و این‌ها را دعوت می‌کنند و این دعوت، دعوتِ الی الله است ولی این دعوت کجا و دعوت افراد لجوجِ شقی کجا! «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۱۷]». بنابراین دعوت الی الله که وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این است و «وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ» هستند، اعم از دعوت قولی است و اعم از دعوت نفوس مستعد است؛ بلکه سُعدا و اشقیا همه مشمول دعوت هستند. «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا[۱۸]» زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت الی الله است؛ خواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت الی الله است؛ خوراک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت الی الله است. این «وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ» مانند «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا» اطلاق دارد و ازلی و ابدی است. داعی بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم اطلاق دارد. نگاه ایشان دعوت است؛ سکوت ایشان دعوت است؛ سخن‌شان ایشان دعوت است؛ قیام ‌ایشان دعوت است؛ صُلح ایشان دعوت است و همه چیز ایشان بُعد هدایتی دارد و توحید کامل است؛ «وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ». گاهی این دعوت، دعوتِ به توحیدِ ذات است که هرکسی پناه ذاتی پیدا کند، جلوه‌ی اسماء و افعالِ الهی هم می‌باشد؛ اما گاهی اشخاص در آن حدّ نیستند؛ این برای خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بنابراین مدعوین در یک درجه نیستند و دعوت هم در یک درجه نیست و متفاوت است. گاهی دعوت، دعوت الی الله است که فرمود: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ[۱۹]». این احتمال وجود دارد که این آیه‌ی کریمه‌ی «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ[۲۰]» این «الْقَوْلَ» همان «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ» است؛ قول الله، احسن الاقوال و احسن القول است. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» هم یعنی «یتَّبِعُون أَحْسَنَ الاتّباع»؛ نه اینکه انسان قول حقّ و باطل را … وقت بگذارد و این‌ها را بشنود و بعد انتخاب کند. بلکه عمر انسان عزیزتر از این حرف‌هاست. خداوند وجود نازنین پیامبران ما را در هر عصری حجّتی دارد که مشعل راه است. چرا انسان وارد تاریکی شود و تاریکی را تجربه کند؟ انسان که سم را تجربه نمی‌کند؛ سم مهلک است، باطل مهلک است. راه یکی است؛ «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۲۱]». این دعوت الی الله احسنِ قول است و خداوند چیزی زیباتر از این نیافریده‌ است.

در سوره‌ی مبارک یوسف ظاهر آیه تکلیف ما را مشخص کرده است و باطن آیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی[۲۲]». گاهی دعوت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دعوتِ بلاواسطه است و گاهی دعوتِ مع الواسطه است که «العلماء خلفاء الرسل[۲۳]» ؛ «‏‏اللهمَّ ارْحَمْ خُلَفائی[۲۴]». وقتی ما هم تبلیغ دین و تبلیغ خداوند را می‌کنیم، بلندگوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم. ایشان دارند دعوت الی الله می‌کنند، چون اطلاق دارند و داعی الی الله پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. هرکسی دعوت الی الله داشته باشد، به قائم مقامی پیامبر و نیابت ایشان و خلافت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «دَاعِیًا إِلَى اللَّهِ».

«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» این عبارت به بُعد شریعت توجه دارد و از نظر ظاهری شامل طریقت و حقیقت نیست. آن‌جا سیبل است، لذا دعوت به حکمت و برهان و موعظه‌ی حسنه است و مسئله‌ی جدال احسن می‌باشد. ولی تصرف باطنی که اعلی درجه‌ی دعوت است، «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ[۲۵]» این دعوت، دعوت عمیق و عریق است، دعوت خاصّ و ایصال الی المطلوب است، هدایت ویژه است. «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ[۲۶]» این معیّت خاص و معیّت جذب است، معیّت عشق و محبّت است. اینکه وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داعی الی الله هستند، برای افراد زُلال دل می‌برند و برای دیگران دعوت قولی می‌کنند؛ اول آن‌ها را عالِم می‌کنند و بعد متذکر‌شان می‌کنند و سپس رشیدشان می‌کنند. این مراتب را در دعوت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و سُفرای الهی می‌بینیم.

سراج منیر

«وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا» این «سراج منیر» هم تعبیر عجیبی است؛ روزها چراغ سو ندارد؛ چراغ در تاریکی خودش را نشان می‌دهد و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «سراج منیر» هستند و ظلمت‌ها را می‌درد و پرده‌های ظلمت را یکی پس از دیگری برطرف می‌نمایند و انسانی که گرفتار حُجُبِ درونی است، این حجاب‌ها را با نورالانوار یکی پس از دیگری رفع می‌نماید. «اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ[۲۷]». دعایی است در سحرهای نماز شب‌ خوان‌ها آمده است که هم در مفتاح الفلاح شیخ بهایی و هم در کتب دیگر موجود است که خدایا! ظاهرم را، قلبم را، سِرِّم را، زبانم را، چشمم را، دستم را … برای همه نور می‌خواهد و سحر وقتِ استضاء است و دعوت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این‌جا، دعوت قولی نیست. ایشان نور و سراج هستند و هرکسی بخواهد نورانی شود، باید شعاعی از این چراغ بر او بتابد. در قرآن شریف هم خورشید «سِرَاجًا وَهَّاجًا[۲۸]» آمده است و هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان سراج آمده است. بعد بعضی از مفسرین تطبیق‌های جالبی دارند. این آیه‌ی کریمه هم خیلی دل‌انگیز است.‌ «وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ[۲۹]». خورشید چراغِ فَلَک است و وجود نازنین پیامبر ما سراجِ محافلِ مَلَک است؛ خورشید چراغِ آب و گل است و آن بزرگوار چراغِ جان و دل هستند و به طلوع آن چراغ و سراج، انسان‌ها از خواب بیدار می‌شوند. به طلوعِ وجودِ آن حضرت، از تاریکی عدم برمی‌خیزند و وجود پیدا می‌کنند که می‌فرماید: «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ[۳۰]». از اخطب خوارزمی نقل می‌کند که: « قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله : «لمّا خلق اللّه تعالى آدم عطس» حضرت آدم (علیه السلام) عطسه کردند و گفتند: «فقال: الحمد للّه ربّ العالمین اوحی الله» خداوند متعال وحی فرمودند که «فقال اللّه تعالى: حمدنی عبدی و عزّنی» بنده‌ی من حمد مرا گفت و «عزّتی و جلالی »  لو لا عبدان أرید أن أخلقهما منک ما خلقتک؛ قال: إلهی یکونان منّی؟ قال: نعم یا آدم ، ارفع رأسک و انظر؛ فرفع رأسه، فإذا مکتوب على العرش: لا إله إلاّ اللّه، محمّد نبیّ الرحمه (صلی الله علیه و آله و سلم)، و علیّ مقیم الحجّه، فمن عرف حقّ علی زکا و طاب، و من أنکر حقّه لُعِنَ خاب[۳۱]»؛ این چراغی است که دل آدم را روشن کرد و عالَم را از ظلمت عدم به نور وجود مزیّن فرمود. این «سراج منیر» است. صلوات ختم بفرمایید.

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۵ و ۴۶٫

[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۴۱٫

[۴] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫

[۵] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۱۰۵٫

[۶] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۷] سوره مبارکه مریم، آیه ۷۱٫

[۸]  کلیات حدیث قدسی،  جلد۱، صفحه۱۶۶.

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى لِدَاوُدَ : یَا دَاوُدُ ، بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ، قَالَ: کَیْفَ أُبَشِّرُ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ اَلصِّدِّیقِینَ؟ قَالَ: بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ اَلتَّوْبَهَ وَ أَعْفُو عَنِ اَلذَّنْبِ، وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ أَنْ لاَ یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ أَنْصَبْتُهُ لِلْحِسَابِ إِلاَّ هَلَکَ.

وَ رَوَاهُ اَلشَّهِیدُ اَلثَّانِی فِی أَسْرَارِ اَلصَّلاَهِ مُرْسَلاً إِلاَّ أَنَّهُ قَالَ فِی آخِرِهِ: فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یُعْجَبُ بِالْحَسَنَاتِ إِلاَّ هَلَکَ.

[۹] منتهی الامال ، اثر حاج شیخ عبّاس قمی.

[۱۰] بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴.

[۱۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹٫

[۱۲] سوره مبارکه انفال،‌ آیه ۲۴٫

[۱۳] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۲۵٫

[۱۴] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۴٫

[۱۵]  الکافی، جلد۱، صفحه۲۳.

صحیح روایت: «إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم».

[۱۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

[۱۷] سوره مبارکه احقاف، آیه ۳۵٫

[۱۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۳٫

[۱۹] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۳٫

[۲۰] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۷ و ۱۸٫

[۲۱] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫

[۲۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸٫

[۲۳] اصول کافی، ج ۱، ص ۵۸٫

صحیح روایت: «قال رَسُولُ‏ ‏الله ِ(ص): الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ مالَمْ یَدْخُلوُا فی الدّنیا».

[۲۴]  عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد۲، صفحه۳۷.

[۲۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۳٫

[۲۶] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۲۷] لب اللباب در سیر و سلوک، ص۱۲٫

[۲۸] سوره نبأ، آیه ۱۳٫

[۲۹] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫

[۳۰] بکری، الانوار فی مولد النبی ص، ص۵، مجلسی،‌ بحارالأنوار، ج۱۵، ص۲۸.

[۳۱] غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الائمه الأطهار علی علیه السلام، جلد۱، صفحه۲۲۰.

عن أبی واثل ، عن ابن مسعود ، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله : «لمّا خلق اللّه تعالى آدم عطس، فقال: الحمد للّه ربّ العالمین، فقال اللّه تعالى: عبدی حمدتنی؟ و عزّتی و جلالی و عظمتی، لو لا عبدان أرید أن أخلقهما منک ما خلقتک؛ قال: إلهی یکونان منّی؟ قال: نعم یا آدم ، ارفع رأسک و انظر؛ فرفع رأسه، فإذا على العرش مکتوب: لا إله إلاّ اللّه، محمّد نبیّ الرحمه، و علیّ مقیم الحجّه، فمن عرف حقّهما زکا و طاب، و من أنکرهما ضلّ و خاب؛ أقسمت بعزّتی أن أدخل الجنّه من أطاعهما و إن عصانی، و أن أدخل النار من عصاهما و إن أطاعنی».