آیات دلالت بر تجسّم اعمال

یکپارچه نبودن مردم در روز قیامت

یک تعدادی از این آیات کریمه‌ای که دلالت بر تجسّم اعمال دارد را نوشتیم که با همدیگر مرور بکنیم. سوره‌ی مبارکه‌ی زلزال «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» آیه‌ی کریمه خیلی روشن است. «یَوْمَئِذٍ» یعنی روز قیامت «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً» مردم صدور پیدا می‌کنند، حرکت می‌کنند ولی یکپارچه نیستند، «أَشْتاتاً» حرکت می‌کنند. گروه گروه حرکت می‌کنند حالا «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۱] ممکن است «أَشْتاتاً» به این اعتبار باشد که هر امّتی با امام خود فراخوانده می‌شود. امام نور یا امام نار.

گروه گروه شدن به اعتبار اعمال

ممکن هم است که اصناف به اعتبار اعمال خود گروه گروه بشوند مثلاً رباخوارها یک گروه، شهدا یک گروه هستند، صالحین، علما، متعلّمین هر کدام از این‌ها یک گروه هستند. روایت دارد که در روز قیامت بهشتی‌ها در صفوف متعدّد هستند. انبیاء در یک صف هستند، شهدا در یک صف هستند، علما در یک صف هستند. مؤمنین، عارفین، عابدین این‌ها صفوف مختلفی هستند که قرآن به صورت یک جوان زیبایی می‌آید از همه‌ی این‌ها سان می‌بیند و از هر صفی که عبور می‌کند، آن صف می‌گویند: این از ما است. همه‌ی بهشتی‌ها از قرآن هستند ولی به اعتبار درجات قرآن، درجات بهشت به آن‌ها داده می‌شود. ولی همه‌ی بهشتی‌ها شفاعت قرآن را آن‌جا می‌یابند و قرآن را از خود می‌بینند. این نشان می‌دهد که خود بهشتی‌ها هم دارای درجات هستند. هر گروهی در یک درجه هستند. اشقیاء هم همین‌طور هستند. درکات این‌ها با همدیگر تفاوت دارد، همه در یک درک جهنّم نیستند. از این رو این‌ها اشتات هستند، شت همان گروه‌ها است، پراکنده هستند.

ارائه‌ی اعمال در روز قیامت 

 «لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ» این‌ها می‌روند تا این‌که اعمالشان به آن‌ها ارائه بشود. مجمع البیان و قدما در این‌ موارد این نوع آیات را حمل بر مجاز کردند. گفتند که باید در تقدیر بگیریم «لیروا جزاء اعمالهم» امّا مجاز مجوّز می‌خواهد برای چه بگوییم این ظهور دارد، ظهور بسیار قوی هم دارد که خود عمل را می‌بینند. «لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ» این اوّلین آیه که خیلی صریح می‌فرماید که اعمال خود را می‌بینند. معلوم می‌شود که اعمال به صورتی در آن‌جا… این‌طور نبوده است که ما این‌جا حرفی زدیم تمام شد و رفت. نه، عمل باقی مانده است. آن‌جا با شکل مناسب خود قابل ارائه است. «لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ» اعمال شکل و شمایل دارند و قابل ارائه است و قرآن کریم می‌فرماید: این‌ها گروه گروه می‌آیند تا این‌که اعمال آن‌ها به آن‌ها ارائه بشود.

دیدن جزئیات عمل در روز قیامت

آیه‌ی بعدی هم باز مثل آیه‌ی قبلی دلالت دارد؛ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» نه این‌که اعمال را جمع می‌کنند به صورت یک مرکّبی مقابل دیدگان ما قرار می‌دهند، نه؛ جزئیات عمل آن‌جا را می‌بیند. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» یک تبسّمی به یک کسی کرده است، به عنوان مؤمن و مسلمان که یک احترامی شده باشد یک لبخندی زده است. آن‌جا همین لبخند را می‌بیند. هر کار خیر، در راه می‌رفته است دیده است که یک سنگی است، با پای خود این سنگ را زد، انداخت کنار که تایر ماشین آزار نبیند، معونه‌ای نداشت، زحمتی نداشت ولی آن را قربه الی الله با پای خود به کنار زد. «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» ذره دیگر کوچک‌ترین چیزی است که دیگر کوچک‌تر از آن نمی‌شود. این غبار که در آسمان پراکنده می‌شود، این‌ها ذرات هستند. به مورچه هم ذره می‌گویند به خاطر همان ریزی او است، به خاطر کوچکی خود است. کسی به اندازه‌ی مورچه‌ی ریزی کار خیر کرده باشد «یَرَهُ» اوّل فرمود: «لِیُرَوْا» حالا که دیگر جلوی او گذاشته شد «یَرَهُ» خود او می‌بیند. پناه به خدا آن طرف آن هم همین‌طور است. «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» دوست خود را دید، سر خود را به یک طرف دیگر چرخاند که به او بی‌اعتنایی شده باشد. «یَرَهُ» خواهد دید. پس این سه آیه هر سه دلالت روشن دارد که خود عمل را آن‌جا اهل محشر می‌بینند.

-‌ فعل «یَصْدُرُ» مرجع خاصی دارد؟

حاضر دیدن تمام اعمال در روز قیامت

-‌ نه دیگر، این «یَصْدُرُ» کأنّ یک مصدری دارند، این‌ها که قبرها شکافته می‌شود، همه دیگر از این جایگاه حرکت می‌کنند. آیه‌ی ۴۹، سوره‌ی مبارکه‌ی کهف «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» این‌جا هم تعبیر شبیه به آن آیه‌ای است که در هفته‌ی گذشته با هم مرور کردیم، خدای متعال صحبت وجدان را کرده است، «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً » این تأکید است. هم خود «وَجَدُوا» فی نفسه دلالت بر وجود عمل می‌کند در آن‌جا است که آن‌ها این را می‌یابند، پیدا می‌کنند هم «حاضِراً» این نه این‌که حالا بعداً در بهشت می‌روند می‌بینند یا در جهنّم، نه این‌طور نیست، همان‌جا آنچه را که «ما عَمِلُوا» آنچه را که عمل کردند حاضر می‌یابند. «وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً»

-‌ همین صرف دیدن یعنی تجسّم پیدا می‌کند. عمل خود او در یک قالب دیگر آمده است؟

– بالاخره موجودیت خود عمل را دارد اعلام می‌کند. اگر عمل صورت آن عالمی نداشته باشد، این‌جا که به نظر ظاهری کار تمام شد.

-‌ پس همان کارها دیگر. آن‌جا پرونده که پرونده‌ی کاغذی نیست،آن‌جا پرونده این نیست، دادگاه‌های ما نیست که کاغذ باز می‌کنند یا این را در کامپیوتر می‌بینیم، این‌طور نیست. «اقْرَأْ کِتابَکَ»[۲] این ساخته‌ی خود تو است، لایه‌های عمر آدم را باز می‌کنند، تو این هستی.

ظلم نکردن خدا به احدی

-‌ نه دیگر، «ما عَمِلُوا حاضِراً» صحبت در همین است که تعبیر بسیار روشن است. «وَجَدُوا ما عَمِلُوا» هر چه کردند حاضر می‌یابند. خود عمل را حاضر می‌یابند. آن وقت این ذیل آیه است، این صدر دلیل بر ذیل آیه است. «وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» خدا با احدی ظلم نمی‌کند. چرا؟ برای این‌که خود عملش را به او نشان می‌دهد. هیچ جای چون و چرا نیست. اگر پاداش بود، این می‌گفت که به من ظلم شده است. کار من این‌قدر نبود که حالا من این‌طور اذیت بشوم. ولی خود عمل است. چیزی جز خود عمل به او نمی‌دهند. خود عمل او است. «وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» این خیلی لطافت دارد، این صدر و ذیل با همدیگر تناسب و هماهنگی دارند، بسیار زیبا است. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» خود کرده را تدبیر نیست. اگر دعوایی داری با خود دعوا داری. خود تو تدارک دیدی دیگر می‌خواهی چه کار بکنی؟ با چه کسی می‌خواهی دعوا می‌کنی، عمل خود تو است.

تفاوت فاصله‌ی مکانی و زمانی

سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران، آیه‌ی ۳۰ در جلسه‌ی گذشته با هم خواندیم. این را همین‌طور می‌خوانم توضیح نمی‌دهم «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» آن‌جا فرمود: «حاضِراً» این‌جا فرمود: «مُحْضَراً» «وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً» یک نکته‌ای که در ذیل آن است و جلسه‌ی گذشته هم صحبتی نشد، قرآن کریم در مورد قرین سوء که حالا اگر رسیدیم آن آیه را هم إن‌شاءالله می‌خوانیم آن‌جا می‌گوید: «یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ»[۳] فاصله‌ی مکانی را می‌گوید ولی این‌جا که عمل خود او است، این‌جا می‌گوید: «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً» آدم خیلی در فاصله‌ی مکانی احساس امنیت نمی‌کند. وقتی جنگ است موشک می‌آید ممکن است در منطقه‌ی دوری باشد ولی آدم احساس امنیت ندارد، می‌گوید: ممکن است این‌جا هم… همین که جنگ است انسان در هر فاصله‌ای که باشد، ناامنی را می‌یابد. ولی در فاصله‌ی زمانی این‌طور نیست. ای کاش اصلاً من در این زمان نبودم، زمان جنگ نبودم. این یک مقدار باز مسئله‌ی مکانی تفاوت دارد. این «لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً» به قدری نامرغوب است و فشار است، این از خدا می‌خواهد که ای کاش اصلاً در یک زمان دیگری بین من و این بود. اصلاً مناسبت زمانی نبود و یک زمانی دیگر بود.

سوره‌ی مبارکه‌ی زمر، آیه‌ی کریمه‌ی ۴۸٫ « وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ‏َََ» بدا یعنی ظَهَرَ، برای کفّار سیّئات آن چیزی که کسب کرده بودند، روشن می‌شود. حالا این قسمت اوّل آن ظهور قوی ندارد «بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» که کأنّه «ما کَسَبُوا» یک چیزی است آن سیئّات آن حالا بروز می‌کند. گرچه به ذهن ما همین «سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» خود عمل است.

-‌ یعنی باطن عمل که ظهور کرد، سیئّات خود را می‌فهمد.

یافتن زشتی‌های انسان در قیامت

-‌ همین‌طور است بله، ولی اگر کسی بخواهد بگوید این مجازات آن است، خوب بالاخره این محتمل است ولی همین‌طور که ایشان فرمودند، این بدا خود قرینه است بر این‌که این زشتی‌های خود را خیلی این‌جا نمی‌یافت ولی آن‌جا زشتی‌های خود را می‌یابد «سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» ولی احتمال ضعیف هم وجود دارد اگر کسی إن قلت بکند، تجسّم عمل را قبول نداشته باشد، می‌گوید: بله، این‌جا کارهایی انجام داده بود و آن‌جا بدی‌های خود را یعنی مجازات بد او فهمانده است که کار خیلی بدی کرده است. «وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ‏َََ» حاقَ یعنی وقع. «وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ‏َََ» آنچه را که به آن مسخره می‌کردند، واقع شد. خود استهزا آن‌جا وقع علیهم. دامن‌گیر آن‌ها می‌شود.

بخل طوق گردن انسان در قیامت

آیه‌ی کریمه‌ی ۱۸۰، سوره‌ی آل عمران «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ» طوق چیزی است که به گردن آویزان می‌شود. طوق به گردن او است، هر چیزی که گردن انسان را بگیرد، این طوق است. حالا طوقی که به گردن گاو می‌انداختند و او را وادار به شخم کردن بکنند یا طوقی که بر گردن مجرم می‌اندازند این‌ها همه طوق است. کسانی که در این عالم اهل بخل بودند «بَخِلُوا بِهِ» به مال خود به امکانات خود بخل ورزیدند و مایه نگذاشتند، آن چیزی که این‌جا به آن بخل ورزید، آن «بَخِلُوا بِهِ» طوق گردن او می‌شود. روز قیامت آویز گردن او می‌شود.

بهشت و جهنّم شدن خود عمل انسان

سوره‌ی مبارکه‌ی تکویر، آیات ۱۲ تا ۱۴٫ «وَ إِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ * وَ إِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ * عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ» وقتی که جحیم مشتعل می‌شود، شعله‌ور می‌شود و زمانی که بهشت نزدیک می‌شود، «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَت» جهنّمی می‌بیند که چه بلایی بر سر خود آورده است، بهشتی هم می‌بیند که چه چیزی… خیلی این آیه حجیم و جنّت بعد «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَت» این جحیم و جنّت همان «ما أَحْضَرَت» است؛ آن‌جا می‌فهمد که چه چیزی حاضر کرده است. یعنی عمل خود او است که بهشت شده است یا جهنّم است. پاداش نیست، «ما أَحْضَرَت» است.

-‌ بحث این بود که ملائکه‌ی خدا اعمال زشت یا اعمال خوب را انسان ثبت می‌کنند. می‌خواهم ببینم این ثبت کردن چگونه می‌شود. از این طرف ثبت می‌کنند، از آن طرف می‌خواهند نشان بدهند تجسّمی نشان می‌دهند؟

ثبت خود عمل توسّط ملائکه

-‌ نه ثبت آن ثبت استنساخی است. واقعیت عمل، خود عمل، نسخه‌ای در آن‌جا دارد. مثل «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‏»[۴] نسخه‌ی اصلی آنچه در این عالم است، نزد خدا است ولی به صورت نسخه‌ی کاغذی نیست، آن حقیقت این است مدام رقیق شده است، خود آن رقیق شده است. این وقتی بالا می‌رود آن می‌شود، وقتی پایین می‌آید این می‌شود. آن‌جا همین‌طور است، یک مرحله‌ای از آن‌ها نزد خدا است، یک مرحله هم خود او است. این عین همان «نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» هر دوی آن‌ها یک حقیقت است. منتها خوب مراحل آن فرق دارد. این نسخه، نسخه‌ی خود عمل است. نه این‌که نسخه‌ی کتابت عمل است. آن‌جا اصلاً کتابت به این معنا نیست. مثل همان قلمی است که عالم را نوشته است. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ‏»[۵] مقصود کاغذ که نیست، خزائن الهی است، اساس حقایق اشیاء آن‌جا است، در لوح محفوظ است. نازل منزله‌ی آن این‌جا من و شما شدیم.

درجه‌بندی انسان به واسطه‌ی اعمالش

سوره‌ی مبارکه‌ی احقاف، آیه‌ی ۱۹؛ «وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا» این یک فراز آن است «وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ» این دوم «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏» این هم سوم. باز این پیام‌های جدید و لطایف جدیدی است. «وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا» از آنچه که عمل کردند، این درجات آن‌ها به اعتبار آن‌ها است. خود عمل این‌ها را در درجات قرار می‌د هد.

علّت نبودن ظلم در روز قیامت

-‌ بله دیگر، «دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا» اگر احتمال دیگر دارید بگویید استفاده می‌کنیم. بعد می‌فرمایند: «وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ» هیچ یک از اعمال این‌ها جا نمانده است. هر چه عمل کردند، خود عمل را، همه را ما ایفا می‌کنیم، به آن‌ها می‌دهیم. «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏» چون به همه‌ی عمل خود می‌رسند، دیگر به کسی هم ظلمی نمی‌شود، این خیر است. هر کسی خلاصه خود او در آن‌جا است. هیچ کسی دیگر نقش ندارد، می‌یابد که هر چیزی که وجود دارد خود او است. اگر جهنّم است خود او است، اگر بهشت است، خود او است. اگر درجات خود او است، اگر درکات است خود او است. همه‌ی آن‌ها خود او است. «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏»  آن‌جا زمینه‌ی ظلم نیست، چون جز عمل هیچ چیزی در آن‌جا نیست. هر کسی عمل خود را در آن‌جا می‌بیند. از این جهت اصلاً فضا فضایی نیست که امکان ظلم داشته باشد.

دریافت کامل عمل عامل در روز قیامت

سوره‌ی مبارکه‌ی زمر، آیه‌ی ۷۰ «وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ»‏ آنچه هر نفسی هر کسی آنچه عمل کرده بود، «وُفِّیَتْ» به تمامی عمل خود را می‌یابد. «وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ»‏ یعنی آن کسی که خود او می‌داند چه کاره است و چه کرده است، اعمال او به او می‌رسد، اشراف خدا از خود او هم به این اعمال بیشتر است. این‌جا هم باز همین کلمه‌ی «وُفِّیَتْ» مثل «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ»[۶]دلیل بر این است که وجود عمل در آن‌جا به صورت حقایقی است که عامل عمل خود را به طور کامل دریافت می‌کند.

-‌ مثل همین آیه در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۲۵ هم وجود دارد که می‌فرماید: «فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏».

تشویق انفاق‌کنندگان

-‌ خوب این‌جا «یُوَفَّ إِلَیْکُم»[۷] است، آن‌جا «ما کَسَبَتْ» است. تعبیر فرق دارد. حالا بعد از آن، آن را نوشتم. ولی این‌جا هم «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ» شر را مطرح نفرموده است. برای تشویق برای کسانی که اهل انفاق هستند، می‌خواهد بگوید این انفاق شما از دست شما نرفته است. شما هر قدر احسان کردید، برای خود ذخیره کردید. «یُوَفَّ إِلَیْکُم» آنچه در راه خدا دادید، انفاق کردید. «إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» هیچ ضرر نمی‌کنید، خدا هیچ کم نمی‌گذارد. خدا وفا دارد و همه‌ی مالی را که به او دادید، همه را به خود شما می‌دهد.

تجارت انسان در دنیا

آیه‌ی بعدی «ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ»[۸] ‏انسان در دنیا مشغول کسب است. وقتی که هزینه می‌کند، این وقت همین‌طور هزینه نشده است. یک چیزی را اکتساب کرده است. یا برای خود عزّت، نعمت، قرب خدا را تحصیل کرده است، اکتساب کرده است یا نه دوری از خدا، عذاب جهنّم و حسرت‌هایی که در آن‌جا وجود دارد. هر کدام باشد، اکتساب معامله‌ی در دنیا است. انسان در دنیا برای تجار آمده است این‌جا متجر است این‌جا بازار است «الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»[۹] دنیا بازار است، سرمایه‌ی ما هم عمر ما است، همه‌ی ما هم وارد این بازار شدیم، در این بازار هم نمی‌مانیم. این بازار به آخر می‌رسد و همه از این بازار بیرون می‌روند. ولی عدّه‌ای با سود کلان، عدّه‌ای هم با زیان کلان. «ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ» آنچه را که در دنیا در معاملات به دست آوردید، حاصل عمل شما بوده است، همه به صورت خود آن چیز ی که کسب کردید به شما داده می‌شود.

نحوه‌ی برخورد خدا با متکبّران در روز قیامت

سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، آیه‌ی ۳۵؛ «یَوْمَ یُحْمى‏ عَلَیْها فی‏ نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ‏» نمای عجیبی است. این پول‌هایی را که اشخاص به صورت کنز ذخیره می‌کنند، این سپرده‌ها یا خود کنز است یا از نظر ملاک همان را دارد. حالا کسی گنجی پیدا کرده است. طلایی، نقره‌ای آن گنج است، این چیزی را هم که ذخیره می‌کند، این هم گنج است. «فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ» داغ می‌کنند. با این «جِباهُهُمْ» پیشانی آن‌ها را «وَ جُنُوبُهُمْ» پهلوی آن‌ها را «وَ ظُهُورُهُمْ» و پشت آن‌ها را. «هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» این برای این‌جا است از همان‌جا آوردید و داغ همان مالی است که خود شما کنز کرده بودید. «فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ‏» صحبت شده است که چرا جباه و ظهور و جنوب مطرح شده است، احتمالاتی که در این رابطه گفته شده است، یکی این است که صاحبان کنز، وقتی فقرا را دیدند صورت برمی‌گردانند. به این‌ها ترحّم نمی‌کنند، اقبال ندارند یا روترش می‌کنند، چهره در هم، پیشانی چروک می‌شود و آن تغییر حالتی که در پیشانی علامت نفرت و نارضایتی استف در آن‌جا همین‌جا داغ گذاشته می‌شود. جنوب برای این‌که این‌ها اهل رفاه هستند و معمولاً خلاصه به پهلو می‌افتند و خوشگذرانی می‌کنند. ظهور هم چون پشت می‌کنند. این‌ها با فقرا رابطه‌ی عاطفی و دینی ندارند.

سه ویژگی سلمان از نظر امام صادق

 از وجود مبارک امام جعفر صادق (علیه السّلام) سؤال شد که سلمان فارسی چه امتیازاتی دارد که شما اهل بیت جایگاهی برای او تعریف کردید در پیشگاه خود. حضرت فرمودند: اوّلاً سلمان فارسی نگویید، سلما محمّدی بگویید. ثانیاً سلمان سه ویژگی داشت: ویژگی اوّل او «یُؤثِرُ هَوا امیر المؤمنین عُلی هُواه» او همواره میل امیر المؤمنین را بر میل خود مقدّم می‌داشت. میل او عقب‌تر از میل امیر المؤمنین بود. جلوتر از علی میلی نداشت، همیشه عقب بود. دوم «کَانَ یُحِبُّ العُلَماء» سوم «کَانَ یُحِبُّ الفُقَرا» این خیلی درس بزرگی است.

انفاق ترحمّی و انفاق تکریمی

 آیت الله جوادی آملی تعبیر زیبایی داشتند که انفاق گاهی ترحّماً است و گاهی تکریماً. آن که ترحّماً است خیلی منشأ الهی ندارد. دل ادم می‌سوزد و به رحم می‌آید. عاطفه است ولی آن که تکریماً انجام می‌شود آن برای خدا است. آدم فقیر را رسول خدا… «الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»[۱۰] این رسول خدا است، این مأمور الهی است دارد تو را امتحان می‌کند و دست گیرنده‌ای که شما به این می‌دهید اگر قربه الی الله باشد، دست این فقیر نیست که گرفته است بلکه خدا می‌گیرد. قبض و اقباض با خدا است. لذا مستحب است که انسان آن دستی را که انفاق می‌کند، آن دست خود را ببوسد. چون با خدا داده است، گویا با خدا مصافحه کرده است. دست او متبرّک شده است. قداست پیدا کرده است. این «جِباهُهُمْ» و «جُنُوبُهُمْ» آدم پهلوی کسی می‌نشیند امّا این پولدارها وقتی ببیند فقیری که در کنار آن‌ها است، جا خالی می‌کنند، پهلو تهی می‌کنند. با این‌ها کنار هم قرار نمی‌گیرند. این که از فقیر جنب خود را کنار می‌کشد.

نحوه‌ی برخورد پیامبر با فقیر و ثروتمند

 در زندگی نبی مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که حضرت وقتی جلوس می‌فرمودند، میزگردی بود، مدور می‌نشستند که صدر و ذیلی نداشته باشد و خوب همه کنار هم بودند. یکی از این اشراف مدینه نگاهی به اطراف خود کرد، دید عجب یکی از فقرای مدینه، مستضعفین مدینه کنار او نشسته است. این خیلی خود را جمع و جور کرد و کنار کشید -می‌خواهم این «جُنُوبُهُمْ» را  عرض بکنم- تا کنار کشید وجود مبارک پیغمبر اکرم نگاه تندی به او کرد. هیچ چیزی هم نگفتند، یک نگاه تندی هم به او کردند بعد فرمودند: ترسیدی از غنای تو چیزی به او بچسبد یا از فقر تو چیزی به تو اضافه بشود. این آدم متمکّن متنبّه شد، منفعل شد، خجالت کشید. عرضه داشت یا رسول الله من حاضر هستم تمام دارایی خود را با این تقسیم بکنم تا این بی‌حرمتی که به او شده است جبران شده باشد برای جبران این بی‌حرمتی و بی‌اعتنایی  حاضر هستم همه‌ی مال خود را با این تقسیم بکنم. حضرت به این مرد مستضعف…


[۱]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۱٫

[۲]– سوره‌ی اسراء، آیه ۱۴٫

[۳]– سوره‌ی زخرف، آیه ۳۸٫

[۴]– سوره‌ی حجر، آیه ۲۱٫

[۵]– سوره‌ی قلم، آیه ۱٫

[۶]– سوره‌ی هود، آیه ۱۱۱٫

[۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷۲ و سوره‌ی انفال، آیه ۶۰٫

[۸]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۱ و سوره‌ی بقره، آیه ۲۸۱٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص۳۶۶٫

[۱۰]– نهج البلاغه، ص ۵۲۹٫