در فراز قرآنی «قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ» با وجود آنکه فعلش مثنای مؤنث است(قالتا)، چرا حال مرتبط با آن به صورت جمع مذکر(طائعین) آمده است؟
در آیه «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»؛ آسمان و زمین در عربی اسامی مؤنّث هستند. بنابراین، فعل «قالتا» درست است، اما کلمه «طَائِعِینَ» به نظر میرسد با کلمه قبلی هماهنگ نباشد؛ چون مفرد و مذکّر است. این اشکال چگونه برطرف میشود؟
پاسخ اجمالی
خداوند در آیه ۱۱ سوره فصلت میفرماید: «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ».[۱] در این آیه، خداوند آسمان و زمین را مورد خطاب قرار داده و با عبارت «ائْتِیا» که فعل امر و صیغه مثنّی و خطاب به دو موجودیت است، به آنان دستور میدهد و برای نقل پاسخ آنها نیز ابتدا از فعل «قالَتا» که آن نیز فعلِ ماضیِ مثنّایِ غائب است، استفاده میکند. اما متن پاسخ آسمان و زمین اینگونه است: «أَتَیْنَا طَائِعِینَ».
فعلی که در نقل پاسخ آسمان و زمین به کار رفته، فعل جمع است نه مثنّی. علتش این است که؛ در زبان عربی، افعالی که برای شخص غایب یا مخاطب استفاده میشوند، هم صیغه مفرد و جمع دارند و هم صیغه مثنّی. اما برای شخص متکلم، فقط دو صیغه مفرد و جمع وجود دارد که اولی را «متکلم وحده» و دومی را «متکلم مع الغیر» مینامند؛ بدون اینکه برای مذکر و مؤنث تفاوتی وجود داشته باشد. بنابراین، هیچگونه خدشهای درباره عدم تناسب این فعل با افعال قبلی وجود ندارد.
اما واژه «طائعین» که نقش «حال» را برای فاعل «أتینا» دارد، با صیغه انحصاری جمع آمده و ممکن است در ظاهر، ایجاد شبهه کند که چرا آن نیز به صورت مثنای مؤنث به کار نرفته است؟!
در پاسخ به این پرسش، پاسخهای مختلفی ارائه شده است؛ از جمله:
الف. علت عدم تطابق حال و ذوالحال از جهت تذکیر و تأنیث
۱ – با توجه به اینکه در متکلم مع الغیر، که شامل چهار حالت )تثنیه و جمع مذکر( و )تثنیه و جمع مؤنث( است، فقط یک صیغه وضع شده است، این صیغه صلاحیت استعمال برای هر کدام از این چهار صیغه را دارد و چون از جهت لفظ دارای علامت تأنیث نیست عبارت «طائعین» نیز از ظاهر فعل «اتینا» تبعیت کرده و متناسب به آن مذکر به کار رفته است.
۲ – علاوه بر این چون ارض و سماء، مؤنث مجازی هستند و در مؤنث مجازی نیز هر دو وجه تطابق و عدم تطابق در اسناد از جهت تذکیر و تأنیث جایز است، در اینجا «قالتا» مؤنث آورده شده و تطابق کرده ولی طائعین مذکر آمده و تطابق نکرده و مشکلی از جهت ادبی بوجود نمیآید. برای اطلاع بیشتر، رک: پاسخ شماره ۵۹۲۴۲
۳ – از این جهت که خداوند آنها را مورد خطاب قرار داده و آنها را با اوصاف اطاعت و کراهت، متصف کرده است، آنها را به منزله عاقل گرفته و به صورت مذکر آورده است.[۲]
۴ – به این دلیل که عبارت «زمین» میتواند خود زمین و همه مخلوقاتی را که در آن وجود دارد شامل شود، و با توجه به اینکه یک گروه از آن مخلوقات، عقلاء هستند، حکم عقلاء مذکر بر دیگر موجودات تغلیب داده شده است.[۳]
ب. علت عدم تطابق حال و ذوالحال از لحاظ افراد و تثنیه و جمع
۱ – با آنکه صیغه مخصوص مثنّی هم داریم، اما حداقل جمع نیز دو چیز یا دو شخص است.[۴] از اینرو؛ گاهی برای مثنّی از ضمائر جمع استفاده میشود. این موضوع مخصوص به این آیه نبوده و در آیات دیگر نیز، مطرح شده است.[۵]
۲ – شاید به دلیل تواضع آسمان و زمین بوده که خود را از دیگر مخلوقات جدا ندانستهاند؛ بلکه خود را در کنار دیگران مطیع اوامر خدا دیدهاند؛ لذا جواب را به صیغه جمع گفتهاند؛ همانطور که در سوره حمد این چنین آمده: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ».[۶] در این آیه، شخص نمازگزار خود را در کنار دیگر موجودات و دیگر بندگان دیده؛ از اینرو با استفاده از فعل جمع، عبادت و استعانت خود را نسبت به خدا ابراز میکند.
۳ – ممکن است جمع آمدن «طائعین»، به این علت باشد که هم آسمان و هم زمین هفت تا هستند.[۷]
اسلام کوئیست
[۱]. «سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالیکه به صورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: به وجود آیید [و شکل گیرید]، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند: ما از روى طاعت میآییم [و شکل میگیریم]».
[۲]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۵۴۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۳]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۷۳۴.
[۴]. نیشابوری، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ۶، ص ۵۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
[۵]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۷۳۴، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۶]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۳۶۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۷]. تفسیر غرائب القرآن، ج ۶، ص ۵۱.
پاسخ دهید