چرا در قرآن کریم درباره برف هیچ آیهای وجود ندارد؟
چرا در قرآن کریم درباره برف هیچ آیهای وجود ندارد؟
پاسخ اجمالی
این که نام برف در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ زیرا قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
پاسخ تفصیلی
قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه به این منظور کمک می رساند در این کتاب مقدس آمده است و روش آن در بیان مطالب، اشاره به اصل و کلیات آنهاست و کمتر به بیان فروع و جزئیات پرداخته است که شاید دلیل آن گستردگی بیش از حد تصور موضوعات و احکام جزئی باشد. [۱]
در قرآن و دیگر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه بسیاری شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یکتا و عظمت و قدرت او یاد شده است؛ زیرا یکی از راه های خداشناسی توجه به مخلوقات و آثار خدا است، به همین دلیل بیشتر، چیزهایی که در معرض دید مردم بوده، در قرآن از آنها یاد شده، تا در خلقت آنها دقت شود. [۲]
بنابر این، اگر نام چیزی در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. برای مثال درباره میوهای؛ مانند پرتقال یا لیمو و یا موز یا درباره موادی؛ مانند نفت و بنزین و بسیاری از چیزهای دیگر مطلبی در قرآن وجود ندارد. پس این پرسش نسبت به همه آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ چراکه قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
معنای جامعیت قرآن
عقیده ما مسلمانان آن است که قرآن از جامعیت برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که حل همه مشکلات را از قرآن انتظار داشته باشیم.
گرچه در باره جامعیت قرآن تحلیل های متعددی از سوی دانشمندان ارائه شده است، اما عمدتاً جامعیت را در راستاى اهداف دین [۳] تلقى کردهاند و جامعیت قرآن را امرى اضافى و نسبى دانستهاند.
قرآن کریم، کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این کارى ندارد. البته همه آن چیزهایى که برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، در قرآن وجود دارد. [۴] دین آمده است آن چیزهایى را در اختیار مردم قرار دهد که مردم با پاى خویش نمىتوانند به آن برسند. اساساً قرآن کریم و همچنین دین، شأنش این نیست که در امورى که مربوط به یافتههاى خود بشر است دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانى داشته است. [۵] مسلماً دین در صدد از کار انداختن استعدادهاى بشرى نیست؛ چرا که لازمهاش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است. [۶]
قرآن مجید اساس برنامه خود را بر خداشناسى قرار داده و اعتقاد به یگانگى خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسى (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن پاداش و کیفر کردار نیک و بد انسان داده خواهد شد) را از آن نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسى را از معادشناسى نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلى – طاعت و معصیت و نیک و بد – از راه وحى و نبوت، صورت نمىگیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.
پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سهگانه را که یک انسان واقع بین با ایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان کرده و سپس قوانین عملى که در حقیقت حافظ سعادت حقیقى و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقه و اصول اولیه است، تأسیس و بیان کرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یک رشته اعمال و افعال مناسب زنده مىماند. چنان که اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلى همین وضعیت را دارند؛ مثلاً کسى که جز کبر و غرور و خودبینى و خودپسندى نمىشناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبى را نباید از وى توقع داشت و کسى که یک عمر معناى انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمىتواند ایمانى به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد. [۷]
قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهى بیان مىکند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینى سرشته شده است همان جهان بینى کامل است که لازمه آن به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى مناسب با آن است که قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد. خداى متعال در وصف آن مىفرماید: “یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم“ [۸] ؛ هدایت مىکند قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و به سوى راهى راست (در عمل). [۹]
آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: با توجه به این که قرآن کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، منظور از جامعیت؛ تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه این که قرآن یک دائره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است. [۱۰]
با توجه به مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که جامعیت قرآن بدان معنا است که در قرآن تمام چیزهایی آمده است که به شکلی به هدایت انسانها مربوط می شده است و در صورت عدم اشاره به چیزی این نقصی برای قرآن نیست.
رعایت زبان و فرهنگ اعراب
قرآن در تبلیغ خود به این دلیل که مخاطبان اولیهاش اعراب بودهاند، طوری سخن گفته است که برای آنها قابل فهم باشد. با کمی دقت در مثالهای قرآن میفهمیم که خداوند از کلماتی استفاده کرده است که برای اعراب قابل فهم باشد و آنها را دچار سردرگمی نکند؛ مثلاً در قرآن از میوههایی مانند انجیر، زیتون و خرما که برای آنها شناخته شدهتر بوده، نام برده شده است، اما به میوههایی؛ مانند آناناس و موز که برای آنها آشنا نبوده، اشاره نشده است. به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود با مخاطبانش رعایت سطح فکری و فرهنگی آنها را کرده است،[۱۱] این دقیقاً مانند آن است که گفته شود؛ چرا قرآن به زبان عربی نازل شده و از زبانهای دیگر استفاده نکرده است. چنین چیزی ممکن است نسبت به برف نیز وجود داشته باشد.
البته منظور ما از این نکته این نبود که قرآن از فرهنگ اعراب تأثیر گرفته است [۱۲] ، بلکه تنها میخواستیم بگوییم قرآن چون به زبان عربی نازل شده است، برای بیان مطالب و تعالیم آسمانی خود باید از کلمات این زبان استفاده کند و ناچاراً باید طوری سخن بگوید که مخاطب خود را دچار سردرگمی نکند. با بیان مثالی سخن را به پایان می بریم: اگر شما بخواهید مطلب مهمی را به بچهای بگویید ناچارید از زبان کودکانه او استفاده کنید تا بتواند کلام شما را بفهمد؛ در عین حال- اگر انسان راست گویی باشید- با دروغ و موهومات کودکانه او را سرگرم نمیکنید. پس کلام شما نه دروغ بود نه کلامی علمی که برای آن کودک قابل فهم نباشد.
منبع:اسلام کوئست
[۱] برای آگاهی بیشتر؛ نک: ولایت و دیانت، جستارهایى در اندیشهى سیاسى اسلام؛ استاد مهدى هادوى تهرانى، صص ۴۷-۵۷.
[۲] اقتباس از سؤال ۱۱۵۲ (سایت: ۱۲۴۶).
[۳] از این رو آن زمانی که گفته می شود دین اسلام از جامعیت برخوردار است، مقصود این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلان و کلی، و خواه در زمینه مسائل خاص و جزیی، توسط دین بیان شده است، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف و رسالتی که دارد؛ یعنی هدایت انسان به سوی کمال واقعی و همه جانبه او، از بیان هیچ نکته ای فرو گذار نکرده است.
اما باید توجه داشت که دو گونه هدف و رسالت برای دین قابل تصور است:
الف. هدف و رسالت دائمی و پایدار (هدف اصلی)؛ که به هیچ دوره تاریخی یا منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد.
جهت دهی به عقل و حس (یعنی مسیر رسیدن به معرفت های حسی و عقلی را روشن سازد) و تکمیل معرفت بشری (یعنی افق هایی از حقیقت که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان تبیین گردد) ، دو هدفی است که در این بخش می گنجند و بشر در این دو حوزه همیشه نیازمند دین است.
ب. هدف و رسالت مقطعی و ناپایدار (هدف ثانوی)؛ مثل ارائه راه کارهای خاص متناسب با پاره ای از شرائط ویژه زمانی و مکانی و بیان برخی از مسائل علمی و فکری در دوره ای خاص و برای عده ای از انسان ها در شرائط ویژه.
بدیهی است که با تغییر شرایط، زمان و مکان راه کارهای ارائه شده توسط دین دیگر کارائی نخواهند داشت و از آن رو که از اهداف پایدار و دائمی محسوب نمی شوند، نباید بر آن راه کار پافشاری کرد. دین نیامده و نخواسته است عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و رسالت دین قرار دادن وحی بجای عقل نیست، بلکه رسالت وحی این است که اولا: مسیر رسیدن به معرفت های عقلانی و تجربی را روشن سازد، و ثانیا: افق هایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند. نک: ربانی گلپایگانی، علی، «جامعیت و کمال دین»، صص۱۶-۱۷.
براین اساس در اهداف پایدار باید به سراغ دین رفت و در اهداف ناپایدار به سراغ عقل و حس.
اما مکانیسم و سازوکار ویژهای که در سیستم قانونگذاری اسلام وجود دارد و به واسطه آن میتوان دو مقوله ثابت و متغیر را در باب دین و زندگی بشر به هم پیوند داد، و آن دو را در کنار هم نشاند، عناصر و ارکان پنج گانهای است که عبارتند از: ۱٫ احکام اولیه و ثانویه؛ ۲٫ تشریع اجتهاد در اسلام ؛ ۳٫ نقش کلیدی عقل در اجتهاد؛ ۴٫ ملاکات احکام و قاعده اهم و مهّم؛ ۵٫ مسؤولیت ها و اختیارات حاکم اسلامی .نک: همان، صص ۷۷-۹۴.
در این باره مطالعه نمایه: نظریه اندیشه مدوّن در اسلام ، سؤال ۹۰۰ (سایت: ۹۸۸)، را به شما توصیه می کنیم.
[۴] نک: طباطبایی، محمد حسین، «المیزان فى تفسیر القرآن»، ج ۱۲، ص ۳۴۷.
[۵] معرفت، محمد هادی،«جامعیّت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف بشرى»، فصلنامه «نامه مفید»، ش ۶، ص ۶.
[۶] معرفت، محمد هادی، فصلنامه «نقد و نظر»، ش ۱، صص ۶۳ – ۶۴.
[۷] . خداى متعال در خصوص ارتباط اعتقادات حقه و اخلاق پسندیده با عمل مىفرماید: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» فاطر، ۱۰؛ «سخن (اعتقاد) پاک به سوى خدا صعود مىکند و عمل صالح بلندش مىکند، یعنى در صعود اعتقاد کمک مىکند». همچنین در خصوص ارتباط اعتقاد به عمل مىفرماید: «ثم کان عاقبه الذین اساؤا السوآى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن» روم، ۱۰؛ «پس از آن سرانجام کار کسانى که کار بد مىکردند باین جا کشید که آیات خداوند را تکذیب کردند و به آنها استهزاء مىکردند».
[۸] . احقاف، ۳۰.
[۹] اقتباس از پاسخ، ۳۲۱۲ (سایت: ۳۹۳۸).
[۱۰] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۶۱، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴.
[۱۱] ایازی، محمد علی، قرآن و فرهنگ زمانه، ص ۸۰، انتشارات کتاب مبین.
[۱۲] ب رای آگاهی بیشتر، نمایه: وحی و زبان عربی، سؤال ۲۹۴۶ (سایت: ۳۱۷۵).
پاسخ دهید