پیدایش و نابودی حیات، وسیله ای برای آزمایش انسانها از جانب پروردگارند. به این مطلب در آیاتی چون آیات ۷و ۸ سوره کهف اشاره شده است. لطفاً مقداری توضیح دهید؟
از آیات ۷و ۸ سوره کهف: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً *وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعیداً جُرُزاً»؛ در باره حقیقت حیات و زندگی انسان در روی زمین چه استفادهای میتوان کرد؟
پاسخ اجمالی
این آیات، از ناپایدارى دنیا و سرانجامى که همه موجودات خواهند داشت، و اینکه این جهان براى آزمایش مردم است، خبر مىدهد. و یادآور میشود، آنچه را که در زمین است مایه آرامش و زینت آن قرار دادیم؛ تا انسانها مورد آزمایش قرار گیرند، و مشخص شود کدامشان از نظر عمل نیکوکارترند.
آنچه از این آیات میتوان آموخت آن است که تمام موجودات بر روى زمین از درختان، میوهها، گیاهان، کوهها، دریاها، حیوانات، ثروتها، فرزندان و سایر پدیدههایى که در آن است، همگى زینت زمین و براى راحتى، خوشى و لذّت بردن انسان آفریده شده است، ولى انسان نباید خود را اسیر آنها سازد و آنها دامى براى او باشند، بلکه باید در عین برخوردارى از نعمتهای دنیا، آنها را وسیلهاى براى انجام کارهاى شایسته و جلب رضایت خدا قرار دهد.
دنیا با تمام فریبندگىهایش پایدار نخواهد بود و سرانجام به پایان خواهد رسید، آنچه مىماند ایمان و عمل نیکو است که در جهان دیگر که جهان ابدى است، سعادت و خوشى انسان را تأمین خواهد کرد.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم در ارتباط با دنیا و زینتهای آن میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً * وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعیداً جُرُزاً»؛ ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامشان بهتر عمل مىکنند! (ولى) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روى زمین را خاک بىگیاهى قرار مىدهیم.
در آیات پیشین به دنبال دلدارى دادن به پیامبر اسلام(ص) در برابر مخالفت مشرکان، جهت تسلاى بیشتر خاطر مبارک آنحضرت، از ناپایدارى دنیا خبر میدهد و نیز سرانجامى که همه موجودات خواهند داشت و اینکه جهان براى آزمایش مردم است، و یادآور میشود؛ ما آنچه را که در زمین است مایه زینت آن قرار دادیم؛ و این بدان جهت است که انسانها را بیازماییم که کدامشان از نظر عمل نیکوکارترند.
کلمه «زینت» به معنای زیبایی ظاهری و آراستن است، اعم از اینکه در چیزهای مادی محسوس باشد، یا در امور معنوی.[۱] و زینت در این آیات در زیور، مال و وسائل زندگى به کار رفته است.[۲]
واژه «صعید» به معناى قشر روی زمین است.[۳] و کلمه «جرز» به زمینی گفته میشود که گیاه نرویاند، گویى تخم گیاهان را مىخورد.[۴] «صَعیداً جُرُزاً» یعنی زمینی که سطحى هموار و بىرویش و تهى از هر آرایشى داشته باشد.
در این دو آیه، بیان عجیبى از حقیقت زندگى بشر در زمین ایراد شده، و آن این است که نفوس انسانى- که در اصل جوهرى علوى و شریف است- هرگز مایل نبود که به زمین دل ببندد و در آن زندگى کند، ولى عنایت خداوند تعالى چنین تقدیر کرده که کمال و سعادت جاودانه او، از راه اعتقاد حق و عمل صالح تأمین گردد؛ به همین جهت تقدیر خود را از این راه به کار بسته که او را در جایگاه اعتقاد و عمل نهاده، از راه امتحان تصفیه و تطهیرش کند و تا مدتى مقدر در زمینش اسکان داده، میان او و آنچه که در زمین وجود دارد علقه و جذبهاى برقرار کند و دلش به سوى مال، اولاد، جاه و مقام شیفته گردد.
آنگاه وقتى آن مدت معین که خدا براى سکونتشان در زمین مقرر کرده به سر آمد، و یا به عبارتى آن آزمایشى که خدا مىخواست از فرد فرد آنان به عمل آورد تحقق یافت، خداوند آن علاقه را از بین آنها و مادیات محو نموده، آن جمال، زینت و زیبایى زمین را از آن مىگیرد، و زمین به صورت خاکى خشک و بىگیاه مىشود، آن سرسبزى و طراوت را از آن سلب مىکند، و نداى رحیل و کوچ را سر میدهد و مردمان از این آشیانه بیرون مىروند، در حالىکه مانند روز تولدشان تک و تنها هستند.
این سنت خداى تعالى در خلقت بشر و اسکانش در زمین و زینت دادن زمین و لذائذ مادى آن است، تا بدین وسیله فرد فرد بشر را امتحان کند و سعادتمندان از دیگران متمایز شوند.
به همین منظور نسلها را یکى پس از دیگرى به وجود مىآورد و متاعهاى زندگى را که در زمین است، در نظرشان جلوه مىدهد، آنگاه آنان را به اختیار خود وا مىگذارد تا آزمایش تکمیل گردد. بعد از اتمام آن، ارتباط مزبور را که میان آنان و آن موجودات بود بریده، از این عالم که جاى عمل است به آن سرا که سراى حساب است، منتقلشان مىکند.
بنابر این معناى آیه این است که ای رسول ما، رویگردانی ایشان از دعوت، انذار و بشارت باعث تأسف بیش از حد تو نشود، اگر مىبینى که سرگرم لذتی از لوازم حیات مادىاند، ناراحت مباش؛ زیرا اینها اولین مردمى نیستند که چنین هستند و کارى هم نمىتوانند بکنند، نه تنها نمىتوانند کارى صورت دهند، بلکه همین اعراض و سرگرمى به متاع دنیا، خود آزمایشی الهى است که آنها درگیرش شدهاند. آرى این ماییم که بشر را در روى زمین منزل داده و متاعهاى آن را در نظرش جلوه دادیم، که بینندگان را مفتون خود کند تا نفوسشان مجذوب گشته، امتحان ما صورت گیرد و معلوم شود که کدامشان بهتر عمل مىکنند، و آنگاه پس از اتمام امتحان، ما زمین و آنچه را که در آن است به صورت سرزمین خشک و بدون چیزى که مایه رغبت باشد، در مىآوریم.
بنابر این روشن است که خداى متعال از تمام مردم ایمان نخواسته تا ایمان نیاوردن عدهاى به معناى شکست خوردنش باشد، و کفر و ضلالتشان به معناى مغلوب شدن خدا باشد، و از این جهت تو ناراحت شوى، بلکه همین سرنوشت را، خود او برایشان تنظیم نموده تا امتحانشان کند. پس در هر حال خدا در آنچه خواسته غالب است.
از آنچه گذشت روشن میشود «وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعِیداً جُرُزاً» از باب استعاره به کنایه است، و مراد از آن، قطع رابطه تعلق بین انسان و متاعهاى زندگى زمینى است.[۵]
البته برخی از مفسران معتقدند: منظور از این تعبیر حقیقت معناى «صعید جرز» است، نه معناى کنایهاى؛ لذا معنایش این است که هر آن زینتى که بر زمین است را مجدداً با خاک یکسان خواهیم کرد و زمین را به نحوى قرار خواهیم داد که نه چیزى روئیدنى در آن باشد، و نه چیزى بر زمین موجود باشد.[۶]
نتیجه: آنچه از این آیات میتوان آموخت این است که این همه موجودات بر روى زمین از درختان، گیاهان، کوهها، دریاها، حیوانات، ثروتها، فرزندها و سایر پدیدههایى که در آن است، همگى زینت زمین و براى راحتى، خوشى و لذّت بردن انسان آفریده شده است، ولى انسان نباید خود را اسیر آنها سازد و آنها دامى براى او باشند، بلکه باید در عین برخوردارى از آنها، آنها را وسیلهاى براى انجام کارهاى شایسته و جلب رضایت خدا قرار دهد.
دنیا با تمام فریبندگىهایش پایدار نخواهد بود و سرانجام به پایان خواهد رسید، آنچه مىماند ایمان و عمل نیکو است که در جهان دیگر که جهان ابدى است، سعادت و خوشى انسان را تأمین خواهد کرد.[۷]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۷۴، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۴۷، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
[۲]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۹۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
[۳]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۴۸۳، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۴]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۵، ص ۳۱۷، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۵]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۲۴۰- ۲۴۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱۳، ص ۳۳۲- ۳۳۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
[۶]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۶، ص ۶۹۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیه، علی عبدالباری، ج ۸، ص ۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۷]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ۶، ص ۳۸۲، بیجا، بیتا.
پاسخ دهید