در آیه ۳۱و ۳۲ سوره آل عمران چه مطلب مهمی بیان شده است؟

پاسخ اجمالی

درباره آیات ۳۱و ۳۲ سوره آل عمران[۱] در تفاسیر، دو شأن نزول نقل شده است.[۲] نخست این‌‌که گروهی در حضور پیامبر اسلام(ص) ادعاى محبت و دوستی پروردگار کردند، در حالى‌که عمل به برنامه‏‌هاى الهى در آنها کمتر دیده مى‌‌‌شد، این‌جا بود که این دو آیه نازل شد. دیگر این‌که جمعى از مسیحیان «نجران» در مدینه به حضور پیامبر(ص) آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند که احترام فوق العاده ما به حضرت عیسی(ع)، به دلیل محبتى است که به خداوند داریم.


همان‌گونه که می‌دانید حیات روح و روان انسان محبت فطرى است که در او به ودیعه نهاده شده و محبت بشر به آفریدگار در اثر معرفت و خداشناسى او است. این آیه به رسول خدا(ص) خطاب نموده که به جامعه بشری اعلام نماید، چنانچه به حکم فطرت علاقه و محبّت به آفریدگار دارید، باید آن‌را به ظهور رسانید، و به سپاس این نعمت قیام نمایید؛ به معارف اسلام معتقد شوید و از آیین آن پیروى نمایید؛ از خوى نکوهیده و گناهان بپرهیزید، و به این وسیله محبّت به پروردگار در قلب شما رسوخ نموده، و مورد خشنودى پروردگار قرار خواهید گرفت که این نهایت سعادت بشر است.


یکی از ابعاد مهم انسان، بعد عاطفه است که نقش آن در اعتقادات انسان بسیار مؤثر است، تا جایی که در برخی از احادیث، دین به محبت تفسیر شده است. امام صادق(ع) فرمود: «دین غیر از محبت نیست».[۳] محبت واقعی انسان را به اطاعت از محبوب وادار می‌دارد و هر آنچه محبوب از او بخواهد به بهترین صورت فرمان‌برداری می‌کند؛ از این‌رو امام صادق(ع) در ادامه حدیث یاد شده، این آیه را تلاوت می‌کند: «ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد».[۴]

 


خداوند در این آیه به پیامبر دستور مى‌‏دهد که به مؤمنان بگوید: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید که در این صورت خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و گناهان شما را خواهد بخشید که او آمرزنده و مهربان است. طبق این آیه دوستى خدا وقتى تحقق مى‌‏یابد که انسان تابع پیامبر او باشد؛ یعنى به احکام و دستورات شرع که به وسیله پیامبر ابلاغ شده است عمل کند. بدون عمل به احکام شریعت، دوستى خدا معنا ندارد. بنابراین، کسانى که بدون عمل به احکام دین ادعاى دوستى خدا و حتى عشق او و فنای در او را دارند، گزاف می‌گویند و به بی‌راهه مى‌‏روند. و این نوع دوستى مورد قبول خداوند نیست، بلکه دوستى با خدا هنگامى مورد پذیرش است که انسان از پیامبر خدا پیروى کند و به احکام شرع عمل نماید.

 


در آیه بعدى، بر اطاعت از خدا و پیامبر تأکید مى‏‌‌کند و از پیامبر مى‌‌‏خواهد که به مردم بگوید: از خدا و رسول فرمان‌بردارى کنید که این مقتضاى دوستى با خدا است و در پایان اظهار مى‌‏‌دارد که اگر آنان از اطاعت خدا و رسولش سرباز زدند، بدانند که خداوند کافران را دوست ندارد؛ یعنى اگر کسى ادعاى دوستى خدا را داشته باشد، ولى از خدا و پیامبرش فرمان نبرد و پای‌بند به احکام شرع نباشد کافر است، و خدا او را دوست ندارد و دوستى او را نمى‏‌پذیرد.
به بیان روشن‌تر؛ لازمه دوست داشتن خدا، قبول دین او و اطاعت و تسلیم در برابر او است؛ کسی که خدا را دوست دارد، حتما باید رسول و اهل بیتش(ع) را دوست بدارد؛ چرا که پیامبر آنان(اهل بیت) را دوست می‌‌دارد، و کسی که رسول خدا را دوست داشته باشد، به خدا نیز محبت دارد و تفکیک بین این دو محال است؛ زیرا خدای تعالی فرمود: هرکس از رسولش اطاعت کند او را اطاعت کرده است.[۵]
محبت تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه‏اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروى کند.

 


در حقیقت این، یک اثر طبیعى محبت است که انسان را به سوى محبوب و خواسته‏‌هاى او مى‌‏کشاند، البته ممکن است، محبت‌‏هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این‌گونه محبت‌ها به قدرى ناچیز است که نمى‌‏توان نام محبت بر آن گذاشت، یک محبت اساسى به طور حتم آثار عملى دارد؛ و دارنده آن‌را با محبوب پیوند مى‌‏دهد، و در مسیر خواسته‌هاى او به تلاش وامى‏‌دارد.
آنچه را که به طور خلاصه در تفسیر این دو آیه می‌توان گفت این‌ است که: اگر کسی ادعای دوستی و محبت به خدا را دارد، این محبت در اطاعت و پیروی از دستورات و فرامین پیامبر خاتم(ص) معنا و تحقق پیدا می‌کند، و بدون آن گزافه‌ای بیش نیست.

 


قرآن در این دو آیه می‌فرماید؛ اگر محبت خدا داشتید و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشکار شد، خداوند هم شما را دوست مى‌‏دارد و به دنبال این دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشکار مى‌‏گردد؛ گناهانتان را مى‌‏بخشد و شما را مشمول رحمتش مى‌‏کند.
در ضمن این مسئله نیز روشن مى‌‏‌شود که محبت یک جانبه نمى‌‌‏تواند وجود داشته باشد؛ زیرا هر محبتى دارنده آن‌را دعوت مى‌‏‌کند که عملاً در راه خواسته‌‌‏هاى واقعى محبوب گام بردارد و در چنین حالى به طور قطع محبوب نیز به او علاقه پیدا مى‏‌‌کند». [۶]

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ* قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ».

[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۷۳۳، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش؛ تفسیر المنار، به نقل از مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۲، ص ۵۱۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.

[۳]. شیخ صدوق، الخصال، ص ۲۱، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم، ۱۳۶۲ش.

[۴]. آل عمران،۳۱.

[۵]. نساء، ۸۰، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه».

[۶]. برای آشنایی با مشروح نظریات مفسران در این موضوع، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳، ص ۱۵۷- ۱۶۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏۲، ص ۱۰۴- ۱۰۵، بی‌جا، بی‌تا؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏۲، ص ۴۵، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۴۲۴ق؛ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ‏۴، ص ۱۵۹، مرکز نشر کتاب، تهران، ۱۳۸۰ش؛ تفسیر نمونه، ص ۵۱۳- ۵۱۴.