آیا واژه «ابتر» در آیه پایانی سوره کوثر، جز مقطوع النسل شدن تفسیر دیگری هم دارد؟
۱ – مراد از «ابتر» در «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر» چیست؟ و چرا فرمود: «شانئ»؛ یعنی دشمن و نفرمود: عیب کننده، سرزنش کننده و امثال این واژگان.
۲ – طبق اسناد تاریخی هم نسل و هم یاد و نام عاص بن وائل تا سده چهار هجری بوده است شاید جستجو نشان دهد تا سدههای بعدی نام و نسل او وجود داشته است.
۳ – ضمناً وقتی قرار است خدا شانئ را تنبیه کند این تنبیه باید ملموس و روشن باشد تا کسی جرئت به دنباله روی از او را نکند لذا اقتضای سبب نزول آن است که شانئ زودتر گرفتار شود.
پاسخ اجمالی
خداوند در آیه سوم سوره کوثر میفرماید: «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتر»؛ بىگمان مبغض تو ابتر است.
لغتدانان و بسیاری از مفسران شیعه و سنی کلمه «شَانِئ» را به معنای عصبانی و مبغِض معنا کردهاند.
بر اساس برخی نقلها شخصی خود را شَانِئ پیامبر معرفی میکند و قرآن نیز در جوابش از همین کلمه استفاده کرده است.
صرف نظر از اینکه مصداق این آیه چه فردی بوده، باید گفت در مورد معنا و تفسیر واژه «ابتر» اختلافاتی وجود دارد:
۱ – بسیاری از مفسران کلمه «ابتر» را به «دور شده از خیر دنیا و آخرت» تفسیر کردهاند.
۲ – برخی مفسران، «ابتر» را به این معنا دانستهاند که یاد او از بین خواهد رفت؛ آری؛ پیامبر(ص) که پسری نداشت، را میبینیم که یاد او تا چه حد زنده است، هر روز در هزارانهزار مسجد، نام او برده میشود و بر او درود میفرستند؛ هر روزه، میلیونها نفر به رسالت و برگزیدگی او شهادت میدهند و از او به نیکی یاد میکنند. اما دشمنان او در نقطه مقابل آن هستند؛ نه تنها از آنان یاد خیری وجود ندارد، بلکه به نفرت و بدی از آنان یاد میشود.
پاسخ تفصیلی
سوره کوثر، با اینکه کوتاهترین سوره قرآن است، بحثهای مختلفی ذیل آن صورت گرفته و اختلاف نظرهایی در تفسیر آن وجود دارد. برای اطلاع از کلیات سوره کوثر، معنای کوثر و فردی که این سوره در مذمت او نازل شده(عاص بن وائل، عمر بن عاص و …) ر.ک: ۳۹۲۶۹؛ تفسیر سوره کوثر
در اینجا تنها به تفسیر آیه سوم این سوره میپردازیم: «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتر»؛[۱] بیگمان مبغض تو ابتر است.
«شَانِئ»
لغتدانان، این کلمه را به مبغِض؛ یعنی کینهورز و متنفّر معنا کردهاند،[۲] و بسیاری از مفسّران شیعه[۳] و سنی[۴] همین معنا را برای این واژه پسندیدهاند. البته از ابن عباس نقل است که مراد از این کلمه دشمن میباشد.[۵]
جالب است که بدانیم بر اساس برخی نقلها، اشخاصی خود را «شانئ» پیامبر معرفی میکنند و قرآن در جوابشان نیز از همین واژه استفاده کرده است:
«عاص بن وائل میگفت: من شانئ محمد هستم».[۶]
«هنگامى که ابراهیم پسر پیامبر(ص) از دنیا رفت، عمرو بن عاص بپاخاست و گفت: محمّد ابتر گردید و نسلى نخواهد داشت، و من از همه مردم بیشتر از او غیظ دارم، و در باره او از همه بدگوترم! پس خداوند این آیه را درباره او نازل کرد».[۷]
«أبتر»
با توجه به اختلافی که در مورد کلمه «کوثر» وجود دارد، طبیعی است که در مورد واژه «ابتر» که در مقابل آن قرار گرفته نیز اختلاف نظر وجود داشته باشد:
۱ – برخی از مفسران شیعه[۸] و سنی[۹] کلمه ابتر را به معنای دور شده از خیر دنیا و آخرت تفسیر کردهاند. این معنا از امام علی(ع) نیز نقل شده است: «ابتر یعنی؛ از ایمان و از هر خیرى بریده است».[۱۰]
نقل شده است ابن عباس نیز خطاب به عمرو بن عاص چنین گفت: «من بهخاطر خدا تو را دشمن خود میدانم و از این دشمنى عذر نخواهم خواست و تو همانى که براى خطابه بپا خواستى و گفتى من محمد را دشمن میدارم، خداوند این آیه را فرود آورد که آنکس تو را دشمن بدارد خود ابتر است پس تو زیانکار در دین و دنیایى و تویى که در جاهلیت و اسلام بدخواه محمد بودى».[۱۱]
۲ – برخی از مفسران، ابتر را به این معنا دانستهاند که ذکر و یاد او از بین خواهد رفت؛[۱۲] آری؛ پیامبر اسلام که فرزند پسر نداشت، را میبینیم که یاد او تا چه حد زنده است، هر روز در هزارانهزار مسجد، نام او برده میشود و بر او درود میفرستند؛ هر روزه، میلیونها نفر به رسالت و برگزیدگی او شهادت میدهند و از او به نیکی یاد میکنند؛ بر روی منبرها، در سخنرانیها، و کتابها از او به خوبی یاد میشود؛ اما دشمنان او در نقطه مقابل آن هستند؛ نه تنها از آنان یاد خیری وجود ندارد بلکه به نفرت و بدی از آنان یاد میشود و این همان پیشبینی این آیه است که تحقق یافته است.[۱۳]
۳ – برخی معتقدند، ابتر به این معنا خواهد بود که طرف مقابل مقطوع النسل خواهد شد و همانگونه که پیامبر(ص) را به نداشتن نسل متهم میکرد، او خود بدون نسل خواهد بود.[۱۴]
بیشتر مفسران، آیه را در مورد عاص بن وائل از بزرگترین دشمنان اسلام دانستهاند و برخی نیز افراد دیگری مانند عمرو فرزند عاص را مصداق آیه دانستهاند.
این تفسیر حداقل در کوتاه مدت، در مورد عاص صادق نخواهد بود؛ زیرا او فرزندی به نام عمرو عاص داشت[۱۵] که در تاریخ اثرگذار بوده و سالها بر مصر حکومت کرده است و خود عمرو – که مصداق دیگری برای آیه به شمار آمده – نیز دارای فرزندانی بوده،[۱۶] از جمله فرزندش عبدالله که جانشین او شد و تا مدتی بر مصر حکومت کرد[۱۷] و منابع تاریخی تا چهار نسل پس از عمرو را ذکر کردهاند.[۱۸]
بنابر این، تفسیر به انقطاع نسل را میتوان تنها اینگونه پذیرفت که بگوییم؛ پیشبینی خداوند، بعدها و چندین نسل بعد محقق خواهد شد، همانگونه که عذاب قوم نوح، صدها سال بعد از وعده به عذاب رخ داد.
۴ – نداشتن دین و نسب صحیح نیز از تفاسیری است که در مورد این آیه ذکر شده است.[۱۹]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. کوثر، ۳.
[۲]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج ۱، ص ۱۰۲، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۳]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج ۲، ص ۴۴۵، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۵، ص ۳۸۳، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص ۶۲۵، بیروت، دار العلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
[۴]. قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن، تحقیق، بردونی أحمد، إبراهیم أطفیش، ج ۲۰، ص ۲۲۲، قاهره، دار الکتب المصریه، بیتا؛ ابن هائم، شهاب الدین احمد بن محمد، التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص ۳۵۳، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
[۵]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج ۱۰، ص ۴۱۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[۶]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص ۲۱۲، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۷]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج ۲، ص ۷۳۷، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
[۸]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج ۴، ص ۸۸۰، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۱۸.
[۹]. الجامع لأحکام القرآن، ج ۲۰، ص ۲۲۲؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج ۵، ص ۳۱۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
[۱۰]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ۲، ص ۷۳۷.
[۱۱]. شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۱، ص ۲۱۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
[۱۲]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۸، ص ۴۷۷، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۱۳]. ر.ک: زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص ۸۰۷، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
[۱۴]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۴، ص ۵۴۹، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۷؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۹۷۱ – ۹۷۲، قم، مؤسسه امام مهدی(عج) چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[۱۵]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۳، ص ۷۴۱، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
[۱۶]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج ۳، ص ۹۵۶، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۱۷]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۳، ص ۲۳، قم، دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
[۱۸]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۱۰، ص ۲۸۱، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
[۱۹]. تفسیر القمی، ج ۲، ص ۴۴۵.
پاسخ دهید