آیا نسخ آیات با این فرموده قرآن که «هیچ کسی نمیتواند کلام خدا را تغییر دهد»، منافات ندارد؟
در قرآن میخوانیم: «کلام خدا در درستی و عدالت کامل است، هیچ کسی نیست که بتواند کلام خدا را عوض کند» (سوره ۶ آیه ۱۱۵)، و (سوره ۶ آیه ۳۴) و (سوره ۱۰ آیه ۶۴). اما چرا بعداً الله یا محمد تصمیم میگیرد که بعضی از آیات را با آیات «بهتر» عوض کند؟ (سوره ۲ آیه ۱۰۶ و سوره ۱۶ آیه ۱۰۱)؛ و این البته به خاطر نادانی افراد نیست که خدا را مجبور به این کار کرده باشند.
پاسخ اجمالی
۱ – «کلمه» در قرآن کریم به معانی مختلفی مانند قرآن، سنتهای الهی و وعده آمده است.
۲ – آیاتی که بیانگر «لا مبدل لکلماته» هستند با آیاتی که دلالت بر نسخ حکمی میکنند، تنافی ندارند؛ زیرا نسخ از قبیل تناقض در گفتار نیست، بلکه با تغییر مصلحت – که خدا بدان آگاه است- حکم شرعى که در کتاب خدا یا سنّت آمده تغییر مییابد. یکى از حکمتهاى نسخ آسانگیرى بر امّت اسلام است، و گاه آزمونى براى نشان دادن حدّ پذیرش بنده نسبت به احکام الهى است.
۳ – اگر حکم دیروز را نسبت به شرایط امروز بنگرى حکم امروز اصلح (خیر) است و اگر هر یک را در جاى خود بنگرى هر دو حکم همانندند؛ زیرا هر یک با شرایط متناسب خود توافق کامل دارند. در هر دو صورت رعایت اصلح شده است و آنچه به صلاح مردم است بر آنان عرضه میشود. این آیات میخواهند این شبهه را بزدایند که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رأى که حاکى از پیبردن به ناروایى حکم سابق باشد رخ نداده است، بلکه هر یک در جاى خود روا میباشد.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ و نتیجهگیری درست، نخست تفسیر آیاتی که در پرسش ذکر شده، بیان میشود.
الف. کلام خداوند قابل تغییر نیست!
در این آیه شریفه میخوانیم: «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»؛[۱] و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد و او شنونده دانا است.
«کلمه» در لغت به معناى گفتار و هر گونه جملهاى است و حتى به سخنان مفصل و طولانى نیز کلمه گفته میشود،[۲] و اگر میبینیم گاهى به معناى «وعده» آمده است، مانند: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»،[۳] نیز از همین نظر است؛ زیرا انسان به هنگام وعده دادن جملهاى میگوید که وعده را در بر دارد.[۴] و نیز گاهى کلمه به معناى دین و آئین و حکم و دستور میآید[۵] که آنها نیز به همین ریشه باز مىگردد.
در اینکه منظور از «کلمه» در آیه فوق، قرآن است یا دین و آئین خدا یا وعده پیروزى که به پیامبر اکرم(ص) داده شده؟ احتمالات مختلفى از سوی مفسّران ارائه شده است، که در عین حال منافاتى با هم ندارند، و ممکن است آیه ناظر به همه آنها بوده باشد، ولى از آن نظر که در آیات قبل سخن از «قرآن» در میان بوده با این معنا مناسبتر است.[۶] در حقیقت آیه میگوید: به هیچوجه در قرآن جاى تردید و شک نیست؛ زیرا از هر نظر کامل و بیعیب است، تواریخ و اخبار آن، همه صدق و احکام و قوانین آن همه عدل است.
ممکن است منظور از «کلمه» همان وعدهاى باشد که در جمله «لا مبدل لکلماته» (هیچکس نمیتواند تغییر و دگرگونى در کلمات خدا ایجاد کند) آمده است؛[۷] زیرا نظیر این جمله در آیات دیگر قرآن دیده میشود، مانند: «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ»،[۸] و یا در آیه دیگر میخوانیم: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ».[۹] در اینگونه آیات جمله بعد توضیح وعدهاى است که در جمله قبل با ذکر «کلمه» به آن اشاره شده است. بنابر این، تفسیر آیه مورد بحث چنین میشود: «وعده ما با صدق و عدالت انجام گرفت که هیچکس توانایى تبدیل دستورها و فرمانهاى پروردگار را ندارد».
ذکر این موضوع نیز لازم است که اگر آیه اشاره به قرآن بوده باشد هیچگونه منافاتى با این موضوع ندارد که در آن موقع همه قرآن نازل نشده بود؛ زیرا منظور از کامل بودن آیات قرآن این است که هر چه نازل شده بود بدون عیب و نقص و از هر نظر کامل بود.[۱۰]
ب. سنتهای الهی تغییر ناپذیرند!
قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلین»؛[۱۱] پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند و [در این راه،] آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید. [تو نیز چنین باش! و این، یکى از سنتهاى الهى است] و هیچ چیز نمیتواند سنن خدا را تغییر دهد و اَخبار پیامبران به تو رسیده است.
بنابر این، تو ای پیامبر! در برابر تکذیبها و آزارها و حملات دشمنان لجوج و سرسخت روح صبر و استقامت را از دست مده، و بدان طبق همین سنت امدادهاى الهى و الطاف بیکران پروردگار به سراغ تو خواهد آمد، و سرانجام بر تمام آنها پیروز خواهى شد.
در حقیقت، آیه فوق به یک اصل کلى اشاره میکند و آن اینکه همیشه رهبران صالح اجتماع که براى هدایت تودههاى مردم به وسیله ارائه مکتب و طرحهاى سازنده با افکار منحط و خرافات و سنن غلط جامعه بپا میخاستند با مخالفت سرسختانه جمعى سودجو و زورگو که با پر و بال گرفتن مکتب جدید، منافعشان به خطر میافتاد، روبرو میشدند. آنها براى پیشرفت مقاصد شوم خود از هیچ کارى ابا نداشتند، و از تمام حربهها؛ حربه تکذیب، تهمت محاصره اجتماعى، آزار و شکنجه، قتل و غارت و هر وسیله دیگر استفاده میکردند، اما حقیقت، با جاذبه و کشش و عمقى که دارد سرانجام – طبق یک سنت الهى- کار خود را خواهد کرد، و این خارهاى سر راه برچیده خواهند شد، اما شکی نیست که شرط اساسى این پیروزى، بردبارى و مقاومت و استقامت است.[۱۲]
گفتنی است؛ در این آیه شریفه از سنن تعبیر به «کلمات اللَّه» شده است؛ زیرا «کلم و کلام» در اصل به معناى تأثیرى است که با چشم یا گوش درک میشود[۱۳] («کلم» به معناى تأثیرات عینى، و «کلام» به معناى تأثیراتى است که با گوش درک میشود) سپس توسعه پیدا کرده است، و علاوه بر الفاظ به معانى نیز «کلمه» گفته میشود، و حتى به «عقیده» و «مکتب» و «روش و سنت» نیز اطلاق میگردد.[۱۴]
ج. وعدههاى الهى تخلّف ناپذیراند!
در قرآن کریم میخوانیم: «لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم»؛[۱۵] در زندگى دنیا و در آخرت، شاد [و مسرور]ند وعدههاى الهى تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگارى بزرگ.
این آیه شریفه -با توجه به آیات قبل از آن- روى سخن با اولیاى حق دارد که خداوند به آنها بشارت میدهد. آنها نه تنها ترس و غمى ندارند، بلکه بشارت و خوشحالى و سرور به خاطر نعمتهاى فراوان و مواهب بیپایان الهى هم در این زندگى و هم در آن زندگى نصیب آنان میشود. و تأکید میکند که سخنان پروردگار و وعدههاى الهى تغییر و تبدیل ندارد، و خداوند به این وعده خود نسبت به دوستانش وفا میکند.[۱۶]
د. خداوند بهتر از حکم منسوخ میآورد!
خدای تعالی در قرآن میفرماید: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر»؛[۱۷] هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آنرا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آنرا میآوریم. آیا نمیدانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟!
در این آیه و آیات قبل از آن؛ سخن از تبلیغات سوء یهود بر ضد مسلمانان است. آنها گاه به مسلمانان میگفتند دین، دین یهود است و قبله قبله یهود، و لذا پیامبر شما به سوى قبله ما (بیت المقدس) نماز میخواند، اما هنگامى که حکم قبله تغییر یافت و طبق آیه مربوط به تغییر قبله[۱۸] مسلمانان موظف شدند به سوى کعبه نماز بگزارند این دستاویز از یهود گرفته شد، آنها نغمه تازهاى ساز کردند و گفتند اگر قبله اولى صحیح بود پس دستور دوم چیست؟ و اگر دستور دوم صحیح است اعمال گذشته شما باطل است! قرآن در این آیات به ایرادهاى آنها پاسخ میگوید و قلوب مؤمنان را روشن مىسازد.[۱۹]
خدای تعالی حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکامش طبق مصالح بدهد، و او نسبت به مصالح بندگانش از همه آگاهتر و بصیرتر است. بنابر این، نباید مؤمنان به حرفهاى نابجاى افراد مغرض که در مسئله نسخ احکام تردید میکنند، گوش فرا دهند.
در اینجا ایراد معروفى است که به این صورت مطرح میشود: اگر حکم اول داراى مصلحتى بوده پس چرا نسخ شده؟ و اگر نبوده چرا از آغاز تشریع گردیده؟ و به تعبیر دیگر؛ چه میشد از آغاز حکم چنان تشریع میگشت که احتیاجى به نسخ و تغییر نداشت؟
پاسخ این سؤال را دانشمندان اسلام از قدیم در کتب خود آوردهاند و حاصل آن چنین است:
میدانیم نیازهاى انسان گاه با تغییر زمان و شرائط محیط دگرگون میشود و گاه ثابت و بر قرار است، یک روز برنامهاى ضامن سعادت او است ولى روز دیگر ممکن است بر اثر دگرگونى شرائط همان برنامه سنگ راه او باشد.
یک روز دارویى براى بیمار فوق العاده مفید است و طبیب به آن دستور میدهد، اما روز دیگر به خاطر بهبودى نسبى بیمار ممکن است این دارو حتى زیانبار باشد، لذا دستور قطع آن و جانشین ساختن داروى دیگر را میدهد.
ممکن است درسى امسال براى دانشآموزى سازنده باشد، اما همین درس براى سال آینده بیفایده باشد، معلم آگاه باید برنامه را آن چنان تنظیم کند که سال به سال دروس مورد نیاز شاگردان تدریس شود. این مسئله مخصوصاً با توجه به قانون تکامل انسان و جامعهها روشنتر میگردد که در روند تکاملى انسانها گاه برنامهاى مفید و سازنده است و گاه زیانبار و لازم التغییر.
البته نباید فراموش کرد که اصول احکام الهى که پایههاى اساسى را تشکیل میدهد در همه جا یکسان است، هرگز اصل توحید یا عدالت اجتماعى و صدها حکم مانند آن دگرگون نمیشود، تغییر در مسائل کوچکتر و دست دوم است.
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که ممکن است تکامل مذاهب به جایى برسد که آخرین مذهب به عنوان خاتم ادیان نازل گردد به طورى که دگرگونى در احکام آن بعداً راه نیابد.
اگر چه معروف است که یهود نسخ را به کلى منکرند و به همین دلیل دگرگونى قبله را به مسلمانان ایراد میگرفتند ولى طبق منابع مذهبیشان ناچارند نسخ را بپذیرند.
چرا که طبق گفته تورات هنگامى که حضرت نوح(ع) از کشتى پیاده شد خداوند همه حیوانات را بر او حلال کرد، ولى این حکم در شریعت موسى(ع) نسخ شد و قسمتى از حیوانات تحریم گشت.
در تورات سفر تکوین فصل ۹ شماره ۳ میخوانیم: «و هر جنبندهاى که زندگى نماید براى تو طعام خواهد بود و همه را چون علف سبزه به شما دادم» ولى عمومیت این حکم بعداً نسخ گردید.[۲۰]
پس، ممکن است حکمى امروز داراى آثار و فوائدى باشد ولى فردا این آثار را از دست بدهد، در این صورت باید این حکم نسخ گردد و حکم جدیدى بجاى آن بنشیند که اگر از آن بهتر نباشد، لا اقل آثارى را که حکم سابق در زمان گذشته داشت حکم جدید در این زمان داشته باشد، و به این ترتیب هیچگونه ایرادى باقى نمیماند.
همچنین در این آیه شریفه آمده است: «وَ إِذا بَدَّلْنا آیَهً مَکانَ آیَهٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون»؛[۲۱] و هنگامى که آیهاى را به آیه دیگر مبدّل کنیم (حکمى را نسخ نماییم) – و خدا بهتر میداند چه حکمى را نازل کند- آنها میگویند: «تو افترا میبندى!» امّا بیشترشان [حقیقت را] نمیدانند!
نتیجهگیری
با توجه به تفسیر آیات مزبور چند مطلب روشن شد:
۱ – در همه جای قرآن کریم «کلمه» به معنای قرآن نیست، بلکه به معانی دیگری مانند سنتهای الهی و وعده نیز آمده است. و آنچه تغییر نمییابد وعدهها و سنتهای الهی است.
۲ – همانطور که دیدیم؛ هیچکس نمیتواند قرآن و کلام خدا را تغییر بدهد و دگرگون کند، اما گفته نشد که خود خدا هم نمیتواند کلام خویش را تغییر دهد! چرا که خداوند با علم گسترده و احاطهای که بر عالم و مصلحت بندگان دارد؛ میداند که در چه موقعی کلام و حکم خود را تغییر دهد.
۳ – آیاتی که بیانگر «لا مبدل لکلماته» هستند با آیاتی که دلالت بر نسخ حکمی میکنند، تنافی ندارند؛ زیرا نسخ از قبیل تناقض در گفتار نیست، بلکه با تغییر مصلحت – که خدا بدان آگاه است- حکم شرعى که در کتاب خدا یا سنّت آمده تغییر مییابد. یکى از حکمتهاى نسخ آسانگیرى بر امّت اسلام است، و گاه آزمونى براى نشان دادن حدّ پذیرش بنده نسبت به احکام الهى است که به وسیله پیامبر ابلاغ میشود؛ مانند موضوع «تغییر قبله» از بیت المقدس به مکه، که حکم آن در سوره بقره آیات ۱۴۲ تا ۱۴۴ آمده، و سببش چنین بیان شده: «… و ما، آن قبلهاى را که قبلاً بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى میکنند، از آنها که به جاهلیت بازمیگردند، مشخص شوند».[۲۲]
۴ – مقصود از «بخیر منها أو مثلها» لحاظ دو حالت است: اگر حکم دیروز را نسبت به شرایط امروز بنگرى حکم امروز اصلح (خیر) است و اگر هر یک را در جاى خود بنگرى هر دو حکم همانندند؛ زیرا هر یک با شرایط متناسب خود توافق کامل دارد.
فرق میان نسخ و انساء در آن است که اگر حکم سابق هنوز زنده است ولى شرایط تغییر یافته و حکم جدیدى را مقتضى ساخته است، آنرا نسخ مستقیم میگوییم. اما اگر حکم سابق بر اثر گذشت زمان به دست فراموشى سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده است، آنرا «إنساء» مینامیم، به این معنا که این حکم از یادها برده شده است.
چه نسخ مستقیم صورت گیرد یا حکم سابق فراموش شده باشد و از نو حکم تازه آورده شود، در هر دو صورت رعایت اصلح شده است و آنچه به صلاح مردم است بر آنان عرضه میشود. این آیات میخواهند این شبهه را بزدایند که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رأى که حاکى از پیبردن به ناروایى حکم سابق باشد رخ نداده است، بلکه هر یک در جاى خود روا میباشد.[۲۳]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. انعام، ۱۱۵.
[۲]. ر.ک: زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمه الأدب، ص ۲۱۸، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۵۲۳، دار صادر، بیروت، چاپ سوم؛ واسطی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج ۱۷، ص ۶۲۳ – ۶۲۴، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۳]. اعراف، ۱۳۷: «وعده پروردگارت درباره بنى اسرائیل در مقابل صبر و استقامتى که کردند انجام پذیرفت».
[۴]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۲۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۱۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۵]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۷، ص ۶۲۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۲۴، دارالقلم، بیروت، چاپ اول.
[۶]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۳، ص ۲۵۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۱۱؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۲۸؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمد باقر، ج ۶، ص ۱۲۸، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۴ق؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۳، ص ۹۰، دارالفکر، بیروت، بیتا.
[۷]. فیض کاشانی، ملا محسن، الأصفی فی تفسیرالقرآن، تحقیق: درایتی، محمدحسین، نعمتی، محمدرضا، ج ۱، ص ۳۴۱، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۰۵، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۱۱؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، تصحیح: شاهین، محمد علی، ج ۲، ص ۱۴۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۸]. هود، ۱۱۹: «در قیامت وعده پروردگار تو انجام خواهد گرفت و دوزخ از گناهکاران جن و انس پر خواهد شد».
[۹]. صافات، ۱۷۱ – ۱۷۲: «وعده ما از پیش در باره پیامبران این بود که آنها پیروز خواهند شد».
[۱۰]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج ۴، ص ۵۴۷، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۱۲.
[۱۱]. انعام، ۳۴.
[۱۲]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۲۱۲ – ۲۱۳.
[۱۳]. «الْکلْمُ: التأثیر المدرک بإحدى الحاسّتین، فَالْکَلَامُ: مدرک بحاسّه السّمع، و الْکَلْمُ: بحاسّه البصر»؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۲۲.
[۱۴]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۲۱۳.
[۱۵]. یونس، ۶۴.
[۱۶]. تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۳۳۶ – ۳۳۷.
[۱۷]. بقره، ۱۰۶.
[۱۸]. بقره، ۱۴۴.
[۱۹]. تفسیر نمونه، ج۱، ص ۳۸۸ – ۳۸۹.
[۲۰]. همان، ص ۳۹۰ – ۳۹۲.
[۲۱]. نحل، ۱۰۱.
[۲۲]. بقره، ۱۴۳.
[۲۳]. معرفت، محمد هادى، علوم قرآنی، ص ۲۵۰، مؤسسه فرهنگى التمهید، قم، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش.
پاسخ دهید