با سلام، لطفاً به اشکال زیر پاسخ دهید: با توجه به عباراتی از قبیل «أکثرهم لا یؤمنون» در آیات قرآن و نیز بررسی نسبت مؤمنان به کفار، در دوران‌ها، مکان‌ها و اقوام مختلف، این اشکال به ذهن می‌آید که برنامه‌ای که خداوند برای تعالی و تربیت نوع بشر طراحی نموده، در عمل ناقص و ناکارآمد بوده که همیشه منجر به در اقلیت بودن مؤمنان شده است،! و این نتیجه‌گیری با صفات کمال خداوند تضاد دارد! با تشکر و التماس دعا

پاسخ اجمالی

برای رسیدن به پاسخ درست و کامل لازم است پاسخ را در دو بخش ارائه کنیم. یک. قابلیت و شایستگی انسان کامل شدن؛ دو. نتیجه و بهره برداری از مواهب الهی.

۱ – آنچه که مربوط به خداوند می‌شود بخش اول است؛ به این معنا که امکاناتی را که انسان در رسیدن به مقام عالی انسانی به آن نیاز دارد، خداوند در اختیار وی گذاشته است؛ زیرا از یک سو عقل را به خدمت او در آورده که با کمک آن می‌تواند در بسیاری از مواقع به ویژه در کلیات، خوب را از بد، سره را از ناسره تمییز دهد که در روایت از عقل، به پیامبر باطنی تعبیر شده است.[۱] و از سوی دیگر پیامبران و سفیرانی را برای هدایت و دستگیری انسان‌ها فرستاده تا اولاً: در اموری که عقل در دو راهی مانده و متحیر شده دست او را بگیرند و راه درست را به وی نشان دهند، ثانیاً: در امور جزئی که عقل را در آن راه نیست، او را به راه درست رهنمون شوند؛[۲] بنابر این برنامه ریزی پروردگار به شیوه‌ای است که تمام انسان‌ها ظرفیت تبدیل به انسان کامل را دارند.

۲ – اما بخش دوم که مربوط به انسان است، عبارت است از بهره برداری از آن نعمت‌های الهی، در این بخش خداوند انسان را آزاد قرار داده تا با اراده خود از عقل پیروی کند، یا از هواهای نفسانی؛ از پیامبران درس بگیرد یا شاگردی شیطان بکند؛ لذا خداوند می‌فرماید: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس![۳]  این بستگی به تلاش خودشان دارد که آیا بدان منزل برسند که رسیدن به آن مستلزم دشواری‌های فراوانی است و یا نه. در جای دیگر حضرت حق می‌فرماید: خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، امّا اکثر آنها سپاس‌گزارى نمى‌‏کنند!؛[۴]
به عنوان مثال، امکان ورود به دانشگاه‌‌های معتبر برای همه وجود دارد، اما عملاً جز تعداد کمی وارد آنها نخواهند شد؛ این دلیل ضعف برنامه نیست، بلکه به دلیل تفاوت تلاش داوطلبان است. به سخن دیگر، نقص از قابل است نه از فاعل. بنابر این، عباراتی مانند «أکثرهم لا یؤمنون»، مربوط به بخش دوم و اختیار انسان است، نه برنامه ریزی.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِیُّ وَ الْحُجَّهُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللَّهِ الْعَقْل»؛ امام صادق(ع) فرمود: پیامبر حجت (ظاهرى) خدا بر مردمان است و حجت (باطنى) میان بندگان و خدا عقل است. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۲۵، دار الکتب الإسلامیه تهران، ۱۳۶۵ ش.

[۲]. «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»، بقره، ۱۵۱.

[۳]. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»، انسان، ۳.

[۴]. «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ»، یونس، ۶۰.