چرا دانشمندان بنی اسرائیل در قرآن مورد لعن واقع شدهاند؟
چرا علمای بنی اسرائیل در قرآن مورد لعن واقع شدهاند؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم دلایل گوناگونی برای لعن بنی اسرائیل بیان شده است؛ مانند: ناسپاسی و کفرورزی آنان با وجود علم و دانش، پنهاننمودن حق، تحریف حقایق، تغییر چهره دستورهاى خدا و مسخره کردن پیامبر اسلام(ص).
پاسخ تفصیلی
بنی اسرائیل – و دانشمندان آنها به طور ویژه – به دلایل مختلفی مورد لعنت خداوند قرار گرفتند:
۱ – به دلیل ناسپاسی و کفرورزی با وجود علم و دانش: «و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى (قرآن) براى آنها آمد که با نشانههایى داشتند همخوان بود، و پیش از این(با همین نشانهها)، به خودشان نوید پیروزى بر کافران را میدادند، اما با این همه، هنگامى که این کتاب، و پیامبرى را که از قبل، او را شناخته بودند نزدشان آمد، به او کافر شدند. لعنت خدا بر کافران باد!».[۱]
این آیه، صحنهای از لجاجتها و هواپرستیهاى یهود را مطرح میکند که آنها بر اساس بشارتهاى تورات، منتظر ظهور پیامبری بزرگ بودند و به همدیگر نوید پیروزى میدادند و حتی یکى از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها میدانستند آن شهر، محلّ هجرت آن پیامبر است،[۲] ولى بعد از ظهور پیامبر اسلام(ص)، با آنکه نشانههاى وى را همخوان با آنچه در تورات بود یافتند، از ایمان آوردن به او خودداری کردند.
این ناسپاسی و کفرورزی یهود، گواه تکبّر و عناد آنها است و چون کفر آنان از روی عذر و جهل نبود مورد لعنت خداوند قرار گرفتند. منشأ این ناسپاسی و تجارت زیانبار، حسادت یهود بود که در آیه بعد بیان شده است.[۳]
از برجستهترین مصادیق فضل الهی، مقام نبوّت است که خداوند حکیم آنرا بر هر کس که بخواهد و شایسته بداند، از آل اسحاق یا آل اسماعیل، نازل میکند. حسادت بنی اسرائیل نسبت به رسول اکرم(ص)، از آن رو بود که میپنداشتند پیامبری که منتظر بعثت وی بودند، از نسل یعقوب و اسحاق(ع) است. پس آنگاه که فضیلت نبوت به پیامبر اسلام(ص) عطا شد و این موهبت الهی شامل آل اسماعیل شد، نه آل اسحاق، حسد ورزیدند. نژادپرستی و قداست موهومی که برای نسل خود قائل بودند و نیز حسادت سبب شد که به رسول اکرم(ص) ایمان نیاورند.[۴]
۲ – به دلیل پنهان نمودن حق: «یقیناً کسانى که دلایل آشکار و [وسیلههای] هدایت نازلشده توسط ما را پنهان میکنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] با آنکه این معارف را در کتاب [تورات و انجیل] نیز براى مردم روشن ساخته بودیم، خدا لعنتشان میکند، و لعنتکنندگان هم لعنتشان میکنند».[۵]
از این آیه به خوبى استفاده میشود که هم خدا، و هم تمامى بندگان صالح و فرشتگان از این کار بیزارند، و به تعبیر دیگر «کتمان حق» عملى است که خشم همه طرفداران حق را بر میانگیزد، چه خیانتى از این بالاتر که دانشمندان، آیات خدا که امانتهاى او است را به خاطر منافع شخصى خویش کتمان کنند و مردم را به گمراهى بکشانند.[۶]
گفتنی است؛ گرچه روى سخن در این آیه طبق شأن نزول، با علماى یهود است، ولى این معنا هرگز مفهوم آیه را که یک حکم کلى و عمومى درباره کتمان کنندگان حق بیان میکند محدود نخواهد کرد.[۷]
۳ – تحریف حقایق، تغییر چهره دستورهاى خدا و مسخرهکردن پیامبر خدا: «بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف میکنند و [به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»]، میگویند: شنیدیم و مخالفت کردیم! و [نیز میگویند:] بشنو! که هرگز نشنوى! و [از روى تمسخر میگویند:] راعنا (ما را احمق کن!) تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها [به جاى این همه لجاجت] میگفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده [تا حقایق را درک کنیم]، براى آنان بهتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخت و از اینرو جز عدّه کمى ایمان نمیآورند».[۸]
آنها از روی مسخره به پیامبر میگفتند: از تو گفتن و از ما گوش نکردن!
مسلمانان به پیامبر(ص) میگفتند «راعِنا» یعنی «مراقب ما باش»! امّا یهودیان با تحریف این کلمه، معناى زشتى را اراده میکردند؛[۹] چون کلمه «راعِنا» را اگر از ریشه «رعى» بگیرند، معنایش مراعات کردن است[۱۰] و اگر از «رعونه» گرفته شود و «راعِنا» خوانده شود، به معناى حماقت و نادانی است.[۱۱] برخی یهودیان تلاش داشتند که با این اختلاف معنا و لهجه، به تمسخر پیامبر(ص) بپردازند.
منبع:اسلام کوئست
[۱]. بقره، ۸۹.
[۲]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۲ – ۳۳، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
[۳]. «بد چیزى است آنچه خود را به آن فروختند که از روى حسد به آنچه خدا نازل کرده کفر میورزند، [و معترضانه میگویند:] چرا خدا از فضل و احسانش به هر کس از بندگانش که بخواهد [کتاب آسمانى] نازل میکند، پس آنان به خشمى بر روى خشمى سزاوار شدند. و براى کافران عذابى خوار کننده است»؛ بقره، ۹۰.
[۴]. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، محقق، قدسی، احمد، ج ۵، ص ۴۸۴ – ۴۸۵، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
[۵]. بقره، ۱۵۹.
[۶]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۵۴۷، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۷]. همان.
[۸]. نساء، ۴۶.
[۹]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۲، ص ۳۳۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
[۱۰]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص ۳۵۷، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۱۱]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج ۲، ص ۲۰۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۴۰۸، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
پاسخ دهید