مقصود از این آیه که «اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنایی نمیکرد» چیست؟ مگر خدای متعال از دعای بنده اطلاع ندارد؟
مقصود از آیه آخر سوره فرقان که میفرماید: «اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنایی نمیکرد» چیست؟ مگر خدای متعال از دعای بنده اطلاع ندارد؟ و نیز بیاعتنایی خداوند به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
در آیه مورد پرسش میخوانیم: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً»؛[۱] بگو: اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما ارج و منزلتی ننهد. شما تکذیب کردید و این کار، گریبانگیر شما خواهد شد.
برای اینکه مقصود از آیه شریفه روشن شود، به تفسیر آن میپردازیم.
این آیه شریفه؛ در حقیقت نتیجهاى است براى تمام سوره فرقان، و هم براى بحثهایى که در زمینه اوصاف «عباد الرحمن»[۲] در آیات گذشته آمده است.[۳] به همین دلیل، روى سخن را با پیامبر(ص) کرده میگوید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ».
«یعبؤا» از ماده «عبأ» به معناى سنگینى است،[۴] و نیز گفته شده: معنای «ما عَبَأْتُ به» این است که: من به فلان چیز اعتنایى نکردم و باکم نشد.[۵]
ترجمههای مختلفی از آیه ارائه شده که در اینجا با تأکید ویژه بر معنای لغوی «یعبؤا»، به دو ترجمه اشاره میشود:
الف. «اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما ارجى و قدری ننهد». [۶]
ب. «اگر دعای شما نبود خداوند چه توجه و اعتنایى به شما داشت».[۷]
اگر به دو ترجمه بالا بنگریم، جز آنکه یکی کلمه «ما» موجود در آیه را مای نفی گرفته و دیگری مای استفهام، تفاوت دیگری میان آنها مشاهده نمیشود؛ و هر دو در نهایت به یک معنا ختم میشوند؛ به این بیان که خدای تعالی خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: بیاعتنایی پروردگار به گنهکاران را اعلام کن و بگو که در صورت روی نیاوردن به دعا و عبادت، هیچ قدر و منزلتی نزد پروردگار نخواهند داشت.
درباره معناى دعا در اینجا احتمالاتی داده شده که به ذکر سه احتمال بسنده میشود:
۱ – دعا به همان معناى دعا کردن معروف است.[۸]
۲ – دعا به معناى ایمان است.[۹]
۳ – به معناى عبادت است.[۱۰]
به هر حال، ریشه تمامشان همان ایمان و توجه به پروردگار است. بنابر این، مفهوم این بخش از آیه چنین میشود: آنچه به شما وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا میدهد همان ایمان و توجه به پروردگار و بندگى او است؛[۱۱] زیرا انسان در سایه پرستش، کمال معنوی و ارتقای روحی پیدا میکند و به همین جهت، مورد توجه خدا قرار میگیرد.
سپس میافزاید: «شما آیات پروردگار و پیامبران خدا را دروغ شمردید، و این تکذیب دامان شما را خواهد گرفت، و از شما جدا نخواهد شد» (فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً).
ممکن است چنین تصور شود که میان آغاز و پایان آیه تضادى وجود دارد و یا حداقل ارتباط و انسجام لازم دیده نمیشود، ولى با کمى دقت روشن میشود که منظور اصلى این است شما در گذشته آیات خدا و پیامبران او را تکذیب کردید اگر به سوى خدا نیائید و راه ایمان و بندگى او را پیش نگیرید هیچ ارزش و مقامى نزد او نخواهید داشت، و کیفرهاى تکذیبتان قطعاً دامانتان را خواهد گرفت.[۱۲] این روشنترین تفسیر به نظر میرسد.
در پایان، حدیثى در ارتباط با این آیه را از امام باقر(ع) نقل میکنیم:
از آنحضرت سؤال کردند: «آیا بیشتر اوقات را به تلاوت قرآن بپردازیم و یا به دعا و مناجات»؟ امام در پاسخ فرمود: «بسیار دعا کردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود».[۱۳]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. فرقان، ۷۷.
[۲]. فرقان، ۶۳: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»؛ بندگان خداى رحمان آنانى هستند که بیتکبر روى زمین راه میروند و اگر نادانان چیزى به آنها بگویند، در جواب سلام میگویند.
[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۱۷۲، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۴]. ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج ۲، ص ۱۰۲۵، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول.
[۵]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۴۴، بیروت، دارالقلم، چاپ اول.
[۶]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۶، ص ۳۹۹، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۲۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ نیشابوری، محمود بن ابو الحسن، ایجاز البیان عن معانی القرآن، تحقیق، قاسمی، حنیف بن حسن، ج ۲، ص ۶۱۹، بیروت، دار الغرب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۷]. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج ۵، ص ۵۵، تهران، انتشارات صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج ۴، ص ۱۳۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۸]. طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۶۶۱ – ۶۶۲، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش؛ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج ۲۱، ص ۳۴۴، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج ۱۹، ص ۱۰۴، بیروت، مؤسسه التاریخ، چاپ اول، بیتا.
[۹]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۵، ص ۴۸۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۶، ص ۱۲۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۱۰]. شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تحقیق، درگاهی، حسین، ج ۴، ص ۷۷، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ حوى، سعید، الاساس فى التفسیر، ج ۷، ص ۳۸۸۲، قاهره، دار السلام، چاپ ششم، ۱۴۲۴ق.
[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۱۷۲ – ۱۷۳.
[۱۲]. همان، ص ۱۷۳.
[۱۳]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص ۳۰، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق؛ ابن فهد حلی، احمد، عده الداعی و نجاح الساعی، محقق، مصحح، موحدی قمی، احمد، ص ۱۹، دار الکتب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
پاسخ دهید