خداوند در سورۀ انعام می‌فرماید: «وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ…». معنای «استکثرتم» چیست؟ و چگونه جن و انس از یکدیگر بهره می‌برند؟

پاسخ اجمالی

معناى «اسْتَکْثَرْتُمْ» این است که شیاطین از بسیارى از انسان‌ها زیاده خواهى کردند، و آنها را از سنخ خود و پیروان خود قرار دادند. و استمتاع و بهره‌مندی شیاطین از پیروان خود این است که شیاطین، دلخوش بودند که پیروانی دارند و بر آنها حکومت می‌کنند، و پیروان این شیاطین نیز از زرق و برق‌هاى دنیا و لذّات بی‌قید و شرط و زودگذر آن که بر اثر وسوسه‌هاى شیاطین دل‌انگیز و دل‌چسب جلوه می‌نمود، دلخوش بودند. به دیگر سخن؛ برخی از افراد بشر، شیطان را پیشوا و رئیس خود قرار دادند، و پیرو آنها شدند، و شیطان، دنیا را براى اینها زینت داد و پیروان او نیز به سوى شهوات‌رانی گرایش پیدا کرده و گمراه شدند.

پاسخ تفصیلی

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «در آن روز که (خدا) همهٔ آنها را جمع و محشور می‌سازد، (می‌گوید:) اى جمعیّت شیاطین و جن! شما افراد زیادى از انسان‌ها را گمراه ساختید! دوستان و پیروان آنها از میان انسان‌ها می‌گویند: پروردگارا! هر یک از ما دو گروه [پیشوایان و پیروان گمراه‏] از دیگرى استفاده کردیم (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسیدیم و آنها بر ما حکومت کردند) و به اجلى که براى ما مقرّر داشته بودى رسیدیم. (خداوند) می‌گوید: آتش جایگاه شماست جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آنچه خدا بخواهد، پروردگار تو حکیم و داناست».[۱]

 

در این آیات، قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراه کننده می‌پردازد و آنها را به یاد روزى می‌اندازد که رو در روى شیاطینى که از آنها الهام گرفته‌اند، می‌ایستند و از این پیروان و آن پیشوایان سؤال مى‏شود، سؤالى که در برابرش پاسخى ندارند و جز حسرت و اندوه نتیجه‌اى نمی‌گیرند، این هشدارها به جهت آن است که تنها به این چند روز زندگى ننگرند و به پایان کار نیز بیندیشند.[۲]

منظور از کلمهٔ «جنّ» در این‌جا همان شیاطین است؛[۳] زیرا جنّ در لغت به معناى هر موجود ناپیدای از حسّ می‌باشد،[۴] همان‌طور که در قرآن در بارهٔ رئیس شیاطین «ابلیس» می‌خوانیم: «کانَ مِنَ الْجِنِّ»؛[۵] او از جنّ بود.

 

 

معنای «استکثرتم»

 

«اسْتَکْثَرَ» و «اسْتِکْثَاراً» [از ریشهٔ «کثر»] الشی‏ءَ؛ یعنی آن چیز را بسیار دید یا بسیار شمرد، و «من الشیء»؛ یعنی آن کار را بسیار انجام داد و آن چیز را بسیار خواست.[۶]

معناى آیه «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ» این است که شیاطین از بسیارى از انسان‌ها زیاده خواهى کردند، و آنها را از سنخ خود و پیروان خود قرار دادند.[۷]

بدیهى است شیطان، دارای نیروی پلیدی است که در اثر عداوت و دشمنى که با سلسله بشر دارد، از گمراهى و ضلالت آنان لذت می‌برد، و تمام نیرویی که در اختیار دارد براى گمراهى بشر به کار می‌برد. شیطان در اثر سنخیتى که با هوا و هوس بشر دارد می‌تواند از طریق تمایلات با خاطرات بشر ارتباط و به وسیله الهام بر آنان فرمانروایى کند، و بشر را از توجه به مسیر الهی غافل نموده و به خود سرگرم نماید.[۸]

 

 

استمتاع جن و انس از یکدیگر

 

اما شیاطین اغواگر گویا در برابر این سخن (یا معشر الجنّ…) پاسخى ندارند و سکوت مى‏کنند، ولى پیروان آنها از بشر چنین می‌گویند: «رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا»؛ پروردگارا! آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زمانى که اجل ما پایان گرفت.

 

دربارهٔ استمتاع و بهره‌مندی شیاطین از پیروان خود، چند معنا و تفسیر شده است[۹] که مشهورترین آنها چنین است: شیاطین، دلخوش بودند که پیروانی دارند و بر آنها حکومت می‌کنند، و پیروان این شیاطین نیز از زرق و برق‌هاى دنیا و لذّات بی‌قید و شرط و زودگذر آن که بر اثر وسوسه‌هاى شیاطین دل‌انگیز و دل‌چسب جلوه می‌نمود، دلخوش بودند. به دیگر سخن؛ برخی از افراد بشر، شیطان را پیشوا و رئیس خود قرار دادند، و پیرو آنها شدند، و شیطان، دنیا را براى اینها زینت داد و پیروان او نیز به سوى شهوات‌رانی گرایش پیدا کرده و گمراه شدند.[۱۰]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. انعام، ۱۲۸٫

[۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۳۸ و ۴۳۹، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۳]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج ۲، ص ۱۸۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۰۹، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۳۹٫ 

[۴]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۲۰۳، دارالعلم‏، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۹۲، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۵]. کهف، ۵۰٫

[۶]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۶۴، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش؛ ر.ک: حسینی زبیدی، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: هلالى، على، سیرى، على‏، ج ۷، ص ۴۳۶، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۷]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج ۲، ص ۱۵۴، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.

[۸]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۵۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۳۹٫

[۹]. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۴، ص ۲۷۲ و ۲۷۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۵، ص ۱۳۱، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.

[۱۰]. ر.ک: أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج ۲، ص ۱۸۲؛ طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۲۰۳، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۵۲؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴۳۹ و ۴۴۰٫