سلام علیکم، معنای این‌که مسیح «کلمه الله» است چیست؟ آیا می‌‌توان از طریق خود قرآن بدون کمک از روایات، تشخیص داد کلماتی که آدم از پروردگار دریافت کرده و به وسیله آن توبه‌اش پذیرفته شد، همان اهل بیت(ع) هستند؟

پاسخ اجمالی

خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرماید: «إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْه»؛[۱] همانا مسیح، عیسى فرزند مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) او است، که او را به مریم القا نمود.
در آیه یاد شده از قرآن کریم، از عیسى(ع) تعبیر به «کلمه» شده است و این تعبیر از آن‌رو است که اشاره به مخلوق بودن مسیح(ع) کند، همان‌طورکه کلمات، مخلوق ما است، موجودات عالم آفرینش هم مخلوق خدا هستند. نیز همان طور که کلمات، اسرار درون ما را بیان مى‌کند و نشانه‌اى از صفات و روحیات ما است، مخلوقات این عالم نیز روشنگر صفات جمال و جلال خدایند، به همین جهت در چند مورد از آیات قرآن به تمام مخلوقات، اطلاق «کلمه» شده است.[۲] منتها این ‌کلمات با هم تفاوت دارند. بعضى بسیار برجسته و بعضى نسبتاً ساده و کوچک‌اند، و عیسى(ع) مخصوصاً از نظر آفرینش -علاوه بر مقام رسالت- برجستگى خاصى داشت؛ زیرا بدون پدر آفریده شده است.[۳]


خداوند متعال در آیه دیگر از قرآن کریم می‌فرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»،[۴]سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت (و با آنها توبه کرد). و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه ‏پذیر و مهربان است.
در این‌که آن کلماتی که به آدم القا شد تا با آن توبه کرد چه بود، میان علمای تفسیر سه دیدگاه وجود دارد که تماماً بر گرفته از روایات است. البته این تفسیرهاى سه‌‏گانه هیچ‌‌گونه منافاتى با هم ندارند؛ چرا که ممکن است مجموع این کلمات به آدم، تعلیم شده باشد تا با توجه به حقیقت و عمق باطن آنها انقلاب روحى تمام عیار، براى او حاصل گردیده و خدا او را مشمول لطف و هدایتش قرار داده باشد.
اما نسبت به یک دیدگاه، روایات زیادتری وجود دارد، از جمله این که ابن عباس می‌گوید از پیامبر گرامی اسلام(ص) در باره آن کلماتی که آدم(ع) با آن توبه کرد سؤال شد، پیامبر (ص) فرمود؛ آن ‌کلمات، تعلیم اسماء محمد و على و فاطمه و حسن و حسین(ع) بوده است،[۵] و آدم با توسل به این کلمات، از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشید.[۶]


آیا می‌توان از آیات قرآن فهمید که مراد از کلماتی که آدم(ع) با آن توبه کرد اسم‌‌های اهل بیت هستند؟ چرا در قرآن مجید، آن کلمات بیان نشده است؟ برای جواب به این سؤال به روایتی از امام صادق(ع) اشاره می‌کنیم که از آن‌حضرت سؤال شد تفسیر آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنکمُ‏ْ»،[۷] چیست؟  آن‌حضرت جواب دادند: این آیه در شأن على(ع) و دو فرزندش حسن و حسین نازل شد.
راوی می‌پرسد: مردمان مى‏گویند، از چه جهت خداوند، نام على و خاندانش را در آیه تصریح نکرده است؟ امام صادق (ع) فرمود خداوند می‌فرماید: «أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ» نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید.[۸] در این آیه دستور خواندن نماز، پرداخت زکات و انجام حج بر رسول خدا نازل شد، اما سخنى از سه رکعت و چهار رکعت در میان نیست. این رسول خدا بود که رکعات‏ نماز، نصاب زکاه و چگونگی مراسم طواف را تفسیر کرد.[۹]


لذا با توجه به این‌که قرآن در صدد بیان کلیات است، چه در احکام چه در نقل داستان‌های عبرت آموز مانند داستان اصحاب کهف و…، انتظار بیان تمام جزییات در قرآن با فصاحت آن منافات دارد.[۱۰] بنابر این باید تفسیر و جزییات آن‌را از زبان پیامبر اسلام(ص) و جانشینان بر حقش که امامان معصوم هستند جویا شویم.
«
کلمات»، نیز یکی از این امور کلی است که روایات وارده از معصومان(ع)، مصداق و مراد از آن‌را بیان نموده‌اند که همان، اسم‌های مبارک «محمد»، «على»، «فاطمه»، «حسن» و «حسین» بوده که آنان از بهترین مخلوقات خداوند متعال هستند و ذکر نشدن آن در قرآن، ایرادی را در پی‌ نخواهد داشت، بلکه منطبق با اصل کلی گویی قرآن مجید در بیان احکام و غیر احکام است.

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. نساء، ۱۷۱.

[۲] . کهف، ۱۰۹؛ لقمان ۲۹.

[۳] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۲۲ دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۴]. بقره، ۳۷.

[۵]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۱، ص ۲۷۰ دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.

[۶]. تفسیر نمونه، ج‏ ۱، ص ۱۹۸ – ۱۹۹.

[۷]. اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را، نساء، ۵۹.

[۸]. بقره، ۴۳.

[۹]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، ج ۱، ص ۲۸۶ – ۲۸۷، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۱۰]. زیرا یکی از اموری که موجب فصاحت در کلام است ایجاز گویی به شرطی که خللی در معنا ایجاد نکند است.