مراد از مبادله هدایت با گمراهی، فروش آیات خدا با قیمتی اندک و … که در آیات قرآن بدان اشاره شده چیست و چه افرادی مرتکب این اشتباهات می شوند؟
مقصود از خریدن ضلالت به هدایت در آیه «اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی…» چیست؟ اگر روایتی در تفسیر این آیه وجود دارد در پاسخ خود بیاورید.
پاسخ اجمالی
خداوند در توصیف افرادی که راهی برای هدایت برایشان باز شده، اما گمراهی را ترجیح میدهند میفرماید: «آنان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروختهاند و [این] تجارت آنها سودى نداده و هدایت نیافتهاند».
این آیه در مورد منافقان و نیز آن دسته از اهل کتابی است که دانش خود را – که میتواند راهی به سوی هدایت خود و دیگران باشد – پنهان میکنند و در نگاهی کلی هر فردی که راهی به هدایت دارد، اما بیراهه میرود، مشمول این دسته آیات خواهد بود، زیرا مقصود از هدایت، راه راست و هدایت الهی است و این عبارت اشاره به در دسترس بودن هدایت برای منافقان و اهل کتاب – و حتی مشرکان – دارد و اینکه موقعیتش برای آنها کاملاً فراهم بود؛ به طوری که به راحتی میتوانستند آنرا بپذیرند و راه رستگاری را بپیمایند، ولی آنان به سمت آن نرفتند و بیراهه و گمراهی را انتخاب کردند.
پاسخ تفصیلی
یکی از مشکلات جدی پیامبر اسلام(ص)، وجود منافقان و دانشمندانی از اهل کتاب بود که گاه و بیگاه، پنهان و آشکار، ضربه خود را به اسلام و مسلمانان وارد میکردند؛ لذا آیات بسیاری در مورد آنان بر پیامبر نازل شد.
در یکی از این آیات، خداوند در وصف منافقان میفرماید:
«و هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات میکنند، میگویند: ما ایمان آوردهایم! [ولى] هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت میکنند، میگویند: ما با شماییم! ما فقط [آنها را] مسخره میکنیم! آنان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروختهاند و [این] تجارت آنها سودى نداده و هدایت نیافتهاند».[۱]
مشابه این عبارت در آیه دیگری از قرآن وجود دارد، که اندیشمندانی از اهل کتاب که دانش خود را پنهان میدارند را به عنوان مصداق دیگری از این سوداگران خسارتدیده اعلام میدارد و نیز بیان میدارد که آنان عذاب خدا را بر مغفرت او ترجیح دادند، پس چقدر مشتاقند به آتش دوزخ!.[۲]
در همین راستا و در نگاهی کلی میتوان گفت که از آیات مختلف قرآن چنین برداشت میشود که تمام افرادی که راهی به هدایت دارند، اما بیراهه میروند، مشمول این دسته آیات خواهند بود.[۳]
اکنون به بررسی یکی از این آیات خواهیم پرداخت:
تعبیر به «اشتروا الضلاله بالهدى» اشاره به در دسترس بودن هدایت برای آنان دارد و اینکه موقعیتش برای منافقان کاملاً فراهم بود؛[۴] به طوری که به راحتی میتوانستند آنرا بپذیرند و راه رستگاری را بپیمایند؛ ولی آنان به سمت آن نرفتند و بیراهه و گمراهی را انتخاب کردند. بنابر این، خریدن گمراهی در مقابل هدایت، استعاره بوده و به این معنا است که آنها به جای هدایت، ضلالت را پذیرفتند.[۵]
اما در این که مراد از هدایت الهی و راه راستی که در دسترس است، چیست؛ کمی اختلاف نظر وجود دارد:
الف. این هدایت، به معنای دین اسلام است[۶] که در ایمان آوردن به خداوند و پیامبر اسلام و قرآن تبلور پیدا میکرد. اما آنها دین اسلام را که راه هدایت بود نپذیرفتند و در مقابل به گمراهی رفتند.
ب. اینان مانند همه انسانها، دارای فطرت پاک بودند که بر توحید بنا شده بود: «فطرت خدا را که فطرت بشرى بر اساس آن نهاده شده است».[۷] پس منظور از هدایت، همین فطرت است که منافقان با رها کردن آن، گمراهی را به دست آوردهاند.[۸]
برخی مفسران هر دو وجه مذکور را محتمل دانستهاند[۹] و می توان به صورت کلی مقصود از هدایت در آیه «اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى»، را راه راست و درست ذکر کرد.[۱۰]
از این آیه، نکته زیبایی نیز استفاده میشود که ذکر آن خالی از لطف نیست:
در باور مردم در معاملات، سه فرض را میتوان متصور شد؛ «سود»، «عدم سود» و «ضرر»!
اما از عبارت «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» اینگونه به دست میآید که برای محاسبه اعمال و نتیجه زندگی دنیایی تنها دو فرض متصور است؛ «ضرر» و «سود» ولی فرض «عدم سود» که ضرر نباشد، متصور نیست.[۱۱]
آری؛ به واقع ما در این دنیا مال التجاره بسیار با ارزشی داریم، نعمت عمر، سلامتی، جوانی، تفکر و … که اگر از اینها درست استفاده نکنیم و سودی نبریم، به واقع ضرر کردهایم؛ لذا در آخرت یا از افرادی هستیم که در مقابل این نعمتها، متاع مناسبی گرفتهایم و یا به مانند منافقان و اندیشمندان اهل کتاب از این معامله دنیایی هیچ سودی نبردهایم.
آنچه گفتیم را میتوان از سخن گرانبهایی از امام جواد(ع) نیز استنباط کرد:
«…عالمنمایان یهودى و مسیحى را بشناس؛ کسانى که حقایق کتاب آسمانى را پنهان داشتند و آنرا [به سود خویش] تحریف کردند و تغییر دادند. “فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ” (اینان از این کار خویش سودى نبردند و به راه راست نرسیدند).
سپس عالمنمایان مسلمان را بشناس که به مانند گروه قبل هستند. آنان که حروف قرآن را خوب ادا میکنند، لیکن حدود (احکام) آنرا [به سود خود و حاکمان ستمگر] تغییر میدهند. اینان همراه و همکار سران و گردنکشان هستند. و هر گاه سردمداران هواپرستى و کامجویى از یکدیگر جدا گردند، اینان با کسانى خواهند بود که دنیاى بهترى [و رفاه بیشترى] دارند، “وَ ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم“[۱۲] و این است نتیجهاى که [این عالمنمایان بىحقیقت] از علم خود گرفتند…».[۱۳]
جد بزرگوارشان امام موسى کاظم(ع) نیز در تفسیر این آیه فرمودند:
«آنها کسانى هستند که دین خداوند را فروختند و در مقابل، کفر را برگزیدند. “فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ”؛ یعنی در تجارت آخرت سودى نبردند؛ زیرا آنها آتش دوزخ و انواع عذاب آنرا خریدند و از بهشتى که براى آنان مهیّا شده بود صرف نظر کردند. “وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ”؛ یعنی به سوى حق و حقیقت و راه درست هدایت نشدند».[۱۴]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. بقره، ۱۴ – ۱۶.
[۲] . بقره، ۱۷۴-۱۷۵.
[۳] . بقره، ۴۱ و ۷۹ و ۸۶؛ آل عمران، ۱۷۷ و ۱۸۷؛ نساء، ۴۴؛ مائده، ۴۴؛ توبه، ۹ و …
[۴]. رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۳۱۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۵]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۱، ص ۲۳، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
[۶]. سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج ۱، ص ۴۱، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۷]. روم، ۳۰.
[۸]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۱، ص ۹۸، تهران، الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۱، ص ۷۰، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
[۹]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، بیروت، ج ۱، ص ۸۲، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۱، ص ۱۴۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۱۰]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج ۱، ص ۶۰، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
[۱۱]. خمینی، سید مصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۹، تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، بیجا، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۱۲]. نجم، ۳۰.
[۱۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۸، ص ۵۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۴]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۵، ص ۱۰۶، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛ تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۹۸.
پاسخ دهید