چگونه با قطعیت آیات ۳ و ۴ سوره قیامت را معجزه علمی درباره اثر انگشت می‌دانید؟

پاسخ اجمالی

نخست باید دانست؛ آنچه امروزه به عنوان تفسیر علمی مطرح می‌شود، توضیح دادن آیات قرآن به کمک مطالبی قطعی از علوم تجربی است و مقصود از اشاره علمی بیان مطالبی در قرآن است که باعث ایجاد انگیزه برای کار علمی و پژوهشی درباره یک موضوع می‌گردد یا به آن کار و پژوهش جهت می‌دهد. اعجاز علمى؛ یعنی گاهی بر اساس ضوابط تفسیر علمی، درمی‌یابیم که در قرآن به مطالبى از علوم بشرى اشاره شده است که تا زمان بیان قرآن، بلکه مدت‌ها بعد از نزول قرآن، کشف نشده بودند.


منحصر به فرد بودن خطوط سر انگشتان در یک انسان، یک مطلب علمی ثابت شده به شمار می‌آید که در زمان نزول قرآن، بلکه قرن‌ها بعد هم کشف نشده بود؛ اما تعبیر «أن نسوی بنانه» تصریحی در این مطلب علمی ندارد؛ زیرا فقط به اصل قدرت الهی تسویه بنان اشاره می‌کند و از عبارت و سیاق آیه نمی‌توان برداشت که تنها دلیل یا یکی از دلایل اشاره به این قدرت، منحصر به فرد بودن خطوط سر انگشتان است. بنابراین، با در نظر گرفتن ضوابط تفسیر علمی، نمی‌توان این آیه را با قطعیّت از مصادیق معجزه علمی دانست و حداکثر از آیاتی محسوب می‌شود که حاوی اشاره علمی هستند.
 

پاسخ تفصیلی

یکی از روش‌های تفسیری که اخیراً بیشتر مطرح می‌شود، تفسیر علمی قرآن کریم است. آنچه امروزه به عنوان تفسیر علمى عنوان می‌شود، همان توضیح دادن آیات قرآن، به وسیله علوم تجربى است. علوم تجربى، با شیوه امتحان و تجربه (آزمایش و خطا) درستى و یا نادرستى نظریه‌ها و قوانین حاکم بر طبیعت را بررسى می‏کند.[۱] در این مورد سه شیوه وجود دارد:


الف. تحمیل نظریه‌هاى اثبات نشده علمى بر قرآن.


ب. استخراج علوم قطعى از قرآن.


ج. به‌کارگیری علوم در فهم قرآن.


شیوه اول غلط و موجب تفسیر به رأى می‌شود که در روایات از آن نهی شده است[۲] و شیوه دوم و سوم پذیرفته است و موجب فهم بهتر قرآن می‌گردد. اما تفسیر علمى‏ قرآن در مواردى جایز است که مطلب علمى مورد نظر، قطعى باشد؛ یعنی نظریه‌هاى اثبات نشده علمى نباشد و ظاهر آیه شریفه قرآن بر آن دلالت داشته باشد.[۳]

 


اشاره علمی قرآن


مراد از اشاره علمی، بیان مطالبی در قرآن است که باعث ایجاد انگیزه برای کار علمی و پژوهشی درباره یک موضوع می‌گردد، یا به آن کار و پژوهش جهت می‌دهد. بر ‌خلاف تفسیر علمی که مفسر خود آن موضوع علمی را از قرآن استخراج می‌کند. به عبارت دیگر؛ در تفسیر علمی مفسر به دنبال تطبیق آیات با پدیده‌ها و کشفیات علمی است، ولی در اشاره علمی، انسان‏ انگیزه تفکر و تعقل در پدیده‌های علمی و یا جهت‌گیری یک حرکت علمى و کشف بشرى را از قرآن به دست می‌آورد.[۴]

 


اعجاز علمی قرآن کریم


اعجاز علمى؛ یعنی گاهی بر اساس ضوابط تفسیر علمی، درمی‌یابیم که در قرآن به مطالبى از علوم بشرى اشاره شده است که تا زمان بیان قرآن، بلکه مدت‌ها بعد از نزول قرآن، کشف نشدند.[۵] از جمله آنها می‌توان به اِخبار قرآن کریم از نیروى جاذبه‏،[۶] مراحل خلقت انسان،‏[۷] لقاح ابرها و گیاهان‏[۸] و زوجیت عام موجودات‏[۹]اشاره کرد.

 


تفسیر آیات ۳ و ۴ سوره قیامت

 

تفاسیر شیعه و سنی در مورد شأن نزول این آیات چنین بیان می‌کنند که عدیّ بن ربیعه ابن ابی سلمه – البته طبق نقل برخی؛ على بن ابى ربیعه-) یکى از مشرکان که در همسایگى پیامبر(ص) زندگى می‌کرد خدمت حضرت آمد و پرسید که روز قیامت چگونه است و کى خواهد بود؟ سپس افزود: اگر من آن روز را با چشم خودم هم ببینم، همچنان تو را تصدیق نمی‌کنم و به تو ایمان نمی‌آورم! و ادامه داد که آیا ممکن است خدای ـ تبارک و تعالی ـ این استخوان‌ها را جمع‌آورى کند؟ این باور کردنى نیست! این‌جا بود که آیات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و پیامبر(ص) درباره این مرد لجوج معاند ‏فرمود: «اللهم اکفنى شر جارى السوء»؛[۱۰] یعنی خدایا! شرّ این همسایه بد را از من دور کن.


در این آیات مورد بحث می‌خوانیم: «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلى‏ قادِرِینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ»؛ آیا انسان می‌پندارد که هرگز استخوان‌هاى او را جمع نخواهیم کرد؟! آری قادریم که [حتّى خطوط سر] انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!
این آیات در پاسخ به فردی که منکر امکان وقوعی معاد بود، نازل شد. خداوند انسان را به صورت استفهام انکاری مورد خطاب قرار داده است و قدرت خویش را به وی یادآوری می‌کند.


در این‌که مراد از «بلی قادرین أن نسوی بنانه» چیست؟ در میان مفسرین آراء متفاوتی وجود دارد:


۱ – 
برخی از ابن عباس درباره معنای آیه نقل کرده‌اند: خداوند می‌تواندانگشت‌هاى انسان را مانند نعل و سُمّ حیوانات قرار دهد، ولی خدا بر انسان منّت نهاد و چنین نکرد.[۱۱]

۲ –  خداوند می‌تواند سرانگشتان و یا استخوان‌های انگشتان انسان را به همان صورتی که در دنیا بود، باز آفرینی کند.[۱۲]

۳ – خدا می‌تواند انسان را به صورت بهائم و حیوانات در بیاورد، حال چطور نتواند او را به صورت خلقت اولیه‌اش در آورد؟![۱۳]
جدا از این‌که کدام‌یک از برداشت‌های پیش‌گفته از آیه را صحیح بدانیم، -هر چند پذیرش برخی از آنها منافاتی با پذیرش برداشت دیگر ندارد- این سؤال مطرح می‌شود که چرا خدای از میان اعضاء و جوارح انسان به سر انگشت اشاره کرده است؟! آیا صرف مثال است و خصوصیتی ندارد؟! در پاسخ به این سؤال نیز مفسران جواب‌های متعددی بیان کرده‌اند:

الف. این تعبیر می‌تواند اشاره لطیفى به خصوصیات موجود در خطوط سرانگشت انسان‌ها باشد که امروزه می‌گویند کمتر انسانى در روى زمین پیدا می‌شود که خطوط سرانگشت او با دیگرى یکسان باشد. به تعبیر دیگر؛ خطوط ظریف و پیچیده‌اى که در سرانگشتان هر انسانى نقش بسته است معرّف شخص او است. به همین دلیل در عصر ما «انگشت‌نگارى» به عنوان راهی برای شناسایی مُجرمان مطرح است.[۱۴]

ب. شاید براى این بوده است که به خلقت عجیب آن اشاره کند که صورت‌هاى مختلف، و خصوصیات ترکیبی و عددی را در خود جمع کرده است و فواید بسیارى بر آن مترتب می‌شود؛ مثلاً به انحاء گوناگون بسته و باز می‌شود، می‌دهد و می‌ستاند و… همچنین حرکات لطیف و اعمال دقیق دیگر توسط آن انجام می‌شود و با همان‌ها انسان از سایر حیوانات ممتاز می‌شود و نیز شکل‌هاى گوناگون و خطوطى در آن وجود دارد که به طور دائم اسرارش یکی پس از دیگری براى انسان کشف می‌شود.[۱۵]

ج. انگشتان، کوچک‌ترین اعضای بدن هستند و نیز بدان جهت که آخرین اعضای خلق شده بدن هستند.[۱۶]
منحصر به فرد بودن خطوط سر انگشتان در یک انسان، یک مطلب علمی ثابت شده به شمار می‌آید که در زمان نزول قرآن، بلکه قرن‌ها بعد هم کشف نشده بود؛ اما تعبیر «أن نسوی بنانه» تصریحی به این مطلب علمی ندارد؛ زیرا فقط به اصل قدرت الهی تسویه بنان اشاره می‌کند و از عبارت و سیاق آیه نمی‌توان برداشت که تنها دلیل یا یکی از دلایل اشاره به این قدرت، منحصر به فرد بودن خطوط سر انگشتان است. بنابراین، با در نظر گرفتن ضوابط تفسیر علمی، نمی‌توان این آیه را با قطعیّت از مصادیق معجزه علمی دانست و حداکثر از آیاتی محسوب می‌شود که حاوی اشاره علمی هستند.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. ر.ک: رضائی، محمد على، ‏پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص ۲۲،‏ رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۱ش‏.

[۲]. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج ۱، ص ۲۵۷، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۵ق.‏

[۳]. ر.ک: ‏پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص ۴۷ – ۴۹.

[۴]. برای اطلاع از نمونه‌ای از اشارات علمی قرآن، ر.ک: هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول، کتاب اول(فلسفه علم اصول)، دفتر چهارم، ذیل بحث اعجاز محتوایی قرآن.

[۵]. ر.ک: همان.

[۶]. رعد، ۲؛ لقمان، ۱۰؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‏۱۰، ص ۱۱۰.

[۷]. حج، ۵؛ مؤمنون، ۱۲ ـ ۱۴؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۹.

[۸]. حجر، ۲۲؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‏۱۱، ص ۶۱.

[۹]. ذاریات، ۴۹؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‏۲۲، ص ۳۷۷.

[۱۰]. ابوالفتح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ‏۲۰، ص ۴۶، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدسی رضوی، ۱۴۰۸ق؛ تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۲۷۷؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانى فی تفسیر القرآن العظیم، ج ۱۵، ص ۱۵۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغى، ج ۲۹، ص ۱۴۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

[۱۱]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن‏، ج ۱۰، ص ۱۹۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج ‏۱۰، ص ۳۴۵، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۰ق؛ تفسیر المراغی، ج ‏۲۹، ص ۱۴۶.

[۱۲]. طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۴، ص ۴۰۱، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ سیوطى، جلال الدین، تفسیر الجلالین، ص۵۸۰، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.

[۱۳]. به نقل از: شوکانی، محمدبن علی، فتح القدیر، ج ‏۵، ص ۴۰۴، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۱۴]. تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۲۷۸ – ۲۷۹؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‏۱۱، ص ۴۴۹، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.

[۱۵]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص ۱۰۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الإلهیه و المفاتح الغیبیه، ج ‏۲، ص ۴۶۵، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.

[۱۶]. نیشابوری، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ‏۶، ص ۴۰۰، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.