عرش و کرسی چیست؟

پاسخ اجمالی

درباره ی عرش و کرسی مفسران قرآن، با استفاده از آیات و روایات چند معنا را احتمال داده اند. برخی گفته اند، عرش و کرسی یک چیز است با دو نام، هر دو تعبیر کنایی از مقامی است که امر تدبیر جهان از آنان ناشی می شود.

عده ای دیگر معتقدند:

۱ – منظور از کرسی، منطقه و نفوذ علم الاهی است؛ یعنی علم خداوند به جمیع آسمان و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم خدا بیرون نیست.

 

۲ – عرش و کرسی مقام سلطنت و تدبیر الاهی است، اما کرسى قلمرو و نفوذ خداوند بر مجموعه ی عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشانها و سحابیها، و عرش قلمرو و نفوذ خداوند بر عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماورای طبیعت است.

 

۳ – عرش موجودی خاص و حقیقی است، نه تعبیر کنایی از مقام ربوبیت و کرسی موجودی وسیع تر از آسمان ها و زمین که از هر سو آنها را احاطه کرده است.

 

۴ – در برخی از آیات عرش موجود حقیقی و در برخی دیگر معنای عرش تعبیر کنایی است.

 

پاسخ تفصیلی

عرش در لغت به معنای، تخت، سریر پادشان و تخت رب العالمین که تعریفش کرده نشود.[۱] عرش در اصل به معنای چیزی است که سقف داشته باشد و به “عروش” جمع بسته می شود، نشیمن گاه سلطان را هم عرش می نامند، این به اعتبار بلندی آن است.[۲]

کرسی؛ یعنی تخت، علم، دانش، ملک، قدرت باری تعالی و تدبیر او.[۳]

در قرآن کریم به غیر از آسمان و زمین و آنچه در بین آن دو است، از دو موجود دیگر به نام های عرش و کرسی نام برده شده است.

 

 

درباره ی مفهوم واژه ی عرش و کرسی مفسران قرآن با استعانت از آیات و روایات وارده، از امامان معصوم (ع) احتمالاتی را بیان کرده اند که در زیر عنوان می شود:

برخی احتمال داده اند، عرش و کرسی یک چیز است با دو نام، عرش به اعتبار دلالت برای اریکه ی سلطنت و قدرت و کرسی به اعتبار برتری و سریر حکمران و مقر فرمانروایی، هر دو تعبیر کنایی است، از مقامی که امر تدبیر جهان از آن ناشی می شود.[۴]

عرش به معنای تخت و سریر، چهار بار در قرآن به کار رفته است (یوسف،۱۰۰؛ نحل، ۲۳، ۳۸، ۴۲). به عرش الاهی در قرآن مجید ۲۱ یک بار اشاره شده است. این اشارات غالباً استعاری است و آیات عرش از متشابهات مهم قرآن است.[۵]

 

 

اما معانی محتمل در باره ی عرش الاهی عبارت اند از:

۱ – شاید منظور از عرش همان مقام سلطنت و تدبیر الاهی باشد، به ویژه که غالباً بعد از واژه ی عرش در قرآن کریم، لفظ تدبیر یا نظایر و مصادیق آن آمده است؛ مانند: “ثم استوی علی العرش یدبر الامر…”؛[۶]سپس بر تخت قرار گرفت و به تدبیر کار (جهان) پرداخت.

 

۲ – احتمال دوم این است که عرش نام موجودی خاص و حقیقی باشد؛ مانند: “… و هو رب العرش العظیم”؛[۷]و او صاحب عرش بزرگ است که خدای متعال با تعبیر “رب العرش” توصیف می شود. از ظاهر این آیه، چنین بر می آید که عرش موجودی است که خدا رب اوست.

 

اراده ی این معنا با توجه به آیه ی “الذین یحملون العرش و من حوله…”؛[۸] فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند.

بعید نیست که عرش یک موجود حقیقی باشد.

 

۳ – احتمال سوم در معنای عرش، جمع بین دو معنا و تفصیل آیات است؛ یعنی در برخی از آیات عرش موجود حقیقی و در برخی دیگر معنای عرش تعبیر کنایی است.[۹]

 

علامه طباطبائی در معنای عرش می گوید: عرش حقیقتی از حقایق خارجی است. “ثم استوی علی العرش” در عین این که مثالی است که احاطه ی تدبیر خدا را در ملکش مجسم می سازد، بر این هم دلالت دارد که در این میان حقیقتی هم در کار هست و آن عبارت است از همان مقامی که زمام جمیع امور در آن جا متراکم و مجتمع می شود. از ظاهر آیه ی (۷، سوره ی مؤمن؛ ۱۷، سوره ی حاقه و ۷۴ سوره ی زمر) بر می آید که عرش حقیقتی از حقایق خارجی است.[۱۰]

بر حسب آنچه را که از روایات وارده در معنای عرش استفاده می شود این است که عرش یک موجود حقیقی است و حاملانی برای آن ذکر شده است. از امام صادق درباره ی عرش و کرسی سؤال شد، آن حضرت در جواب فرمود: “ان للعرش صفات کثیره مختلفه له فی کل سبب وضع فی القرآن صفه علی حده…”

 

[۱۱] عرش، صفات کثیر و مختلفى دارد، در هر جاى قرآن به هر مناسبتى که اسم عرش برده شده، صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است، مثلا در جمله ی “رب العرش العظیم” عرش عظیم به معناى ملک عظیم است، در جمله “الرحمن على العرش استوى” به این معنا است که خداوند احاطه به ملک خود دارد و این همان علم به چگونگى اشیاء است. این کلمه اگر با کرسى ذکر شود معنایش غیر معناى کرسى خواهد بود؛ زیرا عرش و کرسى دو در از بزرگ ترین درهاى غیب و خود آنها نیز از غیب بوده و در غیب بودن مثل هم می باشند، با این تفاوت که کرسى، در ظاهرى غیب است و طلوع هر چیز بدیع و تازه‏اى از آن جا و پیدایش همه اشیاء از آن در است و عرش در باطنى آن است؛ یعنى علم به کیفیت موجودات و هستى آنها و قدر و حد و مکان آنها، همچنین مشیت و صفت اراده و علم الفاظ و حرکات و ترک و علم به آغاز موجودات و انجام آنها همه از آن در است .

 

 

پس عرش و کرسى دو در مقرون به هم هستند، جز این که ملک عرش، غیر از ملک کرسى و علم آن غیب‏تر و نهان‏تر از علم کرسى است… .[۱۲]

شیخ صدوق در شرح جمله ی: “ثم العرش فی الوصل متفرد من الکرسی”، می گوید: عرش مقدم بر کرسی است و مؤثر در اوست بدون واسطه، عرش و کرسی دو موجود از موجودات ملکوتیند که از ادراک غایب هستند.[۱۳]

 

از رسول خدا روایت شده است که “ان الشمس و القمر و النجوم خلقن من نور العرش”؛[۱۴] خورشید، ماه و ستارگان از نور عرش پروردگار آفریده شده اند.

 

 

معنای کرسی:

 

واژه ی کرسی، تنها یک بار در قرآن آمده است: “… وسع کرسیه السماوات والارض…”؛[۱۵] تخت (حکومت) او، آسمان ها و زمین را در برگرفته و در معنای آن هم، احتمالاتی بیان شده است.

 

۱ – کرسی؛ یعنی منطقه ی حکومت و کنایه از مقام فرماندهی است. به این معنا که خداوند بر همه ی آسمان ها و زمین حکومت می کند و قلمرو و نفوذ او همه جا را در برگرفته استو به این ترتیب کرسى خداوند مجموعه ی عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشانها وسحابیها است . بر اساس این معنا از کرسی، عرش باید مرحله ای بالاتر و عالی تر از جهان ماده بوده باشد. در این صورت معنای عرش عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماورای طبیعت است.[۱۶]

 

 

۲ – احتمال دوم این است که منظور از کرسی، منطقه ی نفوذ علم الاهی باشد؛ یعنی علم خداوند به جمیع آسمان ها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم خدا بیرون نیست.[۱۷]

 

این نظریه مؤید به روایتی است از امام صادق (ع) که از آن حضرت سؤال شد، منظور از کرسی در آیه ی “وسع کرسیه السماوات و الارض” چیست؟ فرمود: علم اوست[۱۸]. امام صادق (ع) همچنین در معنای کرسی فرمود: “و الکرسی هو العلم الذی لم یطلع الله علیه احداً من انبیائه و رسله و حججه”؛[۱۹] کرسی علم اختصاصی خداوند است که هیچ کس (حتی انبیاء) بر آن آگاهی نمی یابد.

 

 

۳ – احتمال سوم در معنای کرسی این است که کرسی موجودی وسیع تر از تمام آسمان ها و زمین است که از هر طرف آنها را احاطه کرده است.

از امام علی (ع) درباره ی کرسی سؤال شد، آن حضرت فرمود: “الکرسی محیط بالسماوات والارض و ما بینهما و ما تحت الثری”؛[۲۰] کرسی بر زمین و آسمان ها و آنچه ما بین آنها و آنچه در زیر اعماق زمین قرار گرفته است، احاطه دارد.[۲۱]

البته همان طورکه پیداست در این روایت نیز کرسی یک موجود حقیقی دانسته شده است.

 

 

به عقیده ی نویسندگان تفسیر نمونه این سه معنا منافاتی با هم ندارند؛ چراکه مراد از کرسی در آیه “وسع کرسیه السماوات والارض” می تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمین باشد و هم نفوذ علمی او و هم جهانی وسیع تر از این جهان که آسمان و زمین را در بر گرفته است.[۲۲]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱] صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ج ۳ و ۴، باب العین، ص ۱۷۱۶.

[۲] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه ی عرش.

[۳] صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ح ۳ و ۴، باب الکاف، ص ۱۰۹۰.

[۴] مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج ۱ – ۳، ص ۲۴۸.

[۵] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه ی قرآن، ج ۲، ص ۱۴۴۵ – ۱۴۴۶.

[۶] یونس، ۳.

[۷] توبه، ۱۲۹.

[۸] غافر، ۷.

[۹] مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج ۱ – ۳، ص ۲۴۹ – ۲۵۰.

[۱۰] شمس، مراد علی، با علامه در المیزان، ج ۲، ص ۱۶۵ – ۱۶۶.

[۱۱] توحید صدوق، ص ۳۲۱ – ۳۲۲، ح ۱، باب ۵۰.

[۱۲] المیزان (ترجمه)، ج ۸ ، ص ۲۰۶.

[۱۳] توحید صدوق، ص ۳۲۱ – ۳۲۲، ح ۱، باب ۵۰.

[۱۴] الدر المنثور، ج ۳، ص ۴۷۷؛ بحارالأنوار، ج ۵۵ ، ص۲۱۰.

[۱۵] بقره، ۲۵۵.

[۱۶] تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۰ – ۲۰۱.

[۱۷] المیزان (ترجمه)، ج ۲، ص ۵۱۳، تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۰ – ۲۰۱.

[۱۸] التوحید، ص ۳۲۷.

[۱۹] معانی الاخبار، ص ۲۹، ح ۱ ؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۰، ح ۶.

[۲۰] تفسیر نورالثقلین، ج ۸، ص ۲۶۰، ح ۱۰۴۲.

[۲۱] تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۰ – ۲۰۱.

[۲۲] تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۰ – ۲۰۱.