- نفخ صور، واقعیّت روز قیامت
- معانی مختلف صعقه
- قدرت علی الاطلاق خدا
- محبّین ائمّه در آخرت
- چهار مَلَکی که گرفتار صعقه نمیشوند
- قهّاریّت خدا بر همه آفریدهها
- زمانی که صور دمیده میشود
- شفاعت، عمومی نیست
- انسان به دنبال اعمال خود در قیامت
- آماده شدن برای روز قیامت
- آیا تکامل در برزخ ادامه دارد؟
- داستان حضرت عیسی و عبور از قبرستان
- در اوصاف حضرت علی (علیه السّلام)
- در قیامت شیعه مشمول هدایت قرآن میشود
- احوال محبّین اهل بیت در آخرت
- تکمیل ظرفیت انسان
- مراتب و جایگاه انسان در بهشت
- عالم جمع
- وضع مجرمین در قیامت
- اجتماع مؤمنین در وادی السّلام
- مالکیّت خدا در قیامت
- صیحهای که همه را مدهوش میکند!
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
نفخ صور، واقعیّت روز قیامت
یکی از مسائلی که در قرآن راجع به عالم آخرت مطرح شده است نفخ صور است و در این جلسه به آیاتی از قرآن کریم که این موضوع مطرح است إنشاءالله مشرّف میشویم و با همدیگر امید است که استفاده کنیم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»[۱] تنها آیهای که هر دو صور مطرح شده است این آیهی ۶۸ سورهی مبارکهی زمر است. «نُفِخَ فِی الصُّورِ» صور را گفتند هم به معنای شیپور است، هم به معنای شاخ گاو که دو طرف آن خالی است و در آنجا بر حسب روایات، صور یک واقعیّتی است که تُخوم ارضین سبع را تا بالای سماوات سبع در برمیگیرد. یعنی طول آن از تُخوم زمین است تا ارتفاع آسمان هفتم و در جای جای این سوراخهایی وجود دارد که صدا پخش میکند. احتمال دارد که اینها تمثّل باشد، چون عقل بشر نمیرسد. ما از آن عالم به هیچ وجه برداشت واقعی نداریم، ولی چیزهایی که در اینجا به کار میرود با تجرید خصوصیّات این عالم باید برای آنجا اثبات کنیم. نمیدانیم، خدا میداند.
معانی مختلف صعقه
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» صعقه هم به معنی بیهوشی است و هم به معنی صدای مهیب است و هم به معنی مرگ و میر گفته شده است. «فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» آن کسی که در آسمان است و آن کسی که در زمین است همه مدهوش میشوند یا اینکه میمیرند. «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ» مگر کسانی که خواسته باشد. «ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى» یک بار دیگر هم در همان صور و شیپور دمیده میشود، «فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ» همه برمیخیزند و منتظر سرنوشت هستند، نظر میکنند ببینند چه میشوند.
در این آیهی کریمه معلوم میشود که با یک نفخه هر موجودی، هر کسی که در آسمان و زمین است، اعم از ملک و بشر و جن و هر کسی که من باشد همه میمیرند، از بین میروند. «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ» یک استثنایی اینجا دارد که روی آن دقّت کنید، چیزی که در ذهن میآید با همدیگر. (قطع کلام) «ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ».
قدرت علی الاطلاق خدا
آیهی بعدی آیهی ۸۷ سورهی نمل است. «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرین» در این آیهی کریمه دو صور را مطرح نفرموده است. «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» نفخ در این صور موجب فزع و وحشت میشود. وحشت هر کسی که در آسمانها و در زمین است «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ». این «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ» در این دو آیه که اختصاص به همین دو آیه دارد ممکن است شبیه آیهای باشد که خدای متعال میگوید: «خالِدینَ فیها»[۲] در بهشت خلود است، «إِلاَّ ما شاءَ اللَّه» یعنی خدای متعال همه جا دست خود را باز گذاشته است. کسی از خدا طلب ندارد. اینکه ما میگوییم او همیشه در بهشت میماند یا اشخاصی در جهنّم خلود دارند، خدا اگر بخواهد بهشتی را از بهشت بیرون کند، کسی طلبی از او ندارد. این مشیّت مطلق خدا را، خداوند به عنوان تذکّر به توحید و واقعیّت قدرت علی الاطلاق پروردگار متعال متذکّر میشود. به بندگان یادآوری میکند. ممکن است از این باب باشد. کسی واقعاً مستثنی نیست، ولی دست خدا هم بسته نیست.
ممکن است این در سورهی مبارکهی شوری در آنجا کسی که؛ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُون»[۳] گرچه در این آیه فزع مطرح نشده است، صعق مطرح شده است. در آیهی بعدی فزع مطرح شده است. امّا استثناء فزع در این آیهی «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُون» مرحوم آقای طباطبایی با توجّه به آیهی مودّت که قبل آمده است، به دنبال آن «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَه»[۴] را مطرح فرموده است.
محبّین ائمّه در آخرت
این استفاده میکنند که اهل ولاء آنجا فزعی ندراند، مستثنی هستند. همه گرفتار وحشت و دهشت هستند مگر کسانی که اتّصال به امیر المؤمنین و ائمّهی اطهار داشته باشند. این کشتی هم در اینجا کشتی است و هم در آنجا کشتی است. این طوفان همه را درمینوردد. کسانی که در کشتی نشستند نگرانی ندارند، عالم را آب بگیرند. کشتی نشینان کشتی حضرت نوح مشکلی ندارند.
چهار مَلَکی که گرفتار صعقه نمیشوند
هم «صَعِق»[۵]، هم «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ»[۶] و احتمالاتی هم دادند که این چهار ملک مقرّب که جناب جبرائیل در رأس و اسرافیل و میکائیل و حضرت عزرائیل (سلام الله علیهم أجمعین) و بعضیها حاملین عرش خدا را اضافه کردند. گفتند اینها گرفتار صعقه نمیشوند. لکن با توجّه به اینکه «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْت»[۷] آنها هم اگر نفسی، جانی دارند قاعدتاً کلیّت «کُلُّ نَفْسٍ» که با کل آورده است، اینها هم مشمول صعقه خواهند بود. اجمالاً این احتمالات وجود دارد.
بر حسب روایات همه میمیرند حتّی اسرافیل که با یک دم همه را خاموش میکند و با یک دم همه را روشن میکند خود او هم بعد از آنکه همه را میراند، خدا او را هم میمیراند. مشیّت خدای متعال اقتضا کرده است که اینها هم بمیرند.
قهّاریّت خدا بر همه آفریدهها
- ظهور قهّاریّت خداوند است. همهی اسماء الهی باید علی الاطلاق ظهور خود را پیدا کند. اینکه «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»[۸] ظهور قهاریّت خدا است. عرض میشود که یک احتمال هم از آیات خود قرآن استفاده کردند این است که شهداء «أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۹] اینها عند رب هستند. مشمول قوانین مادون نمیشوند. اینها فوق عوالم هستند و پیش خدا هستند و دست کسی به آنجا نمیرسد و اینها مستثنی هستند.
عمدهی مطلب همین بود. بقیّهی آیات را مرور میکنیم، ولی چیز جدیدی ندارد. هر کدام اشاره به یک جهتی دارد که برای انسان یک تنبّه است، هم جا دارد که خدا به انسان پناه ببرد و حواس خود را جمع کند.
زمانی که صور دمیده میشود
در آیهی ۵۱ سورهی مبارکهی یاسین فرموده: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» اجداث جمع جدث است، به معنای قبر است. «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ» دفعتاً یعنی دیگر هیچ فاصلهای نیست. دمیدن در صور همان و همهی اینهایی که در قبر بودند «إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» همهی اینها به سوی خدا روان میشوند. این ناظر به نفخهی دوم است. چون معلوم است، یعنی مفاد آیه خیلی روشن است که به نفخهی اولی نمیخورد، فقط به نفخهی دوم اشاره دارد.
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَهٌ واحِدَهٌ * وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّهً واحِدَهً»[۱۰] وقتی در صور دمیده میشود، با یک دمیدنی زمین و کوهها برداشته میشود. «فَدُکَّتا دَکَّهً واحِدَهً» اینها مندک میشوند و شکاف برمیدارند و اوضاع آنها به هم میریزد.
در سورهی مبارکهی مؤمنون آیهی ۱۰۱ «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ» دمیدن در صور هر کسی خود او است. ارتباطات کلّاً قطع میشود. آنجا پدر برای فرزند، فرزند برای پدر، خواهر برای برادر، دیگر کاری از کسی برای کسی ساخته نیست. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ» نه ارتباط نسبی است و نه میتوانند از همدیگر کمک بخواهند. الهامی را بخواهند به طرف کنند اساساً ارتباط با کسی نیست. برزخ، قیامت و بهشت آدم خود آدم است. دیگر از جای دیگر چیزی به شخص عاید نمیشود. هر کسی خود است.
شفاعت، عمومی نیست
شفاعت هم بازتاب عمل است. «إِلاَّ مَنِ ارْتَضى»[۱۱] شفاعت شامل حال همه نمیشود. یک رشتهی باریکی که در اینجا بوده است به کانون نور وصل میکند و کمک میکند. اگر انسان زمینه نداشته باشد، عمل او اقتضاء به وجود نیاورد، شفاعت شامل حال او نمیشود. «إِلاَّ مَنْ أَذِنَ»[۱۲]، «إِلاَّ مَنِ ارْتَضى»[۱۳] این الّاها نشان میدهد که شفاعت هم عمومی نیست، بلکه هر کسی خود یک زمینهای را، یک اقتضایی را با خود میبرد.
انسان به دنبال اعمال خود در قیامت
«فَلا أَنْسابَ»[۱۴] اگر نفخهی دوم باشد که قیام قیامت است، آن آیات کریمه آن را تأیید میکند که فرمود «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ * لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیه»[۱۵] یا آن آیهی کریمه که فرمود «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»[۱۶] هر کسی خود است و خصایص خود و صفات خود و اعمال خود. هر کسی سر سفرهی ملکات و اعمال خود قرار میگیرد. کسی نمیتواند به کسی دیگر کمک کند و آیاتی هم است که در آنجا «لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ»[۱۷] هم عِدل، کسی را بگویند من گرو کسی میشوم او را رها کنید، آنجا دیگر خبری نیست و هم کسی پارتی شود بگوید به خاطر من، نه، نه فداه قبول میکنند نه عِدل قبول میکنند نه شفاعت.
آماده شدن برای روز قیامت
یک چنین عالمی است که هر چه است همین است و اگر ما اندک دلسوزی به خود داشته باشیم خیلی میتواند مذکّر باشد که اگر آدم نجنبد فردا دیر است. آنجا کسی به داد ما نمیرسد. برای فرزندان خود، برای کسانی آدم اینجا؛ روایت دارد که «أَشْقَى قَالَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا»[۱۸] شقی کسی است که دین خود را، آخرت خود را به دنیا بفروشد و اشقای از او کسی است که «بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِه» آدم برای یک شخص دیگر، حالا این یک نفر دیگر فرزند او باشد، همسر او باشد، برادر او باشد، یا این جریانات سیاسی برای اینکه یک نفر رئیس جمهور شود، یک نفر نماینده شود، یک نفر مسئولیّت پیدا کند، آدم برود کمک کند و او برود و وزر و وبال را با خود ببرد و ما هم به خاطر او بسوزیم. خیلی خسارت است، حواسها باید جمع باشد.
آدم باید خود را برای آنجا مجهّز کند. «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ»[۱۹] روایت دارد که حضرت امیر (علیه السّلام) همه شب بعد از نماز عشاء این را به مؤمنین میفرمودند «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ». آدمی که در حال سفر است باید حواس خود را جمع کند.
در آیهی ۹۹ سورهی مبارکهی کهف فرمود «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» این آیه هم باز ناظر به نفخهی دوم است. چون در نفخهی اوّل آنهایی که با هم بودند تازه همه از هم جدا میشوند. مرگ میآید و همه را جدا میکند، مرگ فصل است. امّا این نفخ صور «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» همه را خدای متعال در یک عالمی جمع میکند.
– بر حسب روایات است، ولی هر کسی زندگی خود را برده است. زندگی فردی است. اگر جمع هم باشند سر سفرهی خود هستند، به همدیگر نمیتوانند کمک کنند.
آیا تکامل در برزخ ادامه دارد؟
- حاج آقا در بزرخ تکامل وجود دارد؟ مثلاً شخصی در این دنیا یک کاری را شروع کرده است و نتوانسته است تمام کند آنجا به ارادهی خود میتواند تمام کند یا باقیات الصّالحات میخواهد؟
- آنجا کسی که مُرد «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب»[۲۰] دیگر از خود هیچ کاری در آن فضا ساخته نیست، کار تمام شد. ولی کارهایی که قبلاً انجام داده است آثار آن، مسجد ساخته است، مادامی که در این مسجد نماز میخوانند حساب او آنجا دایر است و در حساب او ریخته میشود. فرزند صالحی دارد که «یَدْعُو لَه»[۲۱] خود او کاری نمیکند، ولی این هر روز برای پدر خود نماز میخواند، این به او میرسد.
داستان حضرت عیسی و عبور از قبرستان
در روایت دارد که حضرت عیسی با حواریون از قبرستانی عبور میفرمودند. حضرت به یک جایی رسیدند فرمودند از اینجا زود عبور کنید اینجا منطقهی عذاب است و صاحب این قبر گرفتار عذاب الهی است. با سرعت از آنجا عبور داد. وقتی برمیگشتند حضرت به همان جا رسیدند ایستادند. حواریون تعجّب کردند که شما موقع رفتن تسریع کردید، از اینجا بر حذر داشتید، ولی حالا ایستادید! گفت دیگر عذابی برای او نیست. از پرودگار متعال درخواست کرد که قضیّه چه بوده است. این گرفتار عذاب بود، ولی الآن دیگر برای او عذاب نیست. خداوند منّان به او اخبار فرمود که او فرزند صالحی داشت. راهی را این برای راهیان هموار کرد و به یک آدم گرفتاری هم کمک کرده است. یا یتیمی را نوازش کرده است یا به یک نفر کمک کرده است. آنکه مسلّم است راهی را هموار کرده است و به کسی کمکی کرده است، حالا یتیم بوده است یا غیر یتیم. خدا به برکت عمل آن فرد این پدر را رها کرده است. بنابراین از خود او کاری ساخته نیست، ولی این عمل آن فرزند است. در مورد فرزند نوح فرمود «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»[۲۲] فرزند را عمل تعبیر میکند.
اجمالا «وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَه»[۲۳] اگر بچّه را دروغگو بار آورده باشد، خیانت از طریق پدر به او وارد شده باشد، مادامی که این دروغ و خیانت وجود دارد این عذاب آنجا تشدید شود، هم تکامل نزولی دارند و هم تکامل صعودی دارند. ولی چه در سیر نزول باشند و چه در سیر صعود همه ادامهی اینجا است و الّا از خود اینها هیچ کاری ساخته نیست.
– مطلب جالبی است. کسانی که اینجا از بدن بینیاز شدند و آنجا هم میروند. یعنی کسانی که در بند بدن بودند، بدون بدن کاری از آنها ساخته نیست متوقّف هستند. نکتهای است.
در اوصاف حضرت علی (علیه السّلام)
- بله، نقل شده است که در نجف یکی از آقایان علما برای تبلیغ به یک منطقهی سنّی نشین میرود. آنجا در ظاهر نمیتوانسته چیزی بگوید، میزبان او یک سنّی بسیار خوش نفسی بوده است و این از اوصاف حضرت امیر (علیه السّلام) که او شیخ ما است و هر وقت مشکل داشتیم به داد ما میرسد. خیلی توصیف خوبی از وجود مقدّس حضرت امیر و دادخواهیهایی او به عنوان یکی از مشایخی که به داد آدم میرسد. این پیرمرد هم خیلی ذوق و شوق داشته است که این شیخ را ببیند. این خداحافظی میکند. برای نوبت بعد که به تبلیغ برود میبیند این سنّی؛ آماده کرده است منتها هنوز فکر میکرد که باید وقتی بگذرد تا بگوید آن که تعریف کردم وجود مقدّس امیر المؤمنین است و دیگران این صفات را ندارند و ایشان حق است. دیگر به این تصریح نمیرسد، ولی وصل را قبول میکند، ولی به این شیخ علاقه پیدا میکند. وقتی میآید میبیند که این پیرمرد از دنیا رفته است. خیلی هم غصّه میخورد. از خدا درخواست میکند، خیلی هم غصّه میخورد که این آمادگی داشت. در عالم خواب او را میبیند. میگوید در چه حالی هستید؟ میگوید خدا شما را خیر دهد. آن شیخی که شما تعریف کردید او اینجا به سراغ ما آمده است و ما را به دست ملائکه سپرده است و دارند تشیّع را به من یاد میدهند.
در قیامت شیعه مشمول هدایت قرآن میشود
روایت هم دارد که شیعه وقتی از دنیا میرود و قرآن بلد نیست، آنجا خدا ملکی را مأمور میکند و به او قرآن یاد میدهد. اگر کسی خطّی را شروع کرده باشد و در این خط مرده باشد بعد از مرگ او آن را کامل میکنند، نمیگذارند که این نارسا بماند. اگر کسی در خط نباشد آن را رها میکنند. مهم این است که آدم در خط باشد. شیعه بودن در خط بودن است. این «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین»[۲۴]، «هُدىً لِلْمُتَّقین» را روایت دارد که متقین همان شیعه هستند. آدم شیعه باشد مشمول هدایت قرآن میشود و مشمول شفاعت هم میشود. امّا اگر شیعه نباشد ولو هیچ بدیهای جوارحی هم نداشته باشد، این خباثت باطنی بالاترین نجاست و بیتقوایی است، این شرک است.
یعنی انکار امامت نه تنها انکار رسالت است، بلکه انکار ربوبیّت حق تعالی است، انکار حکمت حق تعالی است. بنابراین شرک دارد. کسی که ولایت ندارد مشرک میمیرد. ولی کسی که ولایت دارد این عوارضی که روی آن آتش را پوشانده است، آن آتش عشقی که نسبت به ائمّه بوده است این را با فشار قبر و با سختی جان کندن و با بیماریهای اینجا پاک میکنند.
احوال محبّین اهل بیت در آخرت
لذا «مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَاتَ شَهِیداً»[۲۵]، باز همین عبارت را تکرار میکند، «مَاتَ تَائِباً»، «مَاتَ مَغْفُوراً لَه» پنج یا شش عنوان دارد که محبّت آل بیت، این سرمایه را با خود تا دم مرگ برده باشد، با این سرمایه از دنیا برود او با شهدا است، او اهل توبه است، او مورد مغفرت قرار میگیرد. اجمالاً ائمّه (علیه السّلام) برای شیعیان خود، آنهایی که میخواستند، نیّت آن را داشتند ولی در عمل موفّق نشدند، این نیّتها را آنجا محقّق میکنند. ولی آن کسی که خواستی نداشت، همّتی نداشت برای او کاری صورت نگرفت «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»[۲۶] است.
حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود: اقوامی که هنوز در اصلاب آباء خود هستند آنها در این پیروزی ما سهیم هستند و ثواب میبرند. کسی که بعد از قرنها میآید، ولی اگر با علی بود کنار حضرت امیر (علیه السّلام) بود، اگر در عاشورا بود، کنار امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) بود.
در عالم بزرخ آن جذبهها اینها را در این مسیر میبرد و به مقصد میرساند. ولی کسانی که نیّت نداشتند، همّت نداشتند، بیهمّتی خیلی درد است. خدا رحمت کند مرحوم آقای فاضل لنکرانی را، ایشان میگفت ما که همیشه توفیق نوافل را نداریم، ولی خدا میداند که نیّت آن را داریم که اگر امکان آن بود این کار را میکردیم و امید این را داریم که چون نیّت آن را داریم خدا ما را اهل نافله به حساب بیاورد و چیز خوبی هم است. برداشت خوب و تلقّی آن و هر چیزی که آدم را امیدوار کند. محبّت آدم را به خدا زیاد کند این مطلوب است و سازنده و اخلاقی است.
تکمیل ظرفیت انسان
- استاد اینکه فرمودید کامل میشود اگر ??باشد و شیعه باشد، در بزرخ کامل میشود یعنی به منتهای آن میرسد.
– نه، هر کسی در حدّ ظرفیّت خود به منتها میرسد.
– پس یعنی در حقیقت ظرفیّتی که در این دنیا ساخته است یا ظرفیتی که ذاتی است، خداوند به او داده است.
- نه، ظرفیّت واقعی او. اینجا که او تکمیل نکرد. در این ظرف میتوانست به اندازهی یک نور افکن قوی که فرسنگها را روشن کند نور ذخیره کند ولی نشد، موانعی پیش آمد و نشد. آنجا همان ظرفیّتی را که میتوانست اینقدر نور داشته باشد، بالاخره آن نور را بالاخره بعد از فراز و نشیب به او میدهند. کارهایی که میخواست انجام دهد و نتوانست انجام دهد اینها انجام میدهند. باز روایت دارد کسانی که همه ساله حج میرفتند و باز هم آهنگ و عزم آن را داشت ولی موفّق نشد، مانع آن شد، مانند کربلای آقای اگر مانع پیش آمد خدای متعال ملکی را مأمور میکند که به جای او حج انجام دهد و کسانی که نیّت آنها این بود، اگر تا ابد میماند همیشه نماز میخواند. بعد از مردن او ملکی مأمور میشود که به جای او نماز بخواند. این رحمت خدا خیلی فوق توقّع است.
مراتب و جایگاه انسان در بهشت
- خداوند به یک نفر یک هزارم مرحوم آیت الله بهجت ظرفیت اضافی میدهد. بعد او ظرف خود را پر میکند و آیت الله بهجت هم ظرف خود را پر میکند. بعد جایگاه اینها چطور میشود؟ اینها همنشین هم میشوند، درکهای آنها فرق میکند یا نه جایگاههای آنها هم فرق میکند، این در جایگاه بالاتر و آن در جایگاه بالاتر.
– آن که روایات میگوید آن کسی که در درجات پایین است او احساس نمیکند که این در درجات بالا است. ولی آن کسی که در درجات بالا است ضمن اینکه با این همنشین است فوق آن است. مانند علّامهای که در ردههای مختلف شاگردهای مختلف دارد، او با همه است ولی همه با او در مراتبی که او هست نیستند، بهشت هم همینطور است. ولی اگر پایینی بداند که اینقدر فاصله است همیشه حسرت و غصّه میخورد، ولی آنجا حزنی، غمی نیست لذا آن پایینی آن بالایی را درک نمیکند. همینجا هم همین طور است. آدمهایی که همّت پایینی دارند درک نمیکنند. مثلاً آقای بهجت را همهی ما دیدیم. چقدر غصّه خوردیم که ما آقای بهجت نیستیم. همینطور ظاهری از آقای بهجت داریم. آنجا هم همین طور است. آنجا باطن اینجا است. هر چه اینجا است آنجا در یک دیگری است.
عالم جمع
این «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»[۲۷] در کنار آیهای که در جلسهی قبل در تجسّم عمل خواندیم «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُم»[۲۸]، یک آیهی دیگر هم است. آیاتی است که آنجا نشان میدهد اینها جدا جدا هستند. یک آیه میگوید ما اینها را جمع، یا آیهی سورهی مبارکهی واقعه میگوید «لَمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ»[۲۹] آیات دیگری هم است. یعنی آیاتی است دلالت بر این میکند که در آنجا عالم، عالم جمع است. آیاتی هم در قبال آن است که اینها متفرّقه هستند. «کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»[۳۰] اینها مانند پروانههای پراکنده هستند. یکی از وجوه جمع بین اینها است که قیامت مراتب دارد. در یک مراتبی همان آیات دیگر «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِم»[۳۱]، امّا در یک آیاتی است که اینها باید جواب دهند.
معلوم میشود که مواقف قیامت و مراتب اشخاص تفاوت دارد. در یک موقفی جمع، جمع است، در یک مواقفی هم است این جمع پراکنده است. اشداد هم صدق میکند، جمع هم صدق میکند، همه هم درست است به اعتبار اختلاف مواقف اینها توجیه میشود.
وضع مجرمین در قیامت
آیهی ۱۰۲ سورهی مبارکهی طه «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً» روزی در صور دمیده میشود و مجرمین را در این روز ما زُرق محشور میکنیم. زرق همان ازرق که میگویند، کسی که چشم او آبی است به او میگویند ازرق چشم است، او ازرق است. اینها هم زرق هستند. چرا زرق هستند؟ یک احتمال دارد که بدن اینها کبود است. مجرمین در اثر فشارهایی که میبینند بدن آنها کبود است، بعضی از مفسّرین گفتند از شدّت عطش پوست بدن تغییر میکند و این حالت را پیدا میکند. احتمالات دیگری هم گفتند. اجمالاً خدا کند ما مجرم از دنیا نرویم، بیتوبه از دنیا نرویم، بدون مغفرت از دنیا نرویم. آدم این وبال را با خود آنجا ببرد خیلی بدبخت و سرافکنده است. یکی همین است که آنجا لت و پار است. عادی نیست. وضع خیلی غیر عادی است.
اجتماع مؤمنین در وادی السّلام
آیهی ۱۸ سورهی مبارکهی نبأ «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» که این افواجا به یک اعتباری جمع است و به یک اعتباری در آن جدایی است. خود فوج جمع است. افواج جمع فوج است. این ممکن است به اعتباری باشد که همانی که در «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً»[۳۲] گفته شد، «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم»[۳۳] این هر فوجی با امام خود حرکت میکند یا به اعتبار مراتبی است که هم خوبها و هم بدها با مراتب، هر کسی در آن درجهای است که دیگران هم در همان درجه هستند. «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»[۳۴] ظهور این هم در نفخهی ثانیه است.
این «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُم»[۳۵] قاعدتاً باید مطلق باشد. چون وقتی آدم میمیرد «انْقَطَعَ عَمَلُه»[۳۶] دیگر کسی را ندارد و ممکن است که ناظر به هر دو صور باشد که «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ»[۳۷] ممکن است با توجّه به «یَوْمَئِذٍ» که میگوید یک روز است و این مصداق اجلی آن بعد از نفخهی دوم است که روز قیامت باشد. ظهور آن با او بیشتر است. «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُر»[۳۸] این هم ظهور در نفخهی دوم دارد، چون حشر آن وقت است. قبل از قیامت حشری نیست. «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»[۳۹] ظاهر این هم در نفخهی دوم است، گرچه در عالم برزخ هم اجتماع مؤمنین در وادی السّلام فوج فوج است، گروه، گروه هستند.
در مطلبی که مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی) از آقای سیّد جمال میکند میگوید پرسیدم که در وادی السّلام چه دیدید؟ و ایشان از اینکه بگویند چه دیدهاند استنکاف داشتند. مرحوم آقای بهجت او را قسم میدهد و آقای آقا سیّد جمال میگوید که دیدم مؤمنین در حلقههایی دور هم و در محور وجود حضرت امیر (علیه السّلام) هستند. آنجا هم گروه گروه هستند، افواجاً هستند. ولی این آیهی کریمه «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» با نفخهی ثانیه است.
مالکیّت خدا در قیامت
در آیهی ۷۳ انعام «قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» این هم وعدهی خدا که خبر از عوالم بعد داده است حق است و هم مالکیّت خدا اقتضاء به این معنا دارد «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»[۴۰]، اینجا همه مالکیّت خدا را بالعیان درک نمیکنند، امّا «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» در روز جزاء همه میفهمند که جز او مالکی و ملکی وجود ندارد. «لَهُ الْمُلْکُ»[۴۱] چه زمانی؟ «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» آن وقتی که در صور دمیده میشود. این با هر دو صور سازگاری دارد. افراد فکر نکنند که کارهای هستند و مالکیّت برای او است و روزی با یک صوری همه را خاموش میکند.
آنان که به صد زبان سخن میگفتند آیا چه شنیدند که خاموش شدند
در آیهی ۲۰ سورهی ق «نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعید» وعید جنبهی تهدیدی دارد. امّا وعد اعم است. وعده هم در بشارت است و هم در انظار است، ولی وعید اختصاص به انظار دارد. در آیهی ۴۹ و ۵۰ سورهی مبارکهی یس «ان کانت الّا صیحه واحده تأخذهم و هم یخصّمون» «ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُون * فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ» که سازگاری این با نفخهی اولی بیشتر است که دفعتاً گرفتار فوجعه میشوند، ناگهانی میشوند و دیگر نه میتواند وصیّتی کند و نه راه برگشتی برای او میماند، این ظهور در نفخهی اولی دارد.
سورهی مبارکهی یس آیهی ۵۳ «ما ینظرون الّا صیحه واحده فإذا هم جمیع لدینا محضرون» «إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ» این در نفخهی ثانیه ظهور دارد، «ما ینظرون الّا صیحه واحده فإذا هم جمیع لدینا محضرون».
صیحهای که همه را مدهوش میکند!
آیهی دیگر میفرماید: «وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً ما لَها مِنْ فَواقٍ»[۴۲] این هم تعبیر جدیدی است. این صیحه گویا همه را مدهوش میکند و فواق را بازگشت معرّفی کردند. گفتند بازگشتی نیست ولی ظاهراً میشود گفت که میگویند برای مریض افاقه نداشت یا بیهوش را میگویند اگر افاقه برای او پیش آمد، خلاصه آن صیحه آن چنان مشکلی برای او پیش میآورد که افاقهای برای او نیست. حالا افاقه هم میگویند، چون آن هم یک نوع بازگشتی به سمت سلامتی است. این هم همینطور است «ما لَها مِنْ فَواقٍ». آنجا فرمود: «فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ»[۴۳]، اینجا فرمود «ما لَها مِنْ فَواقٍ»[۴۴] اینها هر کدام ناظر به یک جنبهای است. در آنجا اینکه آدم وصیّت خود را نکرد دیگر به او فرصت وصیّت نمیدهند و هم بازگشتی برای او نیست. اینجا هم افاقه برای او نیست. بلایی که به سر او آمده است این بلا دیگر چارهای برای او نیست.
[۱]– سورهی زمر، آیه ۶۸٫
[۲]– سورهی انعام، آیه ۱۲۸٫
[۳]– سورهی نمل، آیه ۸۹٫
[۴]– سورهی شوری، آیه ۲۳٫
[۵]– سورهی زمر، آیه ۶۸٫
[۶]– سورهی نمل، آیه ۸۷٫
[۷]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸۵؛ سورهی انبیاء، آیه ۳۵٫
[۸]– سورهی غافر، آیه ۱۶٫
[۹]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۱۰]– سورهی الحاقه، آیه ۱۳٫
[۱۱]– سورهی جن، آیه ۲۷٫
[۱۲]– سورهی طه، آیه ۱۰۹؛ سورهی نبأ، آیه ۳۸٫
[۱۳]– سورهی جن، آیه ۲۷٫
[۱۴]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۰۱٫
[۱۵]– سورهی عبس، آیات ۳۴ تا ۳۷٫
[۱۶]– سورهی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۴۸٫
[۱۸]– مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۷۴٫
[۱۹]– نهج البلاغه، ص ۳۲۱٫
[۲۰]– سورهی بقره، آیه ۱۶۶٫
[۲۱]– الکافی، ج ۷، ص ۵۶٫
[۲۲]– سورهی هود، آیه ۴۶٫
[۲۳]– بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۳٫
[۲۴]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۲۵]– بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۲۳۳٫
[۲۶]– تهذیب الأحکام، ج ۴، ص ۱۸۶٫
[۲۷]– سورهی کهف، آیه ۹۹٫
[۲۸]– سورهی زلزله، آیه ۶٫
[۲۹]– سورهی واقعه، آیه ۵۰٫
[۳۰]– سورهی قارعه، آیه ۴٫
[۳۱]– سورهی یس، آیه ۶۵٫
[۳۲]– سورهی زلزله، آیه ۶٫
[۳۳]– سورهی اسراء، آیه ۷۱٫
[۳۴]– سورهی نبأ، آیه ۱۸٫
[۳۵]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۰۱٫
[۳۶]– بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۲٫
[۳۷]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۰۱٫
[۳۸]– سورهی طه، آیه ۱۰۲٫
[۳۹]– سورهی نبأ، آیه ۱۸٫
[۴۰]– سورهی فاتحه، آیه ۴٫
[۴۱]– سورهی انعام، آیه ۷۳٫
[۴۲]– سورهی ص، آیه ۱۵٫
[۴۳]– سورهی یس، آیه ۵۰٫
[۴۴]– سورهی ص، آیه ۱۵٫
پاسخ دهید