در این متن می خوانید:
      1. اشکال اوّل: شفاعت باب گناه را باز می‌کند
      2. اشکال دوم: از خدا مهربان‌تر وجود ندارد
      3. اشکال سوم: تضاد با حرف خدا است
      4. اشکال چهارم: شفاعت با عدل سازگاری ندارد
      5. اشکال پنجم: اثر گناه تکوینی است
      6. اشکال ششم: شفاعت با توحید سازگاری ندارد
      7. اشکال هفتم: شفاعت باعث عقب‌افتادگی می‌شود
      8. اشکال هشتم: شفاعت با اصول قرآنی نمی‌سازد
      9. محمّد ابن عبد الوهاب می‌گوید وضعیّت متوسلین بدتر از زمان پیامبر است
      10. مشرکین ربوبیّت را قبول ندارند
      11. مشرکین بُت را راه تقرب به خدا می‌دانستند
      12. اشکال ضریح بوسیدن
      13. هر کس اعتقاد وهابیت را قبول ندارد مشرک است
      14. اشکالات مرحوم آیت الله مطهری به وهابیت
      15. جواب‌های مرحوم مطهری به اشکالات
      16. جواب به اشکال اوّل: شفاعت عامل بهبودی است
      17. پاسخ مرحوم آیت الله مطهری به این‌که شفاعت خلاف عدالت است
      18. با گریه بر امام حسین تمام گناهان بخشید نمی‌شد
      19. شفاعت یک روزنه‌ی امید است
      20. شفاعت رهبری
      21. عالم آخرت باطن عالم دنیا است
      22. شکی در وعده‌های خدا نیست ولی در عدل استثناء دارد
      23. شفاعت بهتر از عدالت است
      24. عدل خدا، عدل واقعی است
      25. درجات بهشت یکسان نیست
      26. گناه همیشه خطرناک است
      27. هیچ اطمینانی به عاقبت گناهکار وجود ندارد
      28. شفاعت هم تکوین است
      29. خدا حالت انفعالی ندارد
      30. سراسر عالم با قانون شفاعت اداره می‌شود
      31. آخرت انعکاس این دنیا است
      32. توبه با شفاعت قبول می‌گردد
      33. توبه در عرض شفاعت نیست در طول آن است
      34. شفاعت گزاف نیست

اشکال اوّل: شفاعت باب گناه را باز می‌کند

 یکی این‌که شفاعت تشویق به گناه است، باب گناه را باز کردن است. به گناهکار جرأت می‌دهد، زمانی که آدم پارتی دارد از خلاف کردن خیلی نگران نیست. شفاعت یک نوعی معرفی پارتی است و رفع نگرانی برای گناهکار است که مهم نیست، امام حسین را دارید، هر کاری که خواستید انجام دهید.

اشکال دوم: از خدا مهربان‌تر وجود ندارد

دوم این‌که چه کسی مهربان‌تر از خود خدا است؟ این شفاعت مزید فرع بر اصل لازم می‌آید. او خود را «أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» معرفی کرده است. او بخواهد بنده‌ی خود را عذاب کند، از پیغمبر مهربان‌تر؟ یا از حضرت زهرا، امام حسین (علیه السّلام)؟ آن‌ها مهربان‌تر از خود خدا باشند و آن‌ها بیایند واسطه شوند که خدا بنده‌ی خود را عذاب نکند.

اشکال سوم: تضاد با حرف خدا است

اشکال سومی که کردند، گفتند که شفاعت اگر برای تائب باشد، تحصل حاصل است. خدای متعال وعده داده است که توبه را قبول کند، «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ»[۱] و اگر کسی باشد که تا آخر عمر توبه نکرده است، یعنی از گناه پشیمان نبوده است و با این روحیّه از دنیا رفته است، این‌که دیگر تضاد با خدا است. آدم بیاید به دشمن خدا که هم گناه خدا را کرده است و هم پشیمان و ناراحت نشده است، او را برود شفاعت کند.

اشکال چهارم: شفاعت با عدل سازگاری ندارد

اشکال چهارم این است که شفاعت با عدل نمی‌سازد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَه‏ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۲] این تبیین عدالت خدا است و اگر ما گفتیم که شفاعت درست است دیگر آن «َمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» را باید قلم بگیریم. دیگر با این‌که گناه کرده است ولی گناه خود را شفاعت نفی کرده است.

اشکال پنجم: اثر گناه تکوینی است

اشکال پنجمی که مطرح شده است گفتند گناه اثر تکوینی دارد. عذاب الهی «فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏»[۳] مجازات الهی قراردادی نیست، رویش عمل خود اشخاص است و اگر اثر تکوینی اعمال کسی جهنّم باشد و عذاب الهی باشد، چطور می‌شود با وساطت کسی اثر تکوینی از بین برود؟

-‌ به چه وسیله‌‌ای از بین برود؟

-‌ با شفاعت از بین برود معنی این است که اثر تکوینی را ندارد.

اشکال ششم: شفاعت با توحید سازگاری ندارد

اشکال ششم این است که می‌گویند شفاعت با توحید نمی‌سازد،‌ شما غیر از خدا را مؤثّر قبول کردید. این هم با توحید ذاتی نمی‌سازد و هم با توحید افعالی نمی‌سازد. با توحید ذاتی نمی‌سازد برای این‌که غیر از خدا را مهربان‌تر از خدا می‌گویید در حالی که همه‌ی مهربانی‌ها در ذات او است.

با توحید افعالی نمی‌سازد چون مؤثّری جز خدا وجود ندارد. شما غیر از خدا را آمدی مؤثّر قرار دادید. این هم یک اشکال.

اشکال هفتم: شفاعت باعث عقب‌افتادگی می‌شود

ایراد دیگر که گرفتند، گفتند شفاعت باعث عقب‌افتادگی است. می‌گویند عزیز کرده‌‌ی پدر و مادر حمّال است، کسی که می‌داند با عمل خود باید به بهشت برسد تلاش می‌کند، کار می‌کند، بی‌خوابی می‌کشد. امّا خاطر او مطمئن باشد، کار هم نکند بالاخره به برکت امام حسین قرار است به بهشت برود، شفاعت است. این باعث عدم تحرک بشر در مسائل معنوی و اخروی می‌شود.

اشکال هشتم: شفاعت با اصول قرآنی نمی‌سازد

اشکال دیگر که گفته شده است، این است که با اصول قرآنی نمی‌سازد. برای این‌که قرآن صریحاً فرموده است: «لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ»[۴] و شما بر خلاف نص صریح قرآن کریم می‌گویید که شفاعت وجود دارد. این اشکالات را وارد کرده‌اند.

محمّد ابن عبد الوهاب می‌گوید وضعیّت متوسلین بدتر از زمان پیامبر است

وهابی‌ها یعنی محمّد ابن عبد الوهاب یک رساله‌ی اربع دارد که در آن‌جا چهار خصیصه برای مشرکین صدر اسلام که پیامبر با آن‌ها جنگیده است ذکر می‌کند، بعد می‌گوید: آن‌هایی که متوسل هستند، وضعیّت آن‌ها بدتر از زمان پیغمبر است.

مشرکین ربوبیّت را قبول ندارند

یکی از اصولی که مشرکین به آن مبتلا بودند، این بود که آن‌ها خلاقیت خدا را قبول داشتند، رازقیت خدا را هم قبول داشتند، یعنی آیات سوره‌ی مبارکه‌ی یونس را قبول داشتند. آیه‌ی سی و یکم و آیه‌ی هیجده را نقل می‌کند که مشرکین در خالقیت و رازقیت حرفی نداشتند، ولی در ربوبیّت می‌گفتند که آن‌ها ربوبیّت می‌کنند، خالق و رازق خدا است، ولی آن‌ها در سرنوشت ما دخیل هستند.

بنابراین اگر کسی حتّی خالقیت خدا را رازقیت خدا را قبول کند،‌ ولی معتقد باشد که ربوبیّت یا به غیر واگذار شده است یا در ربوبیّت غیر سهیم است. این همان حرفی است که مشرکین می‌گفتند. این شیعیان هم که متوسل به ائمّه می‌شوند، حاجت می‌خواهند، عیناً همان معنا است. آن‌ها می‌گویند خدا خالق است، قبول داریم. رازق است، قبول داریم. ولی آن‌ها در ربوبیّت این جهان مؤثّر هستند، از مشیّت آن‌ها امور جریان پیدا می‌کند.

مشرکین بُت را راه تقرب به خدا می‌دانستند

نکته‌ی دیگر این است که می‌گویند مشرکین می‌گفتند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏»[۵] آن‌ها که بُت را خدا نمی‌دانستند، خدا را قبول داشتند، ولی می‌گفتند ما برای تقرّب به خدا به آن‌ها قربانی می‌کنیم و به این امور می‌پردازیم.

اشکال ضریح بوسیدن

نکته‌ی دیگر که وجود دارد؛ این‌جا دیگر آیه نمی‌آورد ولی می‌گوید پیغمبر خدا با کسانی که احجار و  اشجار را می‌پرستیدند جنگیده است. امروز هم کسی که قبر را زیارت می‌کند همان حجر پرستی است، آن روز بُت را به آن شکل می‌ساختند، حالا می‌روند ضریح را می‌بوسند. این سیره‌ی پیغمبر، سیره‌ی سلف صالح اقتضاء می‌کند که ما با آن‌هایی که با خرافه، سنگ را عبادت می‌کنند، چوب را عبادت می‌کنند بجنگیم. جنگ با آن‌ها واجب است. این نکته‌ی سوم.

هر کس اعتقاد وهابیت را قبول ندارد مشرک است

این اشکالات این فرقه‌ی ضالّه است. و وقتی که همه‌ی آن‌ها مشرک شدند، دیگر ناموس و مال و جان آن‌ها احترام ندارد، مهدور الدّم هستند و عملاً از روزی که کار خود را شروع کردند هر کسی که اعتقاد آن‌ها را قبول نکرده است به عنوان مشرک تلقی کردند و هر جنایتی از بدو تأسیس تا به امروز انجام دادند.

اشکالات مرحوم آیت الله مطهری به وهابیت

مرحوم آیت‌ الله مطهری (رضوان الله تعالی الیه) این‌جا برخی از اشکالات را آوردند که من هم این‌ها و هم غیر از این‌ها را مطرح کردم.

ایشان می‌فرمایند: مسئله‌ی اوّلی که در مسئله‌ی شفاعت مطرح می‌کنند. می‌گویند شفاعت با توحید در عبادت منافات دارد.

بعد هم می‌فرمایند: شفاعت این دومین اشکال است- را نه تنها با توحید در پرستش نمی‌سازد، بلکه با توحید ذاتی نیز ناسازگار است، زیرا لازمه‌ی اعتقاد به شفاعت این است که رحمت و شفقت شفیع بیشتر و وسیع‌تر از رحمت خدا دانسته شود. مفروض این است که اگر شفاعت نباشد، خدا گناهکار را عذاب می‌کند.

سوم می‌فرمایند: اعتقاد به شفاعت موجب به تجری نفوس مایل به گناه می‌شود، بلکه بالاتر از آن موجب تشویق آن‌ها به ارتکاب گناه می‌شود.

چهار: قرآن کریم شفاعت را باطل شناخته و مردود دانسته است. قرآن روز رستاخیز را چنین معرفی می‌کند، در آن روز هیچ‌کس از دیگری دفاع نمی‌کند و شفاعتی هم در کار نیست. آیه‌ ۴۸ و آیه‌ ۱۲۳ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره.

«وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ».

مسئله‌ی دیگر که با قرآن منافات دارد، غیر از این قرآن شفاعت را نفی کرده است. قرآن کریم فرموده است:‌ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[۶] اگر ما شفاعت را قبول کنیم، شفاعت که سعی ما نیست،‌ سعی شفیع است. بنابراین با این آیه هم می‌گویند منافات دارد.

ششم: لازمه‌ی صحّت شفاعت این است که ما معتقد شویم خدا تحت تأثیر شفیع قرار می‌گیرد. یعنی خداوند متعال در معرض انفعال است. او تحت‌ تأثیر مخلوق قرار می‌گیرد و خشم او تبدیل به رحمت می‌گردد. در حالی که خدا انفعال‌پذیر نیست.

هفت: شفاعت یک نوع استثناء قائل شدن است، تبعیض است و بی‌عدالتی است. همه را که شفاعت نمی‌کنند، عدّه‌ای را شفاعت می‌کنند. خوب این خلاف عدالت است. چرا عدّه‌ای از این امتیاز بهره ببرند و عدّه‌ی زیادی محروم از شفاعت شوند. تبعیض یعنی همین، جز این که نیست. این خلافت عدالت است و عین تبعیض است. «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً»[۷]. این اشکالات را مطرح کردند.

جواب‌های مرحوم مطهری به اشکالات

جواب به اشکال اوّل: شفاعت عامل بهبودی است

از اوّل گفتیم که این جری کردن، بلکه تشویق کردن به گناه است. این را قبلاً هم گفته بودیم، گفتیم که به این صورت نیست. بلکه به یک مریضی که خود را در معرض مرگ می‌بیند، اگر آدم امید دهد، فلان دکتر می‌آید یا فلان دارو در راه است می‌آید، او روحیّه پیدا می‌کند که خود را بازسازی کند. امّا اگر مریض خود را مریض کرده است، به هر حال مریض شده است، هیچ امیدی به درمان و دکتر نداشته باشد، خود این یأس مرگ زودرس برای او می‌آورد. شفاعت عامل بهبودی است، امید به نجات و آمرزش است به علاوه زمانی که آدم شفیع را قبول دارد،‌ شفیع محبوب او است، آدم مجذوب او می‌شود. به خاطر او هم که شده است دیگر خجالت می‌کشد که کار بد انجام دهد. چه کسی گفته است که جری می شود؟ آیا کسی که اعتقاد به شفاعت ندارد، یعنی اعتقاد به مقدّسات ندارد او بیشتر گناه می‌کند یا کسی که یک الگوهای را قبول دارد و می‌گوید این‌ها شفیع هستند، با این محبّتی که او به این‌جا دارد یک گرایش عملی پیدا می‌کند. نه، این‌که وازدگی پیدا کند و جری شود.

پاسخ مرحوم آیت الله مطهری به این‌که شفاعت خلاف عدالت است

مرحوم آقای مطهری در مسئله‌ی این‌که خلاف عدالت است یا خلاف قانون است. ایشان می‌فرمایند: گاهی شفاعت در اثر ضعف قانون است، این شفاعت باطل است. در کشوری که پارتی رواج دارد، قانون و حکومت ضعیف است، لذا همیشه اجرای قانون سراغ ضعفای جامعه می‌رود، امّا کسی که کس و کاری را دارد، قدرت آن کس بیشتر از قانون و مملکت است، جلو می‌رود و مجازات را می‌گیرد. یک زمان شفاعت در اثر ضعف قانون است که پول جای قانون را می‌گیرد یا قدرت جای قانون را می‌گیرد. یک زمان نه، خود شفاعت قانون است، یک تبصره است. خود آن قانون است که در کنار قانون نوشته شده است که فلان مجرم که الآن زندانی است، اگر یک جزء قرآن از حفظ کرد، زندان او  به این مقدار مورد عفو قرار می‌گیرد. این نه پارتی بازی است، نه نقض قانون است. بلکه خود آن یک قانون برای بازسازی گناهکاری است که آلوده شده است. خداوند متعال برای بازسازی گناهکارها خود قانون شفاعت را کنار سایر قوانین قرار داده است. این نقض قانون نیست، نقض هیچ سنّتی از سنن الهی نیست که بگوییم «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً»[۸] بلکه اساس خلقت و رحمت الهی است، انتقام و غضب از عوارض خلقت است. لذا سبقت رحمت بر غضب طبیعی است، سیر رحمت واسعه‌ی خدا بر روی زمین است.

با گریه بر امام حسین تمام گناهان بخشید نمی‌شد

مرحوم آقای مطهری این‌جا توضیحاتی داده است که برای منبری‌ها سوژه‌های خوبی داده است، در آن‌جا که آدم فکر می‌کند هر گناهی را که می‌تواند انجام دهد، بعد برای امام حسین گریه کند، تمام مشکلات او حل می‌شود. ایشان می‌گوید: این خلاف حرکت خود امام حسین و خلاف خود آیات قرآن است. هیچ‌وقت ما شفاعت گزافه را به هیچ وجه نه قبول داریم و نه تشویق می‌کنیم. امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: «إنِّی لَم أخرُج أشِرَاً ولا بَطِراً، وَلا مُفسِداً، وَلا ظالِماً، وَ إنَّما خَرَجتُ أطلُبُ الإصلاحَ فی أُمَّهِ جَدِّی مُحَمَّدٍ أُریدُ أنْ آمُرَ بالمَعروفِ، وَأنْهى‏ عَنِ المُنکَرِ»[۹] اصلاً قیام حضرت سیّد الشّهداء برای این بود که به حق عمل نمی‌شود. کسی با اعتقاد به امام حسین قوانین الهی را زیر پا بگذارد، فکر کند گناه جایز است، با گریه حل می‌شود، خلاف اهدافی است که خود امام حسین و پیامبر اکرم و ائمّه (علیهما السّلام) پیمودند.

شفاعت یک روزنه‌ی امید است

مسئله‌ی شفاعت صرفاً‌ یک روزنه‌ی امیدی است که گناهکار ناامید نشود، خود را رها نکند، مجذوب رحمت شود و از مسیر گناه برگردد. به دلیل شرایطی که برای شافع و برای مشفوعٌ ‌له در خود قرآن و روایات آمده است.

شفاعت رهبری

بعد هم مسئله‌ی شفاعت رهبری را مطرح می‌کنند که عالم آخرت تجسّم عالم ملک است. در عالم ملک اگر پیغمبر نبود، اگر ائمّه (علیهما السّلام) نبودند، رحمت الهی که نماز و روزه باشد این‌ها که به ما نمی‌رسید. یا رحمت الهی در بُعد جلال که فلان چیز گناه است،‌ فلان چیز حرام است، فلان چیز ظلم است، این با وساطت آن‌ها به ما رسیده است، چون با وساطت آن‌ها رسیده است، یعنی آن‌ها شفیع شدند که ما در گردانه‌ی دین قرار گرفتیم. وساطت آن‌ها زمیمه‌ی‌ رحمت الهی شده است ما را با خدای منّان وصل کرده است. در قیامت هم به همین صورت است «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۱۰] چون این‌جا رهبری کرده است و ما به دنبال او رفتیم این دلیل ادّله در آن‌جا صورت شفاعت به خود می‌گیرد، عکس آن هم به همین صورت است. اگر کسی عوض این‌که دنبال پیغمبر برود، دنبال ائمّه برود، دنبال فراعنه می‌رود، آن‌جا هم قرآن کریم مانند همین تعبیر را دارد: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» سوره‌ی هود، آیه ۹۸٫ در مورد فرعون دارد که روز قیامت فرعون جلوی قوم خود قرار می‌گیرد «یَقْدُمُ قَوْمَهُ»، جلو می‌رود و آن‌ها به دنبال خود می‌کشاند، « فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ » این‌جا گناه را، فرعون پرستی را به آن‌ها تحمیل کرده است، آن‌ها هم پذیرفتند. آن‌جا همین کار به صورت «أُوْرَدَهُمُ» خود آن‌ها نمی‌روند، این‌جا  او آن‌ها را مشرک کرده است و آن‌جا هم او آن‌ها را به آتش جهنّم می‌برد. رهبری شرک این‌جا به عهده‌ی او بوده است، آن‌جا هم رهبری معذّب شدن در عذاب الهی به عهده‌ی فرعون است.

عالم آخرت باطن عالم دنیا است

بنابراین عالم آخرت باطن عالم دنیا است. ارتباطی که در این‌جا است، آن‌جا به صورت شفاعت یا به صورت عذاب خود را نشان می‌دهد. چیز جدای از عمل نیست.

شکی در وعده‌های خدا نیست ولی در عدل استثناء دارد

نکته‌ی دیگر که قابل ذکر است، این است که خدای متعال اگر کسی کار خیری کرده است و عمل خود را ضایع کند، این قابل توجیه در اساس خلقت نیست. خدا خود را به این صورت معرفی نکرده است. «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»[۱۱] و خدای متعال وعده‌هایی که داده است، در وعده‌های او شکی نیست، ولی وعید‌های الهی جزمی نیست.

خدای متعال در احسان خلاف ندارد، تخلّف ندارد، استثناء ندارد. ولی در عدل استثناء دارد برای این‌که خود او هم این‌جا احسان را ضمیمه به عدل کرده است. به ما هم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[۱۲] بنابراین احسان فراگیرتر از عدالت است.

شفاعت بهتر از عدالت است

این‌که نقض عدالت می‌شود، بله، یک چیزی بهتر از عدالت جای عدالت را گرفته است. بله، اگر کسی مستحق عذاب بوده است، خدا عذاب نمی‌کند. یعنی خدا با عدل خود با او رفتار نکرده است. که همیشه دعای ما هم این است که «أللَّهُمَّ عَامِلنَا بِفَضلِکَ وَ لا تُعَامِلنَا بِعَدلِکَ»[۱۳] خدا در احسان، در پاداش استثناء ندارد، ولی در عدل به این صورت نیست. خیلی از جاها خدای متعال فضل خود را به جای عدل خود قرار می‌دهد و این نه خلاف عقل است، نه خلاف فطرت است و نه مشکلی برای جامعه پیش می‌آورد.

– کسی با عدل وارد بهشت می‌شود؟

-‌ ابداً.

عدل خدا، عدل واقعی است

در دعای عرفه امام حسین (علیه السّلام) وجود دارد: «عَلِمْتُ یَقِیناً غَیْرَ ذِی شَکٍّ أَنَّکَ سائِلِی عَنْ عَظائِمِ الأُمُورِ وَ أَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذِی لا یَجُورُ، وَ عَدْلُکَ مُهْلِکِی»[۱۴] دنبال آن یک عبارتی دارد که من از همه‌‌ی عدل تو به خود تو پناه می‌برم. یعنی اگر بنا باشد عدل باشد امام حسین هم می‌گوید: «عَدْلُکَ مُهْلِکِی» عالم طاقت عدل ندارد. عالم بر اساس رحمت است،‌ بر اساس احسان الهی است، لطف الهی است و نفرین پیغمبر شامل حال آن‌ها شده است «لا أنَّا لَهُمُ اللّهُ شَفاعَتِی».

-‌ آن کسانی که زحمت کشیدند با آن کسانی که زحمت نکشیدند نخواهند با عدل رفتار کنند، حقّ کسانی که زحمت کشیدند ضایع می‌شود، بعد آن‌ها می‌خواهند به بهشت بروند؟

درجات بهشت یکسان نیست

-‌ مغالطه یعنی این است. به این صورت نیست درجات بهشت یکسان نیست. کسی که گناه کرده است و با عبد به جایی رسیده است در آن درجات پایین است. امّا «أفضَلُ الأعمَالِ عَوَضُهَا» خدا برای کسانی که به خاطر خدا محدودیت را تحمل می‌کنند، برای آن‌ها جایگاه ویژه دارد. آن‌ها خیلی تفاوت با کسان دیگر دارند. به علاوه کسانی که مرتکب گناه شدند و توبه نکردند و از دنیا رفتند عذاب برزخ دارند.

وجود نازنین پیغمبر خدا وقتی عالم معراج را بازگو می‌کند وضعیّت زنان آن‌جا را دیده است که بعضی از زنان به موی خود آویزان هستند، پرسیدند: این‌ها چه کسانی هستند؟ گفتند: این‌ها همان کسانی هستند که موهای خود را به نامحرم نشان می‌دهند، و جذب می‌کنند. بعضی‌ها با پستان خود آویزان بودند، بعضی‌ها هم که وضعیّت بسیار بدی دارند، آن‌هایی هستند که به فساد کشیده شدند. همین‌ کسانی که بی‌حجاب هستند به همین سادگی مورد شفاعت قرار نمی‌گیرند، سختی می‌کشند تا به آن‌جا برسند.

گناه همیشه خطرناک است

 گناه همه‌جا برای همه خطرناک است. یا آدم این‌جا تقاص می‌دهد یا در برزخ مشکلات صعبی را متحمّل می‌شود یا در مواقف قیامت مجازات می‌شود تا به بهشت برسد.

ما این‌جا یک سال حبس را برای یک آدم معمولی که در رفاه بوده است سخت می‌دانیم، گاهی ۵۰۰ سال آن‌ها در حبس هستند، به این سادگی نیست. این حرف، حرف صحیحی نیست که آن‌ها با شفاعت به بهشت می‌روند ما هم با این وضعیّت شفاعت می‌شویم، نخیر، یکسان نیستند به علاوه گناه هر کسی به تناسب وضع خود او بازتاب دارد «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏»[۱۵].

هیچ اطمینانی به عاقبت گناهکار وجود ندارد

 آن‌وقت یک چیزی هم که وجود دارد و در پاسخ‌هایی که داده شده است، شفاعت یا توبه زمانی آدم را جری می‌کند که آدم یقین داشته باشد شفاعت شامل او می‌شود، یا توبه‌ی او قبول می‌شود. از کجا آدم گناه کند و بگوید من بعداً توبه می‌کنم. گاهی خود این گناه قفل در توبه می‌شود. آدم توفیق توبه پیدا نمی‌کند یا کسی که گناه می‌کند بی‌اعتنایی به امید شفاعت، خود این گناهان رابطه‌ی بین او و اولیای که باید شفاعت کنند قطع می‌کند. هیچ اطمینانی به عاقبت گناهکار وجود ندارد. این است که نه تنها مغرور نمی‌کند بلکه این بین خوف و رجاء ماندن، خود انسان را می‌سازد و مکتب تربیتی خواهد بود.

شفاعت هم تکوین است

این‌که آن اثر تکوینی است، بله خود شفاعت هم تکوین است. همین‌طور که این‌جا میکروب آدمی که ناپرهیزی کرده است و مبتلا بیماری شده است این آثار طبیعی است، ولی دارو که می‌آید همین آثار طبیعی را خنثی می‌کند. آن‌جا شفاعت هم یک درمانی بر روی دردها می‌آید هر دو تکوینی هستند. آن‌جا که شرع وجود ندارد، همه تکوینی است.

 این محبتی که مشفوع به شافع وصل کرده است، محبّت درمان است، «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏»[۱۶] این آن‌جا پوشش می‌دهد. همان‌طور که یک گیاه ضعیف، یک درخت ضعیف تکویناً ضعیف است این‌جا که شرع وجود ندارد، باغبان می‌آید یک مقدار به آن رسیدگی می‌کند، کود به آن می‌ریزد، می‌بیند تقویت شده است. این ضمیمه شدن یک انسان است، ضعیف به یک انسان قوی ضعیف او را تکویناً جبران می‌کند، خلاف تکوین نیست. عین تکوین است و جای تردیدی باقی نمی‌ماند.

خدا حالت انفعالی ندارد

این‌که گفتند این خلاف توحید است که خدا بخواهد کسی را عذاب کند، بنده‌ی خدا در خدا اثر بگذارد یعنی خدا حالت انفعالی کند، این هم از جهالت است. شفاعت را رحمت خدای متعال اقتضا کرده است که این مقام شفاعت را خود خدا به او داده است. هم خواسته او را بزرگ کند، هم خواسته او را به این وسیله‌ی وصل کند، او که خدا را نمی‌بیند او پیغمبر را می‌بیند، او امام زمان را می‌بیند، او شهید را می‌بیند. تو که این را دیدی و او را دوست داری می‌خواهم به او وصل کنم تا راه او را برود. لذا مسئله‌ی شفاعت جزو جلوه‌های رحمت خود خدا است. خدا امام حسین را شفیع قرار داده است، خدا حضرت زهرا را شفیع قرار داده است، خدا پیامبر را شفیع قرار داده است و در قرآن هم مسئله‌ی شفاعت را بیان فرموده است.

سراسر عالم با قانون شفاعت اداره می‌شود

 بنابراین شفاعت یک امر توحیدی الهی است، مطابق قانون کلی عالم خلقت است، کما این‌که در تکوین، همان مباحث اوّلیه گفتیم سراسر عالم با قانون شفاعت دارد اداره می‌شود، همین عالم ماده اگر شفاعت نور نباشد رویش گیاهان نیست. اگر شفاعت باران نباشد، احیاء زمین مرده نیست، زمین با شفاعت است. چیزی به چیزی ضمیمه می شود آن چیز می‌بیند به جایی می‌رسد. کل عالم با شفاعت است.

در آخرت هم به همین صورت است، همه شفاعت است. یک قانون مستمر و شامل الهی است هم در دنیا و هم در آخرت. هدایت با شفاعت است، بهشت هم با شفاعت است، وصال هم با شفاعت است. کل این‌ها با شفاعت است، خود این جزو عام‌ترین قانون الهی است در عالم دنیا و در عالم آخرت. کسی امام حسین یا پیغمبر را مقابل خدا ببیند، خدا از او ناراحت است، او رفته است واسطه شده است، آن‌ها با این ذهن‌های آلوده، پارتی بازی‌های دنیا است که کسی از چشم سلطان افتاده است، حالا وزیر چون فامیل او است می‌رود و وساطت می‌کند و پادشاه می‌بخشد. به این صورت نیست.

آخرت انعکاس این دنیا است

تمام عوالم آخرت، تمام انعکاس کارهای این‌جا در آن‌جا است. این‌جا هم خدای متعال پیغمبر را شفیع قرار داده است، ائمّه را شفیع قرار داده است «تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ»[۱۷] تا آن‌ها نباشند نماز ما قبول نمی‌شود، نماز ما با ولایت آن‌ها رویش می‌کند. ما بذر می‌پاشیم، ما نمی‌رویانیم، خدا به برکت آن‌ها می‌رویاند. «أَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[۱۸]  اعمال ما به دست این بزرگواران رشد می‌کند، تبدیل به باغ‌های بهشت می‌شود، اگر شفاعت در همین‌جا هم نباشد توفیقات ما از بین می‌رود و بازار عبادت ما به کلی تعطیل می‌شود.

توبه با شفاعت قبول می‌گردد

مسئله‌ی توبه ماند. اوّلاً خود توبه با شفاعت قبول می‌شود، «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»[۱۹]. در زیارت جامعه به ائمّه‌ی خود عرضه می‌داریم: «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُمْ»[۲۰] شرط قبولی تمامی اعمال که یکی از اعمال واجب هم عبارت از توبه است، آن هم با شفاعت قبول می‌شود منهای شفاعت نه توبه، نه صوم، نه صلاه هیچ قبول نمی‌شود.

همه در این‌جا به برکت آن‌ها به ما رسیده است، در سیر صعودی هم به برکت آن‌ها بالا می‌رود، سنّت خدا بر این است. «أبَى اللّهُ أن یَجرِىَ الأمُورِ إلّا بِأسبَابِهَا»[۲۱] این عالم، عالم اسباب است و سبب قبولی تمام اعمال یکی شفاعت ولایت محمّد و آل محمّد (صلوات الله علیه و اجمعین) است.

توبه در عرض شفاعت نیست در طول آن است

نکته‌ی بعدی این است که کسانی که بدون توبه از دنیا رفته باشند آن‌ها «مَنِ ارْتَضى‏»[۲۲] نیستند کلیّت ندارد. ذات بعضی‌ها ذات خرابی نبوده است، این گناهان عوارض بوده است، فرصتی برای توبه هم پیش نیامده است و از دنیا رفته است. آن‌جا به مقداری که گناه کرده است عذاب می‌کشد، توبه آن عذاب برزخی را از بین می‌برد، نهایتاً با شفاعت پاک می‌شود، کما این‌که برخی‌ها در جهنّم هستند بعد از مدّت‌ها سوختن در جهنّم با شفاعت پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از جهنّم بیرون کشیده می‌شوند و به بهشت ورود پیدا می‌کنند. توبه در عرض شفاعت نیست، در طول شفاعت است.

– توبه در این دنیا است، آن طرف که فایده‌ای ندارد. کسی که این‌جا توبه را انجام می‌دهد بعد این‌طور می‌شود که در آن دنیا شهید بیاید شفاعت کند؟

-‌ ما در مباحث اوّلیه گفتیم شفاعت اختصاص به آخرت ندارد. هم اطلاق آیات این را اقتضاء می‌کند، هم عملاً یک توسلاتی که ما داریم نجات که اهل برزخ بر اساس اخبار و مشاهدات اهل شهود، نجاتی که اهل برزخ گاهی… زن حداد در یزد زمانی که وفات کرده است امام حسین (علیه السّلام) قدم در آن‌جا گذاشتند همه‌ی آن‌ها به قدوم با برکت امام حسین معاف از عذاب شدند. بعد هم معلوم شده است که به برکت این خانم بوده است که امام حسین به آن‌جا تشریف بردند. از این چیزها فراوان است.

–  شفاعت برای آخرت نیست. در دنیا بارش باران با شفاعت است. زمینی که قابلیت دارد با باریدن باران احیاء می‌شود رشد می‌کند بعد شوره‌زار به این صورت نمی‌شود. در آخرت هم شفاعت برای همه می‌بارد منتها به کسانی که قابلیت آن را دارند می‌رسد، کسانی که در جنّهم می‌مانند همان زمین است و یک مدّت پرورش داده می‌شود که از شوره‌زار بیرون می‌‌آید.

شفاعت گزاف نیست

-‌ شفاعت گزاف نیست. باید زمینه‌ی شفاعت در مشفوعٌ ‌له باشد، گاهی گناه زمینه را از بین برده است و عالم برزخ و عذاب جهنّم آن عایقی که وجود داشته است و شفاعت را جذب نمی‌کرد آن عایق را از بین می‌برد تا این‌که استعداد شفاعت برای او پیش می‌آید و کسی که استعداد شفاعت ندارد هم این‌جا «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ»[۲۳] هم آن‌جا. هم این‌جا در این زمینه ندارد. نه این‌که استغفار پیامبر خدا اثر ندارد، تعبیر خوبی که داشتند استغفار پیامبر اکرم مانند بارش باران است.

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست              در باغ لاله روید و در شوره بوم خس

پایان

[۱]ـ سوره‌ی توبه، آیه ۱۰۴٫ سوره‌ی شوری، آیه ۲۵٫

[۲]ـ سوره‌ی زلزله، آیات ۷ و ۸٫

[۳]ـ سوره‌ی یس، آیه ۵۴٫

[۴]ـ سوره‌ی بقره،‌ آیه ۲۵۴٫

[۵]ـ سوره‌ی زمر، آیه ۳٫

[۶]ـ سوره‌ی نجم، آیه ۳۹٫

[۷]ـ سوره‌ی احزاب، آیه ۶۲٫ سوره‌ی فتح، آیه ۲۳٫

[۸]ـ سوره‌ی فاطر، آیه ۴۳٫

[۹]ـ مکاتیب الأئمه، ج ‏۳، ص ۱۱۳٫

 

[۱۰]ـ سوره‌ی اسراء، آیه ۷۱٫

[۱۱]ـ سوره‌ی کهف، آیه ۳۰٫

[۱۲]ـ سوره‌ی نحل، آیه ۹۰٫

[۱۳]ـ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ‏۱۴، ص ۳۵۶٫

[۱۴]ـ زاد المعاد، مفتاح الجنان، ص ۱۷۹٫

[۱۵]ـ سوره‌ی زلزله، آیه ۷٫

[۱۶]ـ سوره‌ی شوری، آیه ۲۳٫

[۱۷]– تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۰۰٫

[۱۸]ـ سوره‌ی انعام، آیات ۶۳ الی ۶۴٫

[۱۹]ـ سوره‌ی نساء، آیه ۶۴٫

[۲۰]ـ بحار الأنوار، ج ‏۹۹، ص ۱۳۳٫

[۲۱]ـ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج‏ ۱۷، ص ۲۷۲٫

[۲۲]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۲۸٫

[۲۳]ـ سوره‌ی توبه، آیه ۸۰٫