- مروری بر مباحث گذشته
- آشکار شدن اعمال انسان در قیامت
- اخراج دفعی از نور به سمت ظلمات
- اجباری در هدایت نیست!
- گمراهی از مسیر هدایت با انتخاب راه غلط
- آیا رها شدن بنده امکان دارد؟
- هدایت، ارائه طریقی برای عموم
- داستانی از حضرت موسی
- مجازات کفران هدایت الهی
- خدا تکویناً ما را آزاد قرار داده است
- آیا انسان در گمراهی خود نقش دارد؟
- اگر کسی مضطر باشد خدا او را عقاب نمیکند
- هر کسی هدایت شد خدا او را هدایت کرده است
- سیر و سلوک در قیامت
- در قیامت دیگر عملی اضافه نمیشود
- غفلت یعنی با علم گناه کردن
- جهنّمی که با تمام شدن عذاب به بهشت میرود
- وجود نازنین پیامبر و ائمّهی اطهار در قیامت
- اهل نجات مشمول شفاعت پیامبر
- جهنمّ و بهشت، مظهر جلال و جمال حق تعالی
- جهنّم در قبضهی قدرت خدا
- منتقم بودن خدا
- گواهان روز قیامت
- شهود ائمّه شهود وجودی است
- مراتب نامه عمل
مروری بر مباحث گذشته
- «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بحث هفتهی گذشته راجع به نامهی اعمال بود. در مورد نامهی اعمال چند آیه را ذکر فرمودید. مانند «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّین»[۱] و در مورد اینها فرمودید که کتاب فجّار در سجّین و کتاب ابرار در علییّن است، «یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُون»[۲] یک سری انسانها و شخصیّتهایی هستند که فوق علیّین و فوق اینها هستند. یعنی آنها مشاهده میکنند و حاضر و ناظر بر اعمال اینها هستند. بعد فرمودید اوّلاً انسان از خود انسان جدا نیست، و دلیل آن اینکه خود این کتاب اعمال در سجیّن زندانی است و همین کتاب علیّین در علیّین مرقوم است. بعد فرمودید که مقرّبون اشراف دارند و حاکم هستند. بعد از آن آیات ۱۷ و ۱۸ سورهی ق «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ»[۳] فرمودید این متلقیّان عمل انسان را دریافت میکند و تلقّی میکند. یک بحثی هم در مورد فرشتهها فرمودید که فرشتهها کریم هستند، خداوند کرام الکاتبین را بر انسان موکّل کرده است تا پردهدری نکنند و آن اشتباهات و ایراداتی که از آدم دیدند را برملا نکنند. بعد آیات ۱۰ و ۱۱ سورهی انفطار «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبینَ» که فرمودید علم، کتابت، حفاظت، همهی اینها توأم با کرامتی که این فرشتهها دارند. هم علم آنها توأم با کرامت است و هم کتابت آنها و هم حفاظت آنها.
- طیب الله انفسکم، خدا شما را خیر دهد. هر کدام از عزیزان ما آمادگی دارند که از مباحث قبل حاشیهای بزنند، نقدی کنند یا چیزی اضافه کنند استفاده میکنیم.
آشکار شدن اعمال انسان در قیامت
- استاد یکی از آیاتی که تلاوت شد مطلب این بود که «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً»[۴]، این آیه «یَلْقاهُ مَنْشُوراً» این فقط خود منشور میبینید، باز میبینید و یا اینکه نه منشور همهی چشمها است. یعنی خود او کامل میبینید یا همه میتوانند ببینند؟
- ظاهر آیه این است که «نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً» ما برای این مکلّف، این بنده کتابی را خارج میکنیم، ظاهر میکنیم که خود او هم یلقاء، کتاب را ملاقات میکند، در حالی که این کتاب منشور است. اگر ما کتاب را جدا از فرد دیدیم این یک کتابی است که خدا باز کرده است و اگر گفتیم عمل انسان از خود او جدا نیست در هیچ نشئهای به این استنساخ و نامهی عمل قائل به خود انسان است، آن وقت باید بگوییم این طومار عمری که خود او پیچیده بود، خدا آنجا آن را باز میکند. انسان در اینجا هر روزی را که گذارنده است، یک قد خورده است. همینکه هر روز مانند متراژ پارچه را که به هم میپیچند و باز میکنند و میفروشند آنجا هم همینطور است. انسان آن واقعیّتی که در وجود خود مکنون بود آنجا «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»[۵] است. «نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً»[۶] یعنی همان سریرهها، پردهها کنار رفت و این باز شد. این لایههای وجودی هر چه در خود ذخیره کرده است، اگر خیر است خیر، اگر شر است شر، همه باز شده است. یک چیزی که برای خود انسان مخفی باشد، آدم فراموش کرده باشد یا اینکه برای دیگران قابل اخفاء باشد وجود ندارد. کتاب عمر انسان ویترینی شده است. آنجا خدای متعال همهی زندگی را یک جا ارائه میکند، هم خود آدم واقف است که چه بوده است و چه کرده است و هم برای دیگران شده است. یعنی تاب هر دو جهت را دارد. هم آن دید بسیطی که نامهی عمل فراتر از خود انسان یک چیزی دیگری است یا اینکه نه، نظر دقیق که عمل عاملی از خود او نمیشود جدا باشد تا نشئات وجود او فرق میکند. آن «یَلْقاهُ» یا «أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِه»[۷] همهی اینها مرحله است نه اینکه جدا از آدم است. انسان مرحله به مرحله با واقعیّات خود آشنا میشود و برای دیگران هم این کتاب بازگو میشود.
اخراج دفعی از نور به سمت ظلمات
- یک مطلبی را جلسهی قبل فرمودید و آن اینکه اگر مؤمنین خطا و خبطی داشته باشند این عمل بد آنها به صاحبان اصلی آنها برمیگردد که پایه گذار این اعمال سوء بودند. یک سؤالی برای ما است و این مطلب این است که ما طبق سورهی حمد از خدا میخواهیم که ما را به سمت نور هدایت کند. بعد در آیت الکرسی میگوییم «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»[۸] اینجا «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» اولیاء طاغوت اینها را از نور به ظلمت خارج میکند. این فعلیّت اینها در طول فعلیّت خدا است. یعنی خدا خواسته است که اولیاء اینها، اینها را از نور را خارج کند. این چطور میشود که ارادهی خدا باشد که یک کسی از نور خارج شود و به سمت ظلمت برود؟
- بله، هم این آیه و هم آیاتی که «یُضِلُّ مَنْ یَشاء»[۹] خدا ادلال میکند و آیات مشابه هم «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ»[۱۰] این را نوعاً تحلیلی که به اذن الله میکنند این است که فیض پرودگار متعال عمومی است ولی قابل، قابل نبوده است که نور را بگیرد. اخراج از ظلمات به نور اخراج رفعی نیست، بلکه اخراج دفعی است. یعنی اگر اینها در خطّ هدایت بودند خدای متعال قدم به قدم نور میگرفتند و حال در سیر زندگی که اینها نتوانستند بالا بروند متوقّف که نیستند، کلّاً «نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»[۱۱].
اجباری در هدایت نیست!
هر کسی «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ»[۱۲] ما راه را نشان دادیم، آن کسی که شاکر است راه خدا را در پیش میگیرد. خدا هم «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۱۳] خدا کمک میکند به اضعاف مضاعف، خروج او باعث میشود که به خدا نزدیکتر شود. ولی اینکه مجذوب جذبهی حق نشد این در سیر نزولی دارد میرود. این خدای متعال همین که دست این را نگرفته است و دارد میافتد، افتادن این اگر خدا میگرفت نمیافتاد، ولی نخواست که خدا او را بگیرد. قهراً در مسیر ظلمات، هر چه از نور فاصله بگیرد با ظلمات بیشتر عجین میشود. این در این سیر از نور خدا دور میشود.
ولی میگویند که این عدم فاعل نمیخواهد، نبود نور است و نبود نور عامل نمیخواهد. همینکه نور نیست او در ظلمت است. چون مسیر ظلمت را انتخاب کرده است، مسیر مرگ را، مسیر نیستی را انتخاب کرده است در هر قدمی که خدا ندا میکند و این جواب نمیدهد یک قدم فاصله میگیرد. ادلال الهی، این ارادهی حتمی خدا بر این است که هر کسی به سوی خدا نرود خدای متعال او را اجبار به هدایت نمیکند، او را رها میکند. رها کردن خدا همان و سقوط بشر همان! چیز دیگری باقی نمیماند.
گمراهی از مسیر هدایت با انتخاب راه غلط
آیهی مبارکهی سورهی صف دارد که «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»[۱۴] انتخاب را خود او کرد، ولی در این خطی که انتخاب کرده است خدا بنا ندارد که نسبت به او قطع وجود کند. افاضهی وجود به او میشود. منتها او دارد این وجود را در مسیر عدم به کار میبرد. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»، خود او وقتی زاویه میگیرد خدا مانع گمراهی او نمیشود. مانع سقوط او به جهنّم نمیشود. همینکه خدای متعال او را از مسیر هدایت خود رها کرده است، خود این اضلال است منتها مبدأ آن خود فرد بوده است، «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» شما خط را عوضی گرفتهاید، سنّت ما هم این است که هر کسی انتخاب کرده در منتخب خود او به او کمک کنیم که او به مقصد و نهایت برسد.
- کلّاً آن «نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»؟[۱۵]
- بله دیگر، «مِنْ عَطاءِ رَبِّک».
آیا رها شدن بنده امکان دارد؟
- یک مسئلهای اینجا پیش میآید. یکی اینکه فرمودید این طرف قابلیّت این را نداشته است. خوب این قابلیّت را هم باید خدا بدهد. یعنی ما نمیتوانیم سؤال خود را خوب بیان کنیم. اینکه رها شدن این بنده امکان ندارد! «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[۱۶]، فعلیّت هم به خدا نسبت داده میشود، رها که نمیشود. یک کسی بخواهد رها شود «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»[۱۷] اصلاً اینطور غضب بر رحمت مقدّر میشود. این رهایی بنده چطور مفهوم پیدا میکند که رها شود؟ مگر میشود بنده رها شود؟
- خداوند متعال دو هدایت دارد، دو تا هدایت دارد و دو تا ادلال دارد. یک هدایت ابتدائی است که رحمت عام خدا است. قرآن را خدای متعال میگوید «هُدىً لِلنَّاس»[۱۸]، برای عموم است. یک هدایت پاداشی است که «هُدىً لِلْمُتَّقین»[۱۹] است. در ادلال هم یک ادلال ابتدایی است که خود او باعث میشود. یک ادلال کیفری است که خدای متعال برای انتخاب بد کیفر آن مقدّمه بر این است که خدا به سوی هدایت برنمیگرداند. این قدم بعدی را که برنمیدارد و خدا او را به سوی نور خود جذب نمیکند این کیفر است. این هدایت پاداشی و ادلال کیفری هر دو برای خدا است منتها او در آن راه انتخاب کرد. خدا پاداش انتخاب درست او را جذبههای چندین برابر آن را بالا میبرد. امّا کسی که خود او از خدا رو برگرداند این باید کتک بخورد یا نه؟ خدای متعال سفره را باز کرده است و میگوید بفرمایید و این به نعمت الهی پشت میکند! وقتی پشت کرد مجازات آن این است که قدم دوم را هم خدا مانع نمیشود که بردارد. در همان خطی که خود او پشت کرده است این کیفر الهی است. «یُضِلُّ مَنْ یَشاء».[۲۰]
هدایت، ارائه طریقی برای عموم
این خدای منان «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»،[۲۱] این «مِن نفسه» هست ولی خدا مدد میکند که این همان راه را برنمیگردد و پیش میبرد، این کیفر الهی است. همان گونه که هدایت برای متّقین هدایت ایثاری است و آن جزء پاداشهای حق تعالی است، هدایت اتمام حجّتی، هدایت ارائهی طریقی برای عموم است. خدای متعال قرآن خود را، دین خود را بلاغ مبین میکند و به آنهایی که ابلاغ نشده است و مستضعف هستند خدا بر آنها مؤاخذه نمیکند. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»[۲۲] وقتی هدایت رهنمودی، رهنمایی ابلاغ شد، چراغ روشن شد، راه مشخّص شد آنهایی که با این چراغ راه مستقیم را در پیش میگیرند اینها شاکر هستند. اینها چون انتخاب درست کردند خدای متعال به عنوان پاداش قدمهای بعدی را با سرعت به توان چند بالا میبرد. ولی کسی علی رغم مهربانی خدا، حکمت خدا، هدایت عمومی الهی از هدایت الهی سر باز زد. به ارادهی خدای متعال اعتنا نکرد و دنبال نفس خود رفت. این وقتی رفت خدای متعال هم او را تنبیه میکند. این عذاب و هدایت او این است که او را رها میکنند.
داستانی از حضرت موسی
در روایتی دارد که بندهی خدایی به وجود نازنین حضرت موسی کلیم عرضه داشت که یا موسی برای مناجات میروید به پروردگار خود بگویید که من در عمر خود هر گناهی که ممکن بوده است کردم و هیچ باکی هم ندارم. هر جنایتی را، هر جرمی را که کردم هیچ باکی ندارم. پروردگار متعال وقتی حضرت موسی آن حالت مناجات و توفیق را داشت، خدای متعال فرمود: موسی چرا پیام بندهام را به من نرساندید؟ عرض کرد که اینقدر بیحیایی داشت که من چه بگویم، خود شما میدانید. حضرت حق به موسی فرمود: به او بگویید که در مجازات تو همین بس که شما را رها کردم، کاری به کار شما ندارم. آدمی که رها شود، کسی که دارد میافتد یک کسی او را میگیرد، خوش به حال او. این با کلّه نمیآید، ولی یک وقتی یک کسی خود را پرت کرده است و هیچ کسی هم آغوش خود را باز نکرده است که او را بگیرد، این تا قعر میرود. خدا فرمود: در بدبختی تو همین بس که من تو را رها کردم.
مجازات کفران هدایت الهی
آدمی که بد انتخاب میکند، هدایت الهی را که بالاترین نعمت کفران میکند، سزای او این است که دیگر کسی او را کمک نکند. وقتی استحقاق نشان نداده است؛ کسی آب لازم دارد، شما آب میبرید و میزند کاسه را میشکند. مجازات او این است که از تشنگی میمیرد. او هم همینطور است. چیزهایی که لازم داشت خدا برای او تدارک دیده بود، ولی خود او نخواست.
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
خدای متعال اینها را رها کرده است. نه جان آنها را میگیرد که با گناه کمتری بروند و نه اینکه جلوی گناه آنها سدی ایجاد میکند که بیش از این گناه نکنند. این تعذیب الهی است، این مجازات الهی است که خدای متعال دست اینها را در گناه باز گذاشته است، ولی خود او در کمین است، «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»[۲۳]
خدا تکویناً ما را آزاد قرار داده است
بنابراین از نظر تشریع خدای متعال راه را برای همه روشن کرده است. از نظر تکوینی و شدن خود ما باید شدن را انتخاب کنیم. میخواهیم مَلَک شویم یا میخواهیم دیو شویم. وقتی خود ما مسیر دیو شدن را، درنده شدن را انتخاب کردیم هر کاری بکنید دارید وجود خود را در آن مسیر میسازید. خدا بنای اجبار ندارد. خدا تکویناً ما را آزاد قرار داده است. اختیار را خدا در وجود ما خلق کرده است. خلاف آن خود او هم بنا ندارد که انجام دهد. خدا آزادی را در ما خلق کرده است. این سنّت الهی است، تکوین الهی است، خلقت حق تعالی است. لذا به هر کسی با تکوین خود در مسیری را که انتخاب میکند کمک میشود. منتها کمک میشود نه اینکه خدا این را بد میکند، اینکه دارد بد میشود خدا جلوی بدی او را میگیرد.
آیا انسان در گمراهی خود نقش دارد؟
- حاج آقا سؤال ما در آن قدم اوّل است. مثلاً ما خود را میبینیم که یک روز بلند شدیم به مسجد آمدیم و با یک عده دوست شدیم، این دوستان ما را به سمت حوزه هدایت کردند، آمدیم طلبه شدیم، یکی ما را به حوزهی حاج آقا صدّیقی آورد و ما خدمت شما آمدیم. یعنی اینها را که هیچ، یعنی من خود که نگاه میکنم خود من هیچ کاری نکردم، انگار یک نفر من را آورد و برد و اینجا گذاشت و به خانه برد. همهی کارهای ما را یک شخص دیگری انجام داد. یک نفر من را مسجد نمیبرد، آن ندایی که به دل من گفت بلند شوید و به مسجد بروید، آن به من نمیگفت من هیچ وقت بلند نمیشدم که بروم! یعنی قدم اوّلی که من برداشتم این بود که من برنداشتم. پا را من گذاشتم، ولی خوب این چیزی که به من گفت بلند شو و برو یک چیز دیگری بوده است. آن کسی که گمراه میشود این نداها باید در او نباشد، یعنی نیست که این کار را میکند. چون من در هدایت خود دستی نداشتم در گمراهی خود چطور دست دارم؟
- اینکه هر کسی خوب شده است با تأییدات الهی خوب شده است در این هیچ حرفی نیست. لذا خدا میگوید «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۲۴] بدون توفیق الهی هیچ کسی به جایی نمیرسد، ولی این کسی که دوست خوب پیدا نکرده است، این کسی که پدر خوب نداشته است، این کسی که محیط مناسبی برای خوب شدن او پیش نیامده است، این اگر دین الهی بر او ابلاغ شده است، راهنمایی شده است، با همهی این مقدّماتی که دارد، اصلاً حرام زاده است، مادر ناپاکی دارد، حرام لقمه است، حرام زاده است. این حرام زاده و حرام لقمه در نماز نخواندن یا در ارتکاب به قتل و جنایت آزاد است یا مجبور است؟
- آزاد است.
– تمام است دیگر! وقتی آزادی است، آدم نمیتواند یقهی خدا را بگیرد که چرا این کار را کردید. این که گویی این کنم یا آن کنم. والله شمر آزاد بود، امام حسین هم اتمام حجّت کرد. حتّی در آن شرایط آخر حضرت تا آخرین لحظه او را دعوت به هدایت کرد. شب عاشورا عمر سعد را دعوت کرد که این کار را نکنید. خوب عمر سعد در آن لشکر گیر کرده است. سمتی دارد، موقعیّتی دارد، خیلی شرایط سختی است که برگردد. امّا حر برگشت این برنگشت. حر هم میتوانست برنگردد ولی برگشت، این هم میتوانست برگردد ولی برنگشت. این بد انتخاب کرد و آن خوب انتخاب کرد. لذا حر برای او حجّت شد. آنجا آن نمیتواند بگوید که من در یک فضایی بودم و دیگر نمیشد که برگردم. خدای متعال حر را به رخ او میکشد که همین شرایط تو را او هم داشت، پس چرا او برگشت!
اگر کسی مضطر باشد خدا او را عقاب نمیکند
بنابراین محیط بد، والدین بد، رفیق بد، گذشتهی بد، هیچ کدام از اینها انسان را مضطر و مجبور نمیکند. اگر کسی مضطر باشد حدیث رفع میگوید خدا او را عقاب نمیکند. «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْع»[۲۵] لذا دو آیه در قرآن کریم مبنای تکلیف را معرّفی کرده است. یکی «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[۲۶]، یکی «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»[۲۷]، هم خدا آگاهی را داده است، هم در تکوین او قدرت قرار داده است که بتواند برگردد.
هر کدام از اینها نباشد حجّت بر او تمام نیست، خدا او را معذّب نمیکند. چون راه پیدا نکرده است قطعاً درجه پیدا نمیکند، ولی عذاب هم نمیشود. اینها جزء مستضعفین هستند که تکلیف آنها با خدا است. حالا یا برای آنها در آنجا امتحاناتی پیش میآید و وضع اینها را مشخّص میکند یا مشمول رحمت خود قرار میدهد و «یرجون امر الله» تکلیف آنها را ما نمیدانیم که چه میشود ولی آنچه مسلّم است این است که آنها عذاب نمیکند. «ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»[۲۸] ولی هر کسی خوب شده است، یقیناً دست خدا بالای سر او بوده است. تردیدی در این نیست. توفیق از خدا است، هدایت از خدا است، خوبی از خدا است. هر کسی خوب است، خود او خوب نیست، خدای او خوب است ولی هر کسی بد است آزاد بوده است و میتوانست بد نباشد. به وجدان خود که برگردد خود او خود را ملامت میکند. همهی آدمهای بد، بعد پشیمان میشوند، ملامت میکنند. خود این دلیل بر این است که میشد که نشود، فرصتها را از دست داده است.
هر کسی هدایت شد خدا او را هدایت کرده است
- مناجات شعبانیّه حضرت امیر (علیه السّلام).
– »لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَانْتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِک».[۲۹]
- «لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک» ولی این طرف هم همینطور است. عرض کردیم هر کسی هدایت شده است خدا او را هدایت کرده است ولی هر کسی گمراه شده است خدا به او آزادی داده بوده است. میتوانست بد نشود و همهی قرائن، دریافتهای خود انسان، وجدان خود انسان، محاکمهای که در دنیا است، فطرت بشر حتّی دنیای کمونیست که بر جبر تاریخ معتقد بودند، اینها مجرمین را محاکمه میکردند. چرا محاکمه میکردند؟ اگر جبر بوده است دیگر محاکمه یعنی چه؟ بله، این هم عقل، هم نقل و هم وجدان کافی است که آدم بداند اختیار مخلوق خدا است و هیچ کسی فاقد اختیار نیست و مکلّف اگر اختیار نداشته باشد تکلیف ندارد. وقتی تکلیف نداشت مسئولیّت ندارد، مؤاخذ نیست.
سیر و سلوک در قیامت
- این رشد و سیر و سلوک در آخرت هم است؟ در بهشت؟
- آن چیزی که از آیات و روایات و مطالب حکما استفاده میشود «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ»[۳۰] وقتی عمل نبود دیگر تکامل متوقّف است دیگر. لذا «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُه»[۳۱] مگر اینکه آثاری از خود باقی گذاشته باشد، این نتیجهی عمل خود او آنجا تا دامنهی قیامت برای او رشد دارد. در قیامت مرحلهی نهایی پرونده تا سیر خود را طی نکند و تکمیل نشود محکمه تشکیل نمیشود. لذا خدا محکمه را برای قیامت گذاشته است که خوبیها تمام جمع شود و بدیها هم تمام جمع شود. از قیامت به آن طرف هر کسی نتیجهی عمل خود را دارد و لا غیر. البتّه که «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ»[۳۲] آنچه که مربوط به ما است پایان یافته است، ولی فیض خدا پایان ناپذیر است. «لَدَیْنا مَزیدٌ» را گفته است که یعنی تنها به اعمال خود نگاه نکنید. ما خیلی چیزهای بیشتر از عمل شما برای شما آماده کردیم.
در قیامت دیگر عملی اضافه نمیشود
- اینهایی که اهل نار هستند، اهل جهنّم، رشد میکنند و به بهشت میروند. سیر اینها به این صورت است که رشد میکنند و به بهشت میآیند.
- چه کسی به بهشت میآید؟
- جهنّمیای که حساب آنها تمام میشود، عذاب آنها تمام میشود.
- یعنی مجازات آنها که تکمیل شد.
- بعد به بهشت میآیند.
– خدا به یاد آنها میآید.
- نه، ظاهراً آنجا آدم هر کاری کرده است همان را به او میدهند. این را در بحثهای خود داشتیم «الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۳۳] انسان آنجا هر چه دارد عمل خود او است. آنجا دیگر عملی ندارد که اضافه شود. آن چیزی که قبلاً انجام داده است پاداش آن همین است. شفاعت هم که در قیامت انجام شده است و با شفاعت هر چه بنا بود که نصیب آدم شود، بدست میآید. آنجا دیگر چه توجیهی دارد که بگوییم آدم تکامل دارد.
غفلت یعنی با علم گناه کردن
- حاج آقا ببخشید امکان دارد که خوف خدا در قلب آدم نسوخ پیدا کرده باشد و در عین این حال گناه هم کند. با اینکه خوف خدا است، با علم گناه کند.
- غفلت همین است. آدم یک وقتی پدر خود را، بچّهی خود را دوست دارد. هیچ وقت هم بنا ندارد او را ناراحت کند. ولی غفلتاً یک کارهایی میکند که آنها ناراحت میشوند. آنجایی که آدم توجّه داشته باشد محبوب خود را یقیناً ناراضی نمیکند. امّا با غفلت، با صبر، با نسیان، «لَیْتَ شِعْرِی» چرا آدم گرفتار غفلت شود؟ آدم عزیزترین عزیز خود را ناراضی کند. منافاتی ندارد.
- یعنی با علم نیست.
- نه، قطعاً با علم نیست. ولی آن کسی که با علم گناه میکند
«تَعْصِی الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هَذَا مُحَالٌ فِی الْفِعَالِ بَدِیع»[۳۴]
از امام صادق (علیه السّلام) است.
- حاج آقا یک جا فرمودید که مستضعفان یا مشمول رحمت الهی میشوند یا امتحان میشوند. یعنی از این قاعده تخصیص میخورد که آنجا عملی نیست، اینها باید یک عملی انجام دهند که امتحان شوند.
- بله، قبل از مرحلهی نهایی که محکمهی عدل الهی است قبل از آن خدا برای آنها یک فضایی را ایجاد میکند.
جهنّمی که با تمام شدن عذاب به بهشت میرود
- همین حرف را که پرسیدن وقتی که عذاب تمام میشود خدا به یاد آنها میآید، بعد میروند در درجات پایین بهشت قرار میگیرند؟
- اینها خیلی باز نشده است. رحمت خدا اینقدر وسیع است کسانی که ذات آنها نسخ نشده است، خراب نشده است این عوارض و غشاءها با آمدن حضرت عزرائیل، با نکیر و منکر، با فشار قبر، با عذابهای برزخ با حول روز قیامت هنوز هم این گناهان آب نشده است، اینها که مبتلا به جهنّم میشوند اگر توحید در عمق وجود آنها از بین نرفته باشند. آن سوی کمی که دارد بعد از آن که این غشاءها سوخت و از بین رفت آن بروز میکند، یاد خدا میکند و با نور محمّد و آل محمّد (صلوات الله اجمعین) نجات پیدا میکند و در بعضی روایات هم دارد که اینها علامت دارند که جهنّمی بودند و خجالت میکشند، خدای متعال همان را هم رفع میکند که دیگر به عنوان جهنّمی شناخته نشود.
وجود نازنین پیامبر و ائمّهی اطهار در قیامت
یک جملهای هم عرض کرده باشیم که یک طرف نباشد. در همین گذرگاه «انَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ * وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ * کِتابٌ مَرْقُومٌ * یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ * إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ»[۳۵]، «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّینٍ * وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ * کِتابٌ مَرْقُومٌ»[۳۶] یکی از نامههای عمل که در عالم قیامت بروز میکند وجود نازنین پیامبر اکرم و ائمّهی اطهار هستند. اینها مخزن خدا هستند. تمام عوالم در وجود اینها انعکاس دارد. «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»[۳۷] هم در سیر نزول یک مخزنی بوده است و خدای متعال از آنجا نازل کرده است و هم در سیر صعود به همان مخزن برمیگردد. این مخزن چون ریشه است، این مخزن با آنکه نازل میشود همراه است، از او جدا نمیشود.
اهل نجات مشمول شفاعت پیامبر
هر کسی که در مسیر حدوث خود در این عالم همراه پیغمبر و ائمّهی اطهار است اینها مجاری فیض خدا هستند، در سیر صعود هم همینطور درجات را با پیامبر اکرم سیر میکنند تا درجهای که حد دارند با پیغمبر باشند پیغمبر همهی عالم را پوشش میدهد، منتها ما با همهی مراتب پیغمبر همراه نیستیم. هر کسی اهل نجات است، مشمول شفاعت پیغمبر است همراه پیغمبر است. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۳۸]، همینطور آیه «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۳۹] این کون «مَعَ الصَّادِقینَ»، کون «مع الله»، کون «مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ» به تشکیک است. هر کسی در حدّ حقّ خود با پیغمبر است.
جهنمّ و بهشت، مظهر جلال و جمال حق تعالی
اهل عذاب هم با پیغمبر و ائمّه همراه هستند. منتها جهنّم مظهر جلال حق تعالی است و بهشت مظهر جمال پروردگار متعال است. جهنّمی به غضب خدا رسیده است، بهشت به رحمّت خاصّهی حق، بهشتی به رحمت حقّهی حضرت حق واصل شده است و این خزائن الهی هم در کائنات محیط هستند و هم بر جهنّم محیط هستند و هم بر بهشت احاطه دارند و این آیهی کریمهی «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ»[۴۰] رؤیت جحیم رؤیت اینطوری نیست. احاطهی بر جهنّم است. اهل یقین احاطهی وجودی، بسط وجودی پیدا میکنند. جهنّم و بهشت را تحت اشراف خود دارند. وجوداً احاطه دارد.
جهنّم در قبضهی قدرت خدا
منتها همین که خدای متعال با ظاهر و باطن ما همراه است ولی منفعل نمیشود. خدا اجلّ از این است که غصههای ما او را غصّه دار کند، بیماری ما او را بیمار کند. این وجود عاری از انفعال است. انسانی که ظلّ خدا شده است، سایهی خدا شده است جهنّم در غبضهی او است. او جهنّم را اداره میکند لذا امیر (علیه السّلام) «قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ»[۴۱] است. جهنّم در اختیار خود او است و بهشت هم در اختیار خود او است. واقعاً جهنّم در قبضهی قدرت خدای متعال است. «مَعَ کُلِّ شَیء لا بِالمُمَازِجَه» با همه چیز است، با جهنّم هم است، با آتش هم است. منتها خدای متعال محیط بر آتش است و آتش بر او احاطه و تأثیری ندارد، ولی جلوهی غضب او است. این مظهر صفاتی از صفات پروردگار متعال است.
منتقم بودن خدا
خداوند شدید الانتقام است، «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُون»[۴۲] از صفات حق تعالی منتقم بودن است. این منتقم بودن کجا بروز پیدا میکند؟ در جهنّم. در بلاهایی که اهل معصیّت به بلا مبتلا میشوند این تجلّی صفات حق تعالی در این عالم است که به کسی گرفتاریهای عجیب و غریب دست میدهد و پیامبر خدا، ائمّهی هدی (صلوات الله اجمعین) همینطور که قرآن کریم را اینطور ستودند فرمود: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق»[۴۳] قرآن هم شافع است و هم ماحِل است. «مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّهِ- وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار» این قرآن کریم با جهنّمی همراه است، سوق میدهد. قرآن جهنّمی را به جهنّم میبرد. بهشتی را هم قرآن به بهشت میبرد. این را قاعد، رهبری میکند و برای او سائق است. پشت او به قرآن است و قرآن از پشت او را به طرف جهنّم هُل میدهد و تا اعماق جهنّم او را سیاقت میکند، سائقه است و قرآن کریم بهشتی را هم تا اعلا و علیّین بهشت امامت میکند.
گواهان روز قیامت
این «یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»[۴۴] شهود ذهنی نیست که حالا یک چیزی را ببیند و انعکاس در ذهن او پیدا کند. این شهود شهود وجودی است. شهود احاطی است. نبی مکرّم اسلام و ائمّهی اطهار که اصحاب اعراف هستند شاهد بر بهشتیها و جهنّمیها هستند. لذا با جهنّمیها با صفات جلال خود همراه هستند، بیآنکه که از عوارض جهنّم به آنها صدمهای وارد شود و با بهشتیها با صفات جمال حق تعالی همراه هستند. اعمال ما در مخزن وجود حضرت نبی اکرم «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۴۵] این امام آنها است، جهنّمیها و بهشتیها. اعمال آنها در مخزن وجود حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) موجود است و یکی از مراتب نامهی عمل که حالا بحث شهودها را هم إنشاءالله تعالی خواهیم کرد گواهان قیامت چه کسانی هستند و چگونه گواهی میدهند، یکی از مراتب نامهی عمل ما وجود نازنین امام ما و پیغمبر خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) است.
این «جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً»[۴۶] این «شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» مرحوم علّامهی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند: این شهادت برای امّت نیست. مراد از این امّت ائمهی اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند. اینطور نیست که آغاز امّت اسلامی مقام و شهود داشته باشند، نامهی اعمال اشخاص در مخزن وجود آنها بایگانی شده باشد. نه، خیلی از مسلمانها «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»[۴۷] با اینکه گرفتاریهایی دارند به خود شهود ندارند تا شهود به دیگران داشته باشند.
شهود ائمّه شهود وجودی است
این با توجّه به دعای حضرت ابراهیم که «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»[۴۸] را درخواست کرد و بعد هم دعا کرد که «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ»[۴۹] این «جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً»[۵۰] این استجابت دعای حضرت ابراهیم است که امامت در نسل حضرت ابراهیم باقی مانده است و این امّتی هستند که مجموعاً یک مجموعهای هستند، مقصد واحد دارند که امام و معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هستند و شهود اینها شهود وجودی است و محیط بر کائنات هستند. لذا اینها شاهد بر ما هستند و «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۵۱] او امام است. همهی اعمال هر امّتی در وجود او انعکاس دارد و مخزن شده است. او این اعمال را نگه داشته است. نامهی اعمال ما که مراحل وجودی ما است در آن مخزن خلاصه شده است و در روز موعود هم او این را ارائه میکند و وجود نازنین پیغمبر هم بر همهی اینها شهود دارد. «جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً».[۵۲]
مراتب نامه عمل
بنابراین نامهی عمل دارای مراتب است. یک مرتبهی آن وجود خود ما است، یک مرتبه ملائکهای بود که با ما قرین بودند و آنجا هم قرین هستند، یک مرتبهی آن امام زمان است و یک مرتبهی آن وجود نازنین حضرت نبی مکرم خاتم است که شاهد مطلق بر همهی انبیاء و اوصیا است و او هم مرتبهی نامهی عمل ما در محضر ایشان است. یعنی وجود ما در مخزن وجود او، در یک مرحلهای از وجود او حضور دارد و او بر وجود ما احاطه دارد و یکی از مراتب نامهی عمل هم آن خواهد بود.
- حاج آقا یک سؤال خارج از بحث بپرسم. در عقد اخوّتی که خوانده میشود جمیع حقوق اخوّت را برطرف میکند به جز نیابت و دعا و شفاعت. بعد حالا بالفرض ما با یک بندهی خدایی عقد اخوّت بستیم، بعد طرف کافر شد، فاسق شد، یعنی از حالت شفاعت و اینکه مورد شفاعت باشد خارج شد تکلیف ما نسبت به آن حقّی که او به گردن ما دارد چیست؟
- موضوع منتفی شده است.
- این برادر ما نیست.
- «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»[۵۳] شد.
- اگر فاسق شد چطور؟ مؤمن بود و فاسق شد.
– چرا؟ کیف دارد که آدم یک فاسقی را بیرون بکشد.
- ما را در آن دنیا علّاف میکند؟
- نه خدا اینقدر به مؤمن آبرو میدهد که آنجا میتواند آبروداری کند. حتّی فاسقترین فاسقها. من در این جلسهی گذشته مسجد «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّه»[۵۴] شرط آن توبه نیست، خداوند ابتدائاً بنا دارد بسیاری را…
- بله، همّت بلندی است.
[۱]– سورهی مطففین، آیه ۷٫
[۲]– همان، آیه ۲۱٫
[۳]– سورهی ق، آیه ۱۷٫
[۴]– سورهی اسراء، آیه ۱۳٫
[۵]– سورهی طارق، آیه ۹٫
[۶]– سورهی اسراء، آیه ۱۳٫
[۷]– سورهی اسراء، آیه ۷۱٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۲۵۷٫
[۹]– سورهی رعد، آیه ۲۷؛ سورهی فاطر ۸٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۷٫
[۱۱]– سورهی اسراء، آیه ۲۰٫
[۱۲]– سورهی انسان، آیه ۳٫
[۱۳]– سورهی انعام، آیه ۱۶۰٫
[۱۴]– سورهی صف، آیه ۵٫
[۱۵]– سورهی اسراء، آیه ۲۰٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۱۵۶٫
[۱۷]– زاد المعاد، ص ۴۳۲٫
[۱۸]– سورهی بقره، آیه ۱۸۵٫
[۱۹]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۲۰]– سورهی رعد، آیه ۲۷؛ سورهی فاطر ۸٫
[۲۱]– سورهی نساء، آیه ۷۹٫
[۲۲]– سورهی طلاق، آیه ۷٫
[۲۳]– سورهی فجر، آیه ۱۴٫
[۲۴]– سورهی نساء، آیه ۷۹٫
[۲۵]– تحف العقول، ص ۵۰٫
[۲۶]– سورهی بقره، آیه ۲۸۶٫
[۲۷]– سورهی طلاق، آیه ۷٫
[۲۸]– سورهی اسراء، آیه ۱۵٫
[۲۹]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۹۸٫
[۳۰]– نهج البلاغه، ص ۸۴٫
[۳۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۲۳۰٫
[۳۲]– سورهی ق، آیه ۳۵٫
[۳۳]– سورهی جاثیه، آیه ۲۸٫
[۳۴]– الأمالی (للصدوق)، ص ۴۸۹٫
[۳۵]– سورهی مطففین، آیات ۱۸ تا ۲۲٫
[۳۶]– همان، آیات ۷ تا ۹٫
[۳۷]– سورهی حجر، آیه ۲۱٫
[۳۸]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۳۹]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۴۰]– سورهی تکاثر، آیات ۵ تا ۷٫
[۴۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۸۹٫
[۴۲]– سورهی سجده، آیه ۲۲٫
[۴۳]– وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۱٫
[۴۴]– سورهی مطفّفین، آیه ۲۱٫
[۴۵]– سورهی اسراء، آیه ۷۱٫
[۴۶]– سورهی بقره، آیه ۱۴۳٫
[۴۷]– سورهی توبه، آیه ۱۰۲٫
[۴۸]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴؛ سورهی ابراهیم، آیه ۴۰٫
[۴۹]– سورهی بقره، آیه ۱۲۸٫
[۵۰]– همان، آیه ۱۴۳٫
[۵۱]– سورهی اسراء، آیه ۷۱٫
[۵۲]– سورهی بقره، آیه ۱۴۳٫
[۵۳]– سورهی هود، آیه ۴۶٫
[۵۴]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
پاسخ دهید