وقتی که ابلیس گفت: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی‏ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛ چرا خداوند خواسته او را پذیرفت؟ امام علی(ع) در این‌‌باره فرمود: به خاطر سه چیز: «فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَهَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَهِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّهِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَهِ». ترجمه و توضیح این سه جمله چیست؟

پاسخ اجمالی

ابلیس، نام جنّی است که از فرمان خداوند در سجده بر آدم(ع)، خودداری کرد. بعد از این خودداری، او دلیلی واهی برای توجیه سجده نکردن بر آدم(ع) ابراز داشته و در پی آن، مورد لعن خداوند قرار می‌گیرد. در نهایت شیطان از خداوند می‌خواهد او را تا قیامت، زنده نگه دارد: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی‏ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[۱] و در این مدت برای نیل به هدف خود تلاش کند که قرآن این خواسته را این‌گونه نقل می‌کند: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ».[۲] بنابر تصریح آیات قرآن خداوند این مهلت را به او می‌دهد: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ».[۳]


آیات قرآن تنها به بیان همین امر بسنده کرده و به صراحت بیان نمی‌کند که چرا این مهلت به شیطان داده شده است. اما در روایات، نکاتی پیرامون این موضوع وجود دارد مانند آنچه در نهج البلاغه نقل شده است: «فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَهَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَهِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّهِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَهِ»؛[۴] خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و تمام کردن آزمایش و به انجام رسیدن وعده‌اش مهلت داد، در این‌جا امام علی(ع) به سه نکته و دلیل برای این‌کار اشاره می‌کند که به ترجمه و توضیح آنها می‌پردازیم:


۱ –  «
اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَهِ»؛ کلمه «سُخطه» از ماده «سخط» به معنای غضب و خشم است[۵]  و در مقابلِ معنای رضایت قرار دارد.[۶] در ابتدا وقتی انسان با این عبارت مواجه می‌شود گمان می‌کند که ابلیس با مخالفتی که با خداوند کرده، مستحق غضب الهی نبوده و خداوند به او مهلت داد تا مستحق غضب الهی گردد. اما ‌چنین نیست؛ ابلیس مورد غضب و لعنت الهی قرار گرفت و به او مهلت داده شد تا گناه و اشتباه خود را بیشتر کند تا در نهایت عقوبت بیشتری ببیند.[۷]
علاوه بر این خداوند در قرآن درباره ابلیس آورده: «وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلىَ‏ یَوْمِ الدِّینِ».[۸] بنابر این به او مهلت داد تا مستحق چنین لعنتی که تا قیامت است، گردد.[۹]
مانند چنین مهلتی، خداوند به کفار نیز مهلت می‌دهد تا بر گناهان خود بیافزایند: «و کسانى که کافر شدند، گمان نکنند مهلتى که به آنان مى‏دهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان مى‏دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است».[۱۰]


۲ – «
اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّهِ»؛ کلمه «بلیّه» از ابتلاء به معنای امتحان است.[۱۱] این علت در واقع به جهت انسان‌ها بیان شده است؛ یعنی خداوند به شیطان مهلت داده تا امتحان انسان‌ها را تکمیل کند. ‏انسان‌ها علاوه بر عوامل درونی، شیطان را نیز در مقابل خود می‌بینند که وسیله امتحان الهی بوده و تلاش در گمراهی انسان می‌کند و انسان طبیعتاً با گذشت از این موانع می‌تواند به آنچه شایسته مقام او است، برسد.[۱۲]
البته توجه به این نکته ضروری است که وسوسه شیطان برای انسان، به هیچ وجه جنبه قهری و اجبار ندارد، بلکه او تنها انسان را وسوسه می‌کند و شخص با اختیار خود آن‌را انتخاب می‌کند: «در آن هنگام که کار بندگان خاتمه پذیرد، شیطان مى‏گوید: خداوند به شما وعده درست داد و من نیز به شما وعده دادم ولى خُلف وعده کردم. من بر شما تسلطى نداشتم. فقط دعوت کردم، شما هم پذیرفتید، بنابر این مرا ملامت نکنید، بلکه خود را ملامت نمایید …».[۱۳]


۳ – «
وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَهِ»؛ از جمله تفاسیر این کلام آن است که خداوند به اقتضای عدالتش، عمل هیچ شخصی را نابود نمی‌کند؛ شیطان از جمله افرادی بود که مدت زمان طولانی، خداوند را عبادت می‌کرد. خداوند با دادن این مهلت خواسته تا عبادت طولانی او را قبل از روز قیامت به نحوی جبران کند که در آخرت جزای خیری برای او باقی نماند.[۱۴]
البته تفاسیر دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد که در این مختصر نیازی به بیان آنها نیست.[۱۵]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. حجر، ۳۶: «گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى که [همگان‏] برانگیخته می‌شوند، مهلت ده».

[۲]. حجر، ۳۹ – ۴۰: «گفت: پروردگارا! به سبب آن‌که مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان می‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از میان آنان را».

[۳]. حجر، ۳۷ – ۳۸: «[خدا] گفت: تو از مهلت یافتگانى، تا روز [آن‏] وقت معین».

[۴]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه اول، ص ۴۲، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۵]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۷، ص ۳۱۳،‌ دار الفکر، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۶]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرایى، ابراهیم، ج ۴، ص ۱۹۲، هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.

[۷]. خویى، میرزا حبیب الله‏ هاشمى، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، محقق، مصحح، میانجى، ابراهیم‏، ج ۲،‌ ص ۶۲،‌ مکتبه الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ ق‏.

[۸]. حجر، ۳۵: «و بی‌تردید تا روز قیامت لعنت بر تو خواهد بود».

[۹]. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج ۱۶، ص ۱۸۱، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.

[۱۰]. آل عمران، ۱۷۸: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِین».

[۱۱]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۲،‌ ص ۶۲، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بی‌تا.

[۱۲]. ر.ک«فلسفه آفرینش شیطان»، سؤال ۲۳۳؛ «وجود شیطان وسیله ای برای تکامل انسان»، سؤال ۶۴۳۲.

[۱۳]. ابراهیم، ۲۲: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ …».

[۱۴]. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ‏۲، ص ۶۳.

[۱۵]. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج ‏۱۶، ص ۱۸۱- ۱۸۲.