قرآن در اسلام دارای چه جایگاهی است؟
جایگاه قرآن در اسلام چیست؟
پاسخ اجمالی
هر چند رسیدن به تمام حقیقت قرآن و بیان جایگاه واقعی آن امری مشکل و دشوار است. اما با استفاده از خود قرآن و سخنان پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) میتوان گوشههایی از عظمت و جایگاه قرآن را در اسلام به این صورت بیان کرد:
۱ – قرآن نقطۀ اتفاق و اشتراک بین مسلمانان،
۲ – قرآن اساسیترین منبع و سند برای تمام معارف دین اسلام،
۳ – قرآن عامل پیدایش بسیاری از علوم در بین مسلمانان،
۴ – قرآن نسخه شفا بخش دردهای جامعه اسلامی و حل کننده مشکلات آن است.
پاسخ تفصیلی
مقدمه
رسیدن به تمام حقیقت قرآن و بیان جایگاه واقعی آن امری مشکل و دشوار است؛ زیرا از یک سو قرآن تجلی خداوند است. امام علی(ع) میفرماید ذات مقدس خدا در کتابش برای مردم تجلی کرده بدون اینکه مردم بتوانند او را ببینند.[۱] این تجلی به اندازهای عظمت دارد که خداوند میفرماید «اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم، مىدیدى که در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مى شکافد! اینها مثالهایى است که براى مردم مىزنیم، شاید در آن بیندیشید».[۲]
از سوی دیگر در اهمیت مقام و جایگاه قرآن همین بس که انسانی مانند امام علی(ع) در مقام توصیف قرآن تعبیراتی دارند که نشان میدهد حقایق قرآن را نمیتوان به صورت کامل بیان کرد و مقام آن در حد و اندازه فهم و درک ما نیست: «… إنَّ القُرآنَ ظاَهِرُهُ أنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لا تَفْنَی عَجائِبُهُ وَ لا تَنقَضِی غَرَائِبُهُ…»؛[۳] همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیدا است .مطالب شگفت آورش تمام نشدنی و اسرار نهفتهاش پایان ناپذیر است.
اما با توجه به تعبیر ضرب المثل معروف:
آب دریا را اگر نتوان کشید
لیک به قدر تشنگی باید چشید
به اندازهای فرصت و مجال هست که با استفاده از خود قرآن و سخنان پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) گوشههایی از عظمت و جایگاه قرآن را در اسلام بیان کنیم:
۱ – قرآن نقطه اتفاق و اشتراک مسلمانان
یکی از نکتههای مهم در مورد جایگاه قرآن در اسلام این است که قرآن نقطۀ اتفاق و اشتراک بین مسلمانان است. علامه طباطبائی در این مورد میگوید: دین بزرگ اسلام با اینکه مانند سایر ادیان بزرگ گرفتار اختلافات داخلی و انشعابات بسیار مذهبی میباشد؛ اما هرگز مسلمانی در اعتبار و احترام و تقدیس قرآن شک و تردید ندارد.[۴] تمام فرقههای اسلامی – حتی فرقههای منحرف برای اثبات ادعاهای باطل خود – تلاش میکنند تا مستندی از قرآن بیابند.
این نکتۀ مهم که قرآن کریم نقطه اتفاق و اشتراک بین مسلمانان است، به ویژه با توجه به اینکه قرآن منشأ همه معارف دین اسلام است(توضیحش خواهد آمد)، از مسائل مهمی است که توجه به آن میتواند عامل وحدت و یکپارچگی مسلمانان، یا دست کم موجب کاهش تشنجات و درگیری بین آنان گردد.
۲ – قرآن منبع و سند اساسی تمام معارف اسلامی
یکی از ویژگیهای قرآن این است که اساسیترین منبع و سند برای تمام معارف دین اسلام است. توضیح اجمالی این مطلب این است که عمده معارف اسلامی – و نه تمام آنها – را میتوان در سه گروه ردهبندی کرد: ۱٫ اصول اعتقادی، ۲٫ احکام فقهی، ۳٫ مباحث اخلاقی.
اصول اعتقادی اسلام نیز دارای بخشهای مختلفی است؛ مانند: مباحث توحیدی(براهین بر اثبات وجود خداوند، شناخت صفات خدا و …) مباحث نبوت و امامت، و مباحث معاد. بیشترین آیات قرآن در زمینه مباحث اعتقادی است. بنابراین اساسیترین منبع شناخت اصول اعتقادی اسلام قرآن کریم است.[۵] چنانکه آیات زیادی از قرآن به مباحث اخلاقی پرداخته است.[۶] اما در مورد احکام فقهی هر چند مواردی که قرآن به جزئیات احکام فقهی پرداخته نسبت به مباحث دیگر بسیار کم است؛ ولی قرآن در مورد احکام فقهی اولاً: مبانی احکام فقهی را بیان نموده؛ ثانیاً: کلیات بیشتر احکام را مورد تأکید قرار داده است.[۷]
البته علامه طباطبائی با نگاه جهانی خود این مطلب را تحت این عنوان که « قرآن مجید در بردارنده کلیات برنامه زندگى بشر است»، توضیح میدهد. وی در بیان این ادعا میگوید: آیین اسلام که بهتر از هر آیین دیگرى سعادت زندگى بشر را تأمین و تضمین مىکند از راه قرآن مجید به دست مسلمانان رسیده است و مواد دینى اسلام که یک سلسله معارف اعتقادى و قوانین اخلاقى و عملى است، ریشه اصلى آنها در قرآن مجید مىباشد. [۸]خداى متعال مىفرماید: « به درستى این قرآن به سوى آیینى که بهتر از هر آیین دیگر جهان، بشریت را اداره مىنماید راهنمایى مىکند».[۹]
وی با بیان سه مقدمه به شرح و توضیح این مطلب میپردازد:
الف. مقدمه اول اینکه انسان در زندگی خود هدفی جز سعادت و خوشبختی ندارد.
ب. فعالیت زندگی(فردی و اجتماعی) انسان بدون برنامه صورت نمیگیرد.
ج. بهترین و پابرجاترین راه و رسم زندگی آن است که عالم تکوین و آفرینش انسان را به سوی آن هدایت کند.[۱۰]
وی پس از بیان این سه مقدمه چنین نتیجه میگیرد: قرآن مجید با توجه به این مقدمات شالوده برنامه زندگی انسان را به این نحو ریخت: اساس برنامه خود را خداشناسی قرار داد، و اعتقاد به یگانگی خدا را اولین اساس دین شناخت؛ و پس از شناسانیدن خدا، معادشناسی را از آن نتیجه گرفت؛ و پس از آن پیغمبر شناسی را از معادشناسی نتیجه گرفت؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلی، صورت نمیگیرد. پس از آن اصول اخلاق پسندیده را بیان نمود؛ و پس از آن قوانین عملی را، که در حقیقت حافظ سعادت حقیقی، زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن، عامل رشد و ترقی اعتقادات است، بیان نمود.[۱۱]
این مطلب (یعنی قرآن اساسیترین منبع و سند برای تمام معارف دین اسلام است) را از راه دیگری نیز میتوان بیان کرد و آن توجه به جامعیت و کامل بودن قرآن کریم است. علامه طباطبائی در این زمینه میگوید: قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آنرا به کاملترین وجهى بیان مىکند، زیرا هدف انسانیت که با واقعبینى سرشته شده جهانبینى کامل و به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى است که مناسب و لازمه همان جهانبینى باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد.
خداى متعال در وصف آن مىفرماید:« هدایت مىکند قرآن مجید به سوى حق در اعتقاد – و به سوى راهى راست- در عمل».[۱۲]
و باز در جایى دیگر پس از ذکر تورات و انجیل مىفرماید: «و فرو فرستادیم این کتاب را به سوى تو به حق، در حالىکه کتاب آسمانى را در برابر خود دارد تصدیق مىنماید و مسلط و نگهبان است نسبت به آن».[۱۳]
این آیات بیان میکند که قرآن مجید علاوه بر حقایق موجود در تمام کتابهای آسمانى مشتمل بر حقایق بیشتری نیز هست. و اینکه هر چیزى که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختى از اعتقاد و عمل به آن نیازمند مىباشد، در این کتاب به طور تام و کامل بیان شده است.[۱۴]
نتیجه اینکه قرآن از آنجا که کتاب جامع سعادت انسان است، اساسیترین سند همه معارف اسلام است. قرآن کریم با بیانات مختلف جامعیت خود را اعلام میکند: و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.[۱۵]
یعنی هر چیزی که در تأمین سعادت انسانها سهم مؤثر دارد در کتاب الهی بیان شده است. بیان قرآن نیز به صورت رمز و معما نیست؛ بلکه واضح و روشن است: قرآن برای جهان آفرینش آغازی قایل است به نام «مبدأ»، که فیض خلقت از آنجا شروع شده و انجامی به نام «معاد»، که نظام کیهانی کنونی به آن سمت میرود و مسیری به نام «صراط مستقیم» و «دین»، که با پیمودن این مسیر و راه صحیح باید به آن مقصد رسید، همه معارف دین در این سه بخش «مبدأ»، «معاد» و «راه» آمده است.[۱۶]
به جهت همین جامعیت است که رسول اکرم(ص) مکرر جامعه مسلمانان را دعوت به سوی قرآن میکند و میفرماید: پس هر گاه آشوبها چون شب تار شما را فراگرفت به قرآن رو آورید (و بدان چنگ زنید)؛ زیرا قرآن است شفیعى که شفاعتش پذیرفته است (در باره کسى که بدان عمل کند) و گزارش دهنده است از بدیها که گفتهاش (در باره آن کس که بدان عمل نکرده) تصدیق شده است، هر کس آنرا پیشواى خود کرد به بهشتش رهبرى کند و هر کس (از آن پیش افتد) و آنرا پشت سر خود قرار دهد به دوزخش کشاند، و قرآن راهنمائى است که به بهترین راهها راهنمائى کند، و کتابى است که در آن است تفصیل و بیان و تحصیل (به دست آوردن حقائق) و جداکننده (میان حق و باطل) است؛ شوخى و سرسرى نیست. براى قرآن ظاهرى است و باطنى؛ پس ظاهرش حکم و دستور است و باطنش علم و دانش، ظاهرش جلوه و زیبائى دارد و باطنش ژرف و عمیق است و ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى دارد؛ شگفتیهایش بشماره در نیاید و عجائبش کهنه نگردد، در آن است چراغهاى هدایت، و جایگاه نور حکمت و راهنماى معرفت است براى آنکس که بشناسد … .[۱۷]
۳ – قرآن عامل پیدایش بسیاری از علوم در بین مسلمانان
یکی از مباحث مهم در مورد جایگاه قرآن در اسلام این است که قرآن عامل پیدایش بسیاری از علوم میان مسلمانان شده است. اندیشمندان اسلامی در این زمینه مطالب خوبی را در ضمن کتاب یا مقاله بیان داشتند.[۱۸] علامه طباطبائی در این زمینه میگوید: تردید نیست که علوم دینى که امروز در میان مسلمانان دایر و مورد تعلیم و تعلم مىباشد، تاریخ تأسیس و رواج آنها به بعثت پیغمبر اکرم(ص) و نزول قرآن منتهی میشود.
این علوم در قرن اول هجرى به واسطه ممنوعیت نوشتن حدیث، به طور غیر منظم در میان صحابه و تابعین دایر بود؛ و جز عده بسیار کمى که در فقه و تفسیر و حدیث مختصراتى نوشتند، اکثریت مردم از راه حفظ، به تحصیل پرداخته و سینه به سینه منتقل مىنمودند.
از اوایل قرن دوم به سبب برداشته شدن ممنوعیت نوشتن احادیث، مسلمانان ابتدا به نوشتن حدیث، پس از آن به نوشتن بحثهاى مربوط به علوم دیگر در قالب تألیف و تصنیف، علوم را مرتب و منظم نمودند؛ و بدین ترتیب فن حدیث و علم رجال و درایه و فن اصول فقه و علم فقه و علم کلام به وجود آمد.
و حتى فلسفه نیز اگرچه در آغاز به عنوان نقل از یونانى به عربى وارد محیط اسلام شد؛ و زمانى تقریباً به شکل یونانى خود در دست مردم بود؛ ولى پس از چندى محکوم طرز تفکر محیط گردیده است؛ هم از جهت ماده و هم از جهت صورت تغییراتى پیدا کرده و تحول یافت؛ به گواهى اینکه در فلسفهاى که امروز در میان مسلمان دایر است، در معارف الهیه مسئلهاى به چشم نمىخورد، مگر اینکه متن آن و براهین و ادلهاى را که براى اثبات آن به کار برده شده را مىتوان در قرآن و حدیث پیدا کرد و از لابلاى آنها به دست آورد.
این سخن را در علوم ادبی عربى نیز مىتوان مطرح ساخت؛ زیرا امثال علم صرف، نحو، معانى، بیان، بدیع، لغت، فن فقه لغت و اشتقاق، اگرچه مورد بحث آنها مطلق کلام عربى است، ولی بىتردید آنچه مردم را وادار به تتبع، ضبط و تنقیح اصول و قوانین این علوم نمود، همان شاهکار خدایى یعنی قرآن کریم بود، که مردم را مجذوب بیان شیرین و شیوا و اسلوب زیباى خود ساخته بود و مردم براى روشن شدن از بناى کلمات و ترکیب جمل و معانى الفاظ و فصاحت و بلاغت بیانات و صنعتهاى لفظى ظریف آن نیازمند شدند که قوانین کلى آنها را با اشباه و نظایرى که در لغت عرب داشتند به دست آوردند و به کمک آنها از کنجکاوى خود نتیجه گیرند و بدین ترتیب علمهاى صرف و نحو و لغت و فنون سهگانه بلاغت تنقیح و تنظیم شد.
فن تاریخ نیز در اسلام از فن حدیث مشتق شده و در آغاز از قصص انبیاء و امم و از سیرت پیغمبر اکرم(ص) شروع شده و پس از آن تاریخ صدر اسلام به آن اضافه شد، بعد به صورت تاریخ عالم در آمد و مورخینى؛ مانند طبرى و مسعودى و یعقوبى و واقدى کتابهایى نوشتند.
و به جرئت مىتوان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود.
و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت پیامبر(ص) قسمت اعظم جهان آباد آن روز را تحت تسلط خود قرار داد، یکى از آثار بارز قرآن مجید بود (اگرچه ما (شیعه) به خلفا و سایر پادشاهان کارگردان این مدنیت از جهت مسامحههایى که در روشن ساختن حقایق دین و اجراى قوانین آن کردهاند اعتراض داریم در عین حال از پرتو اسلام هرچه به جهان تابیده بىتردید از قرآن مىباشد) و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقههاى بارز سلسله حوادث جهان مىباشد، در حلقههاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت و از این روى یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود.[۱۹]
۳٫ قرآن و حل مشکلات جامعه اسلامی (قرآن و شفای دردها)
یکی از ویژگیهای اساسی قرآن که بیان کننده جایگاه آن نیز در اسلام هست، این است که قرآن تأثیر فوق العاده در حل مشکلات جامعه مسلمانان دارد و نسخه شفا بخش دردهای آن است: «ما قرآن را نازل مىکنیم که مایه شفا و رحمت مؤمنان است».[۲۰] «از سوى پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد».[۲۱]
البته شفا بخشی قرآن اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلکه هر کس و هر جامعه به هر اندازه به دستورات آن جامه عمل بپوشاند، از شفا بخشی آن بهرهمند میشود؛ البته مسلمانان به جهت اینکه عمل آنها به دستورات قرآن همراه با ایمان و اعتقاد به آن است، بنابراین تنها گروهی هستند که میتوانند استفاده کامل را از قرآن ببرند: «به این لجوجان تیرهدل بگو این قرآن براى مؤمنان مایه هدایت و شفاء است».[۲۲]
در هر صورت برخی از مفسران با همین نگاه جامع در تفسیر این آیات میگویند: قرآن نسخه شفابخشى است براى بر طرف ساختن ضعفها و زبونىها و ترسهاى بىدلیل. اختلافها و پراکندگیها.
قرآن داروى شفابخشى است. براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات، تسلیم بىقید و شرط در برابر شهوتها رنج مىبرند.
قرآن نسخه شفابخشى است براى دنیایى که آتش جنگها در هر سوى آن افروخته است، و در زیر بار مسابقه تسلیحاتى کمرش خم شده، و مهمترین سرمایههاى اقتصادى و انسانى خود را در پاى غول جنگ و تسلیحات مىریزد.
و سرانجام قرآن نسخه شفابخشى است براى آنها که پردههاى ظلمانى شهوات آنها را از رسیدن به قرب پروردگار مانع شده است.[۲۳]
امام على(ع) در این مورد سخنان جامعی دارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم: «از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیماریهاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت».[۲۴]
« آگاه باشید در این[قرآن] خبرهاى آینده است، و بیان حوادث اقوام گذشته، و درمان بیماریهاى شما و برنامه نظم زندگى اجتماعى شما».[۲۵]
« کتاب خدا را محکم بگیرید؛ زیرا رشتهاى است بسیار مستحکم، و نورى است آشکار، دارویى است شفابخش و پر برکت، و آب حیاتى است که عطش تشنگان حق را فرو مىنشاند. هر کس به آن تمسک جوید او را حفظ مىکند؛ و آن کس که بدامنش چنگ زند نجاتش مىبخشد. انحراف در آن راه ندارد، تا نیاز به راست نمودن داشته باشد؛ و هرگز خطا نمىکند تا از خوانندگانش پوزش بطلبد. تکرارش موجب کهنگى و یا ناراحتى گوش نمىگردد. (و هر قدر آنرا بخوانند، شیرینتر و دلپذیرتر خواهد بود) کسى که با قرآن سخن بگوید راست مىگوید و کسى که به آن عمل کند گوى سبقت را از همگان مىبرد».[۲۶]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِه». شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه، ۱۴۷، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق. «وَ قَالَ الصَّادِقُ (ع) لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِی کَلَامِهِ وَ لَکِنَّهُمْ لَا یُبْصِرُونَ». مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۸۹، ص ۱۰۷، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۲]. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ». حشر، ۲۱.
[۳]. نهج البلاغه، حکم ۱۸، ص ۶۱٫ البته نظیر این جملات از پیامبر اکرم(ص) نیز در مورد قرآن داریم که فرمود: «لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُه». کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۵۹۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
[۴]. ر. ک: طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، ص ۳، قم، اسلامی، ۱۳۶۱ش.
[۵]. توضیح و شرح هریک از مباحث اصول اعتقادی قرآن نیازمند به تألیف کتاب است، چنانکه دانشمندان اسلامی در هر یک از موضوعات تألیف مستقلی دارند؛ مانند آیت الله جوادی آملی که کتابهای: ۱٫ توحید در قرآن ۲٫ وحی و نبوت در قرآن ۳٫ معاد در قرآن، قرآن در قرآن و …نگاشتهاند.
[۶]. برای اطلاح بیشتر رجوع شود به کتابهایی که به شرح و توضیح اخلاق در قرآن پرداختهاند مانند: جوادی آملی، عبدالله، مبانی اخلاق در قرآن؛ مراحل اخلاق در قرآن؛ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن و…
[۷]. جالب اینکه همین توضیح و شرح این بخش که به نظر قرآن کمتر به آن پرداخته نیز نیاز به تألیف کتاب دارد چنان که دانشمندان اسلامی اقدام به این کار کردهاند برای نمونه رجوع به: اردبیلی، آیات الاحکام.
[۸]. قرآن در اسلام، ص ۶.
[۹]. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ». اسراء، ۹.
[۱۰] ر. ک: قرآن در اسلام، ص ۶ – ۱۳.
.[۱۱] ر. ک: همان، ص ۱۳ – ۱۵.
[۱۲]. «یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ». احقاف، ۳۰.
.[۱۳] «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ». مائده، ۴۸٫ «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى». شورى، ۱۱۳.
.[۱۴] ر. ک: قرآن در اسلام، ص ۲۲ ، ۲۳.
[۱۵]. «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّهٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمینَ». نحل، ۸۹.
.[۱۶] ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، ص ۲۲۱، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
.[۱۷] «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِکْمَهِ وَ دَلِیلٌ عَلَى الْمَعْرِفَهِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَه». کافی، ج ۲، ص ۵۹۹.
[۱۸]. برای نمونه رجوع شود به شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت.
.[۱۹] ر. ک: قرآن در اسلام، ص ۱۰۹ تا ۱۱۲.
.[۲۰] «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ». اسراء، ۸۲.
.[۲۱] «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ». یونس، ۵۷.
.[۲۲] «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ». فصلت، ۴۴.
.[۲۳] ر. ک: مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۲۳۶ – ۲۳۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
.[۲۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
.[۲۵] همان، خطبه ۱۵۸.
.[۲۶] همان، خطبه ۱۵۶.
پاسخ دهید