با عرض سلام و ادب؛ می‌شود در مورد آیه ۴۰ سوره احزاب توضیح بیشتری بفرمایید؟ «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ الله وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ الله بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً».

پاسخ اجمالی

به دنبال ازدواج رسول خدا(ص) با زینب، همسر مطلقه فرزندخوانده ایشان زید بن حارثه، منافقان که در پى بهانه بودند تا بر پیامبر اسلام خرده بگیرند، پسرخوانده را به جاى فرزند واقعی به شمار ‌‌آورده و جنجال به راه انداختند که محمّد(ص) با همسر پسر خود ازدواج کرده است. این بود که آیه ۴۰ سوره احزاب در ردّ گفتار آنان فرود آمد که محمّد(ص) پدر احدى از مردان امّت نخواهد بود.
پس، این آیه در موضوع ازدواج پیامبر اسلام (ص) با همسر مطلقه زید بن حارثه، پسر خوانده‌اش نازل شده است. بی‌گمان آیه شریفه در مقام پاسخ به اعتراضى است که مردم به رسول خدا (ص) داشتند که چرا با همسر پسر خوانده‌‏اش ازدواج کرد؟


چکیده جوابی که این آیه به معترضان می‌دهد، این است که رسول گرامى اسلام(ص) پدر هیچ یک از مردان موجود و فعلى شما نیست، تا ازدواجش با همسر یکى از شما، ازدواج با همسر پسرش باشد. بنابر این خطاب در «مِنْ رِجالِکُمْ» به مردم موجود در زمان نزول آیه است، و منظور از رجال، مقابل زنان و فرزندان است، و نفى پدرى، نفى تکوینى است، نه نفى تشریعى؛ یعنى هیچ یک از مردان شما از صلب او متولّد نشده‏‌اند.


لذا معنای این آیه چنین است که محمّد پدر هیچ یک از این مردان که همان مردان شما باشند نیست، تا آن‌که ازدواجش با همسر یکى از آنان، بعد از جدایى، ازدواج با همسر فرزندش باشد، و زید بن حارثه هم یکى از همین مردان شما است، پس ازدواج رسول خدا(ص) با همسر او، بعد از آن‌که همسر خود را طلاق داد، ازدواج با همسر پسرش نمى‌‏باشد. اما این‌که آن‌حضرت وى را پسر خویشتن خواندند، هدف از این پسرخواندگی، تنها اظهار محبت نسبت به «زید» بوده است و هیچ اثرى از آثار پدر و فرزندى بر آن مترتب نمى‏‌شود؛ چون خدا پسر خوانده‏‌هاى شما را فرزند شما نمى‌‏داند.

 


این آیه دلالت ندارد که پیامبر(ص) تا ابد پدر هیچ مردی نخواهد بود؛ زیرا که طاهر و قاسم و ابراهیم از پسرهاى آن‌حضرت بودند که پیش از وفات پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفتند، و نیز منافات ندارد که حسن و حسین(ع) پسران حضرتش به شمار آیند چنانچه احادیث شاهد بر آن است[۱] که پیامبر اکرم(ص) آنان را پسران خود می‌‌دانست: «و ابناى هذان امامان قاما او قعدا»؛[۲] این هر دو پسر من امامند خواه نشسته باشند و خواه ایستاده.
این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مسئله ازدواج پیامبر(ص) با «همسر مطلقه زید» براى شکستن یک سنّت غلط جاهلى، بیان مى‌‏دارد، و جواب کوتاه و فشرده‏‌اى است به عنوان آخرین جواب، و ضمناً حقیقت مهم دیگرى را که مسئله خاتمیت است به تناسب خاصى در ذیل آن بیان مى‏‌کند.
نخست مى‌‏فرماید: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبود»(ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ).

 


نه «زید» و نه دیگرى، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند، این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد، نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى.
امام حسن و امام حسین (ع) که آنها را فرزندان پیامبر(ص) مى‌‏خواندند، اگرچه به سنین بالا رسیدند، ولى به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این، جمله «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ» که به صورت فعل ماضى آمده است به‌طور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است.
بنابر این، بی‌گمان آیه شریفه در مقام پاسخ به اعتراضى است که مردم به رسول خدا(ص) داشتند که چرا با همسر پسر خوانده‌‏اش ازدواج کرد؟[۳]
از آنچه گذشت روشن شد که آیه شریفه هیچ اقتضا ندارد بر این‌‌که آن‌جناب پدر قاسم، طیب، طاهر، و ابراهیم، و همچنین حسن، و حسین، نباشد، براى این‌‌که گفتیم آیه در خصوص رجال موجود در زمان نزول آیه و همه آن کسانى است که در آن روز مردى بودند که توانایی ازدواج داشته‌اند، و نامبردگان هیچ یک واجد این صفت نبودند


و در این آیه اشاره به این حقیقت نیز هست که ارتباط آن‌جناب با شما مردم، ارتباط رسالت و نبوت است، و آنچه او مى‏‌کند به امر خداى سبحان است.[۴]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‏۱۰، ص  ۲۳، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱.

[۲]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۶۷، ، مؤسسه انتشارات علامه قم، ۱۳۷۹ق.

[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱۷، ص ۳۳۶ و  ۳۳۷، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۴]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج ‏۱۶، ص ۴۸۷، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.