مقدمه

بحث از بیع کلاب صید غیر سلوقی، مربوطه استثنائات از مکاسب محرمه بر اساس اعیان نجسه است، که بعد از حکم به حرمت بیع کلاب بطور کلی مسئله اینجاست که  چه مواردی را می توان از این حکم اولیه، استثناء کرد؟ که بر اساس فتاوای اصحاب، قدر متقین استثنائات، استثناء  کلب سلوقی خواهد بود، لکن در استثناء موارد غیر سلوقی اختلافاتی وجود دارد. یکی از این موارد کلب صید مطلق (اعم از سلوقی و غیر سلوقی) است که اگر فتوای فقها در مورد خاص سلوقی نبود، فتوای به جواز آنها هم مانع و موونه ای نداشت، چراکه در مورد کلب صید روایات صریحی وجود دارد. لکن ظهوری که در فتوای فقها محقق شده است در مورد خاصه کلب سلوقی است.

فلذا برای اثبات جواز بیع کلب صید غیر سلوقِی، در دو مقام بایستی بحث و بررسی انجام شود : اولا آیا دلالت روایات بر کلب صید تمام است که در این میان ادعای انصراف روایات به مورد سلوقی بررسی می شود، و ثانیا، آیا کلام فقها – بطور خاص شیخ مفید و شیخ طوسی – به طور کامل دلالت بر انحصار جواز در کلب سلوقی دارند یا اینکه می توان کلام این دو فقیه را به وجه دیگری هم حمل کرد؟

مقام اول : دلالت روایات

دلالت روایات بر جواز بیع کلب صید غیر سلوقی

برخی روایات، به منطوق و روایت … و … با مفهومشان می توانند دلالت بر این مطلب کنند که روایت در مورد کلب صید و عنوان صید صادر شده است و حکم به جواز و سحت نبودن بیع این دسته از کلاب را داده است.

اما نکته ای که توجه به آن در مباحث آینده موثر است این است که در این روایات شکل عنوانی ای که برای اصطیاد ذکر شده است به یک شکل نیست و متفاوت است.

اولا : در برخی از روایات، از صفت «صید» و در برخی از هیئت فعل «یصید» استفاده شده است.

ثانیا : برخی روایات که با مفهوم آن دلات بر جواز اثبات می شود تعبیر نفی فعل دارندد و در برخی از آنها تعبیر نفی صفت دارند.

در ادامه بیشتر به نکاتی که در این تفاوت ها وجود دارد خواهیم پرداخت .

یک : منطوق مطلق

در روایاتی که منطوقا دلالت بر جواز کلب با عنوان صید یا یصید دارند، در صورتی می توان گفت که این روایات در مورد صید غیر سلوقی هم صادر شده اند که اثبات شود عنوان در این روایات به وجه مطلق اثبات شده است.

اثبات این اطلاق بر اساس هردو مبای باب اطلاق و طبیعت ممکن است البته تفاوتی هایی که بین این دو مبنا وجود دارد می تواند در ادامه تاثیر گذار باشد، لکن در اثبات اطلاق تفاوتی نیست.

استدلال بر اساس دلالت لفظی بر اطلاق

اگر بر مبنای طبیعت مطلق بشرط لا بخواهیم پیش برویم با اصالت ظهور و تطابق میان استعمال و اراده متکلم و اصالت احترازیت در عناوین و استعمالات می توان اثبات کرد که قیدی در این میان لحاظ نشده است.

مناقشه در استدلال به اصالت احترازیت

این اشکال را مرحوم امام در مکاسب محرمه  نقل کرده و توضیح داده اند : 

أن یکون قوله: «الذی لا یصید» إشاره إلى أقسام ما عدا الکلب السلوقی، وقوله: «والصیود» أو «کلب الصید» کما فی بعض الروایات، إشاره إلى السلوقی؛ بمعنى أنّ‌ ذکر الموصول وصلته، لمحض معرّفیه موضوع الحکم، من غیر دخاله للوصف فیه، فیکون ذات السلوقی موضوعاً لعدم الحرمه، سواء کان صیوداً أو لا، وغیره موضوعاً للحرمه، صیوداً کان أو لا.[۱]

با توجه به ظاهری که در این استدلال وجود دارد، مستدل در صدد بیان این مطلب است که از وصف استعمال شده، اراده معرفیت موضوعیت برای حکم محقق نشده است. در نتیجه در مسیر بین استعمال و اراده و قاعده احترازیت قیود است که  شبهه ایجاد کرده اند. 

رد امام خمینی ره :

امام در جواب این مناقشه فرموده اند :

لکن هذا الاحتمال بعید عن ظواهر الأخبار؛ لأنّ‌ التوصیف و التقیید ظاهران فی الموضوعیه، أو الدخاله؛ سیّما مثل قوله: «و أمّا الصیود».[۲]

استدلال بر اساس دلالت مقدمات حکمت

و اگر بر مبنای مطلق طبیعت لا بشرط بخواهیم پیش برویم با اثبات در مقام بیان بودن و مقدمات حکمت می توان اثبات کرد، که این روایات متعدده ظهور در این دارند که امام در مقام بیان بوده اند در نتیجه مقدمات حکمت مانعی برای جریان نداشته فلذا عناوین به شکل مطلق بیان گشته و قیدی آن ها لحاظ نشده است.

دو : مفهوم

در این میان برخی روایات هستند که منطوقی در شان جواز بیع کلب ندارند لکن مفهوم آنها دلالت می کند.

اما مدل مفهومی روایات متفاوت است :

روایت …. با وصف استعمال شده است، که تنها در صورت پذیرش مبنای مفهوم وصف می توان استدلال بر دلالت بر جواز کلب صید کرد. در حالی که این مبنا اثبات نشده است. فلذا نمی توان با مفهوم استدلال بر جواز کرد.

و روایت…..

 

سه : استفاده از روایات دیگر

قول حاشیه هدایه : عدم انحصار ادله جواز کلب صید در روایات مورد صید

ایشان ذیل بحث، روایتی دیگری می آورند که با آن می توان دلالت بر جواز کلب معلم صیدی را برداشت کرد :

أقول و على فرض الانصراف یمکن الاستدلال على جواز بیع مطلق کلب الصّید و لو لم یکن من السّلوق بروایه السّکونی عن الصّادق ع قال الکلاب الکردیّه إذا علّمت فهی بمنزله السّلوقیّه إذ المستفاد منها [الروایه] أنّ‌ المناط فی التّنزیل هو التّعلم و لا خصوصیّه فیه للکردیّه المراد منها الکلاب الضّخمه کما فی برهان السّیّد قدّس سره و هی [کلاب ضخمه و کردیه]  المراد من کلاب الماشیه و الزّرع و البستان لأنّها المتعارف من اقتنائها للتّحفظ على هذه الأمور

 

عدم دلالت روایات بر جواز بیع کلب صید غیر سلوقی

استدلال بر اساس انصراف

این منقاشه در مقام استدلال در مرحله قبل از استظهار اطلاق روایت مطرح می شود که می گوید برای استدلال بر جواز بیع در مطلق صید، نمی توان به اطلاق روایات اخذ کرد چراکه عناوین مذکوره، منصرف به مورد خاص یعنی مورد سلوقی هستند در نتیجه اطلاقی برای شمول جمیع افراد کلب صید، تشکیل نشده است.

مناقشات

مناقشه کبروی

ما زمانی می توانیم ادعای انصراف کنیم که در میان استعمالات دیگر لفظ، استعمال به همراه قیدی خاص بیشتر باشد، که درنتیجه این کثرت استعمال، لفظ اگر در موقعیتی بدون همراهی قید خاص و خلاف معمول استتعمال شود از آن برداشت مقید می شود، با اینکه قید در لفظ ذکر نشده است.

و این مطلب در عین این است که کثر وجودی در استعمال دخالت و تصرفی نمی تواند کند، چراکه حیطه دخل و تصرف ما در استعمال و الفاظ است، و کثرت وجودی نمی تواند لزوما کثرت استعمالی و درنتیجه برداشت کثیره را به دنبال داشته باشد.

حال در مورد کلب صید باید بگوییم که ادعای انصراف آن به مورد سلوقی، ناردست و مردود است. چراکه باید پرسید آیا کلب صید، در مورد سلوقی استعمال زیادی داشته است؟ در حالی که اینچنین نیست.

و در این مورد ما حتی نمی توانیم برای اثبات انصراف به کثرت وجودی استناد کنیم چراکه حتی کلب صید سلوقی درمیان کلاب صید دیگر، کثرت وجودی هم ندارند.

مناقشه صغروی : عدم امکان تحقق انصراف در روایات فعلی

این مناقشه با فرض قبول مبنای انصراف مطرح مشود که البته حتی با وجود استعمال کثیره هم می توان این اشکال را وارد ساخت.

 

مقام دوم : دلالت فتوای اصحاب

متن شیخین

شیخ مفید در المقنعه این چنین بیانی دارند :

و ثمن الکلب حرام إلا ما کان سلوقیا للصید فإنه لا بأس ببیعه و أکل ثمنه.

و کلام شیخ طوسی در نهایه هم اینگونه است :

و کذلک ثمن الکلب إلاّ ما کان سلوقیّا للصّید، فإنّه لا بأس ببیعه و شرائه و أکل ثمنه و التّکسّب به

شیوه بیانی شیخیخ هردو به یک گونه است که در آن سلوقی للصید آمده و از سحت بودن استثناء شده اند.

در این الفاظ سلوقی للصید آمده است.

امکان استظهار اراده مطلق صید

شیخ انصاری این احتمال را مطرح می کنند که می توان کلام شیخین را بر این مطلب حمل کرد که این بزرگواران از استعمال سلوقی، خصوص کلاب سلوقی و نفی کلاب غیر سلوقی مرادشان نبوده ، بلکه به قرینه للصید، از استعمال سلوقی مرادی جز مطلق صیود چه سلوقی باشند چه نباشند نداشته اند.

موید اول : استعمالات مشابه در کلمات دیگر فقها

موید دوم : استظهار علامه حلی در منتهی از کلام شیخین

بررسی استظهار منتهی

کلام علامه اینچنین است :

فقال الشیخ – رحمه اللّه – فی النهایه و المفید فی المقنعه: یحرم ثمن الکلب إلاّ السلوقیّ‌ و عنی بالسلوقیّ‌ کلب الصید؛ لأنّ‌ سلوق قریه بالیمن أکثر کلابها معلّمه، فنسب الکلب إلیها.

احتمال اول : استظهار توسعه سلوقی به مطلق صید

شیخ می گویند که از کلام علامه در منتهی می توان چنین برداشت که ایشان هم کلمات شیخیخ را حمل بر مطلق صید کرده اند نه خصوص سلوقی، و صرفا سلوقی نمونه ای از کلب صید مطلق است

 

اشکال این استظهار :

اشکالی است که حاشیه هدایه الطالب به این احتمال مطرح کرده اند.

ایشان می گویند :

 بأنّه من قبیل التّصرّف فی اللّفظ الموضوع لمعنى له عموم من جهه و خصوص من جهه أخرى بإراده معنى آخر کذلک حیث إنّ‌ الکلب السّلوقی عامّ‌ للصّیود و لغیره و خاصّ‌ بقریه السّلوق و قد أرید منه معنى عامّ‌ للصّیود من قریه السّلوق و غیرها و خاصّ‌ بالصّیود و لا یعمّ‌ غیره و هذا النّحو من التصرّف غیر معهود لأنّ‌ المعهود هو التّصرّف بالإطلاق و التّقیید و العموم و الخصوص المطلق لا من وجه

یعنی اینکه نسبت میان عنوان سلوقی و صید عموم و خصوص من وجه است که مابه اشتراک اینها تنها در جایی است که کلبی هم سلوقی باشد وهم صیاد، لکن ما به الافتراق آن جایی است که کلب صیدی باشد که سلوقی نیست و کلب سلوقی باشد که صید نیست.

حال با توجه به این نکته اگر ما بخواهیم سلوقی را دال بر مطلق صید کنیم، هم ادخال اغیار در سلوقی کردیم و هم اخراج افراد سلوقی را از لفظ آن.

اشکال اینچنین استظهاری چیست؟

اشکال این استظهار این است که این مدل تصرف در لفظ، معهود نیست و تصرف اطلاق و تقیید و عموم و خصوص مطلق است که معهود عرفی است در نتیجه این تصرف یک تصرفی محسوب می شو که نزد عرف معنود نیست.

رد مناقشه :

در ادامه صاحب هدایه طالب می گویند که مدار و ملاک در پذیرش یک تصرف عرفی در الفاظ، معهود بودن یا معهود نبودن آن نیست، بلکه صرف اینکه هنگام انجام این تصرف تحسین عرفی صورت بگیرد حتی اگر که معهود نبوده و نقل هم نشده باشد، کافی است در اینکه یک تصرف، تصرف عرفی مقبولی باشد. [۳]

احتمال دوم : استظهار تقیید سلوقی به صید

احتمالی که وجود دارد این است علامه می خواستند صرفا این نکته را از کلام شیخین بیان کنند که فتوای شیخین درمورد جواز مطلق سلوقی ها نیست، بلکه در مورد سلوقی هایی است که صیاد هم هستند.

اشکال

شیخ به اشکال این استظهار تنها اشاره کردند، لکن شهیدی در حاشیه هدایه الطالب خودشان، وجه مردودیت این احتمال را توضیح داده اند.

ظاهر تعبیرات علامه حلی نمی تواند دلالت بر این منظور کند که ایشان مرداشان این بیان خاص بوده باشد، چراکه اراده این توجیه، بیانی را مقتضی است که ایشان در کلامشان نیاورده اند.

اولین  مقتضی و شاهد بر عدم اراده احتمال دوم این است که مثلا باید می فتند : عنی بالسلوقی کلب الصید منه ای خصوص الصیود من کلاب سلوق و انما ترک تقییده بالصیود اعتمادا علی الغلبه لان اکثر … الخ

یعنی اینکه گفته اند از سلوقی کلب صید اراده کرده اند (و عنی بالسلوقی کلب الصید لان سلوق قریه بالیمن اکثر کلابها معلمه) بدون جار و مجرور منه، و که نشانگر تبعیض باشد در بیان مصادیق سلوقی و همچنین این مطلب را نیاورده  اند که کلب صید یعنی خصوص کلاب صید از کلاب سلوق، نشانگر این است که چنین مرادی نداشته اند.

چراکه صرفا گفته اند سلوقی مرادشان کلاب صید بوده است. نه اینکه کلاب صید از سلوقی، که این بیان خلاف این مطلب است که ایشان احتمال دوم را راده کرده باشند و با احتمال اول مناسب تر است.

دومین مقتضی و شاهد بر عدم اراده احتمال دوم این است که ایشان مسئله اکثریت را بیان کرده اند که اکثر کلاب سلوقی معلمه هستند، و در ادامه گفته اند در نتیجه اکثریت کلب رو به سلوقی نسبت داده اند نه به صید.


[۱] امام خمینی ره ، مکاسب محرمه ، ج۱ ص۱۱۵

[۲] امام خمینی ، مکاسب محرمه ، ج۱ ۱۱۵

[۳] و فیه أنّ‌ المدار فی صحّه ذلک حسنه عرفا و إن لم ینقل و هو حسن [شهیدی تبریزی – هدایه الطالب ج۱ ص ۲۴]