مقدمه:

تعدادی افعال، در اسلام انجام دادن آن ها حرام است و به تبع حرمت عمل، حرمت تکسب به واسطه آن کار هم ثابت میشود؛ از آن اعمال این است که مرد خودش را با وسائلی که مخصوص زن هست تزیین کند و چیزی را بپوشد که مخصوص زن است و البته بالعکس. این مسئله دلائلی دارد که هر کدام میتواند دلالت بر حرمت این مسئله بکند که در دنباله ی آن تکسب هم حرام شود.

حرمت تزیین مرد به آنچه که مختص به زنان است و بالعکس

          بر مرد حرام است که خود را به واسطه پوشیدن چیزی که مخصوص زن هم خود را تزیین کند مثل ابریشم و طلا؛ در ابریشم منظور لباسی هست که یا همه اش از ابریشم هست یا ابریشم مخلوط با الیاف دیگر در حدی هست که عرف به آن لباس، حریر میگویند و صرف پوشیدن حریر حرام نیست؛ در طلا هم منظور آن طلا پوشیدن هایی هست که بر مرد حرام است مثل انگشتر طلا؛ این لبس باید طوری باشد که تزیین محسوب شود لذا علامه در ارشاد میگوید: «و تزیین الرجل بالمحرم» ولی این کلام مورد اشکال هست چرا که حتما نیازی به تزیین بودن نیست برای اثبات حرمت لبس. (تبریزی راضی. ‌تحلیل الکلام فی فقه الإسلام. امیر قلم، ۱۳۸۱، ص ۱۰۶) در روایاتی که برای حرمت تحریر آمده، متعلق حرمت، لبس حریر هست و نمیتوان از روایات این را برداشت کرد که تزیین هم حتما حرام هست و دلیلی و بر آن نیست؛ در طلا هم روایات این دلالت را ندارد که تزیین به ذهب برای مرد حرام هست و روایات دال بر حرمت لبس ذهب هستند لذا دلیلی برای تزیین به ذهب و حریر در حالی که صدق لبس نکند، موجود نیست. (طباطبایی قمی تقی. عمده المطالب فی التعلیق علی المکاسب. ج ۱، محلاتی، ۱۴۱۳، ص ۱۵۷)

تعداد زیادی از علماء به این موضوع اعتراف کرده اند که دلیلی برای تحریم تزیین مرد به مختصات زن و بالعکس پیدا نکرده اند، مگر روایت نبوی: خَالِدٍ عَنْ‌ زَیْدِ بْنِ‌ عَلِیٍّ‌ عَنْ‌ آبَائِهِ‌ عَنْ‌ عَلِیٍّ‌ عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌ : أَنَّهُ‌ رَأَى رَجُلاً بِهِ‌ تَأْنِیثٌ‌ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ، فَقَالَ‌ لَهُ‌ اخْرُجْ‌ مِنْ‌ مَسْجِدِ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ، یَا مَنْ‌ لَعَنَهُ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ سَمِعْتُ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِه خَالِدٍ عَنْ‌ زَیْدِ بْنِ‌ عَلِیٍّ‌ عَنْ‌ آبَائِهِ‌ عَنْ‌ عَلِیٍّ‌ عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌ : أَنَّهُ‌ رَأَى رَجُلاً بِهِ‌ تَأْنِیثٌ‌ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ، فَقَالَ‌ لَهُ‌ اخْرُجْ‌ مِنْ‌ مَسْجِدِ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ، یَا مَنْ‌ لَعَنَهُ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ سَمِعْتُ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِه.

دلالت روایت نبوی بر تحریم

          ظهور روایت چون دارای لعن هست در حرمت هست و بر همان هم دلالت دارد ولی دلالت آن بر ما نحن فیه مشکل هست، چون روایت تشبه مرد به زن را حرام کرده نه صرف پوشیدن لباس مختص به جنس مخالف را در حالی که آن فرد هم قصد تشبه ندارد.

دلالت روایت

          در واقع روایت دلالت بر این دارد که تشبه مرد به زن از حیث تمکین در لواط بر او حرام هست و بالعکس در زن از حیث تشبه به مذکر در مساحقه. در اول روایت هم اینطور گفته میشود که حضرت امیر علیه السلام مردی را دید که تانیث داشت یعنی همین که تمکین میکرده و از این جهت بوده که حضرت، قول رسول الله را فرمودند. اما این فقط میتواند مویدی برای این برداشت باشد و دلیل نمیتواند باشد، چرا که استفاده امیر المومنین از این قول، دلالت بر منحصر بودن متشبهین در این مسئله نیست بلکه ممکن است آیه دلالت بر مطلق تشبه کند که لباس را هم در برمیگیرد.

روایت یعقوب بن جعفر و ابی خدیجه

          روایت یعقوب بن جعفر درباره مساحقه آمده و از آنجایی که الفاظ روایت دلالت بر حصر میکنند، روایت اشاره به این دارد که متشبهین بالرجال زنانی هستند که مساحقه میکنند. روایت ابی خدیجه هم به این دلالت دارد که متشبهین خنثی ها و زنانی هستند که با زنان دیگر ازدواج میکنند؛ این دو روایت شاهد برای این هست که متشبهین اینگونه افراد هستند، نه کسانی که لبس مختصات جنس مخالف میکنند.

روایت سماعه و مرسله حسن طبرسی در حرمت لبس

عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ‌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ‌ أَوْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ : فِی اَلرَّجُلِ یَجُرُّ ثِیَابَهُ قَالَ إِنِّی لَأَکْرَهُ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ‌ .

وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ‌ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ یَزْجُرُ اَلرَّجُلَ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ وَ یَنْهَى اَلْمَرْأَهَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِی لِبَاسِهَا .

          روایت سماعه دلالتش بر حرمت لبس اینگونه است که «اکره» دلالت بر حرمت میکند و مرسله ی حسن طبرسی هم، حرمت لبس در آن از «یزجر» برداشت میشود.

          این نوع برداشت از این دو روایت مورد اشکال هست، روایت اول به قرینه آن چیزی که مورد نهی قرار گرفته مورد کراهت هست و آن مورد، لباس بلند پوشیدن هست که بلا خلاف این نوع لباس پوشیدن برای مردان حرام نیست لذا حمل بر کراهت میشود، به علاوه آنکه «اکره» دلالت بر حرمت نمیکند. مرسله هم به دلیل عدم دلالت کلمه «یزجر» بر حرمت، برداشت حرمت از آن مورد اشکال هست.

وظیفه خنثی

          در اجتناب از زینت مختص به جنس مخالف، خنثی باید از هر دو اجتناب کند، چرا که خنثی مشکله نمیداند که مرد هست یا زن لذا باید از هر دو صورت اجتناب کند که علم پیدا کند به اینکه کار حرام انجام نداده و از باب مقدمه ترک حرام واقعی باید از هر دو اجتناب کند.

اما به این قول اشکال وارد هست چرا که گفته شد برای اینکه حرمت ثابت شود فرد باید با قصد تشبه به جنس مخالف لباس را بپوشد و اگر خنثی یک لباس (مثلا لباس مختص به مرد فقط) را بپوشد علم پیدا نکرده که تشبه به جنس مخالف پیدا کرده، چون علم به تشبه ندارد ممکن است مرد باشد واقعا. اما با این حال یک فرض قابل تصور هست که خنثی با پوشیدن لباس مختص، کار حرام انجام داده باشد و آن جایی هست که یک بار لباس مختص به مرد بپوشد و یک بار لباس مختص به زن لذا یقینا یک بار کار حرام انجام داده، چون خنثی مشکله در واقع یا مرد هست یا زن.

نتیجه

روایاتی که وارد شده بر حرمت لبس دلالت دارد نه تزیین و دیگر آنکه روایت نبوی هم که ادعا شد دلالت دارد بر حرمت تزیین، در واقع دلالت بر حرمت تشبه به نحو لواط و مساحقه دارد نه لبس ما یختص به الرجال و بالعکس. خنثی هم در نهایت میتواند یک لباس مخصوص را برای خود اتخاذ کند یا مرد یا زن چرا که علم به تشبه ندارد با انجام یک طرف.