چنانچه ظلمات به معنای تاریکی تفسیر شود که در کتب تفسیری به معنای عدم نور آمده است، آیا عدم، جعل پذیر است؟
در آیه “جعل الظلمات و النور”، چنانچه ظلمات به معنای تاریکی تفسیر شود که در کتب تفسیری به معنای عدم نور آمده است، آیا عدم، جعل پذیر است؟ اگر این آیه دلالت به جعل دو اصل اولیه خلقت دارد یعنی نور و ماده اولیه ای که به صورت پودر سیاه بدون خاصیت است، آیا این معجزه قرآن نیست؟ خصوصا این که به صورت جمع، ظلمات بکار رفته که ماده قابل شماره است؟
پاسخ اجمالی
همان طور که روز و روشنایی آیت و آفریده خداوند است؛ شب و ظلمت نیز آیت و آفریده خداوند است. خداوند می فرماید: “ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنىبخش ساختیم“. معنای جعل در آیه مورد نظر به همان معنای خلق و ایجاد است، منتها از آن جایى که کلمه “خلقت” در اصل ماخوذ از “خلق الثوب” است و در معناى آن ترکیب یافتن از اشیاى گوناگون ماخوذ است، و نور و ظلمت از ترکیب چیزى با چیز دیگر موجود نشده است، از این جهت در خصوص نور و ظلمت به جاى “خلقت” تعبیر به “جعل” فرموده، و شاید از همین جهت بوده که خلقت را به ایجاد آسمان ها و زمین که در آن ترکیب راه دارد،اختصاص داده است.
از طرفی در کنار عدم مطلق، عدم مضاف نیز داریم که منظور ،عدم مضاف به وجود است، مانند عدم شنوایی، عدم بینایی و…، شنوایی و بینایی که دو امر وجودی و موجود هستند و عدم آنان به تبع آنان قابل تصور است. برای ما تصور کسی که مبتلا به عدم شنوایی است به راحتی قابل تصور است، این نیست، مگر به این خاطر که این عدم به وجود اضافه شده است و عدم مضاف بهرهای از وجود دارد، اگر عدم محض بود هرگز قابل تصور نبود. جعل ظلمت نیز به این ترتیب است که خداوند با محو نور ظلمت را ایجاد می کند.
پاسخ تفصیلی
آیه ۱ سوره انعام که می فرماید: “ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد، اما کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرار مىدهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگى او، در آفرینش جهان آشکار است)”! از چند جهت قابل بررسی است:
۱ – معنای ظلمت و نور
۲ – علت مفرد آوردن نور و جمع آوردن ظلمت
۳ – معنای “جعل” و اختلاف آن با “خلق“
۴ – در آخر بحثی پیرامون تفسیر علمی قرآن کریم.
معنای نور و ظلمت:
“ظلمت”، به معنای عدم نور و جمع آن ظُلمات است.[۱] و مُظلِمون در قرآن، به معنای کسانی است که وارد ظلام و تاریکی شده اند.[۲] در اصطلاح فلاسفه نیز ظلمت به عدم نور تعبیر شده است. در طبیعیات شفاء ابن سینا، درباره ظلمت آمده است: “ظلمت عدم نور است در آنچه که استعداد و شأنیت نور را داشته است”. همین عبارت در کتاب التحصیل بهمنیار و حکمه متعالیه ملاصدرا نیز آمده است.[۳]
علت مفرد آمدن نور و جمع آوردن ظلمت:
در هیچ جای قرآن ظلمه (مفرد) نیامده است. هرجا از این ریشه استعمال شده، در قالب جمع (ظلمات) وارد شده است.[۴] دو دلیل برای این جهت ذکر شده است:
۱ – براى اشاره به این جهت است که هدایت از مصادیق حق و حقیقت است و حق یکى است و هیچ اختلافی میان مصادیق آن نیست. بر خلاف ضلالت و گمراهی که دارای مصادیق مختلفى است؛ چراکه ضلالت ناشى از پیروى هواهاى نفسانى است که با هم اختلاف دارند، و افراد و مصادیق هوا یک جور نیستند، لذا می فرماید: “این راه راست من است، از آن پیروى کنید و به راه هاى مختلف نروید که شما را از راه حق دور مىکند،این چیزى است که خداوند به آن سفارشتان کرده است تا پرهیزگار شوید“.[۵]راه خدا و حق، را یک راه (صراط) و راه ضلالت را چند راه (سبل) خوانده است. لذا هیچ گاه در قرآن کلمه صراط و حق به صورت مثنا و جمع نیامده است.[۶]
۲ – یا به این جهت باشد که وجود ظلمت، از نبود نور (که همان عدم نور در چیزى که مىبایست نور داشته باشد)، است و چیزى که شأنش این است که نور داشته باشد و ندارد؛ از جهت دورى و نزدیکی اش به نور، متعدد مىشود؛ یعنی تاریکی و ظلمت آن، به حسب دور بودنش از نور متفاوت می شود. بخلاف نور که امرى است وجودى و وجودش ناشى از مقایسه آن با ظلمت نیست، و اگر هم آن را با قیاس به ظلمت درجهبندى کرده و برایش مراتبى قائل شویم (مثلا می گوییم نور شمع، نور خورشید و ..) در حقیقت صرف تصور است، و این تصور باعث تکثر حقیقى و تعدد واقعى نور آن نمىشود.[۷]
معنای جعل و اختلاف آن با خلق:
برای جعل چند معنا نقل شده است:[۸]
۱ – به معنایصار (گردیدن)
۲ – به معنای اوجد (ایجاد کردن) مانند آیه مورد نظر: “جعل الظلمات والنور“
۳ – به معنای ایجاد یک شیء از شیء دیگر مانند: “جعل لکم من الجبال اکناناً“،[۹]و از کوهها پناهگاههایى برای شما مهیا ساخت.
۴ – تبدیل یک شیء به شیء دیگر. مانند: “الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشا”؛[۱۰]آنکه براى شما زمین را گسترده گردانید.
۵ – جعل به معنای حکم کردن بر چیزی و حمل کردن محمول بر موضوع (به حق یا باطل)؛ مانند: “جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِین“،[۱۱]و “یجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنات“.[۱۲]
پس معنای جعل در آیه مورد نظر به همان معنای خلق و ایجاد است، منتها از آن جایى که کلمه “خلقت” در اصل مأخوذ از” خلق الثوب” است و در معناى آن ترکیب یافتن از اشیاى گوناگون اخذ شده است، و نور و ظلمت از ترکیب چیزى با چیز دیگر موجود نشده است، از این جهت در خصوص نور و ظلمت به جاى “خلقت” تعبیر به “جعل” فرموده، و شاید از همین جهت بوده که خلقت را به ایجاد آسمان ها و زمین که در آن ترکیب راه دارد،اختصاص داده است.[۱۳]
آیا عدم جعل پذیر است؟
همان طور که در معنای ظلمت بیان شد، ظلمت به معنای عدم نور است، در چیز یا جای که می تواند نور داشته باشد. چنین تعریف و خصوصیتی را در اصطلاح فلاسفه “عدم و ملکه“[۱۴] می گویند، مانند این که به انسانی که نمی بیند، “نا بینا” گفته می شود، چراکه شأنیت دیدن را داشته، ولی اکنون نمی بیند. اما به یک سنگ نمی توان گفت: “نابینا”؛ زیرا شأنیت دیدن را ندارد. ظلمت به معنای عدم نور، این چنین است؛ یعنی عدم مطلق نیست؛ زیرا عدم مطلق، محض نیستی و بطلان است. در کنار عدم مطلق، عدم مضاف نیز داریم که منظور، عدم مضاف به وجود است؛[۱۵] مانند عدم شنوایی، عدم بینایی و…، شنوایی و بینایی دو امر وجودی و موجود هستند و عدم آنان به تبع آنان قابل تصور است. برای ما تصور کسی که مبتلا به عدم شنوایی است به راحتی قابل تصور است، این نیست مگر به این خاطر که این عدم به وجود اضافه شده است، و اگر عدم محض بود هرگز قابل تصور نبود. جعل ظلمت نیز به این ترتیب است که خداوند با محو نور، ظلمت را ایجاد می کند.
تفسیر علمی قرآن کریم:
در قرن چهارده و پانزده هجری، یک نوع شیوه تفسیری به نام تفسیر علمی رایج شد. این گونه تفسیر با توجه به پیشرفت علم و صنعت در جهان و اثرات آن بر کشورهای اسلامی رایج گشت. اگر چه قرآن دارای مطالب بلند و اثبات شده علمی است که بعد از چندین قرن به آن دسترسی پیدا شده است،[۱۶] اما چه بسیار، این نهضت تفسیری به افراط گرایی کشیده شده است.[۱۷] یکی از بارزترین این تفاسیر “الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم” نوشته “طنطاوی جوهری” است. بسیاری از این دست از مفسران کوشیده اند که پیشرفت و دستاوردهای غرب را با با موازین اسلامی تطبیق دهند.[۱۸]
از طرفی چون دستاوردهای تجربی قابل نقض است و هر روز علم تجربی پدیده جدیدی کشف می کند و چه بسیار که نظرات قبلی خود را باطل می کند. در این بین، باید در تطبیق مسائل علمی با آیات قرآن کمال دقت را داشته باشیم، تا با ابطال یک نظریه علمی خدشه ای به قرآن وارد نسازیم.
مطلبی که شما در ذیل این آیه مرقوم کرده اید، قطعیت تام علمی ندارد. مضافاً بر این که در خود قرآن ابتدا خلقت آسمان و زمین بیان شده است.[۱۹]
پس برای نسبت دادن یک نظریه علمی به قرآن باید اولاً: نظریه علمی، به طور کامل و قطعی به اثبات رسیده باشد (مانند جاذبه زمین). و ثانیاً: آیات قرآن، به خوبی و به درستی با آن فرضیه قابل تطبیق باشد.
منبع:اسلام کوئست
[۱] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج ۱، ص۵۷۳، واژه “ظلمت“.
[۲] “فاذا هم مظلمون”،یس، ۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۰۸، ناشر مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵.
[۳] شرح المصطلحات الفلسفیه (نرم افزار نورالحکمه).
[۴] بقره، ۲۵۷؛ مائده،۱۶؛ انعام،۳۹،۱۲۲؛ ابراهیم/۱،۵؛ انبیاء، ۸۷.
[۵] انعام، ۱۵۳ .
[۶] برگرفته از درسهای تفسیر استاد آیت الله جوادی آملی؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۶، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم؛ طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج ۵، ص۳۱، بی جا، بی تا.
[۷] ترجمه تفسیر المیزان،ج ۷، ص ۶.
[۸] راغب، مفردات، ص ۱۹۷.
[۹] نحل،۸۱.
[۱۰] بقره، ۲۲.
[۱۱] قصص، ۷.
[۱۲] نحل، ۵۷.
[۱۳] نک: ترجمه المیزان، ج ۷، ص ۵.
[۱۴] طباطبائی، محمدحسین، نهایه الحکمه، المرحله السابعه، الفصل السابع، ص ۱۴۹، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[۱۵] همان، المرحله الاولی، الفصل الرابع، ص ۲۱.
[۱۶] المراغی، تفسیر المراغی، ج۳۰، ص ،۱۱۳، دار احیاءالتراث، بیروت، در ذیل آیه: “خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِب” به مواردی از اعجاز علمی درباره این آیه اشاره کرده است.
[۱۷] علوی مهر ، حسین، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، ص ۳۳۵٫انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی،قم،۱۳۸۴.
[۱۸] همان، ص ۳۳۶.
[۱۹] انبیاء،۳۰؛ نازعات، ۲۸تا۳۲؛ فصلت،۱۰تا ۱۲.
پاسخ دهید