تفسیر آیه ۳۵ سوره نور چیست؟ و آیا شعار «نه شرقی نه غربی» برگرفته از این آیه است؟
تفسیر آیه ۳۵ سوره نور چیست؟ و اینکه در این آیه عبارت «نه شرقی نه غربی» وجود دارد که شعار جمهوری اسلامی ایران است آیا این دو با هم ربطی دارند؟
پاسخ اجمالی
در این آیه شریفه، نخست؛ خداوند، نور آسمانها و زمین معرّفی شده است. سپس به تشبیه این نور الهی پرداخته میشود. مفسران اسلامى در اینکه محتواى این تشبیه چیست و به اصطلاح «مشبّه» کدام نور الهى است تفسیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند نور هدایت، قرآن کریم، و پیامبر اسلام(ص)، که روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور «هدایت» است که از قرآن و وحى و وجود پیامبران سرچشمه میگیرد، و با دلائل توحید آبیارى میشود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا است.
اگر به روایات ائمه معصومین(ع) که در ذیل این آیه رسیده است، بنگریم؛ مصادیق معنوی مختلفی به عنوان تفسیر بیان شده است؛ مانند اینکه «لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» به نفى گرایشهاى یهود و نصارا تفسیر شده است، که در حقیقت چهره دیگرى از نور هدایت و ایمان، و بیان مصداق روشنى از آن است.
با این وجود، اگرچه شعار «نه شرقی و نه غربی» ممکن است الهام گرفته از این آیه باشد، اما معنای صریح «لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» در قرآن را نمیتوان این شعار جمهوری اسلامی دانست.
اما ممکن است گفته شود؛ از آنجایی که در احادیث، عبارت «لا شرقیه و لا غربیه» به نفی عقاید و گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است؛ هدف از شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز این است که کشور ایران تنها هدف خود را اجرای دستورات اسلام قرار داده و برای پیشرفت کشور در زمینههای مختلف؛ به روشها و اندیشههای اسلامی اهتمام داشته باشد، نه روشها و افکار غیر اسلامی. بنابراین، در واقع این شعار جمهوری اسلامی برگرفته از محتوای یکی از مصادیق عبارت قرآنی «لا شرقیه و لا غربیه» خواهد بود.
پاسخ تفصیلی
در آیه مورد پرسش میخوانیم:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم».[۱]
تفسیر آیه نور
الف. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ یعنی خداوند نور آسمانها و زمین و روشنیبخش همه آنها است.
گروهى از مفسران کلمه «نور» را در اینجا به معناى «هدایت کننده»، و بعضى به معناى «روشن کننده» و بعضى به معناى «زینتبخش» تفسیر کردهاند. در اینباره پاسخ «خدا نور آسمانها و زمین»، سؤال ۱۸۳ را مطالعه کنید.
ب. قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص میکند و میفرماید: «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»؛ یعنی مَثَل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى باشد و آن چراغ در حُبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان.
براى تشریح این مثال توجه به چند امر ضرورى است:
۱ – «مشکاه» در اصل به معناى روزنه و محل کوچکى است که در دیوار ایجاد میکردند و چراغهاى معمول قدیم را براى محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن مینهادند، و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکى درست میکردند و ظرفى را که در بیرون اطاق و مُشرف به حیاط منزل بود با شیشهاى میپوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند. و نیز به محفظههاى شیشهاى گفته شده است که به صورت مکعب مستطیلى میساختند و دارای درى بود و در بالاى آن روزنهاى براى خروج هوا، که چراغ را در آن مینهادند.[۲] کوتاه سخن اینکه: «مشکاه» محفظهاى براى چراغ در مقابل حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالباً در دیوار ایجاد میشد نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس مینمود.
۲ – «زجاجه»؛ یعنى «شیشه»، و در اصل به سنگهاى شفاف میگویند،[۳] و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگى ساخته میشود و شفاف است به آن «زجاجه» میگویند.[۴] و در اینجا به معناى حُبابى است که روى چراغ میگذاشتند تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را، از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده، بر نور و روشنایى شعله بیفزاید.[۵]
۳ – «مصباح» به معناى خود «چراغ» است.[۶]
مفسران قرآن در اینکه محتواى این تشبیه چیست و به اصطلاح «مشبّه» کدام نور الهى است، تفسیرهاى گوناگونى دارند که برای نمونه به ذکر چند مورد بسنده میشود:
یک. منظور همان نور هدایتى است که خداوند در دلهاى مؤمنان بر افروخته، و به تعبیر دیگر منظور ایمان است که در سراچه قلوب مؤمنان جایگزین شده است.[۷]
دو. منظور قرآن است که درون قلب آدمى را نورانی میکند.[۸]
سه. این تشبیه اشاره به شخص پیامبر اکرم(ص) دارد.[۹]
چهار. روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است.[۱۰]
آنچه براى نور معنوى در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است؛ روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور «هدایت» است که از قرآن و وحى و وجود پیامبران سرچشمه میگیرد، و با دلائل توحید آبیارى میشود، و نتیجه آن، تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است.[۱۱]
نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پُر فروغ موجود است:
«مصباح»؛ همان شعلههاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار میگردد و فروغ هدایت از آن منتشر میشود.
«زجاجه»؛ حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم میکند.
«مشکاه»؛ مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار او است که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون میدارد.[۱۲]
ج. خداوند در ادامه میفرماید: «یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ»؛ این چراغ با روغنى افروخته میشود که از درخت پُر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى.
«شجره مبارکه زیتونه» همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى میباشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعلهور و پُر بار میگردد.[۱۳]
این بخش از آیه؛ اشاره به ماده انرژیزاى فوق العاده مستعد براى این چراغ است؛ چرا که «روغن زیتون» که از درخت پر بار و پر برکتى گرفته شود یکى از بهترین روغنها براى اشتعال است آنهم درختى که تمام جوانب آن به طور مساوى در معرض تابش نور آفتاب باشد، نه در جانب شرق باغ و کنار دیوارى قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند، و در نتیجه میوه آن نیمى رسیده و نیمى نارس و روغن آن ناصاف گردد.[۱۴]
اگر به روایات ائمه معصومین(ع) که در ذیل این آیه رسیده است، بنگریم؛ «مشکاه» گاهى به قلب پیامبر اسلام(ص)[۱۵] و «مصباح» نور علم؛ یعنی نبوّت،[۱۶] و «زجاجه» وصى پیامبر، حضرت على(ع)[۱۷] و «شجره مبارکه» به ابراهیم خلیل[۱۸] که ریشه این خاندان از او است، و جمله «لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» به نفى گرایشهاى یهود و نصارا تفسیر شده است،[۱۹] که در حقیقت چهره دیگرى از نور هدایت و ایمان، و بیان مصداق روشنى از آن است، نه اینکه منحصر به همین مصادیق باشد.[۲۰]
«یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»؛ آنچنان روغنش صاف و خالص است که گویى بدون تماس با آتش نیز نور از آن میدرخشد.
«نُورٌ عَلى نُورٍ»؛ نورى است بر فراز نور.
«یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ»؛ خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند.
«وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»؛ و براى مردم مَثَلها میزند.
«وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»؛ و خداوند به هر چیزى آگاه است.
د. جمعبندی
در حقیقت این نور خدا است، همان نورى است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى میکند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافتهاند با نور وحى آمیخته میشود و مصداق «نُورٌ عَلى نُورٍ» میگردد. در اینجا است که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت میشوند و مضمون «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده میشود.
بنابر این، براى حفظ این نور الهى (نور هدایت و ایمان) مجموعهاى از معارف و آگاهیها و خودسازیها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتى این مصباح را حفظ کند.
و نیز قلب مستعد و آمادهاى میخواهد که همچون زجاجه برنامه آنرا تنظیم نماید.
و امدادى از ناحیه وحى لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژى بخشد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن میشود بر کنار باشد.
آنچنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
هر گونه تفسیر به رأى و پیشداوریهاى نادرست و سلیقههاى شخصى و عقیدههاى تحمیلى و تمایل به چپ و راست و هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند از فروغ این چراغ میکاهد و گاه آنرا خاموش میسازد.
این است مثالى که خداوند در این آیه براى نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است.[۲۱]
شعار جمهوری اسلامی ایران برگرفته از «لا شرقیه و لا غربیه»
ممکن است بتوانیم بگوییم؛ از آنجایی که در احادیث، جمله «لا شرقیه و لا غربیه» به نفی عقاید و گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است؛ هدف از شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز این است که کشور ایران تنها هدف خود را اجرای دستورات اسلام قرار داده و نظام حکومت آن، براساس روشها و اندیشههای اسلامی است، نه روشها و افکار غیر مسلمانان.
حضرت امام خمینی(ره) به لحاظ نظرى براى تحقق اصل استقلال در جامعه اسلامى، اصل نه شرقى و نه غربى را مطرح ساخت و آنرا اصل و پایهاى براى مبارزه رهاییبخش خود از سلطه بیگانگان و استبدادگران داخلى قرار داد؛ اصلى که به معناى نپذیرفتن سلطه از ناحیه هر قدرتى است. بنابراین، در نگاه امام خمینى، این مسئله پذیرفته نیست که براى رهایى از سلطه و نفوذ یک قدرت، به قدرت دیگرى روی آوریم و از دامن یک سلطهگر بیگانه به دامن دیگرى بیفتیم. بر همین پایه، امام از یکسو اساس روابط دوستانه، برابر و انسانى را در سیاست خارجى جامعه اسلامى مورد توجه قرار میدهد و از دیگرسو مطرح میسازد که دخالت و سلطه را از هیچ قدرتى نمیتوان پذیرفت. از نظر امام خمینی، مهمترین محورهاى استقلال از این منظر، استقلال فکرى، فرهنگى، علمى و سیاسى است؛ براى نمونه، ایشان بر نفى سلطه فرهنگى تأکید بسیار دارد و بزرگترین وابستگى را وابستگى فکرى و فرهنگى میداند.[۲۲]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. نور، ۳۵: «خداوند نور آسمانها و زمین است مَثَل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى [پُر فروغ] باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته میشود که از درخت پُربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى [روغنش آنچنان صاف و خالص است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند، و خداوند به هر چیزى دانا است».
[۲]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۵، ص ۳۸۹، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۹، ص ۵۸۲، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۷۶.
[۳]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۷۸، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۵۷، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
[۴]. تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۷۶ – ۴۷۷.
[۵]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۲۴ – ۲۲۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۷۷.
[۶]. مفردات الفاظ القرآن، ص ۴۷۳؛
[۷]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج ۶، ص ۵۳، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ۷، ص ۲۲۳، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
[۸]. ر.ک: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۲۴.
[۹]. تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر التستری، ص ۱۱۱، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج ۳، ص ۱۹۹، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
[۱۰]. این احتمال از ابن عباس نقل شده است؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۲۴؛ جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج ۵، ص ۱۸۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۷۸.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. همان.
[۱۴]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۱۲۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۷۷، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۱۵]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، ص ۲۸۲، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ شیخ صدوق، التوحید، ص ۱۵۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
[۱۶]. التوحید، ص ۱۵۷.
[۱۷]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(علیهم السلام)، ج ۱، ص ۲۸۰، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۱۸]. عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، ص ۳۱۶، چاپ اول، ۱۴۰۹ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۰۳، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
[۱۹]. تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۰۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۸۱.
[۲۰]. تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۸۰.
[۲۱]. همان، ص ۴۷۹ – ۴۸۰.
[۲۲]. فوزى، یحیى، اندیشه سیاسى امام خمینى(ره)، ص ۱۷۴ – ۱۷۵، قم، دفتر نشر معارف، چاپ هفدهم، ۱۳۹۰ش.
پاسخ دهید