تفسیر امام باقر(ع) پیرامون آیه «انْ اصْبَحَ ماءُکُمْ غَوْراً»، چیست؟

پاسخ اجمالی

همان‌گونه که می‌دانید بسیاری از آیات قرآن علاوه بر تفسیر ظاهری، دارای تفسیر باطنی نیز هستند.
در تفسیر ظاهری این آیه، پیامبر اسلام(ص) مأمور است تا با مشرکان و بت‌‏پرستان احتجاج کند، با این بیان که چنانچه آب‌هاى شیرین سرزمین مکه و نواحى آن در زمین فرو رود، و دیگر دست‌رسى به آب شیرین نداشته باشید، چه قدرتی مى‌‏تواند آب شیرین و گوارا براى شما از نهرها جاری سازد تا به سهولت از آن استفاده نمایید. پیامبر(ص) می‌خواهد از این راه قلوب مشرکان را متمایل به توحید کند تا شاید به راه هدایت و سعادت بازگردند.
اما در تفسیر باطنی این آیه، امام باقر(ع) آب شیرین فرو رفته در زمین را به امام مهدی(ع) تفسیر کرده و می‌فرماید این آیه در باره امامى(حضرت مهدى) نازل شده است که قیام به عدل الهى مى‌‏کند. اگر امام شما پنهان گردد، و نمى‌‏دانید کجا است؟ چه کسى براى شما امامى مى‌‏فرستد که اخبار آسمان‌ها و زمین، و حلال و حرام خدا را براى شما شرح دهد. به خدا سوگند تأویل این آیه نیامد و سرانجام خواهد آمد.
 

پاسخ تفصیلی

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ»؛[۱] بگو: به من خبر دهید اگر آب‌هاى (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!
این آیه خطاب به رسول خدا(ص) است مبنى بر احتجاج با مشرکان و بت‌‏پرستان که چنانچه آب‌هاى شیرین سرزمین مکه و نواحى آن در زمین فرو رود، و دیگر دست‌رسى به آب شیرین نداشته باشید، با این عجز شما چه قدرتی مى‌‏تواند آب شیرین و گوارا براى شما از نهرها جاری سازد و به سهولت استفاده نمایید.
گفته شده است اهل مکه فقط از دو چاه زمزم و چاه میمون حضرمى استفاده مى‏ نمودند.[۲] نظر به ارزشمندی آب شیرین و گوارا در سرزمین وحی، چنین موضوعی در این آیه مورد احتجاج قرار گرفته است.[۳]


برخی از مفسران گفته‌اند خداوند خواست از این راه قلوب مشرکان را متمایل به توحید کند تا شاید به راه هدایت و سعادت بازگردند. البته این نظر بعید نیست؛ چرا که قرآن در دعوت به توحید از روش‌های گوناگون استفاده می‌کند.[۴]
«
غور» به معناى قعر و عمق هر چیزی است،[۵] و غار الماء یعنى آب در عمق زمین فرو رفت و پنهان شد که دیگر دست مردمان به آن نمى‌‏رسد.[۶] و تحقق یافتن این بیم در محیطى که قرآن در آن نازل شد(شبه جزیره عربستان) و آب بسیار گرانبها بود، و در آن زمان که بشر هنوز به وسایل جست‌وجوى و حفر چاه‌هاى عمیق دست نیافته بود، کارى بسیار عظیم به شمار مى‏‌رفت.[۷] کلمه «معین» نیز به معناى آب جارى در روى زمین است.[۸]
معناى آیه این است که مرا خبر دهید اگر آب شما به زمین فرو رود، و روى زمین آبى نماند، چه کسى است که در روى زمین برایتان آب جارى سازد؟ این خداوند سبحان است نعمت دهنده و روزی دهنده است. پس شکر او نموده و او را پرستش کنید و چیزى را شریک او قرار ندهید.[۹]
همان‌گونه که می‌دانید آیات قرآن یک تفسیر ظاهری دارند و یک تفسیر باطنی. آنچه بیان شد معنای ظاهری آیه بود.


اما در تفسیر باطنی این آیه، از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: «این آیه در باره امامى نازل شده است که قیام به عدل الهى مى‌‏کند (حضرت مهدى) مى‌‏گوید: اگر امام شما پنهان گردد، و نمى‌‏دانید کجا است؟ چه کسى براى شما امامى مى‌‏فرستد که اخبار آسمان‌ها و زمین، و حلال و حرام خدا را براى شما شرح دهد. سپس فرمود: به خدا سوگند تأویل این آیه تا کنون محقق نشده، اما سرانجام به وقوع خواهد پیوست.[۱۰]


چنانچه ملاحظه می‌شود امام(ع) تفسیری باطنی از آیه ارائه فرموده و آب ‌را به امام حق تأویل کرده‏ است زیرا امام آب حیات است بدان سبب که مبین وحی و راهنماى مردم است، مگر آب، رگ حیات زندگى و ستون آن نیست؟ امام نیز چنین است؛ از آن روى که با تعالیم وحى و با هدایت به حق، پیروان خویش را در حیات معنوی زنده نگاه مى‏‌دارند؛ لذا برخی از مفسران در این ارتباط می‌گویند؛ لفظ آب «الماء» مخصوص به آب عنصرى که جسمى سیّال باشد، نیست، بلکه هر چیزى که سبب نوعى حیات باشد آب نامیده مى‌‏شود؛ از این جهت علم، ایمان و افاضات الهى همه نوعى آب‌اند. امام که ایمان به وسیله او است؛ ولایت که بیعت خاصّ ایمان است و ایمان به وسیله آن به دست می‌آید و بذر معرفت در دل‌ها نهادینه مى‏‌شود، هم آب است. تمام مراتب حیات نباتى، حیوانى و انسانى آب هستند. عقول و ارواح و نفوس کلّى و جزئى بشرى و حیوانى و نباتى همه آب هستند؛ روح نفسانى که مرکب قواى درّاکه و حیوانى است که آن نیز مرکب اعضا است، آب می‌باشد؛ مشیّت که اصل هر اصل و مبدأ هر مبدأ و نهایت هر منتها است، آن هم آب است.[۱۱]


روایات در این زمینه فراوان است و باید توجه داشت که همه از باب تطبیق است. به تعبیر دیگر، ظاهر آیه مربوط به آب جارى است که مایه حیات موجودات زنده است، و باطن آن مربوط به وجود امام، علم و عدالت جهان‌‏گستر او است که آن نیز مایه حیات جامعه انسانى است.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. ملک، ۳۰.

[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۴۹۵، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.

[۳]. ر. ک: حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی‏، محمد باقر، ج ‏۱۶، ص ۵۱۱، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.

[۴]. ر. ک: مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏۷، ص ۳۸۴، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.

[۵]. ابن منظور، لسان العرب، ج ‏۵، ص ۳۳، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۶]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏۷، ص ۲۷۹، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج ‏۳، ص ۴۲۹، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۷]. ر. ک: مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏۱۶، ص ۱۹۳، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۸]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۷۷۱، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ق، «مَعَنَ الماءُ: جرى، فهو معین».

[۹]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۴۹۵.

[۱۰]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج ‏۵، ص ۳۸۷، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق. «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ فَقَالَ: هَذِهِ الْآیَهُ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ، یَقُولُ: إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً عَنْکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیْنَ هُوَ، فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ، یَأْتِیکُمْ بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ حَلَالِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ حَرَامِهِ. ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهِ، وَ لَا بُدَّ أَنْ یَجِی‏ءَ تَأْوِیلُهَا».

[۱۱]. ر. ک: گنابادى، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج ‏۴، ص ۱۹۴، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.