تفسیر آیات ۱۲ و ۱۳ سوره سبأ چیست؟ و مقصود از «آل داود» چه کسانی هستند؟
تفسیر آیات ۱۲ و ۱۳ سوره سبأ چیست؟ و مقصود از «آل داود» چه کسانی هستند؟
پاسخ اجمالی
موضوع این آیات نعمتهایی است که پروردگار به سلیمان پیامبر(ع) داده است. استفاده از قدرت بادها جهت طی نمودن مسیری طولانی در مدتی کوتاه، و تسخیر گروه زیادی از جنیان. همچنین خدای تعالی از آل داود؛ یعنی خانواده و اهل بیت و یا امت حضرت داود(ع) میخواهد که خدای تعالی را شکر کنند.
پاسخ تفصیلی
در قرآن کریم درباره نعمتهایی که خدا به حضرت سلیمان(ع) داده است، میخوانیم:
«وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ * یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ».[۱]
در این آیات شریفه در مورد حضرت سلیمان(ع) از سه موهبت بزرگ بحث میشود: «ما باد را مسخّر سلیمان قرار دادیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه»(وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ).
جالب اینکه گاه اجسام خشن و فوق العاده محکمى؛ چون آهن و مس مسخّر پیامبران الهی شده و گاه مخلوقات بسیار لطیفی چون باد، ولى هر دو سازنده و اعجاز آمیزند و مفید! لطافت باد هرگز مانع از آن نیست که اعمال مهمى را انجام دهد، بادها هستند که کشتیهای عظیم را بر سطح اقیانوسها به حرکت در میآورند، سنگهاى سنگین آسیا را میچرخانند، و بالنها را بر فراز آسمان به حرکت در میآورند. آرى خداوند این جسم لطیف را با این قدرت خیره کننده در اختیار سلیمان قرار داد.[۲]
در اینکه باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسى یا فرش او را) به حرکت در میآورد، بر ما روشن نیست، همین قدر میدانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمیباشد، جایى که انسان بتواند با قدرت ناچیزش بالنها و هواپیماهاى بزرگ را با صدها مسافر و حجم سنگینی از بار در اوج آسمانها به حرکت در آورد، چگونه حرکت دادن بساط سلیمان به وسیله باد براى خداوند مشکل است؟
«غُدُوّ» به معناى طرف صبح و مابین نماز صبح و طلوع خورشید است،[۳] در مقابل «رواح» که طرف غروب را میگویند،[۴] ولى از قرائن بر میآید که در آیه مورد بحث «غُدو» به معناى نیم اول روز است، و «رواح» نیم دوم، و مفهوم آیه این است که سلیمان از صبح تا به ظهر با این مرکب راهوار به اندازه یک ماه مسافران آن زمان راه میرفت و نیم دوم روز نیز به همین مقدار راه میپیمود.[۵]
سپس به دومین موهبت الهى نسبت به سلیمان اشاره شده: «و براى او چشمه مس (مذاب) را روان ساختیم»!(وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ). «اسلنا» از ماده «سیلان» به معناى جارى ساختن است،[۶] و «قطر» به معناى مس مىباشد[۷] و منظور این است که ما این فلز را براى او ذوب کردیم و همچون چشمه آب روان گردید![۸]
و بالآخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان؛ یعنى تسخیر گروه عظیمى از جن پرداخته میشود: «و گروهى از جن پیش روى او به اذن پروردگار برایش کار میکردند»(وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
«و هر گاه کسى از آنها از فرمان ما سرپیچى میکرد او را با آتش سوزان مجازات میکردیم»(وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ).
«جن» چنانکه از نامش نیز پیداست موجودى است پوشیده و پنهان از حس، داراى عقل و قدرت و چنانکه از آیات قرآن استفاده میشود مکلف به تکالیف الهى است. درباره «جن» افسانهها و داستانهاى خرافى بسیار ساختهاند، ولى اگر این خرافات را حذف کنیم اصل وجود آن و صفات ویژهاى که در قرآن براى جن آمده است مطلبى است که هرگز با علم و عقل مخالف نیست.[۹] از تعبیر آیه فوق استفاده میشود که تسخیر این نیروى عظیم نیز به فرمان پروردگار بوده، و هرگاه از انجام وظایفشان سر باز میزدند مجازات میشدند.
برخی از مفسران گفتهاند منظور از «عَذابِ السَّعِیرِ» در اینجا مجازات روز قیامت است،[۱۰] در حالىکه ظاهر آیه نظر به مجازات متخلفین در دنیا دارد.[۱۱] از آیات دیگری نیز به خوبى استفاده میشود که خداوند گروهى از شیاطین را در اختیار او قرار داده بود که براى او کارهاى عمرانى مهمى انجام میدادند، و هر گاه تخلف میکردند آنها را به زنجیر میافکند.[۱۲]
در آیه بعد به بخشى از کارهاى مهم گروه جن که به فرمان سلیمان انجام میدادند اشاره شده است: «سلیمان هر چه میخواست از معبدها، تمثالها، و ظرفهاى بزرگ غذا که همچون حوضهاى بزرگ بود، و دیگهاى عظیم ثابت براى او تهیه میکردند»(یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ). بخشى از آنها مربوط به مسائل معنوى و عبادى بود، و بخشى با نیازهاى جسمانى انسانها که با جمعیت زیاد لشکریان و کارگزارانش تناسب داشت. این کارکنان فعال سلیمان، معابد بزرگ و باشکوهى که درخور حکومت الهى و مذهبى او بود براى او ترتیب میدادند، تا مردم بتوانند به راحتى به وظایف عبادى خود قیام کنند.
«محاریب» جمع «محراب»؛ در لغت به معناى «پیشگاه مجلس و شریفترین موضع آن»، «صدر و شریفترین جا در مسجد»،[۱۳] است. آنچه امروزه به آن محراب میگویند که همان محل امام جماعت است در حقیقت تعبیر و معناى تازهاى است که از ریشه اصلى گرفته شده است.[۱۴] از آنجا که این واژه از ماده «حرب» به معناى جنگ است، علت نامگذارى عبادتگاه را به «محراب» این دانستهاند که محل محاربه و جنگ با شیطان و هواى نفس است. و یا از «حرب» به معناى لباس است که در میدان جنگ از تن دشمن گرفته میشود، چرا که انسان در محراب عبادت باید پوشش افکار دنیوى و پراکندگى خاطر را از خود برگیرد.[۱۵]
«تماثیل» جمع «تمثال» به معناى نقش، عکس و مجسمه است.[۱۶] در اینکه این مجسمهها یا نقشها صورتهاى چه موجوداتى بودند، و به چه منظور سلیمان دستور تهیه آنها را میداد تفسیرهاى مختلفى شده است؛ ممکن است اینها جنبه تزیینى داشته، همانگونه که در بناهاى مهم قدیم بلکه جدید ما نیز دیده میشود. و یا براى افزودن ابهت به تشکیلات او بوده است؛ چرا که نقش پارهاى از حیوانات چون شیر در افکار بسیارى از مردم ابهت آفرین است.[۱۷]
آیا مجسمهسازى موجودات دارای روح در شریعت سلیمان(ع) جایز بوده، هر چند در اسلام ممنوع است؟ یا اینکه مجسمههایى که براى سلیمان میساختند از جانداران دارای روح نبوده، بلکه تمثالهاى درختان و کوهها و خورشید و ماه و ستارگان بوده است؟ یا فقط براى او نقش و نگار بر دیوارها میزدند که در ظریف کاریهاى آثار باستانى بسیار دیده میشود و میدانیم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نیست. همه اینها محتمل است چرا که ممکن است تحریم مجسمهسازى در اسلام به منظور مبارزه شدید با مسئله بُت پرستى و ریشه کن کردن آن بوده و این ضرورت در زمان سلیمان تا این اندازه وجود نداشته و این حکم در شریعت او نبوده است.[۱۸]
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه چنین میفرماید: «به خدا سوگند! تمثالهاى مورد در خواست سلیمان مجسمه مردان و زنان نبوده، بلکه تمثال درخت و مانند آن بوده است».[۱۹] مطابق این روایت مجسمهسازى ذیروح در شریعت وى نیز حرام بوده است.
«جفان» جمع «جفنه»، به معناى ظرفهاى غذاخورى است.[۲۰] و «جواب» جمع «جابیه» به معناى حوض آب است.[۲۱] از این تعبیر استفاده میشود که ظرفهاى بسیار بزرگ غذاخورى که هر کدام همچون حوضى بود براى سلیمان تهیه میدیدند تا گروه زیادی بتوانند اطراف آن بنشینند و از آن غذا بخورند.[۲۲]
«قدور» جمع «قِدر» به معناى ظرفى است که غذا در آن طبخ میشود[۲۳] و «راسیات» جمع «راسیه» به معناى پا بر جا و ثابت است[۲۴] و در اینجا منظور دیگهایى است که از عظمت آنرا از جا تکان نمیدادند.[۲۵]
بعد از ذکر این مواهب، خداوند به دودمان حضرت داود خطاب کرده میفرماید: «اى آل داود شکرگزارى کنید»(اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً). مقصود از آل داود، خانواده و اهل بیت او[۲۶] که از جمله سلیمان پیامبر(ع) است. برخی گفتهاند علاوه بر اینها، خطاب شامل امت حضرت داود هم میشود.[۲۷]
خدا در ادامه میفرماید: «اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند!»(وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ). بدیهى است اگر منظور از شکرگزارى تنها شکر با زبان باشد مسئله مشکلى نیست تا عاملان به آن کم بوده باشند، بلکه منظور «شکر در عمل» است؛ یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که به جهت آن آفریده شدهاند، و مسلّم است کسانى که مواهب الهى را عموماً در جاى خود بهکار گیرند اندکى بیش نیستند. این تعبیر در آیه، ممکن است براى بیان عظمت مقام این گروه باشد که افراد نمونهاى هستند، و یا به این منظور که شما کوشش کنید و در زمره آنان در آئید تا بر جمع شاکران افزوده شود.[۲۸]
منبع اسلام کوئست
[۱]. سبأ، ۱۲ و ۱۳.
[۲]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۴ – ۳۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۳]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه)، ج ۶، ص ۲۴۴۴، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج ۴، ص ۴۱۷، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول.
[۴]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج ۵، ص ۱۴۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛ الصحاح، ج ۱، ص ۳۶۸.
[۵]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۳۸۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۵ – ۳۶؛ و نیز ر.ک: فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۲، ص ۲۴۳، قم، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم.
[۶]. القاموس المحیط، ج ۳، ص ۵۴۶؛ واسطی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۴، ص ۳۶۶، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۷]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۶۱، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۳، ص ۳۶۲، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
[۸]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج ۲، ص ۱۰۰۹، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۳، ص ۶۷۴، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۶۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۹]. ر.ک: «ارتباط انسان با جن»، سؤال ۵۵۶؛ «اصناف و گروههای جن»، سؤال ۲۶۸۹۵.
[۱۰]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۳۴۳، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۵، ص ۱۹۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۱۱]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۶۳؛ تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۷.
[۱۲]. ص، ۳۷ – ۳۸: «و هر بنّا و غواصى از شیاطین را [مسخّر او نمودیم،] و دیگر شیاطین را که با غل و زنجیر به هم بسته بودند [در سلطه او درآوردیم تا نتوانند در حکومت او فتنه و آشوب برپا کنند]».
[۱۳]. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۱، ص ۳۵۹، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
[۱۴]. ر.ک: تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱، ص ۴۱۲.
[۱۵]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص ۲۲۵، بیروت، دارالقلم، چاپ اول؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱، ص ۴۱۲.
[۱۶]. مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۵۸؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۱۶؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۵، ص ۶۸۲.
[۱۷]. ر.ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۶، ص ۴۳، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق؛ تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۹.
[۱۸]. تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۹ – ۴۰.
[۱۹]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ۲، ص ۶۱۸، قم، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
[۲۰]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۶، ص ۱۴۶، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
[۲۱]. مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۸۶.
[۲۲]. تفسیر شریف لاهیجی، ج ۳، ص ۶۷۵؛ تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۴۰.
[۲۳]. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۵۳؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷، ص ۳۷۲.
[۲۴]. ر.ک: تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۹، ص ۴۶۰ – ۴۶۱.
[۲۵]. تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۴۰.
[۲۶]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۶۳؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج ۱۳، ص ۲۰۸، تهران، کتابفروشی لطفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۷، ص ۲۷۶، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[۲۷]. تفسیر روح البیان، ج ۷، ص ۲۷۶.
[۲۸]. تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۴۱.
پاسخ دهید