تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» که همگی ترس معنا شده اند، چیست؟

پاسخ اجمالی

هر چند این واژه ها به ظاهر به معنای ترس، هراس و وحشت است و تفاوتی بین آنها دیده نمی شود، امّا با مراجعه به منابع لغوی و تفسیری قرآن کریم و دقّت در آنها، روشن می شود که تفاوت هایی میان این کلمات وجود دارد. از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است، اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند، بلکه به نوعی با ترس در ارتباط اند.

پاسخ تفصیلی

هر چند این واژه ها به ظاهر به معنای ترس، هراس و وحشت است و تفاوتی بین آنها دیده نمی شود، امّا با مراجعه به منابع لغوی و تفسیری قرآن کریم و دقّت در آنها، روشن می شود که تفاوت هایی میان این کلمات وجود دارد که در زیر به صورت کوتاه بیان می شود:

 

۱ – «خَوف»: زمانی که انسان با یک ضرری که مشکوک بوده و به جهت نشانه هایی گمان به واقع شدن آن در آینده وجود دارد، روبرو شود، اضطراب پیدا کرده و آرامش خود را از دست می دهد که به این حالت خوف می گویند.[۱]

 

۲ – «حَذَر»: یعنی پرهیز و دورى کردن از چیز ترسناک و هراس آور.[۲]با مراجعه به موارد استعمال این واژه خواهیم دید که به معناى ترس نیست، بلکه به معناى پرهیز و احتیاط از خطر آینده است؛[۳]مانند آیۀ «یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُم»؛[۴] ‏هر فریاد را بر علیه خود گمان می کنند آنها دشمن ‏اند پس از آنها بپرهیز. پس، با توجّه به آنچه در معنای خوف گفته شد، ارتباط حذر با ترس در پرهیز و دوری از چیزی است که شخص از آن می ترسد.

 

۳ – «رَهب»: اگر همان ترسی که در خوف گفته شد، ادامه پیدا کرد و استمرار داشت، به آن رهب گفته می شود. از این رو، به کسی که این حالت خوف را در خود تداوم می بخشد، «راهب» گویند.[۵]

 

۴ – «فَزَع»: اگر ترس و آثار آن در انسان به طور ناگهانی ایجاد شده و فرد نتواند آن را تحمّل کند، این حالت را فَزَع می نامند[۶]که نوعی بی تابی است.[۷]

 

۵ – «خَشیَت»: مراقبت و نگهداری نفس به همراه خوف و ترس را خشیت نامند.[۸]به بیان دیگر؛ خشیت ترسی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزى همراه است و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهى نسبت به چیزى که از آن خشیت و بیم هست، حاصل مى ‏شود.[۹]در برابر خشیت اهمال کاری، غفلت و بی مبالاتی است.[۱۰]

 

۶ – «وَجَل»؛ یعنى شعور و درک ترس و خوف‏.[۱۱]به دیگر سخن؛ وجل، حالت و احساسی است در انسان بر خلاف طُمأنینه و آرامش نفس که قلب انسان به غَلَیان می افتد و آرامش خود را از دست می دهد.[۱۲]هر چند وجل به معنای خوف نیست، اما در مفهوم با هم شبیه اند؛ زیرا هر دو موجب اضطراب می شوند و استفاده از وجل در مورد ترس استعاره است.[۱۳]

 

۷ – «رَوع»: ترس سبک و خفیفی است که بر قلب چیره می شود، روع می گویند؛ خواه این که این حالت در اثر فزع و بی تابی باشد و یا این که به جهت شگفتی در جمال و کمال باشد.[۱۴]

 

۸ – «شَفق»: معنای این واژه، روشنائى آخر روز است که به هنگام غروب خورشید با تاریکى شب مخلوط مى ‏شود.[۱۵]همچنین به معناى یک نوع توجه و علاقه و عنایتى است که با خوف همراه باشد.[۱۶]چرا که شخص مشفق آن چیزى را که از آن مى‏ ترسد در بیشتر مواقع، او را دوست هم دارد. نکته دیگر این که: هر گاه کلمه «مشفق» به وسیله «مِن» به متعدى شود معناى خوف در آن ظاهرتر است، امّا هر گاه به وسیله «فى» متعدّى گردد، معناى علاقه و عنایت در آن بیشتر خواهد بود.[۱۷]

 

برخی نیز گفته اند: شفق، به معنای خوف نیست، بلکه امر جامعی است بین رخوت، دقّت و ضعف؛ در مقابل شدّت، غلظت و قوّت. و فرقی نیست که در امور مادّی باشد یا در امور معنوی.[۱۸]

در نتیجه می بینیم که از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است، اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند، بلکه به نوعی با ترس در ارتباط اند.

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. ر.ک: مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۳، ص ۱۴۴و ۱۴۵، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودى‏، صفوان عدنان، ص ۳۰۳، دارالعلم، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.‏

[۲]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۲۳؛ فیومى، احمد بن محمد مقرى، ‌المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ‌ج ۲، ص ۱۲۶، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بی تا.‌

[۳]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ۲، ص ۱۱۳، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

[۴]. منافقون، ۴٫

[۵]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۳، ص ۱۴۵٫

[۶]. همان.

[۷]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۶۳۵٫

[۸]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۳، ص ۶۴٫

[۹]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۸۳٫

[۱۰]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۳، ص ۶۴٫

[۱۱]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۸۵۵٫  

[۱۲]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۱۳، ص ۴۲٫

[۱۳]. همان، ص ۴۴٫

[۱۴]. همان، ج ۴، ص ۲۸۰؛ و ر.ک: فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۲، ص ۲۴۲، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۳۴۰ و ۳۴۱، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۱۵]. مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۹۲؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۸٫

[۱۶]. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۸۰، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۸٫

[۱۷]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۹٫ 

[۱۸]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج ۶، ص ۸۶٫