نظر محققان اسلامی در مورد تعارض بین برخی کلمات عهد عتیق و قرآن در مورد کشته شدن یا زنده بودن مسیح (ع) چیست؟
در عهد عتیق آیاتی هست که مرگ مسیح بر صلیب رو پیشگویی کرده ، ولی در قرآن گفته شده در مورد مسیح امر مشتبه شد (مسیح به صلیب کشیده نشد، این آیات شامل: اشعیا باب ۵۳ آیات ۵-۱۰ و مزامیر داود باب ۲۲ آیه ۱۶ و دانیال باب ۹ آیه ۲۶ و زکریا باب ۱۲ آیه ۱۰ میباشد جواب محققان مسلمانان در این مورد چیست؟
پاسخ اجمالی
اولا آن چه به نظر می رسد؛ این است که سه مورد از آیات مذکور در عهد عتیق ، بر مصلوب شدن دلالت نمی کند و از آیه چهارم،کشته شدن به دست نمی آید. ثانیا انطباق آنها بر حضرت عیسی (ع) کلامی است بدون دلیل.ثالثا بر فرضی که ثابت شود در برخی مطالب، بین عهد عتیق و قرآن تعارض هایی وجود دارد باید حل این تعارض را متوجه سندیت کتاب نمود.
اسلام در عین حال که اصل کیش و آیین یهود و نیز کتاب دینى آن «تورات» را از طرف خدا و بر حق مىداند، و همچنین بنیانگذار شریعت یهود ،موسى (ع) را از پیامبران بزرگ اولوالعزم مىشناسد، ولى معتقد است که کتاب عهد عتیق به شکلى که اکنون دیده مىشود تحریف شده، و از متون اصلى و وحیانى آن بسیار فاصله گرفته، و حتى در برخى مسائل به ضدّ آن تبدیل شده است.
پاسخ تفصیلی
نظر قرآن درباره زنده بودن یا کشته شدن حضرت عیسی (ع)
«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً»[۱]؛ … همچنین این قول یهود که گفتند: ما مسیح پسر مریم پیامبر خدا را کشتیم، حال آنکه آنان مسیح را نه کشتند و نه مصلوب کردند بلکه امر برایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که درباره او اختلاف مىکردند خود از این امر در شک بوده و تنها پیرو گمان خود بودند و عیسى را بطور یقینی نکشته بودند.
طبق بیانات قرآن و تفاسیر اسلامی، یهود مدعی قتل مسیح، عیسی بن مریم شده و مسیحیان نیز این ادعا را اکثراً پذیرفته اند حال آنکه بنا بر اِخبار قرآن ، در مورد مصلوب شدن یا کشته شدن عیسی(ع) ، هیچ گاه یقینی برای اختلاف کنندگان حاصل نشد و چه یهود و چه بسیاری از پیروان عیسی در این امر دچار شبهه شده و به اقوال مختلفی گرائیدند.
در مورد چرائی ایجاد شدن این شبهه در خود قرآن تصریح نشده و فقط اصل اختلاف مطرح شده و قول به کشته شدن مسیح رد شده است؛ در اینجا اجمالی از دیدگاه مفسران اسلامی در مورد وجه این اختلاف ذکر می شود:
چون مخالفت حضرت عیسی با یهود بالا گرفت، بزرگان یهود در آن عصر تصمیم به قتل او گرفتند، در این زمان عیسی(ع) با خواص اصحاب خود در خانه ای مخفی بود و مامورین در هر شهر و هر کویی در جستجوی آن حضرت بودند تا اینکه عاقبت، مکان او را در خانه ای یافته و قصد کشتن او را کردند؛ از این قسمت به بعد در میان مفسرین سه قول مطرح شده:
۱ – یکی از مامورین یهود به قصد کشتن عیسی(ع) وارد خانه شد و عده ای که بیرون خانه منتظر بودند ،گمان کردند که آن فرد مشغول کارزار و جنگ شده است حال آنکه جبرئیل، عیسی (ع) را از آن مکان خارج نمود و آن فرد به شکل عیسی (ع) مبدل گردید. مامورین وقتی وارد خانه شدند این فرد را به خیال اینکه عیسی (ع) است به قتل رساندند[۲].
۲ – وقتی وارد خانه ای شدند که عیسی و حواریون وی در آن بودند، خداوند همه(عیسی و حواریون) را به صورت عیسی(ع) مبدل نمود ؛ پس ماموران یهود گفتند هریک از شما که عیسی را معرفی کند سایرین را نخواهیم کشت و در غیر این صورت همه را به قتل خواهیم رساند؛ یکی از حواریون پیشمرگ عیسی شده و خود را به عنوان مسیح معرفی کرد و به پاداش این عمل در مقامات معنوی نیز با عیسی (ع) شریک شد. بنابراین،این فرد دستگیر، و مصلوب و کشته شد[۳] و همگان دیدند که فردی شبیه به عیسی مصلوب و به قتل رسید و از این روی کشته شدن عیسی (ع)تبدیل به عقیده اکثریت مردم گردید. حال آن که خود حضرت عیسی نه مصلوب شده بود و نه به قتل رسیده بود بلکه زنده بوده و در آخرالزمان همراه مهدی موعود ظهور خواهد کرد.
۳ – یکی از مریدان دروغین عیسی (یهودا) که در واقع فردی منافق بود در قبال سی درهم یا بیشتر محل اختفای عیسی (ع) را به مامورین نشان داد و خود وارد خانه شد؛ در این هنگام عیسی (ع) عروج کرد و آن فرد به صورت عیسی (ع) مبدل شد و توسط مامورین به قتل رسید[۴].
از این روی ، در مورد حضرت عیسی (ع) هر گروهی به قولی گرائیدند؛ برخی گفتند او فردی دروغ گو بود (مسیح نبود) و واقعا به قتل رسید برخی هم گفتند پیامبر بوده و به قتل رسید و برخی هم در این مسئله در تردید ماندند. برخی نیز گفتند که اگر این فردی که به قتل رسید عیسی بود پس آن شخص که از ما بو د چه شد و برخی نیز از آن حضرت شنیدند که : خداوند من را به سوی خود بالا برد و برخی دیگر هم گفتند وی در بُعد ناسوت مصلوب شد اما در بُعد ملکوت به سوی خداوند عروج کرد[۵]: به هرحال همان گونه که در قرآن ذکر شده:
«ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً»؛ (اختلاف کنندگان) در این مورد علمی بجز متابعت از ظن خود ندارند و او را بطور یقینی به قتل نرسانده اند.
بنابراین آنچه مسلم و یقینی است دیدگاه صریح قرآن در مورد زنده بودن عیسی (ع) است و اینکه یهود و نصارا در این مسئله در آن دوره تاریخی به یقینی قطعی نرسیده و اقوال متعارضی مطرح کرده اند. از طرفی می بینیم که قول به الوهیت عیسی سازگاری بشتری با مشتبه شدن قتل او دارد چرا که برخی گفتند او خداست و برای همین به طور یقینی به قتل نرسید.
گفتنی است که در مورد مسئله کشته شدن یاعروج حضرت عیسی و نحوه آن هرچه بیشتر و دقیقتر در تاریخ تحقیق کنیم ،بیشتر شاهد اختلاف و تعارض خواهیم بود، هرچند همه اقوال، مشهور و معروف نیست.
حال به سخنان مطرح شده در عهد عتیق خواهیم پرداخت که بر فرض استناد و حجیت آن (که البته به دلایل قطعی از حجیت الاهی برخوردار نیست) باز هم از آن هیچ یقینی در مورد کشته شدن شخص حضرت عیسی (ع) حاصل نمی شود بلکه در حد گمان باقی می ماند.
بررسی مفاد آیات عهد عتیق و دلالت هر یک از آن ها
در این بحث ما به دو سوال جواب می دهیم. اول این که آیا طبق مطالب مطرح شده در عهد عتیق، فرد ذکر شده در آیه ( طبق ادعای مسیحیان، مسیح) کشته شده است یا نه؟ و در ثانی، اگر کشته شده است، مرگ وی به چه نحوی بوده است؟ ضمن اینکه اصل این ادعا که این فرد ذکر شده در آیات همان عیسی بن مریم است نیز نیاز به دلیل دارد.
۱ – اشعیا باب ۵۳ آیات ۵-۱۰ (برای گناهان ما بود که او مجروح شد و برای شرارت ما بود که او را زدند. او تنبیه شد تا ما سلامتی کامل داشته باشیم. از زخمهای او ما شفا یافتیم. ما همچون گوسفندانی که آواره شده باشند، گمراه شده بودیم؛ راه خدا را ترک کرده به راه های خود رفته بودیم. با وجود این، خداوند تقصیرها و گناهان همه ما را به حساب او گذاشت! با او با بی رحمی رفتار کردند، اما او تحمل کرد و زبان به شکایت نگشود. او را مانند بره به کشتارگاه بردند؛ و او همچون گوسفندی که نزد پشم برنده اش بی زبان است، خاموش ایستاد و سخنی نگفت. به ناحق او را به مرگ محکوم کرده، کشتند و مردم نفهمیدند که او برای گناهان آنها بود که کشته می شد. بلی، او بجای مردم مجازات شد. هنگامی که خواستند او را همراه خطاکاران دفن کنند، او را در قبر مردی ثروتمند گذاشتند؛ اما هیچ خطایی از او سر نزده بود و هیچ حرف نادرستی از دهانش بیرون نیامده بود. خداوند می فرماید: “این خواست من بود که او رنج بکشد و بمیرد. او جانش را قربانی کرد تا آمرزش گناهان به ارمغان آورد، بنابر این صاحب فرزندان بی شمار خواهد شد. او زندگی را از سر خواهد گرفت و اراده من به دست او اجرا خواهد شد…”)
بیان دلالت آیه:
آن چه در این متن از عهد عتیق بیان شده این است که در تاریخ فردی وجود داشته که او را مانند بره به کشتارگاه برده و محکوم به مرگ کرده و کشته اند ضمن این که نحوه مرگ او نیز بیان نشده است. بنابراین تنها دلالت آیه مربوط به اِخبار از کشته شدن فردی مظلوم در تاریخ است که هم اصل مصلوب شدن و هم اینکه آن فرد عیسی(ع) بود نیاز به دلیل دارد.
۲ – دانیال باب ۹ آیه ۲۶ (پس از آن دوره شصت و دو «هفته»،آن رهبر برگزیده کشته خواهد شدولینه برایخودش. سپس پادشاهی همراه سپاهیانش به اورشلیم و خانه خدا حمله برده، آنها را خراب خواهد کرد.آخر الزمان مانند طوفان فراخواهد رسید و جنگ و خرابیها را که مقرر شده، با خود خواهد آورد.)
بیان دلالت آیه:
در این آیه نیز مانند آیه قبل تنها به دست می آید که رهبر برگزیده ای برای غیر خودش کشته خواهد شد و بعد از خرابی اورشلیم و در آخر الزمان خرابی جهانی در کل عالم واقع خواهد شد.
همچنانکه می بینیم این کلام هم هیچ دلالتی بر کشته شدن شخص عیسی بن مریم ندارد. ضمن این که در این آیه نیز هیچ بحثی در مورد مصلوب شدن به میان نیامده حال اینکه مسیحیان معتقدند که عیسی مصلوب شده است بنابراین دلالتی یقینی بر مدعای آنان نمی تواند داشته باشد.
۳ – زکریا باب ۱۲ آیه ۱۰ (من روحترحمو تضرع را بر تمام ساکنان اورشلیم خواهم ریخت، و آنان که بر من نیزه زده اند خواهند نِگریست و عزاداری خواهند نمود چنانکه گویی برای تنها فرزند خود عزا گرفته اند، و آنچنان ماتم خواهند گرفت که گویی پسر ارشدشان مرده است. )
بیان دلالت آیه:
آنچه آیه فوق بر آن دلالت می کند این است که انسانی برگزیده کشته خواهد شد و مردم برای او چنان می گریند که گویی برای تنها فرزندشان عزا گرفته اند. این آیه نیز دلالتی قطعی بر کشته شدن شخص عیسی بن مریم ندارد حتی بطور ظنی هم چنین عقیده ای را ایجاد نمی کند ضمن این که در این آیه نیز به مسئله مصلوب شدن اشاره نشده و تنها قتال و نیزه زدن و … مطرح شده است.
۴ – مزامیر داود باب ۲۲ آیه ۱۶ (سگان مرا احاطه کرده اند؛ دسته اوباش گردم حلقه زده اند؛ دستها و پاهایم را سوراخ کرده اند؛ می توانم همه استخوانهایم را بشمارم.)
بیان دلالت آیه:
در آخرین آیه ای که آن را بررسی می کنیم این امر به دست می آید که دسته ای از اوباش به دور انسان مظلوم و بی گناهی حلقه زده اند و دستان و پاهایش را سوراخ کرده اند. این آیه نیز دلالتی یقینی بر کشته شدن شخص عیسی بن مریم نداشته بلکه صرفا بر مظلومیت و مصائبی که متوجه انسانی برگزیده شده است اشاره دارد.
در نهایت شاهدیم که یهود به خیال خود با کشتن آن فرد، از فتنه ای که متوجه آنان بود فی الجمله خلاصی یافتند و در این مورد از هیچ بی رحمی فروگزار نکردند. لذا برایشان چندان تفاوتی نمی کرد که خود عیسی(ع) کشته شده یا غیبت کرده و یا به آسمان عروج کرده است؛ و در واقع عیسی (ع) به لحاظ اجتماعی به شهادت رسید و به همین دلیل هم دیگر در صدد تفحص بر نیامدند.
از طرفی در عین اینکه کشته شدن او برایشان یقینی نشده بود، بدلیل اینکه بر این معجزه (عروج به آسمان) و ناتوانی خود از دستگیری و کشتن مسیح اعتراف نکنند مدعی شدند که ما مسیح عیسی بن مریم را به یقین به قتل رسانده ایم و کمابیش نیز همگان این دعوی را پذیرفتند چون شواهدی ظنی هم بر آن دلالت می کرد. طبیعی است، برای اینکه نور زنده او را خاموش کنند بیشتر متمایل بودند که دعوی کنند :مسیح کشته شد و همه چیز پایان یافت.
تعارض بین قرآن کریم و عهد عتیق
تذکر این مطلب بسیار ضروری است که بر فرض که ثابت شود در برخی مطالب، بین عهد عتیق و قرآن تعارض هایی وجود دارد، چگونه باید این تعارض را رفع کرد؟ طبیعی است که حل این تعارض را متوجه سندیت و میزان حجیت کتاب نمود؛ از دیدگاه اسلام در عین حال که اصل دین یهود و نیز کتب موجود در عهد عتیق مورد پذیرش است اما بنا بر قول قرآن عهد عتیق به شکلى که اکنون دیده مىشود تحریف شده، و از متون اصلى و وحیانى آن بسیار فاصله گرفته، و حتى در برخى مسائل به ضدّ آن تبدیل شده است . بنابراین در مقام تعارض نمی توان بر آن تکیه کرد.
بسیاری از پژوهشگران در مورد میزان حجیت تورات و استناد آن به وحی الاهی معتقدند که دوره ثبت و ضبط این کتاب حدود هزار سال طول کشیده، و مجموعهاى از مؤلّفان و ویراستاران مختلف را به خود دیده است. اشخاصى که در این کار (تدوین) سهمى ادا کردهاند نیز از لحاظ سوابق آموزشى و جهان بینى خویش، زمینههاى گوناگونى داشته و کاملًا با یکدیگر متفاوت بودهاند.
تحقیقات و تتبّعاتِ نظرى جدید، درباره تألیف کتب و یا اسفار عهد عتیق پرسشهاى جدّى را مطرح کرده است از جمله این که چه اندازه از متنها از خود حضرت موسى است؟ این تجزیه وتحلیل، نشان مىدهد که موارد و مطالب تورات (متن اصلى) به صورت قطعى و نهایى از طرف شخص حضرت موسى (ع) نوشته نشده است چرا که بسیارى از مطالب کتاب مقدّس به یک دوره تاریخى متأخّرتر از حضرت موسى بیشتر مطابقت دارد تا زمان حیات خود آن حضرت.[۶]
بنابر این اگر دلالت آیاتی که در سوال آمده است را در مورد حضرت عیسی (ع) بپذیریم، باز هم این امر نمی تواند دلیل محکمی به شمار آید.
در پایان گفتنی است، بر اساس عقیده اسلامی مبنی بر مشتبه شدن امر بر مردمان ، مطالب ذکر شده در کتاب انجیل نیز که دلالت بر مصلوب شدن عیسی(ع) دارد، کاملاً قابل پیش بینی است چرا ظاهر امر دلالت بر همین امر داشت که در جای خود باید به این بحث پرداخته شود.
منبع:اسلام کوئست
[۱] النساء، ۱۵۷.
[۲] «اختلفوا فی کیفیه التشبیه فروی عن ابن عباس أنه قال لما مسخ الله الذین سبوا عیسى و أمه بدعائه بلغ ذلک یهودا و هو رأس الیهود فخاف أن یدعو علیه فجمع الیهود و اتفقوا على قتله فبعث الله جبرئیل یمنعه منهم و یعینه علیهم و ذلک معنى قوله وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ فاجتمع الیهود حول عیسى ع فجعلوا یسألونه فیقول لهم یا معشر الیهود إن الله تعالى یبغضکم فثاروا إلیه لیقتلوه فأدخله جبرئیل ع خوخه البیت الداخل لها روزنه فی سقفها فرفعه جبرئیل إلى السماء فبعث یهودا رأس الیهود رجلا من أصحابه اسمه ططیانوس لیدخل علیه الخوخه فیقتله فدخل فلم یره فأبطأ علیهم فظنوا أنه یقاتله فی الخوخه فألقى الله علیه شبه عیسى ع فلما خرج على أصحابه قتلوه و صلبوه و قیل ألقی علیه شبه وجه عیسى و لم یلق علیه شبه جسده فقال بعض القوم إن الوجه وجه عیسى و الجسد جسد ططیانوس و قال بعضهم إن کان هذا ططیانوس فأین عیسى و إن کان هذا عیسى فأین ططیانوس فاشتبه الأمر علیهم و قال وهب بن منبه أتى عیسى ع و معه سبعه عشر من الحواریین فی بیت فأحاطوا بهم فلما دخلوا علیهم صیرهم اللهکلهم على صوره عیسى فقالوا لهم سحرتمونا لتبرزن لنا عیسى أو لنقتلنکم جمیعا فقال عیسى ع لأصحابه من یشری نفسه منکم الیوم بالجنه فقال رجل منهم اسمه سرجس أنا فخرج إلیهم فقال أنا عیسى فأخذوه و قتلوه و صلبوه و رفع الله عیسى من یومه ذلک و به قال قتاده و مجاهد و ابن إسحاق و إن اختلفوا فی عدد الحواریین و لم یذکر أحد غیر وهب أن شبهه ألقی على جمیعهم بل قالوا ألقی شبهه على واحد و رفع الله عیسى من بینهم قال الطبری و قول وهب أقوى…» بحارالأنوار ،ج ۱۴ ،ص ۳۴۱.
[۳] همان. و تفسیر طبرى( جامع البیان) ج ۴ قسمت دوم ص ۱۵٫ نقل از تفسیر کورثر ج۳، ص ۲۴.
[۴] تفسیر کوثر، ج۳، ص۲۳.
[۵] فیض کاشانی، الاصفی، ج۱، ص ۲۵۱، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۸ ق .
[۶] جهان مذهبى، ج ۲، ص ۶۰۴ و ۶۰۳.
پاسخ دهید