آیا امکان دارد برخی از مصادیق حقوق انسانی را در قرآن نام ببرید؟
حقوقی انسانی که ملهم از قرآن هستند، کداماند؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینهها است، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و… بدیهی است بر شمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ از اینرو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به عنوان ابتدایترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است – تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد- برمیشمریم
برخی از مهمترین حقوق انسان در قرآن از این قرار است: حق حیات، حق کرامت انسانی، حق عدالت، حق امنیت،
حق پدر و مادر بر فرزندان، حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران، حق سائل، حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان، حق تعقل، تفکر و شناخت، حق آزادی، حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى و… .
پاسخ تفصیلی
قبل از بیان هر مطلبی باید گفت؛ قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینهها است، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و… بدیهی است بر شمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ از اینرو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به عنوان ابتدایترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است – تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد- برمیشمریم و مطالب بیشتر و مفصلتر را به فرصت دیگری محول میکنیم.
گفتنی است آنچه در اینجا بیان میشود نمونههایی از حقوق انسان و مصادیق عینی آن خواهد بود که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، و این بدان معنا نیست که حقوق انسانها تنها منحصر به همین تعداد باشد و مصادیق دیگری نداشته باشد.
۱ – حق حیات
به نظر میرسد حق حیات، نخستین حقی است که برای انسانها ثابت است و همین مبدأ و خاستگاه دیگر حقوق انسانی خواهد بود. تنها با وجود این حق میتوان از حقوق دیگر سخن گفت و در صورت نبود و فقدان آن، بحث از دیگر حقوق نیز جایی نخواهند داشت.
یکى از حقوق طبیعى که بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته، حق حیات است. در قرآن کریم، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فردی نمىتواند این حق را از فردی سلب کند و یا به صورت فیزیکى و غیرفیزیکى به جسم و روح انسان آسیب برساند.
به هر حال از مهمترین و اساسیترین حقوق انسانی حق حیات است و هیچکس نمیتواند به این حق تجاوز کرده و حیات کسی را از وی سلب کند؛ از اینرو است که قتل و کشتن انسانها در حقوق اسلامی به عنوان جرم نابخشودنی شناخته شده، و خداوند برای کسی که به این حق تجاوز کند، عذابی سخت را وعده داده است.
از نظر قرآن کشتن دیگری به عنوان رفتار نابهنجار دانسته شده است: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ* بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَت»؛[۱]و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود،
به کدامین گناه کشته شدند؟. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق»؛[۲] و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق!. «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»؛[۳] خودکشى نکند، خداوند نسبت به شما مهربان است.
۲ – حق کرامت انسانی
حق کرامت انسانی یکی از حقوق اساسی و زیربنایی برای دیگر حقوق موضوعه انسانی است.
بر همین اساس است که اسلام انسان را دارای مقام و ارزش والایی میداند. در تعالیم و آموزههای دینی، تنها انسان است که سروری موجودات زمین و آسمان برای او مطرح است، و در قرآن تصریح شده است که روح خدا در او دمیده شده و او شایسته تکریم و تعظیم و حتی سجده فرشتگان و مقام جانشینی خدا قرار گرفته است.
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»؛[۴] ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم.
۳ – حق عدالت
حق عدالت و قسط و تحقق و پایدارى آن، از دیگر مبانى قوانین حقوقى قرآن است. تا آنجا که هدف از رسالت پیامبران، برقرارى قسط و عدل معرفى شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛[۵] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»؛[۶] اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت، گواهى دهید! دشمنى با جمعتى شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر است.
۴ – حق امنیت
از دیگر مصادیقی که میتوان برای حقوق بشر بر شمرد، حق امنیت در همه حوزهها است. کسی نمیتواند این حق را از انسان بگیرد و او را در حالتی از ناامنی روانی و اجتماعی و… قرار دهد. این حق تا آنجا اهمیت دارد که قرآن کریم آنرا برای مشرکان و مخالفان نیز به رسمیت شناخته است: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ …»؛[۷] و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان.
«وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتی بارَکْنا فیها قُرىً ظاهِرَهً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنین»؛[۸] و میان آنها و شهرهایى که برکت داده بودیم، آبادیهاى آشکارى قرار دادیم و سفر در میان آنها را به طور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرّر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنى (کامل) سفر کنید.
۵ – حق پدر و مادر بر فرزندان
«وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»؛[۹] و پروردگارت فرمان داد، جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید.
عطف جمله «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» بر جمله قبلى، معنایش این است که پروردگارت چنین حکم نموده که به پدر و مادر احسان کنید. از این جمله روشن مىشود که مسئله نیکی به پدر و مادر بعد از مسئله توحید، واجبترین واجبات است، همچنانکه مسئله عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است، و به همین جهت این مسئله را بعد از مسئله توحید و قبل از سایر احکام اسم برده و این نکته اهمیت حقوق پدر و مادر را میرساند.[۱۰]
۶ – حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران
این حق از دو زاویه قابل دقت است. یکی در رابطه با نحوه تعامل حاکمیت و مردم است و دیگری در ارتباط شهروندان با یکدیگر. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم»؛[۱۱] (ای پیامبر) به خاطر رحمت خداوند تو با آنان با نرمش رفتار میکنی، و اگر خشن و سختدل بودی همانا از اطراف تو پراکنده میشدند، پس آنان را ببخش و برایشان طلب مغفرت کن.
سیره پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) همواره با رفق، عفو و مدارا نسبت به مخالفان و حتی دشمنان اسلام بود. البته به غیر از آن دسته از افرادی که علنا سلاح برمیداشتند و به جنگ و نبرد با اسلام میپرداختند و حقوق افراد را تضییع میکردند.
۷ – حق برقراری مساوات
حق تساوی از مهمترین مصادیقی است که قرآن برای حقوق انسان بر میشمارد، تساوی حقوقی میان همه انسانها است و اینکه کسی را بر کسی دیگر برتری و امتیازی نیست تا بدان بر دیگری چیره شود. اگر قرآن امتیاز را به عنوان تقوا بیان کرده چیزی نیست که کسی بتواند از آن در دنیا برای خود امتیاز کسب کند؛ زیرا تقوا امر باطنی است و باعث امتیاز و پاداش اخروی میشود.
حق تساوی بدن معنا است که هیچ شخص در هیچ موقعیت نمیتواند خود را بر دیگری برتر دانسته و بخواهد اعمال قدرت و نفوذ کند؛ از اینرو است که کسی را بر کسی به طور طبیعی ولایت نیست. اما ولایت پدر و مادر بر فرزند در محدوده منافع آنان انجام میشود و همین که به مقام کامل و رشد رسیدهاند ولایت ایشان نیز بسیار محدود میگردد.
مساواتی که قرآن میان انسانها قایل است شامل دو قسمت عمده است. مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛[۱۲] اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است.
۸ – حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان
خداوند برای فقرا و ایتام و محرومان جامعه در اموال ثروتمندان حقوقی قرار داده، و در قرآن به آن تصریح شده است: «وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛[۱۳] و آنها که در اموالشان حق معلومى است، براى تقاضا کننده و محروم. « وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»؛[۱۴] و حاجت خواه را به تَشَر مران.
حق «سائل» این است که اگر انسان میداند راست میگوید، باید به اندازه قدرت و توان خویش حاجتش را برآورده نماید و در رسیدن به خواستهاش او را کمک نماید و اگر در راستگویی او شک دارد، مراقب باشد که بدبینی و شک انسان در اثر وسوسه شیطان نباشد تا بخواهد او را از انجام کار خیر و تقرب به خدا متعال محروم سازد. به هر حال اگر انسان خواست محرومش کند، نباید به آبرو و حیثیت او ضربه بزند، بلکه باید با زبان خوش او را بازگرداند.[۱۵]
۹ – حق انسان بر خود
حق هر انسانی بر خود؛ این است که خود را از هر خطر و ضرر مادی یا معنوی حفظ کند. بنابراین حق ندارد اقدام به خودکشی کند و یا ضرری به جان خود بزند. خداوند در قرآن کریم در موارد متعددی از انتحار و خودکشی نهی کرده است، چنانکه میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»؛[۱۶] خودکشى نکند، خداوند نسبت به شما مهربان است. همچنین میفرماید: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه»؛[۱۷] خود را به دست خود به هلاکت نیندازید.
همچنین انسان نباید موجبات از بین رفتن شخصیت خویش را که حیات معنوی او است فراهم آورد.
۱۰ – حق تعقل، تفکر و شناخت
هر کسی از این حق برخوردار است که نسبت به خود و محیطی که در آن زندگی می کند دانش و آگاهی یابد و راه حق و باطل را بشناسد؛ از اینرو جلوگیری از علم و دانش به معنای نادیده گرفتن حقوق طبیعی بشر به شمار میآید. جامعه نمیتواند ابزارهای شناختی و معرفتی را از کسی سلب کند، بلکه باید زمینه و بستر لازم را برای کسب دانش و علم فراهم آورد.
«در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتاند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مىاندیشند!».[۱۸]
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛[۱۹] و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است را براى آنها روشن سازى و شاید اندیشه کنند!
۱۱ – حق آزادی
یکی از مهمترین حقوقی که قرآن برای انسانها ثابت میداند، حق آزادی است. از آنجا که انسان در بینش و نگرش قرآنی موجودی مختار و تنها در برابر خداوند به عنوان خالق و پروردگار خود مکلف میباشد، از آزادی همه جانبهای برخوردار است: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یکُونُوا مُؤْمِنینَ»؛[۲۰] و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى به (اجبار) ایمان مىآوردند، آیا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛[۲۱] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
۱۲ – حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى
از مهمترین حق انسان پس از حقوق اولیه زندگى، برخوردارى از دین شخصى است: «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ* لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ* … لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ»؛[۲۲] بگو: اى کافران! آنچه را شما مىپرستید من نمىپرستم! و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستید، … آیین شما براى خودتان، و آیین من براى خودم.
۱۳ – حق بهرهمندی از کار و تلاش
«وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی »؛[۲۳] و اینکه براى انسان بهرهاى جز سعى و کوشش او نیست.
این آیه بر حق انحصارى هر یک از آحاد مردم در بهره بردارى از ثمره کوششها و تلاشهاى شخصى و اجتماعى خود تأکید ورزیده و با توجه به ترکیب ادبى این آیه حق بهره بردارى را منحصر به زمانى مىکند که محصول سعى و تلاش خود انسان باشد.
۱۴ – حق تجارت
حق تجارت و بازرگانی برای همگان از زن و مرد از حقوق طبیعی بشر شمرده شده است؛ از اینرو هر کسی میتواند برای دستیابی به مال و ثروت مشروع تلاش کند و از تجارت و بازرگانی و فواید آن بهرهمند شود: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن»؛[۲۴] مردان نصیبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نیز نصیبى (و نباید حقوق هیچیک پایمال گردد).
تنها کسبهای نامشروع که در حقیقت ظلم و ستم به دیگری است نادرست و ممنوع شمرده شده است که امری طبیعی است.[۲۵]
۱۵ – حق ازدواج
از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی میتوانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی و… با رضایت طرفین ازدواج کنند: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَه»؛[۲۶] «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»؛[۲۷] و از نشانههاى قدرت او است که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید، تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستى و مهربانى نهاد.
۱۶ – حق سیر و سفر
سیر و سفر در شهرها و کشورها برای آشنایی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ملتها و کشورها و درس آموزی از سرنوشت آنان از حقوقی است که از سوی قرآن برای انسانها به رسمیت شناخته شده است: «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبین»؛[۲۸] بگو روى زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الهى چه شد».
۱۷ – حق ارحام و خویشاوندان
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ»؛[۲۹] خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند. و خدا بر هر چیزى دانا است.
قرآن کریم در این آیه تأکید مىکند که ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان نسبت به دیگر مؤمنان به صورت قوىتر و جامعترى است؛ زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت، ولایت خویشاوندى نیز دارند. به همین جهت آنها از یکدیگر ارث مىبرند، در حالى که غیر خویشاوندان از یکدیگر ارث نمىبرند.
۱۸ – حق پرسش
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[۳۰] و پیش از تو جز مردانى که به آنان وحى مىکردیم، نفرستادیم. اگر [این حقیقت را] نمىدانید [که پیامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسید
ذکر به معناى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعى دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینههاى مختلف شامل مىشود؛[۳۱] یعنى این حق شما است، آنچه را که نمىدانید از آگاهان و اهل اطلاع سؤال کنید.
۱۹ – حق مالکیت
هر کسی مالک دستآوردهای خویش است. تلاشی که انسان در تولید منابع و ثروت میکند برای وی حقی ویژهای را ایجاد میکند که از آن به حق مالکیت یاد میکنند؛ از اینرو انسان بر دامهای خویش و یا زمینهایی که احیا و زنده کرده است مالک میشود و حق بهره برداری از آنرا دارد: «مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ».[۳۲]
از نظر قرآن حق مالکیت خصوصی برای همگان ثابت است و حتی افراد نابالغ نیز از آن بهرهمند میباشند: «و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بىنیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند و آنکس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مىکشد،) از آن بخورد و هنگامى که اموالشان را به آنها بازمىگردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند براى محاسبه کافى است…».[۳۳]
۲۰ – حق برخوردارى عمومى از نعمتهاى طبیعت
خداوند در قرآن کریم پس از وصف نعمتهاى طبیعى خود؛ مانند کوه، دشت، آسمان و زمین و چراگاهها، همه آنها را متاع و بهره انسانها و چهارپایان در خدمت انسان مىداند و حق بهرهورى عمومى همه مردم از نعمتهاى طبیعى یاد مىکند: «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْه»؛[۳۴] او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را مسخّر شما ساخته است.
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهار»؛[۳۵]و کشتىها را مسخّر شما گردانید، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود.
منبع:اسلام کوئست
[۱]. تکویر، ۸- ۹.
[۲]. اسراء، ۳۳.
[۳]. نساء، ۲۹.
[۴]. اسراء، ۷۰.
[۵]. حدید، ۵۲.
[۶]. ائده، ۸.
[۷]. توبه، ۶.
[۸]. سبأ، ۱۸.
[۹]. اسراء، ۲۳.
[۱۰]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۷۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.
[۱۱]. آل عمران، ۱۵۹.
[۱۲]. حجرات، ۱۳.
[۱۳]. معارج، ۲۴- ۲۵.
[۱۴]. ضحی، ۱۰.
[۱۵]. ر. ک: تکدیگری از نگاه قرآن و روایات، ۳۰۳۹۴.
[۱۶]. نساء، ۲۹.
[۱۷]. بقره، ۱۹۵.
[۱۸]. بقره، ۱۶۴.
[۱۹]. نحل، ۴۴.
[۲۰]. یونس، ۹۹.
[۲۱]. انسان، ۳.
[۲۲]. کافرون، ۶.
[۲۳]. نجم، ۳۹.
[۲۴]. نساء، ۳۲.
[۲۵]. ر. ک: (بقره آیه ۱۸۸ و ۲۷۵ و ۲۷۸)
[۲۶]. نساء، ۳.
[۲۷]. روم، ۲۱.
[۲۸]. انعام، ۱۱.
[۲۹]. انفال، ۷۵.
[۳۰]. نحل، ۴۳.
[۳۱]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۲۴۱، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش
[۳۲]. نازعات، ۳۳.
[۳۳]. نساء، ۶.
[۳۴]. جاثیه، ۱۳.
[۳۵]. ابراهیم، ۳۲.
پاسخ دهید