چرا یهود قرآن و نبوت حضرت محمد(ص) را قبول ندارند؟!

پاسخ اجمالی

قرآن کریم اعلام می‌دارد با آن‌که یهود قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص)، در انتظار ظهورش بودند، و با آن‌که نشانه‌های وی را موافق با آنچه در تورات آمده بود یافتند، ولی بعد از رسالت آن‌حضرت، به دلایلی به مخالفت با وی پرداخته و از ایمان آوردن به رسالتش سر باز زدند. قرآن انگیزه‌های این مخالفت را چنین بیان می‌‌فرماید:
۱ – حسادت: از آن‌جا که یهود دیدند رسالت پیامبر اسلام(ص) موافق با خواسته‌‌های آنها نیست، حسادت ورزیده و به مخالفت پرداختند.
۲ – منافع مادی: منافع مادی یکی دیگر از انگیزه‌های مخالفت یهود با پذیرش حق بود.
۳ – پیروی از هوای نفس.
۴ – حجاب: به دلیل عناد و لجاجتی که در یهود وجود داشت، دل‌های‌شان را حجاب فرا گرفته و نمی‌‌توانستند حق را ببینند و از آن پیروی نمایند.

پاسخ تفصیلی

قرآن کریم در آیات متعدد به انگیزه‌‌های مخالفت یهود با رسالت پیامبر اشاره کرده و دلایلی را برای این مخالفت بیان می‌‌فرماید.

 

۱ – حسادت: حسادت یکی از ریشه‌های دین گریزی است، به گونه‌ای که امام صادق(ع) آن‌را ریشه کفر دانسته و می‌فرماید: «وَ اِیَّاکُمْ اَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَاِنَّ الْکُفْرَ اَصْلُهُ الْحَسَد»؛[۱] مبادا برخی از شما نسبت به دیگری حسودی کند؛ زیرا ریشه کفر حسادت است.
قرآن کریم در ارتباط با این موضوع می‌‌فرماید: «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ…»؛[۲] بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مى‌‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند، با این‌که حق براى آنها کاملاً روشن شده است.
بسیارى از اهل کتاب بویژه یهود، تنها به این قناعت نمى‌‏کردند که خود آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند، و انگیزه آنان در این کار چیزى جز حسد نبود.[۳]


علت این‌که یهودیان حسودى می‌نمودند، این بود که قبلاً مقام نبوت نصیب پیامبران آنان می‌شد، ولى با بعثت پیامبر اسلام(ص) این افتخار از آنان گرفته شده بود و از طرفى هم مقام ریاست خود را از دست داده بودند.[۴]
قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص)، یهود، در انتظار ظهور پیامبری بود که آنها سیادت اجتماعی آینده خود را در سایه وی مطرح کنند؛ از این‌رو به کفار می‌گفتند که در آینده نزدیک، ما با قبول پیامبری خاتم بر شما پیروز خواهیم شد. و یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها می‌دانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و به همین سبب از پیش در آن‌جا سکنا گزیده بودند؛ چنانچه قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ کاَنُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلیَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ».[۵]
ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام(ص)، با آن‌که نشانه‌های وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، اما چون دیدند که موافق با خواسته‌‌های آنها نیست حسادت ورزیده و به مخالفت پرداختند.

 

۲ – منافع مادی: منافع مادی یکی دیگر از انگیزه‌های مخالفت یهود با پذیرش حق بود. قرآن کریم خطاب به یهود می‌فرماید؛ به خاطر منافع مادى، حقایق را پنهان نکنید و آیات و نشانه‌های مرا به بهاى ناچیزى نفروشید: «وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِه وَ لاتَشْتَروُا بِآیاتى ثَمَناً قَلیلا وَ اِیّىَ فَاتَّقُونِ»؛[۶] و به آنچه نازل کرده‌‏ام [قرآن‏] ایمان بیاورید! که نشانه‌‏هاى آن، با آنچه در کتاب‌هاى شما است، مطابقت دارد و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‌‏هاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من بترسید.
گروهى از سردمداران و دانشمندان یهود که به خوبى تورات را مى‏‌فهمیدند و با آن آشنایى کامل داشتند، ولى به خاطر منافع شخصى خود بعضى از آیات و معارف تورات را کتمان مى‌‌کردند و یا حتى با کمال بى‌‏ایمانى … آنها را تغییر مى‌‏دادند. آنها با دستان خود جملاتى را مى‌‏نوشتند و آنها را که ساخته و پرداخته خودشان بود کلام خدا مى‌‏نامیدند و به خداوند نسبت مى‌‏دادند تا بدین وسیله مقام و منزلت خود را میان قوم خود از دست ندهند و مال دنیا به دست آورند و این پست‌‏ترین نوع تجارت است و این‌که قرآن می‏‌فرماید: آن‌را به بهاى اندکى فروختند، در واقع هر بهایى براى آن بگیرند اندک است.[۷]

 

۳ – پیروی از هوای نفس: «أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُون»؛‏[۸]آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید) پس عده‏‌اى را تکذیب کرده، و جمعى را به قتل رساندید؟!
طبق این آیات، چون سران یهود بعضى از تعالیم و احکام این پیامبران را در برخورد با منافع مادى خود مى‏‌دیدند و گفته‌‏هاى پیامبران را مخالف با هوس‌هاى نفسانى خود مى‌‏یافتند؛ از این‌رو، در مقابل پیامبران الهى گردنکشى و طغیان مى‌‏کردند و با تکبر و خودبزرگ بینى، آن پیامبران را تکذیب مى‌‏کردند و آنها را دروغ‌گو قلمداد مى‏‌نمودند و حتى گاهى بعضى از آنها را مى‌‏کشتند؛ لذا قرآن کریم در این آیه آنها را مورد عقاب قرار مى‌‏دهد و مى‌‏گوید: آیا هر گاه پیامبرى براى شما چیزى بیاورد که شما آن‌را دوست ندارید، سرکشى و استکبار مى‌‏کنید، پس گروهى را دروغ‌گو مى‌‏پندارید و گروهى را مى‌‏کشید؟

 

۴ – حجاب: به دلیل عناد و لجاجت بر دل‌های‌شان حجاب گرفته بود و نمی‌‌توانستند حق را ببینند و از آن پیروی نمایند: «وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ»؛[۹] و گفتند: دل‌هاى ما از آنچه ما را بدان مى‌‌خوانى در پوشش‌هایى قرار دارد و در گوش‌هاى ما سنگینى است و میان ما و تو پرده‌‏اى وجود دارد.
خداوند در چندین آیه وجود چنین پرده و حجابى را در دل‌ها و گوش‌هاى آنها تأیید مى‌‌کند و حتى آن حجاب‌ها را به خودش نسبت مى‌‌دهد. این‌که خداوند این پرده‌‌ها را در وجود آنها قرار داده، اما یادآور می‌شود که این کار خدا به سبب عملکرد خود آنها است و آنها خود باعث شده‌اند که خداوند چنین پرده‌هایى را در آنها به وجود آورد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً»؛[۱۰] و چه کسى ستمکارتر از کسى است که آیات پروردگارش به او گوشزد شد و او از آن روى گردانید و آنچه را که با دستان خود انجام داده بود فراموش کرد؟! ما بر دل‌هاى آنها پوشش‌هایى قرار دادیم که آن (قرآن) را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینى قرار داده‌‏ایم.
چنان‌که ملاحظه مى‌‏کنید، در این آیه علت این‌که خداوند بر دل‌هاى آنان پوشش و پرده قرار داده، به خوبى مشخص شده است و آن اعراض و روى گردانى آنها از آیات الهى بود که سبب این سلب توفیق شده است.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۸، ص ۸، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۲]. بقره، ۱۰۹.

[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱، ص ۳۹۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۴]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۱، ص ۳۵۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۵]. بقره، ۸۹٫ «و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند [که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند. با این همه،] هنگامی که [این کتاب، و] پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند».

[۶]. همان ۴۱.

[۷]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏۱، ص ۲۶۷، بی‌جا، بی‌تا.

[۸]. بقره، ۸۷

[۹]. فصلت، ۵.

[۱۰]. کهف، ۵۷.