چرا در انسانها از جهت خلق و خوی و رفتار، تفاوت و اختلاف وجود دارد؟ چه مقدار فاکتورهای بیرونی بر روی فطرت ما تأثیرگذار است؟ تفسیر آیه ۳۰ سوره روم در این باره چیست؟
خداوند متعال در قرآن میفرماید: همه چیزهایی که او خلق نموده خوب خلق شده اند. این به معنای آن است که همه ما با یک فطرت خوب خلق شده ایم، اما به تعدادی از مردم بر می خوریم که به طور طبیعی خوب یا بد هستند. به عنوان مثال در خانواده خود من که دارای چهار برادر هستیم، همه به طور کم و بیش از یک تربیت همانند برخوردار بودیم، اما یکی از ما از زمان بچگی همیشه خود محور و اوقات تلخ بود ولی یکی دیگر از بچگی کمک حال دیگران و برای هر کس خوب و دلپسند بود. حال بفرمایید؛ چرا این تفاوت و اختلاف وجود دارد؟ چه مقدار فاکتورهای بیرونی بر روی فطرت ما تأثیرگذار است؟ تفسیر آیه ۳۰ سوره روم در این باره چیست؟
پاسخ اجمالی
خوب خلق شدن و با فطرت الهی آفریده شدن بدان معنا نیست که هیچ تفاوتی در رفتار و خُلق و خوی انسانها وجود نداشته باشد، بلکه معنایش آن است که انسانها از جهت پذیرش دین و خداجویی و توحید به طور فطری یکسان آفریده شده اند و در نهاد و ضمیر همه آنها خداجویی و پذیرش دین از سوی حضرت حق قرار داده شده است و همگی به دنبال کارهای نیک و خیر هستند حتی کسانی که تند خو و بداخلاق هستند.
اما تفاوت در نوع رفتار و خلق و خوی شخصی یا شکل و شمایل ظاهری و جثه و اندام از اموری است که در انسانها وجود دارد و قابل انکار نیست که برخی بر اثر تأثیر پذیری از عوامل و محرکهای بیرونی است، و برخی نیز استعدادهای بالقوهای است که خداوند در وجود بشر قرار داده و به فعلیت رسیده، البته هر کدام طبق مصالح و حکمتهایی میباشد که از سوی پروردگار حکیم در نظر گرفته شده است و ما از آن بیخبریم.
پاسخ تفصیلی
در آیه ی «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»،[۱] خداوند بزرگ، رسول خود را مخاطب قرار داده و به او دستور الزامى می نماید که روى خود را، یعنى همت خود را بر دین پاکیزه حق، قرار ده و در امر آن استقامت و پایدارى نما؛ زیرا که دین اسلام فطرت خدایى است که خداوند، مردم را بر آن فطرت و سرشت آفریده و تغییر و تبدیلى در خلقت پروردگار نیست؛ یعنى همه ی انسان ها در خداجویی و پذیرش دین و یکتایی خالق هستی، در نهاد و سرشت خود به طور یکسان آفریده شده اند، بدون در نظر گرفته شدن زمان، مکان و عوامل تأثیرگذار دیگر.
اگرچه مخاطب این آیه، نبى خاتم(ص) است اما مقصود، تمام امت اند که خطاب شامل فرد فرد مسلمانان می گردد که بایستى هر یک با کوشش بسیار در استحکام دین توحید سعی و تلاش نمایند.[۲]
آیه فوق بیانگر چند حقیقت است:
۱ – نه تنها خداشناسى، بلکه دین و آیین به طور کلى، و در تمام ابعاد، یک امر فطرى است؛ یعنی هر چیزی را فطرت پاک و سلیم، خوب و نیکو بداند، دین و شرع نیز آن را پسندیده می داند و به آن فرمان می دهد. همین طور هر چیزی را دین، نیکو و خوب و دارای منفعت بداند و به آن فرمان دهد، فطرت بشری نیز آن را قبول می کند و با آن مخالفت نخواهد کرد. اما شرع براى رهبرى فطرت، حدود و قیود و شرایطى تعیین مىکند تا در مسیرهاى انحرافى نیفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى مبارزه نمىکند، بلکه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد کرد، و گرنه در میان تشریع و تکوین تضادى پیدا خواهد شد که با اساس توحید سازگار نیست.
۲ – دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگى در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضى است، بنابر این وظیفه پیامبران این است که این امور عارضى را زایل کنند و به فطرت اصلى انسان امکان شکوفایى دهند.
۳ – جمله «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» و بعد از آن جمله «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» تأکیدهاى دیگرى بر مسئله فطرى بودن توحید، دین و مذهب و عدم امکان تغییر این فطرت الهى است. هرچند بسیارى از مردم بر اثر عدم رشد کافى و پیروى از هواى نفسانى و آرزو و آمال دنیوى، آن فطرت اولیه خود را خلل رسانیده و از راه حق منحرف گردیده و قادر به درک این واقعیت نباشند.[۳]
برخی از مفسران می گویند؛ خداوند براى بروز و ظهور فطرت اولیه توحید که در هر فردى نهاده شده، چند شرط را در آیه «مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ.»[۴] بیان فرموده است:
۱ – دل بریدن از غیر خدا و بازگشت به سوی خدا.
۲ – تقوا و خدا ترسی را سرلوحه کارهای خویش قرار دادن و خود داری کردن از هر چیزی که خلاف رضای او است.
۳ – بپا داشتن نماز و کوتاهی نکردن در انجام آن.
۴ – همراه با اخلاص بودن تمام این امور و شریک قرار ندادن برای خدا در انجام آنها.
هرگاه این شرط ها به درستی رعایت گردد آن فطرت توحیدی و خداجویانه همان گونه که پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام صادق(ع) فرموده اند: «هر مولودى بر فطرت اولیه خود متولّد می گردد مگر اینکه پدر و مادر وى را یهودى یا نصرانى یا مجوسى گردانند».[۵] به خوبی ظهور و بروز می نماید و آثارش به درستی ظاهر می گردد.[۶]
با توجه به مطالب بیان شده در مورد آفریده شدن انسان بر فطرت، باید گفت؛ خوب خلق شدن و با فطرت الهی آفریده شدن بدان معنا نیست که هیچ تفاوتی در رفتار و خُلق و خوی انسانها وجود نداشته باشد، بلکه معنایش آن است که انسانها از جهت پذیرش دین و خداجویی و توحید به طور فطری یکسان آفریده شدهاند و در نهاد و ضمیر همه آنها خداجویی و پذیرش دین از سوی حضرت حق قرار داده شده است و همگی به دنبال کارهای نیک و خیر هستند، حتی کسانی که تند خو و بد اخلاق هستند.
تفاوت موجودات، ذاتی آنها بوده و لازمه نظام علت و معلول است. مثلاً فردی که از شخص «الف» متولّد میشود، از جهاتی تابع اوضاع داخلی و خارجی او خواهد بود؛ مانند کیفیت ژنها و وراثت، آب و هوا و محیط زندگی، نحوه آمیزش و زمان و مکان، کیفیت غذاها و هزاران عامل دیگر. فرزندی که از «ب» متولد میشود، به همین ساناند، بنابر این جهان بیتفاوت ممکن نخواهد بود؛ زیرا اگر همهی موجودات از هر نظر مساوی و مشابه خلق شوند، هرگز آفرینش یک جهان نظاممند -که اجزای آن دارای روابط حساب شده و در حرکت به سوی هدف معینی باشند- ممکن نیست. بنابر این، ایجاد هر نظامی اعم از اعتباری و تکوینی مستلزم وجود تفاوت است، البته خداوند به کمبودهایی که از طرف شخص نبوده، بلکه از عوامل دیگر ایجاد شده، توجه نموده و آنها را به گونهای جبران مینماید. هر انسانی به اندازه توان دارای مسئولیت بوده و خداوند به او تکلیف مینماید[۷] و جهان هستی منحصر در دنیا نمیشود.[۸]
منبع:اسلام کوئست
[۱]. «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند». روم، ۳۰٫
[۲]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۱۰، ص ۱۰۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ ش.
[۳]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۴۱۸ – ۴۱۹، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ ش.
[۴]. «این باید در حالى باشد که شما بسوى او بازگشت مىکنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید». روم، ۳۱٫
[۵]. «کل مولود یولد علی الفطره حتى یکون أبواه یهودانه أو ینصرانه أو یمجسانه». مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان، ج ۵۸، ص ۱۸۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج ۲، ص ۴۹، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق.
[۶]. مخزن العرفان، همان، ص ۱۰۰ – ۱۰۱٫
[۷]. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»، بقره، ۲۸۶٫
[۸]. برگرفته از مجموعه آثار استاد مطهری، ج ۱، ص ۱۲۵ – ۱۴۳٫(با تلخیص و ویرایش).
پاسخ دهید