تألیف قلوب چیست و براى چه کسانى قابل اجرا است؟ و دلیل قرآنى و روایى تألیف قلوب چیست؟

پاسخ اجمالی

مال زکات در هشت مورد به مصرف می‌رسد: «فقرا، مساکین، دست اندرکاران جمع‌آوری زکات، مؤلفه قلوبهم، بردگان، بدهکاران، در راه ماندگان و نیز در راه خدا».
«
أُلْفَه»؛ یعنی انس گرفتن و دوست داشتن.[۱] ‏و «الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ»؛ یعنى کسانی که تصمیم داریم با محبت دل‌هایشان را به دست آوریم. با استناد به قرآن و روایات، می‌توانیم بخشی از زکات را به این افراد اختصاص دهیم.

[۱]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏۱، ص ۹۳، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

پاسخ تفصیلی

مصارف زکات
در تاریخ اسلام دو دوره مشخص دیده می‌شود؛ دوران مکه که همّت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان در آن مصروف تعلیم و تربیت افراد و آموزش و تبلیغ می‌شد، و دوران مدینه که پیامبر(ص) در آن دست به پیاده کردن و اجراى تعلیمات اسلام، زد. بدون شک یکى از ابتدایى و ضروری‌ترین لوازم چنین فعالیتی، در اختیار داشتن «بیت المال» بود. به همین دلیل یکى از نخستین کارهایى که پیامبر خدا در مدینه انجام داد مدیریت بیت المال بود که یکى از منابع آن‌را «زکات» تشکیل می‌داد.[۱]
آیه مورد بحث، مصارف گوناگون زکات را بیان می‌کند و آن‌را در هشت مصرف خلاصه می‌کند:


۱ – برای فقراء: «صدقات و زکات براى فقیران است» (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ).


۲ – 
برای مساکین: (وَ الْمَساکِینِ).


۳ – 
برای دست‌اندرکاران جمع‌آورى زکات: (وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها). این گروه در حقیقت کارمندان و کارکنانى هستند که براى جمع‏آورى زکات و اداره بیت المال اسلام تلاش و کوشش می‌کنند، و آنچه به آنها داده می‌شود در حقیقت به منزله مُزد و اجرت آنها است، و لذا فقر در این گروه به هیچ‌وجه شرط نیست.[۲]


۴ – 
برای به دست آوردن دل‌ها: (وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ)؛ یعنى افراد که انگیزه معنوى نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلامى ندارند و با تشویق مالى می‌توان دلهایشان را به دست آورد[۳].


۵ – 
برای آزادسازی بردگان: (وَ فِی الرِّقابِ)؛ یعنى سهمى از زکات، تخصیص به مبارزه با بردگى داده می‌شود. برنامه اسلام در مورد بردگان برنامه «آزادى تدریجى» است که نتیجه نهائیش آزاد ساختن همه بردگان بدون روبه‌رو شدن به واکنش‌هاى نامطلوب اجتماعى آن می‌باشد، و تخصیص سهمى از زکات، به این موضوع، گوشه‌اى از این برنامه را تشکیل می‌دهد.[۴]


۶ – 
برای بدهکاران: (وَ الْغارِمِینَ) یعنی برای ادای دین بدهکارانی که بدون جُرم و تقصیر زیر بار بدهکارى مانده و از اداى آن عاجز شده‌اند.[۵]


۷ – 
در راه خدا (وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ). منظور از آن، تمام راه‌هایى است که به گسترش و تقویت آئین الهى منتهى شود، اعم از مسئله جهاد و تبلیغ و مانند آن.[۶]


۸ – 
برای واماندگان در راه (وَ ابْنِ السَّبِیلِ)؛ یعنى مسافرانى که به هر دلیل در راه مانده‌اند، و زاد و توشه و مرکب کافى براى رسیدن به مقصد ندارند، چنین افرادی هر چند افراد فقیر و بی‌بضاعتى نباشند، ولى بر اثر دزدی، بیمارى، گم کردن اموال، و یا علل دیگر به چنین وضعى افتاده‌اند، این‌گونه اشخاص را باید از طریق زکات به مقدارى که براى رسیدن به مقصد لازم است بی‌نیاز ساخت.[۷]


در پایان آیه به عنوان تأکید روى مصارف گذشته می‌فرماید: «این فریضه الهى است» (فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ). و بدون شک این فریضه، حساب شده، و کاملاً دقیق، و جامع مصلحت فرد و اجتماع است؛ زیرا «خداوند دانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
منظور از «مؤلفه قلوبهم»
«
تألیف» از ریشه «إلف» است و «إِلْف‏»؛ یعنى اجتماع یا پیوستن به جمع با حالت التیام‌بخشى،[۸] چنان‌که می‌گویند: «أَلَّفْتُ‏ بینهم». «إِلْف‏» و «آلِف»، درباره کسى یا چیزى که مورد محبّت و الفت است به‌کار می‌رود،[۹]در قرآن کریم می‌خوانیم: «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ‏ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ‏».[۱۰]
«
أُلْفَهٌ»؛ یعنی انس گرفتن و دوست داشتن.[۱۱] ‏و «مُؤَلَّفَه قُلُوبُهُمْ»؛ یعنى کسانی که قلوبشان تألیف و جلب شده است.[۱۲]
درباره «تألیف قلوب» خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ».[۱۳]

 


منظور از «مؤلفه قلوبهم»  در این آیه، چه اشخاصى هستند؟
آنچه از این تعبیر فهمیده می‌شود آن است که یکى از مصرف ‌کنندگان زکات، افرادی هستند که به خاطر ایجاد الفت و محبت به آنها زکات داده می‌شود، ولى آیا منظور، تنها کفار و غیر مسلمانانى می‌باشند که به خاطر استفاده از همکارى آنها در جهاد از طریق کمک مالى تشویق می‌شوند و یا اینکه شامل مسلمانان ضعیف الایمان نیز می‌شود؟!


مفهوم آیه، و همچنین پاره‌اى از روایات که در این زمینه وارد شده مفهوم وسیعى دارد، و شامل تمام کسانى می‌شود که با تشویق مالى، می‌توان دل آنها را به نفع اسلام و مسلمین به دست آورد، و دلیلى بر تخصیص آن به کفار نیست.[۱۴]


بحث روایی تألیف قلوب


در این بخش، به برخی از روایاتی که در ذیل این آیه شریفه به تفسیر «المؤلفه قلوبهم» پرداخته‌اند؛ اشاره می‌کنیم.


۱ –
امام باقر(ع): «…و “مؤلفه قلوبهم” عبارت‌اند از مردمى که قائل به توحید خدا هستند، ولی هنوز معرفت در دل‌هایشان راه نیافته، و نفهمیده‌اند که حضرت محمد، رسول خدا است، لذا رسول خدا(ص) دل‌هاى ایشان را به‌دست می‌آورد، به ایشان زیاده از حد محبت می‌کرد و تعلیم می‌داد تا شاید او را به نبوّت بشناسند، و یک سهم از صدقات را هم براى آنان قرار داد، تا دل‌هایشان به اسلام متمایل گردد».[۱۵]


۲ – 
ابو سعید خدرى می‌گوید: على ابن ابی‌طالب(ع) از یمن مقدارى طلاى مخلوط به خاک براى رسول خدا(ص) فرستاد، و آن‌جناب آن‌را در میان چهار نفر تقسیم کرد، و این چهار نفر از اهل نجد و کسانى بودند که به دست آوردن دل‌هاى آنان به نفع اسلام بود، و ایشان عبارت بودند از: اقرع بن حابس حنظلى، علقمه بن علاثه عامرى، عیینه بن بدر فزارى و زید الخیل طائى. قریش و انصار وقتى دیدند رسول خدا(ص) همه طلاها را به این چهار نفر داد، به خرده‌گیرى پرداختند که چرا به بزرگان اهل نجد می‌دهى و به ما نمی‌دهى؟! رسول خدا(ص) فرمود: «منظورم این است که دل‌هاى ایشان را به‌دست آورم».[۱۶]


۳ – از یحیى بن ابی کثیر روایت شده است: «مؤلّفه قلوبهم» از بنی هاشم؛ ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب، از بنى امیه؛ ابو سفیان بن حرب، از بنى مخزوم؛ حارث بن هشام و عبد الرحمن بن یربوع، از بنى اسد؛ حکیم بن حزام، از بنى عامر؛ سهیل بن عمرو، و حویطب بن عبد العزى، از بنى جمح؛ صفوان بن امیه، از بنى سهم؛ عدى بن قیس، از ثقیف؛ علاء بن جاریه و یا حارثه، از بنى فزاره؛ عیینه بن حصن، از بنى تمیم؛ أقرع بن حابس، از بنى نصر؛ مالک بن عوف، از بنى سلیم؛ عباس بن مرداس بودند.


رسول خدا(ص) هر یک نفر از ایشان را صد رأس شتر ماده داد، به‌جز عبد الرحمن بن یربوع، و حویطب بن عبد العزى را، که به هر یک از ایشان پنجاه ماده شتر داد.[۱۷]
و در روایت دیگری از امام باقر(ع) نیز نام افرادی به عنوان «مؤلفه قلوبهم» ذکر شده است.[۱۸]
البته این افراد بخشی از افرادی بوده‌اند که رسول خدا(ص) با هدیه‌هایی از زکات، دل‌هایشان را به‌دست آورده بود، نه این‌که منحصر به ایشان باشد.[۱۹]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. البته حکم زکات قبلاً در مکه نازل شده بود، اما نه به صورت وجوب جمع‌آورى در بیت المال، بلکه خود مردم اقدام به پرداخت آن می‌کردند، ولى در مدینه دستور جمع‌آورى و «تمرکز» آن از ناحیه خداوند در آیه ۱۰۳ توبه صادر گردید.

[۲]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏۴، ص ۶۰، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۴ – ۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۳]. تفسیر نمونه، ج ‏۸، ص ۵؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۹، ص ۳۱۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۴]. تفسیر نمونه، ج ‏۸، ص ۵.

[۵]. همان، ج ‏۸، ص ۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۵، ص ۶۵، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۶]. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۵، ص ۶۵؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۹، ص ۳۱۱؛ تفسیر نمونه، ج ‏۸، ص ۵؛ نووی جاوی، محمد بن عمر، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، تحقیق: الصناوی، محمد أمین، ج ‏۱، ص ۴۵۵، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

[۷]. تفسیر نمونه، ج ‏۸، ص ۵ – ۶؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۹، ص ۳۱۱.

[۸]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، واژه «الف»، ص ۸۱، دارالقلم‏، بیروت، چاپ اول.

[۹]مفردات الفاظ القرآن‏، ص ۸۱.

[۱۰]. آل عمران، ۱۰۳: «آن‌گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌هاى شما پیوند و الفت برقرار کرد».

[۱۱]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏۱، ص ۹۳، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

[۱۲]. ر.ک: قاموس قرآن، ج ‏۱، ص ۹۳؛ فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۲، ص ۱۸، قم، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم.

[۱۳]. توبه، ۶۰: «زکات‌ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانى است که براى [جمع آورى] آن زحمت می‌کشند، و کسانى که براى جلب محبّتشان اقدام می‌شود، و براى [آزادى] بردگان، و [اداى دین] بدهکاران، و در راه [تقویت آیین] خدا، و واماندگان در راه این، یک فریضه [مهم] الهى است و خداوند دانا و حکیم است!».

[۱۴]. همان، ج ‏۸، ص ۱۰؛ و نیز ر.ک: علامه حلی، حسن بن یوسف، نهایه الإحکام فی معرفه الأحکام، ج ‌۲، ص ۳۸۷ – ۳۸۸، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)‌، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج ‌۱۵، ص ۳۴۱، بیروت، ‌دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.

[۱۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۲، ص ۴۱۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۱۶]. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: الطیب، اسعد محمد، ج ‏۶، ص ۱۸۲۲، عربستان سعودی، مکتبه نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ‏۳، ص ۲۵۱، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.

[۱۷]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ‏۳، ص ۲۵۱.

[۱۸]. ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏۱، ص ۲۹۹، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.

[۱۹]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۹، ص ۳۲۱.