آیا قرآن به این مطلب اشاره می کند که آنهایی که چهره های سفید دارند، از آنهایی که رنگ پوستشان زرد، قرمز، قهوه ای یا مشکی است، بهترند؟
در قرآن کریم، سوره آل عمران (آیه ۱۰۶) خداوند می فرماید: “بعضی از مردم که چهره هایشان سفید شده در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن می مانند”. در حالی که این مطلب بسیار نژادپرستانه و بحث برانگیز به نظر می رسد. آیا قرآن به این مطلب اشاره می کند که آنهایی که چهره های سفید دارند، از آنهایی که رنگ پوستشان زرد، قرمز، قهوه ای یا مشکی است، بهترند؟ همچنین مرتبط با این موضوع به سؤالی بدین مضمون برخوردم که یکی از عالمان که به این جا برای موعظه بر روی منبر رفته بود، می فرمود: حدیثی از اوصاف بهشتیان وارد شده است که می فرماید افرادی که به بهشت وارد می شوند به زیباترین حالت وارد می شوند؛ یعنی اگر پیر باشند جوان می گردند، اگر زشت باشند زیبا می گردند و اگر فقیر باشند ثروتمند خواهند شد و افراد معلول سالم خواهند شد. در نهایت ایشان بیان داشتند که اگر سیاه پوست باشند وقتی به بهشت وارد می شوند سفید پوست خواهند شد! در حالی که نژادپرستانه به نظر می رسد؛ چراکه به سفید پوست بودن، اهمیت بیشتری داده شده است. لطفا توضیح کامل و جامعی ارائه فرمایید.
پاسخ اجمالی
آیه ۱۰۶ سوره آل عمران، چون دیگر آیات مشابه، در صدد آن نیست که اعلام دارد سفید پوستان از ارزش انسانی والاتری نسبت به سایر نژادها برخوردارند و اساسا این آیات، هیچ ارتباطی به رنگ پوست انسانها نداشته، بلکه تنها از اصطلاحاتی استفاده می نمایند که در زبان قرآن، یعنی زبان عربی، مرسوم است. در این زبان، مانند برخی زبانهای دیگر به انسانهای نیک فرجام، “روسفید” و به افراد بدفرجام “روسیاه” گفته می شود و در همین راستا، ممکن است فرد سیاه پوستی، “روسفید” به شمار آمده، اما شخص سفید پوستی را “روسیاه” دانست و اینگونه اصطلاحات و موارد مشابهی چون “قلب سیاه”، “سیاهی شب” و …به هیچ عنوان، در صدد برتر شمردن نژادی خاص نیست.
روایتی را که بدان اشاره نمودید نیز از سند استواری برخوردار نبوده و برخی از بخشهای محتوایی آن مورد تأیید نمی باشد، اما با این وجود، باید دانست که هرچند جوانی و سلامت و زیبایی و مانند آنها در دنیای مادی، به تنهایی به عنوان ارزشی معنوی برای انسانها شناخته نمی شود ، اما هیچ ایرادی ندارد که آنان با چهره ای جوان و در سلامت کامل و با زیباترین شکل ممکن، وارد بهشت شوند.
پاسخ تفصیلی
با سلام و احترام، در ابتدای پاسخ از شما می پرسیم:
اگر در نوشتاری بخوانیم که “در سفیدی روز بهتر می توان به مقصد رسید تا در سیاهی شب” آیا آن را توهینی به سیاهپوستان خواهیم دانست؟! و یا اگر پوستری تبلیغاتی مشاهده نماییم که “با استفاده از داروها و موادی آرایشی، جوانی به صورتتان برخواهد گشت”، آیا آن را توهینی به سالمندان ارزیابی خواهیم نمود؟!
یقینا خیر، زیرا سفیدی روز و سیاهی شب، ربطی به تفاوت نژادهای انسانی نداشته و هرچند انسانها متمایلند که از صورتی زیباتر برخوردار باشند، اما مطمئنیم که انسانیت و فضیلت یک انسان به رنگ پوست و سلامت جسمانی و زیبایی ظاهری او نبوده و بر همین اساس، بسیاری افراد سیاه پوست و یا به ظاهر معلول و زشت رو، اما دارای ارزش های والای انسانی را از سفید پوستان و یا زیبارویان و افراد سالمی که فاقد این خصوصیات می باشند، برتر و قابل احترام تر می دانیم.
با این مقدمه، به اصل سؤالتان برگشته و با توجه به اینکه اظهار داشته اید که در مورد یک آیه و یک روایت، ابهاماتی دارید، پاسخ خود را در دو بخش خدمتتان عرضه می داریم:
بخش اول: آیه ۱۰۶ سوره آل عمران
در این زمینه باید گفت که برداشتتان از این آیه صحیح نمی باشد. شما، احتمالا به دلیل ناآشنایی با زبان عرب، “سیه رویی” که اصطلاحی در بسیاری از زبانها، از جمله عربی و فارسی است را با “رنگ سیاه” اشتباه گرفته اید. با دقت در مطالب ذیل، به نکته اشاره شده، پی خواهید برد.
آیات بسیاری از قرآن کریم، وجود دارند که افراد بشر را با تمام تفاوتهایی که دارند، از یک سرمنشأ دانسته و اعلام نموده اند که برتری هر فردی، تنها با توجه به پرهیزگاری او سنجیده خواهد شد و نه با ویژگی های بدنی و قومی و جنسیتی و … به نمونه ای از این آیات توجه فرمایید:
۱ – ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریده و در ملت ها و گروه های متفاوتی قرار دادیم. بدانید هر که پرهیزگارتر باشد، از ارزش بیشتری نزد خداوند برخوردار است.[۱]
۲ – ای مردم! خدایی را در نظر داشته باشید که تمامتان را از نسل یک نفری آفرید که همسر او نیز آفریده همان خداست و سپس از آن دو نفر، مردان و زنان بسیاری را به وجود آورد.[۲]
۳ – او پروردگاری است که تمامتان را از یک سرمنشأ آفرید.[۳]
با دقت در این آیات، هیچ تفاوتی را بین نژاد سفید و سیاه نخواهیم یافت و با مطالعه ای در تاریخ پیامبر(ص) و پیشوایان دینی، مشاهده می نماییم که سیاهان چون سفیدان و در کنار آنان، در راستای انتشار دین اسلام فعالیت می نمودند. بعید است شخصی با دین اسلام آشنایی داشته باشد، اما بلال سیاه پوست، مؤذن پیامبر را نشناسد!
بله! ممکن است افرادی در همان زمان بودند که به دلیل از بین نرفتن رگه های جاهلیت، خود را از سیاه پوستان برتر می پنداشتند، اما همواره، چنین تفکراتی از طرف پیشوایان دین، مردود شمرده می شد.
پیامبر اسلام(ص)، خطاب به پیروانشان چنین می فرمایند: ای مردم! پروردگارتان یکی است و پدر همه شما حضرت آدم(ع) است و خود آدم(ع) نیز از خاک آفریده شده است! با ارزش ترین شما نزد خداوند، با تقوا ترین شماست. هیچ فرد عربی بر غیر عرب برتری ندارد، مگر اینکه از او با تقواتر باشد[۴].
مولا علی(ع) اموالی را به صورت مساوی میان مردم تقسیم می نمودند که سهم هر فردی بر اساس آن، سه دینار می شد. مردی از انصار آمد و سه دینارش را گرفت و سپس فرد سیاهپوستی آمد و او نیز سه دینار خود را دریافت نمود.
مرد انصاری با تعحب، به امیر المؤمنین اعتراض نموده و گفت: این سیاه پوست تا دیروز، برده و غلام من بود. آیا سزاوار است که من و او سهمی مساوی داشته باشیم؟! که امام در پاسخ فرمودند که هیچ دلیلی برای این اعتراض وجود نداشته و هیچ کدام از شما بر دیگری برتری ندارید.[۵]
در جریانی مشابه، امیر المؤمنین مورد اعتراض شدید برادرش عقیل قرار گرفت که عرضه داشت: آیا سهم مرا برابر با سهم یک سیاه پوست قرار می دهی؟! که امام با توبیخ او فرمودند: تنها اگر پرهیزگاری و سوابق تو از او بیشتر باشد، از او برتری و گرنه هیچ تفاوتی میان تو و او نخواهد بود.[۶]
بنابر این، هیچ فرد منصفی نمی تواند منکر مبارزه اسلام با تبعیضات نژادی و قومی شود و دلیل اینکه برخی اشراف، رویکرد نامناسبی در برابر دین اسلام داشته اند، همین مبارزه با تبعیض بود و حتی گاهی دور راندن قشر به ظاهر پایین دست و مستضعف، به عنوان پیش شرطی از جانب اشراف برای پذیرش اسلام مطرح می شد که خداوند با نزول آیه ای، پیامبر را از قبول این خواسته ناحق آنان برحذر داشت .[۷]
شما اگر تمام قرآن و منابع اسلامی را ملاحظه نمایید، هیچ موردی را نخواهید یافت که فرد سیاه پوستی، تنها به دلیل نژاد و رنگ خود، از مالکیت، ازدواج، شغل، ارث، دیه و دیگر موضوعات یک زندگی اجتماعی محروم و یا کم بهره باشد، بلکه او در تمام موارد، حقوقی مشابه با سفید پوستان خواهد داشت. و نیز موردی وجود ندارد که ثواب و عقاب رفتاری را مختص به یکی از نژادها بداند و یا اعلام نماید که نژاد خاصی از قابلیت های برتری در رسیدن به مقامات معنوی و بهشت اخروی برخوردار است.
اکنون باید دید که مراد از آیه مورد پرسشتان چیست و چرا در آنجا به صورتهای سفید و سیاه در قیامت اشاره شده که گروه اول، خوشبخت و گروه دیگر در عذاب خواهند بود؟!
همانگونه که در ابتدای پاسخ بیان شد، “رنگ سیاه” و “سیاه رویی” با هم متفاوت است. در زبان عربی و نیز فارسی به افرادی که عاقبت ناگواری داشته و باطن آلوده شان آشکار شده است، “رو سیاه” می گویند، هر چند که رنگ پوست چنین افرادی در ظاهر سفید و براق باشد، اما در مقابل، حتی به سیاه پوستی که از قلب پاکی برخوردار است، “رو سفید” گفته می شود. در قرآن می خوانیم :
هنگامی که به یکی از آنان، مژده فرزندی دختر را می دادند، صورتش سیاه شده و از جمعیت کناره می گرفت.[۸]
می دانیم که سنت جاهلی نفرت از دختران، در میان اعرابی بوده که به ظاهر سفید پوست بودند و مطمئنا این آیه در ارتباط با سیاه پوستان نازل نشده است.
به همین ترتیب، در بخش دیگری از قرآن می بینیم که خطاب به پیامبر بیان می شود که:
آنانی که بر پروردگار، سخن دروغ بستند را روز قیامت، سیه روی خواهی دید.[۹]
بدیهی است که این دروغگویان ممکن است از نژاد سفید و یا سیاه باشند!
در شعری فارسی هم می خوانیم که:
تا سیه روی شود، هرکه در او غش باشد
و مطمئنیم که این شعر، هیچ ارتباطی با رنگ پوست انسانها ندارد.
مواردی از این دست فراوان بوده و آنچه بیان شد، کافی به نظر می رسد.
جالب است بدانید که گاهی رنگ سفید نیز نشانگر نقصی در انسانها می باشد. به عنوان نمونه، در ماجرای فراق یوسف(ع)، در آیه ای از قرآن می خوانیم که: چشمان پدرش یعقوب(ع) از فرط اندوه سفید شد.[۱۰]
می دانیم که در اینجا “سیاهی” ارزش است و “سفیدی” عیب!
بر این اساس، استفاده از رنگ سفید و سیاه در اینگونه موارد، هیچ تمجید و یا توهینی به سفیدپوستان و سیاه پوستان نیست و گرنه نباید هیچ گاه در سخنان خود از عباراتی چون “در سفیدی روز و سیاهی شب …”، “قلبی سفید”، “اندیشه ای سیاه”و مانند آن استفاده نماییم، چون بویی از تبعیض نژادی از آن به مشام خواهد رسید!
در نهایت به این نکته توجه داشته باشید که مردم عربستان که مخاطب مستقیم آیات قرآن بودند نیز چون نژاد اروپایی سفید نبوده، تا به سفیدی خود چندان بنازند، بلکه بیشتر آنان چهره ای آسیایی و متمایل به سیاه داشته و رومیان را که رنگی سفیدتر از آنان داشتند، به “بنی الاصفر” و یا نژاد زرد می شناختند!
اگر پوست سفید، نشانه ای از برتری افراد نزد خداوند بود، پیامبر اسلام نیز می بایست سفیدترین افراد باشد، در صورتی که ایشان چهره ای گندمگون داشت[۱۱]. مردان الاهی دیگر نیز همه از نژاد سفید نبوده اند و به عنوان نمونه، لقمان حکیم که سوره ای از قرآن به نام اوست و به بیان پندها و نصیحتهای او می پردازد، بنابر یکی از نقل ها، برده ای سیاه پوست و با لب های کلفت بوده که وطن اصلی او نیز حبشه “اتیوپی فعلی” بوده است[۱۲].
بر همین اساس، سفیدی و سیاهی موجود در آیات قرآن را نمی توان توهینی به سیاه پوستان دانست، بلکه استفاده از این رنگها در بیان حقایق روز قیامت، تنها به این دلیل است که قرآن با زبان عربی نازل شده و از اصطلاحات آن زبان، بهره می گیرد و همانگونه که بیان شد، در آن زبان، سفید رویی و سیاه رویی را همچون اصطلاحی برای فرجام نیک و بد مطرح می نمایند که هیچ ارتباطی با رنگ پوست افراد ندارد.
بخش دوم: روایت اشاره شده در پرسش
اما در ارتباط با بخش دوم پرسشتان باید گفت که ظاهرا خطیبی که سخنان مطرح شده در پرسشتان را بیان نمودند، روایتی را مستند خود قرار داده اند که بر اساس آن، پیامبر(ص) به پیرزنی از قبیله اشجع فرمودند که پیرزنها به بهشت نخواهند رفت! آن پیرزن به گوشه ای رفته و شروع به گریستن نمود. بلال حبشی، مؤذن سیاه پوست پیامبر(ص)، دلیل این سخنان را از پیامبر(ص) جویا شد. پیامبر(ص) در پاسخ بیان نمود که سیاه پوستان نیز وارد بهشت نخواهند شد! بلال با شنیدن این سخن، همراه پیرزن شده و با هم به گریه و زاری پرداختند! عباس، عموی پیامبر با مشاهده آن دو به قصد میانجیگری نزد پیامبر(ص) رفت، اما پاسخ شنید که پیرمردان نیز به بهشت نمی روند! سپس همه آنها را گرد هم آورده و با به دست آوردن دلهایشان، مراد اصلی خود را از این شوخی، اینگونه بیان فرمود که: خداوند تمام افراد را به زیباترین شکل ممکن و در چهره جوانانی نورانی به بهشت خواهد برد و در ضمن اشاره کرد که اهل بهشت بدون موهای زائد و حتی بدون ریش و سبیل هستند[۱۳].
اکنون به بررسی این روایت، از لحاظ سندی و محتوایی می پردازیم:
۱ – در ارتباط با سند این روایت باید گفت که اثری از آن در کتابهای معتبری که به طور معمول، روایات صحیح را نقل می نمایند، وجود ندارد و به عنوان نمونه، این روایت در کتب اربعه شیعه نقل نشده است.
با این وجود، ابن شهرآشوب، از دانشمندان قرن پنجم و ششم، این روایت را بدون ذکر هیچ سند، حتی سندی نامعتبر و ضعیف، در کتاب مناقب خود بیان نموده و به دنبال آن، قرنها بعد، این روایت در کتابهای بحار الانوار و مستدرک الوسائل نیز آورده شده، بدون آنکه سندی برای آن بیان شود.
به همین دلیل، این روایت، مرسل بوده و از دیدگاه دانشمندان اسلامی، ارزش استنادی مستقلی نخواهد داشت.
۲ – البته، برخی روایات مرسل نیز وجود دارند که به دلیل انطباق آنها با دیگر آموزه های دینی و واقعیات تاریخی، می توان از آنها بهره جست و به عبارتی، مفهوم و محتوای روایت، ضعف سند را جبران می نماید.
اکنون، این روایت را از حیث محتوا چگونه می یابیم؟
باید گفت که محتوای این روایت، شامل چند بخش است که قضاوت جداگانه ای را برای هر کدام از آنها می طلبد، بدین ترتیب که:
۱-۲ – در ارتباط با قسمت اول روایت، باید گفت که محتوای آن نمی تواند مورد پذیرش باشد، چون بعید است که پیامبر(ص) با آن اخلاق حسنه ای که به عنوان اسوه افراد با ایمان اعلام شده[۱۴]، به آزار دیگران، حتی برای مدتی کوتاه و حتی به قصد مزاح و شوخی بپردازد، تا حدی که مخاطبان خود را به گریه واداشته و اشکشان را سرازیر نماید. از طرفی، عباس عموی پیامبر نیز تفاوت سنی چندانی با ایشان نداشته و او می توانسته با اندک اندیشه ای به پیامبر عرضه دارد که اگر پیرمردان، مستحق بهشت نیستند، چه تفاوتی میان من و شما وجود خواهد داشت؟! بر این اساس، در قسمت اول روایت، شواهد و قرائنی وجود دارد که صحت آن را زیر سؤال خواهد برد.
۲-۲ – اما ایرادی ندارد که بخش دوم این روایت و یا هر روایت دیگری که احتمالا بدین مضمون نقل شده باشد را پذیرفته و معتقد باشیم که بهشتیان، با بهترین شکل ممکن، وارد آن خواهند شد، زیرا اگر سالمندی فرسوده، با شکل و شمایل جوانان، معلول بی دست و پا، به صورت انسانی سالم و حتی اگر سیاه پوستی با صورتی سفید و نورانی وارد بهشت شوند، تمام اینها توهینی به گذشته این افراد در جهان مادی نبوده و تحقیر سالمندی و معلولیت و رنگ پوست آنان نیست.
دقت بفرمایید که در دنیای امروز هم اگر اشخاصی ابراز دارند که سیاهان از ارزش انسانی پایین تری نسبت به سفیدها برخوردار بوده و طبیعتا باید از مزایای اجتماعی کمتری برخوردار باشند، مورد توبیخ و انتقاد افکار جهانی قرار خواهند گرفت و چون دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی، محکوم به زوال خواهند بود، اما بیان اینکه مثلا سفیدپوستان، زیباتر از سیاه پوستانند را نمی توان نوعی آپارتاید به شمار آورد و به همین دلیل، در هیچ کدام از کنوانسیونهای حقوق بشری و ضد تبعیض نژادی، به موردی بر نمی خوریم که تمام مردم جهان را از لحاظ زیبایی شناختی، در یک درجه قرار دهد و بر اساس همین واقعیت طبیعی، برخی نژادها زیباتر از دیگران بوده و حتی میان خود سفید پوستان نیز زیبایی به یک اندازه نیست. بنابر این، هیچ ایرادی ندارد که بگوییم که تمام انسانها در بهشت به صورت سفید و نورانی، و آن هم نه هر سفیدی، بلکه زیباترین شکل ممکن و بدون علائمی از معلولیت و سالخوردگی و حتی بدون داشتن موهای زائد و فضولات انسانی و عرقهای بدبو که هر انسانی از هر نژاد دچار آن می باشد، زندگی نوینی را در بهشت آغاز نمایند.
بدیهی است که چنین توصیفی از بهشتیان، نمی تواند تحقیر کننده سوابق آنان در جهان مادی باشد. چه بسا زیبارویانی که در آخرت دچار عذاب شده و به ظاهر زشت رویانی که با کردار نیک خود، استحقاق زندگی جاوید بهشتی را یافته اند.
منبع:اسلام کوئست
[۱] حجرات، ۱۳، “یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم“.
[۲] نساء، ۱، “یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء“.
[۳] انعام، ۹۸، “وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَه“.
[۴] تاج الدین الشعیری، جامع الاخبار، ص ۱۸۳، انتشارات رضی، قم، ۱۳۶۳ ه ش.
[۵] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص ۶۹، ح ۲۶، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
[۶] همان، ج ۸، ص ۱۸۲، ح ۲۰۴.
[۷] انعام، ۵۲، ” وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمین“.
[۸] نحل، ۵۸، “وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیم”؛ زخرف، ۱۷.
[۹] زمر، ۶۰، “وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ تَرَى الَّذینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ“.
[۱۰] یوسف، ۸۴، “وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْن“.
[۱۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۱۴۴، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق”در زبان عربی به شخص گندمگون، اسمر گفته می شود“.
[۱۲] بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۴۲۳.
[۱۳] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۱۰، ح ۹۸۲۶، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۸ ه ق.
[۱۴] احزاب، ۲۱، “لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا“.
پاسخ دهید