حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۸:۰۰ الی ۱۹:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در کتابخانه موسسه آموزش عالی عالم آل محمد(ع) واقع در حوزه علمیه امام خمینی (ره) پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
مقدّمه
شهادت مظلومانهی امام محمّد تقی، جواد الائمّه علیه السّلام را به وجود مبارک صاحب ما و به شما عزیزان تسلیّت عرض میکنیم. به فضل الهی در بحث تفسیری، با ابعاد مختلف آیات مربوط به توبه، در سورهی مبارکهی فرقان از دیدگاههای خوبِ دوستان استفاده کردیم. اگر مطلب جدیدی ندارید، آیهی بعدی را مطرح بفرمایید.
شهادت بمعنای شاهد بودن
- «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ … لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ»[۱] شهادت -همانطور که در آیات مختلفی از قرآن به کار رفته است- به معنای حاضر بودن آن شیء نزد آن کسی است که شاهد یا گواه است. به عنوان نمونه آیهی «شاهِدینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ»[۲] است. شاید یک معنای شهود و ظهور در معنای «شَهِدَ» اشراف شده است و این آیه هم که میفرماید: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ»[۳] این نشان میدهد این خدا گواه است. علم حضوری دارد به اینکه کسی جز خود او نیست.
حالا چرا اینجا میفرماید: «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» در رابطهی با اینکه خدا «لا یَشهَد» را برای مؤمنین یا برای عباد الرّحمن در این آیات مبارکه استفاده کرد؛ این میتواند دو معنی داشته باشد که علّامه هم به همین دو معنی اشاره کرده است. یکی به معنای این است که «لا یشهدون شهاده الزّور» یعنی اینکه آنها در مجلس محاکمه یا دادگاه شهادت به باطل نمیدهند، یا اینکه «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» یعنی اصلاً آنها شاهد و گواه مجلس باطل نمیشوند. یعنی اصلاً خود را در معرض باطل قرار نمیدهند. البتّه سزاوار بود که من اینجا زور را بیش از این توضیح بدهم. زور لغتاً به معنای کج است، چیزی که مایل است و به معنای حالا عامّ آن کج است که در واقع به کذب گفته میشود. به شرک گفته میشود و به غنا هم گفته میشود. در قالب کلّی بخواهیم بگوییم هر چیزی که ظاهر آن در واقع مستحسن باشد ولی باطن آن باطل باشد را زور میگوییم که در رابطه با موسیقی هم به خاطر اینکه ظاهر کلام ترجیع و زیبایی و اینها دارد به آن زور هم اطلاق میشود.
«لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» به این معنا است: کسی که عبد صالح خدا و عباد الرّحمن است، نه تنها خود او اهل زور، کلام باطل، کذب و در معنای عمیقتر آن شرک -که بزرگترین کذب است که خود او انجام نمیدهد- نیست، بلکه شاهد آن مجلس نیست. شاهد آن مجلس نه اینکه یعنی ببیند، یعنی در آن مجلسی که زور است، شرکت نمیکند. یعنی نه فاعل آن است و نه همکاری و معاونت و حضور در آن مجلسی دارد که مجلس زور باشد.
طبری در رابطهی با زور شرک را آورده است که گفته است: به معنای شرک است که بالاترین کذب است و البتّه قیلهای مختلفی را در تفسیر خود آورده است مثل غنا؛ بحث دیگر هم که لازم است خدمت شما عرض بشود این برای آیهی…
لغو چیست؟
امّا در رابطه با «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» لغو، هر باطلی است که به تعبیری برای آن اصلی نباشد و یک معنای دیگری هم که علّامه اشاره کردند و در کتابهای لغت هم وجود دارد یعنی چیزی که فایدهی دنیوی و اخروی برای آن مترتّب نباشد. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ» مفسّرین گفتند: اینجا لغو نه فقط آن باطلی است که فایدهی دنیوی و اخروی نداشته باشد. یعنی هر چیزی که باطل باشد، هر چیزی که اصلی برای آن وجود نداشته باشد «مَرُّوا کِراماً»، «کِراماً» اینجا صفت جانشین مفعول مطلق است. یعنی «مرّوا باللّغو مرورا کراماً» که این «مروراً» حذف شده است.
وقتی خداوند متعال این مرور آنها را، یعنی گذر آنها را از کار لغو به این صورت آورده است، این نشان میدهد خود این فاعل هم کریم است که خداوند صفت برای فعل آن را… وقتی خداوند صفتی را برای فعل یک اشخاصی به کار میبرد، این نشان میدهد که فاعل هم -یکی از معنایی که برای آن میکنیم- همان صفت را دارد. مثلاً وقتی میگوییم: اعطا کرد به من سخاوتمندانه. یعنی خود فاعل آن هم سخی است که دارد سخاوتمندانه اعطا میکند. شاید لزوم نداشته باشد ولی میتواند این معنا برداشت بشود. لذا کسی که عباد الرّحمن است، هم خود او بزرگوار است، هم وقتی میخواهد از یک باطلی بگذرد بزرگوارانه میگذرد.
امّا اگر ما بخواهیم بزرگوارانه گذشتن را در اخلاق عملی معنی بکنیم به چه صورت است؟ دو تا چیز به ذهن من رسید. یک مورد این است: کسی که بزرگوارانه میگذراند، اینطور نیست که خود را برتر از دیگران بداند و آن باطل را تحقیر بکند که دارد اتّفاق میافتد و آن به معنای این است که شخص را تحقیر بکند. دوم این است که بدون مفسده، بدون اینکه حاشیه سازی بکند، بدون اینکه جنگی راه بیندازد، بدون اینکه خیرخواه دیگران باشد یعنی خیرخواهانه میگذرد.
من در ذهن خود داشتم جستجو میکردم برای اینکه مثال برای مرور کرامان و بزرگوارانه از این عبارت پیدا بکنم، این مثالی است که وقتی مالک اشتر را تمسخر میکنند «مَرُّوا کِراماً» دارد که هیچ، میرود و برای آن شخص دعا میکند و این خود شاید یک تفسیری در ادامهی همان عبارت صدر آیه است که میفرماید: «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۴] اینکه میگویم: «کراماً» خیرخواهانه است، بدون حاشیه است منظور من آن «سَلاماً» است؛ یعنی دعوا و درگیری نمیشود اگر یک لغوی را ببینند؛ بخواهند همه جا را به هم بزنند. در تبیان هم معانی که خدمت شما گفتیم برای زور و کرامت و اینها آورده است، نکتهای که اضافه کرده است این است که منظور از «مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» یعنی اینکه آنها خود را بزرگوارتر از این میدانند که اصلاً بخواهند مخالطه بکنند با آن کسانی که اهل باطل هستند.
- شما در تفسیر آیهی: «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» همین آیهی: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» را فرمودید و فرمودید که مؤمن مظهر سلام است. یعنی وقتی میگذرد، با بزرگواری میگذرد. یعنی دعوا و درگیری ندارد، بزرگوارانه رد میشود.
- یک نکتهای را که علّامه اینجا آورده است، یعنی جمعبندی بحثی است که علّامه دارد را بیان میکنم. ابتدا در مورد کلمهی زور یک معنیای که به معنی دروغ است علّامه میآورد، میگوید: اگر به معنای دروغ بگیریم، معنای آیه این میشود: «وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» یعنی شهادت به دروغ نمیدهد ولی علّامه از یک قول عبور میکند میگوید ولی آن قسمت دوم آیه: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» این را به ما میفهماند که آن زور «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» به معنای دروغ نیست. یعنی اگر بخواهیم مناسب با این قسمت دوم آیه معنا بکنیم، باید این شکلی معنا بکنیم که این زور را نباید به معنای دروغ بگیریم. باید به معنای هر امری باطلی بگیریم. وقتی که از کنار یک امر باطلی رد میشوند -بنابراین قسمت دوم آیه «وَ مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»– وقتی به یک چنین امری میرسند «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» این شکلی با این قسمت معنا میشود که معنای «یَشْهَدُونَ الزُّورَ» یعنی هر باطلی، یعنی سراغ هیچ باطلی نمیروند و وقتی به یک باطلی میرسند، خود را از آن کنار میکشند که «کراماً» را هم به همین معنا آورده است که بنابر لغت که معنا میکردند، میفرماید: وقتی میگویند: یک کسی از یک چیزی خود را نگه میدارد؛ عرب اینجا با این لفظ «کراماً» استعمال میکند.
جمعبندی بحث علّامه این میشود که این زور را به معنای دروغ نگیریم. به معنای هر امر باطلی بگیریم. اگر این شکلی گرفتیم، با قسمت دوم آیه هم تناسب دارد. بعد میتوانیم آن را این شکل معنا بکنیم: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» یعنی به هر امر باطلی که عقلا به آن اعتنا نمیکنند، به هر امر این شکلی که رسیدند، خود را نگه میدارند، نفس خود را نگه میدارند.
یک نکته: من در کتاب العین معنای لغو را دیدم، آنجا باز لغو را به همین معنا آورده است. یعنی در لغت هم اگر بخواهیم نگاه بکنیم تأیید این حرف علّامه باشد، اینجا لغو را گفته است: یعنی اختلاط کلام در باطل. یعنی متناسب با معنای زور که علّامه گفت. این به ما کمک میکند که معنای آن اینجا چیست، در کتاب العین هم دقیقاً لغو را مناسب با آن قسمت اوّل آورده است. یعنی اگر این شکلی بگیریم، دو تا معنا کاملاً مطابق همدیگر است.
– الحمدلله المیزان را میفهمید و علاوه بر فهمیدن میتوانید به خوبی تبیین بکنید، خیلی خوب بود.
- این اختلاط کلام فی الباطل، آن آیهای که بحث ما بود در رابطه با سورهی مؤمنین که خداوند میفرماید: «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[۵] این اختلاط کلام فی الباطل در آنجا یک مقدار معنای آن درست درنمیآید ولی وقتی میگوییم: فایدهی دنیوی و اخروی ندارد آنجا خیلی خوب معنا میشود. یعنی هم آنجا جواب میدهد و هم اینجا، ولی اختلاط باطل در کلام اینجا شاید زیبا باشد ولی آنجا خیلی… آن معنی آن را زیباتر میکند که بگوییم یعنی آنها اعراض میکنند از کاری که فایدهی دنیوی و اخروی ندارد.
– بله، لغو، قول یا فعل بیفایده است. این معنای آن است. منتها با قرائن هر کجا یک تناسب و لوازمی دارد. آنجا یک طور است، اینجا یک طور است.
همنشینی با همسنخ
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ». من نهمین صفت عباد الرّحمن را اینطور تیتر زدم که آنها اهل مؤانست و انس با غیر الله نیستند. تبیین این تیتر این است که واقعاً ممکن است انسان خودش خوب باشد ولی این شبهه باشد که من خوب هستم میتوانم با کسی که خوب نیست مؤانست و مجالست داشته باشم یا نه؟ خداوند سبحان در این آیه بیان میکند نخیر؛ وقتی انسان بندهی خدا شد، جز مؤانست و مجالست با غیر الله ندارد. در مورد این بحث که این معنا به دست بیاید بحث لغوی مطرح میشود که متأثّر از آن است. خود کلمهی شهود است که البتّه علّامه اینطور بحث نکرده است؛ خود بحث شهود و شهادت دو معنا دارد یک معنا به معنای حاضر شدن است، یکی هم به معنای دانستن است. مثلاً شخص علیه یا به نفع کسی شهادت میدهد که در اینجا بر طبق هر دو معنا که بگیریم، با دو تا معنا که خود کلمهی زور متناسب به موصوف محذوفی که دارد را میشود ترجمه کرد و هر دوی آن معنا هم محتمل است. اگر اوّلی را بگیریم یعنی معنای حضور که آن وقت موصوف محذوف زور مجالس میشود؛ یعنی مجالس باطل. یعنی عباد الرّحمن کسانی هستند که حاضر نمیشوند در مجالسی که آن مجالس مجالس باطل است. امّا اگر نه شهد را به معنای همان که در فقه داریم که شهادت دادن است، اینجا در تقدیر، یعنی همان موصوف تقدیری، میشود قول زور؛ یعنی آن شهادت به قول زور. این دو تا احتمالی است که علّامه میآورد و بحث میکند.
امّا اینکه بین این دو محتمل کدام یک بر دیگری رجحان دارد یا هر دو مساوی هستند، من دو مورد را نوشتم. یکی هم همان دلیلی است که علّامه ذکر میکند. یعنی ادامهی آیه که آیه میفرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» این عطفی که شده است با معنای اوّل سنخیّت بیشتری دارد که این را علّامه فرمودند: قرینهی سیاقیّه که «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» این در واقع مؤیّد محتمل اوّل است، امّا تبیین قرینه بودن آن به چه صورت است؟ داشتم فکر میکردم علّامه چطور این را قرینه آوردند. در کتاب روح المعانی ایشان یک قولی را که از مجاهد نقل میکند، آن نتیجهگیری که میکند اینطور است، میگوید: «وَ الّذین لَا یَحضُرونَ الباطل و إذا مَرّوا بِه على طریق الاتِّفاق أعرَضوا عَنهُ»[۶] یعنی تبیینی که میکند اوّلین این است که کأنّه با ارادهی خود در مجلسی حاضر نمیشوند، امّا اگر اتّفاقاً از مجلسی هم عبور کردند و چیزی بود، این اعراض بکند. با این تبیین آن وقت میشود ادامهی سیاق مؤیّد وجه اوّل است. این یک نکته.
نکتهی دوم این است که من در کلمات فقها دیدم -هر چه که برداشت آنها از حدیث است- لغو و لهو و زور را با همدیگر میآورند. یعنی کأنّه مرادف همدیگر میگیرند که اگر اینطور باشد آن وقت با با محتمل اوّل بهتر است، امّا اگر نه احتمال دوم را بگیریم، آن وقت «إِذا مَرُّوا» یک مسئلهی جدیدی میشود. کأنّه دو تا مسئله در آیه است. امّا این احتمال باز هم قویتر است که همهی فقها مصداق آن را در همهی روایات به عنوان غنا گرفتند که هم مصداق زور میشود، هم لهو میشود و هم لغو.
نکتهی دومی را جناب آقای مکارم فرمودند که در واقع ما هیچ روایتی را ندیدیم که استدلالی به این آیه برای شهادت به باطل شده باشد. یعنی هیچ فقیهی از این آیه به عنوان دلیل برای اینکه شهادت به باطل بدهند حرام است، نیاورده است. یعنی این نشان میدهد آن احتمال اوّل، معنای اوّل را کأنّه این متبادر به ذهن میآورد. از مجموعهی دو، سه قرینهای که آوردیم و همچنین علّامه فرمودند، من تیتر بحث را بحث مجالست گرفتم. یعنی آن چیزی که کأنّه آیه در مقام بحث آن است، همان مسئلهی مجالست با اهل گناه و کذب است. این قسمت اوّل آیه است.
قسمت دوم آیه: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» -که عرض کردیم با همان سیاق بهتر معنی میشود- این است که حالا اگر اینها اتّفاقاً -یعنی ارادهی خود آنها نبود- در یک مسیری قرار گرفتند که حالا مجبور شدند مجالست بکنند، اینها خود را قاطی اینها نمیکنند. «مَرُّوا کِراماً»؛ در مورد «کراماً» در واقع اهل لغت میفرمایند ما یک وقت نسبت به خدا بحث کرم را میآوریم، یعنی وصف خدای سبحان قرار میگیرد، به معنی بخشش و نعمت دادن است. امّا اگر نه، این را به وصف ناس، مردم بگیریم، یعنی آن اسمی است که برای اخلاق و رفتار پسندیده از انسان صادر میشود. یعنی انسان کریم به کسی میگویند که افعال و رفتار شایسته از او به فعلیّت بروز و ظهور برسد که در نتیجه معنای این قسمت از آیه هم این میشود که اگر اتّفاقاً اینها را به مجلس لغوی بردند، یک طوری از این مجلس عبور میکنند که انسانهای بزرگوار یک چنین رفتاری را دارند. این خلاصهی بحث بود.
- الحمدلله معنی کردن آیات برای شما سهل شده است. دیگر آن اضطرابهای قبلی را ندارید و همهی شما وقتی شروع میکنید چیزی فهمیدید، میخواهید بیان بکنید.
– یک زمانی ما با آقای صدر داشتیم بحث غنا را کار میکردیم، این آیاتی که لغو را در آنها آورده بود، داشتیم لغو را بررسی میکنیم، یک تتبّع خیلی وسیع در کتابهای لغت داشتیم، یک طوری مؤیّد این بود که خیلی از جاها لغو را به معنای زور آوردند. خود لغو به معنای زور است. این هم شاید یک مؤیّدی باشد که این نظر قسمت دومی که علّامه دارد بحث میکند، آن معنا ترجیح داشته باشد. به یاد دارم در آن بحثی که داشتیم یکی از معانی لغو، زور است.
جمعبندی فرمایشات دوستان
- حالا ما این فرمایشات دوستان عزیز را جمعبندی بکنیم. یکی از ویژگیهای عباد الرّحمن این است که «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» زور -همینطور که آقای دهقان اوّل مطرح فرمودند- تمایل است. میل است. کج شدن است. زیارت را هم که زیارت میگویند، برای این است که آدم به کسی یا به مرقد کسی میل پیدا میکند. چون میل آدم را میبرد، گرایش آدم را میبرد. از این جهت زیارت را زیارت میگوییم ولی در اینجا میل به «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» یعنی چیزی که کجی از حق باشد، انحراف از حق باشد. اینها «لا یَشْهَدُونَ» است. به هر معنایی که باشد «لا یَشْهَدُونَ» است. چه به معنی تحمّل شهادت و ادای شهادت باشد که حالا باید چیزی را هم در تقدیر گرفت و چه به معنی حضور باشد. هر کدام باشد «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ»؛ اینها در امری که کجی دارد، انحراف دارد، حضور ندارند. اگر ما این را مطلق بگیریم دیگر جای این نیست که کدام یک از محتملات رجحان دارد. اجمالاً مسیر زندگی مؤمن مسیر حق است و انحراف هم هر کجا باشد، مؤمن آنجا حضور ندارد. یا بر امر باطل شهادت نمیدهد. به تناسب موارد هر کدام شد، مشکلی نیست.
آیهی بعدی «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» در مباحث قبلی به این معنا از لغو رسیده بودیم که اگر چیزی نفع واقعی برای انسان نداشته باشد، آن لغو است که مرحوم علّامهی طباطبایی به حق میگویند: منافع دنیوی وقتی ملازم با منافع اخروی نباشد، خود آن هم لغو است. آدم نشاطی دارد، حرفی میزند، به کسی یک چیزی را تعلیم میدهد ولی نیّت او همین است که خود را نشان بدهد، همهی اینها مصادیق لغو است. ولی عرفاً اینها را لغو نمیگویند. علّامهی طباطبایی یک دقّتی کردند و براساس آن نورانیّتی که خود ایشان دارند، چون به غیر خدا هرگز فکر نکردند، جز برای خدا حرف نزده است، کار نکرده است، این در گفتار او هم یک چنین چیزی را تبیین کرده است ولی قرآن برای عموم مردم هم است. آن در آن رتبهی خود همینطور است.
لغو در عُرف
امّا لغو در عرف: کسی علم تعلیم میدهد، کسی به کسی خدمت میکند ولو حالا قصد آخرت هم ندارد، کسی نمیگوید این شخص کار لغو انجام داد. لغو کارهایی است که در عرف، آدمهای ناحسابی که در کار آنها حساب و کتابی نیست، هر حرفی را میزنند، هر کاری را میکنند، تضییع عمر میکنند، کار اینها کار لغو است. مؤمن ممتاز، عباد الرّحمن وقتی به لغو مرور میکند، با بیهودهگراها برخورد میکند، «مَرُّوا کِراماً»، این «مَرُّوا کِراماً» ممکن است که مصادیق و جبهههای مختلفی داشته باشد. یکی از آنها همان «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۷] است که در برخورد با لغو اینها موازنهی با آن نمیکند، لغو کار سبک است، بیهودهگرایی است. وقتی مؤمن برخورد کرد و دید کسی دارد مسخره بازی درمیآورد، حرفهای بیربط میزند، بیهودهگرایی میکند، نمیایستد با او محّاجه بکند، مقابل او این هم به او لغو بگوید. این یک وجه آن است. یک وجه دیگر آن هم این است که وقتی به اهل لغو میرسد، «کراماً» لغو میکند. «کراماً» یک وقت این است که ارزش خود را کم نمیآورد. یکی از معانی کرامت ارزش است. «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ»[۸] خدای متعال آدم را را با ارزش خلق کرده است. وجود انسان، گوهر انسان با وجودهای دیگر تفاوت دارد. اینها وقتی با لغو برخورد میکنند، مواجه میشوند، آن کرامت خود را، ارزش خود را حفظ میکنند، این یک معنا است.
یک معنای آن هم این است که اینها کریمانه برخورد میکند. اینطور نیست که اهل لغو را رها بکنند، آنها در لغو خود بمانند. اکرام، کریم بودن این است که یک کسی یک چیزی به او بدهد. او که ارزش خود را از دست داده است، گرفتار لهو و لعب شده است، گرفتار لغو شده است. آدم میخواهد با او کرامت به خرج بدهد چطور است؟ به این است که دست او را بگیرد، او را هم از آن تضییع عمر، از آن لغوگرایی نجات بدهد. کأنّه مؤمن یک نوع اشرافی دارد. نه تنها خود او ارزش دارد، بلکه دیگران را هم در ارزش خود سهیم میکند، از آنها هم دستگیری میکند، این همان تواصی به حق است که کسانی نجات یافتهی از خسران هستند که نه تنها مؤمن و عامل هستند، بلکه نسبت به دیگران هم دلسوز هستند، تواصی به حق میکنند، عوارض آن را هم میپذیرد. در اینجا «مَرُّوا کِراماً» یک وقت کرامت را به معنی ارزش میگیریم، بله اینها دامن خود را بالا میگیرند که در این لجنزار آلوده نشوند. مخالطه نمیکند، معطّل نمیشود، خود را درگیر نمیکند، ارزش خود را حفظ میکند. یک وقت کریم را به معنی بخشنده میگیریم. اگر اینطور باشد، واقعاً دست آدمهای لغوگرا خالی است. هیچ ذخیرهای… هم اعتبار اجتماعی ندارند، وجاهتی ندارند، هم برای آخرت خود فقیر هستند.
این همینطور رها نمیکند که آنها اینطور بمانند. مرور آن یک مرور مؤثّر است و نقش آفرین است. همین صاحب نفس است (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) یک وجودهای خاکی را این با نفس خود، با نظر خود قرین کرامت میکند. این هم یک احتمال است و چون از اوّل هم مبنای ما مبنای اصولیینی است که استعمال لفظ در اکثر از معنا را روا میدانند. ما هیچ محدودیّتی در برداشت از آیه نسبت به این مصادیق نمیبینیم. چه اشکالی دارد «کراما» هم آن امر به معنای ارزش، هم به معنای بخشندگی بو اعطای چیزی به کسی اشد. این دست کریمانه دارد. در هر دو جهت ۱- این خود را آلوده نمیکند. ۲- آلودگی را از دیگران هم برطرف میکند و به آنها ارزش میدهد و آنها را از بیارزشی به ارزش متحوّل میکند. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» ؛ این هم احتمالاتی است که در آن وجود دارد.
برخورد خدای متعال با اهل لغو
ظاهر هم این است که بنای خدای متعال بر این است بندگانی که گرفتار ضایع کردن اوقات خود هستند و ارزش خود را از دست دادند که خدای متعال به یک عدّهای در قیامت خطاب خواهد فرود: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا»[۹] شما ارزش خود را جا گذاشتید، آنجا از بین بردید. کسی که کریم است، نمیگذارد او به آن ندامت گرفتار بشود. اینجا برخورد کریمانه دارد. هم خود او کرامت دارد، هم او را در مسیر کرامت قرار داده است.
- برخورد ائمّه هم همین روش شما را تأیید میکند. مثلاً امام حسن مجتبی مثلاً مالک میآمده برای طرف دعا میکرده است…
– بله مصداقی که شما دادید، ایشان به خوبی پیوند دادند. مالک، برخوردهای امام حسن علیه السّلام و ائمّهی دیگر هم همه همینطور هستند. بیتفاوت نبودند. دست آنها را میگرفتند و با خود میبردند. مرور آنها مرور کریمانه بود.
– ما یک مصداق خدمت شما عرض بکنیم. ما الآن یک مشکلی که داریم -مخصوصاً روحانیونی که در تهران هستند بیشتر با آن مواجه هستند- بحث موسیقی است. شما در هر کجا که وارد میشوید، الآن که باب شده است در فروشگاهها، در چیزهایی که تلویزیون پخش میکند.. ما در طول هفته در خانه تقریباً تلویزیون نمیبینیم و خبرها را هم معمولاً آدم از این فضای مجازی میتواند متوجّه بشود ولی ما هر بار به خانهی پدر خود یا پدر همسر خود میرویم، غالباً تلویزیون روشن است و بخواهم نمونه بگویم که ملموس باشد شما برنامهی خندوانه را نگاه بکنید قبل از شروع آن، وسط برنامه، آخر برنامه همهی آن با موسیقی است.
رو آوردن به موسیقی حتّی در برنامههای مذهبی هم زیاد شده است. شما اگر در پارکها که بعضاً خیلی وقتها روحانیها متولّی آن هستند، استفاده از موسیقی -حالا به هر نحوی که باشد- خیلی یک چیز عادی شده است. حتّی من یک وقت به یاد دارم با آقای مرادی برای تبلیغ آقای رئیسی رفته بودیم. ابتدای ورودی تهران آنجا بودیم. حالا طرفدارهای روحانی که نیامده بودند، بعد هم که آمدند، آنها آهنگهای خود را گذاشتند و کسی هم کار به کار آنها هم ندارند و کسی هم نمیگوید: تو چرا این را گذاشتی ولی مثلاً آن کسانی که با آقای رئیسی بودند آنها هم آهنگ گذاشته بودند با اینکه متولّی آن یک روحانی بود. حالا به قول خود آنها از روی تقیّه هم که شده است مداحی که نمیشود بگذارند ولی آهنگهای آقای حامد زمانی که یک مقدار مذهبیتر میخواند… این هم که مذهبیتر میخواند متضمّن معنای مذهبی است، ارزشی است. یعنی بر ضدّ آمریکا میخواند و… ولی خوب بالاخره آهنگ است. یعنی اگر کسی کاری به محتوای آن نداشته باشد، بالاخره آهنگ است. الآن واقعاً این یک معضلی است. ما طلبهها باید با آهنگ چه کار بکنیم. شما در تاکسی مینشینید غالباً آهنگ میگذارند. حالا سنّتیها که هایده و مهستی و از این قدیمیها میگذارند، مثلاً این جدیدها… من در تاکسی مینشینم یک بار به یاد دارم یک سؤال برای من بین خود و خدا پیش آمد که نکند واقعاً دلهای ما هیچ چیزی نمیشنود، به خاطر این حجم از موسیقی است. بعد یک استفتاء از آقای بهجت خواندم که آقای بهجت فرموده بودند که اگر گوش ندهید و بشنوید و مجبور باشید، اشکال ندارد. اگر اشتباه نکنم.
– مثل نظر و رؤیت است.
– بله تقریباً. حالا یک نظر نمیدانم اینجا اگر یک بار گوش بدهیم…
– مجمع البیان همین «مَرُّوا کِراماً»[۱۰] گفته است: «لا یرضون فی الانفس» در درون خود راضی نیستند حالا شاید مجلس عروسی دوستش است، نمیتواند بیرون برود. همین که از داخل ناراضی باشد شاید همان «مَرُّوا کِراماً» باشد.
– قبول است که آدم از داخل خود را حفظ بکند؟ این از درون آدم خود را ناراضی نشان بدهد واقعاً کفایت میکند؟
– موارد فرق میکند. «الضرورات تبیح المحظورات» ولی چطور، کجا؟ من نمیدانم ولی میگویند: مرحوم میرزای شیرازی رضوان الله تعالی علیه در یک مجلس فاتحهای حضور پیدا کردند و خواننده رسماً آنجا غنا میخواند و میرزا بلند نشد برود. بعد از ایشان پرسیدند: این حلال بود؟ گفتند: نه این حرام بود. گفتند: چرا بلند نشدید؟ فرمود: برای اینکه اگر بلند میشدم، آبروی او میرفت. گناه شنیدن من کمتر از بردن آبروی او بود. این همان «مَرُّوا کِراماً» است. دقیقاً در اینجا هست. گاهی آدم حفظ آبرو… کما اینکه برای حفظ جان دست نامحرم را میشود گرفت و از جایی که دارد غرق میشود بیرون کشید یا تصادف کرده است، دارد میمیرد، میشود سینهی او را فشار داد و اینها. باید موارد آن را ببینیم و اهمّ و مهم بکنیم باب تزاحم؛ انصافاً مکتب شیعه مکتب عقل است. باید همه جا سنجیده کار بکند ببیند که ضرر کدامیک بیشتر است، مفسدهی آن بیشتر است. هیچ وقت گرفتار فساد بیشتر نشود. همیشه ضرر کمتر را برای دفع ضرر بیشتر انتخاب کنید. کما اینکه در خوب و خوبتر هم همیشه خوبتر را انتخاب میکنیم. همهی اینها مسئله است.
[۱]– سورهی فرقان، آیه ۷۲٫ (وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا)
[۲]– سورهی توبه، آیه ۱۷٫ (مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِینَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ ۚ أُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ)
[۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸٫ (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
[۴]– سورهی فرقان، آیه ۶۳٫ (وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)
[۵]– سورهی مؤمنون، آیه ۳٫ (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ)
[۶]– روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، ج ۱۰، ص ۵۱٫
[۷]– سورهی فرقان، آیه ۶۳٫ (وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)
[۸]– سورهی اسراء، آیه ۷۰٫ (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا)
[۹]– سورهی احقاف، آیه ۲۰٫ (وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ)
[۱۰]– سورهی فرقان، آیه ۷۲٫
پاسخ دهید