«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أَعْظَمَ‏ اللَّهُ‏ أُجُورَنَا بأجورَکُم».

شنبه‌ی قبل به دلیل این‌که ما مهمان حضرت آقا بودیم دیگر نمی‌شد در کلاس شما حضور داشته باشیم. امیدوار هستم حالا با برنامه‌ریزی که می‌کنید بتوانیم جبران کنیم. در خدمت آقایان هستیم.

خداوند چه کسانی را جاهل نامیده است؟

-‌ راجع به آن آیه‌ی اوّل دوستان که در آن جلسه حضور داشتند عرض کردند، شما هم یک جمع‌بندی کردید. یک مقدار من حرف اضافه‌تری جمع کردم اگر اجازه بدهید آن را عرض کنم. اگر دوستان دیگر حرف جدیدی دارند بفرمایند. من احساس کردم چون این آیه خیلی کاربردی است و مخصوصاً مبتلا به ما طلبه‌ها است که مخاطبه‌ی با جهال است، من در آیات مختلف شروع به جستجو کردم که هم جاهل و هم طرز رفتار او را بشناسم که هم بتوانم خودم استفاده کنم و هم بتوانم به کلاس عرضه کنم.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (1)

در قرآن جستجو کردم، دیدم خداوند تبارک و تعالی به اصناف مختلفی وصف جهل و جهالت را داده است، به بعضی از اصناف وصف تجاهل را داده است یعنی کسانی که خودشان را به جهالت می‌زنند. حالا چون بحث ما تجاهل نیست، بحث ما جهل است. من آن قسمت را می‌گویم. اهل تمسخر را خداوند جاهل نامیده است، کسانی که به خدا بدگمان هستند، خدا جاهل نامیده است. «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ»[۱].

یک موردی هم است که شاید بگوییم درخواست بی‌جا از خدا بکند، «فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ‏ً».[۲] کسانی که اهل شهوت هستند «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ»[۳]. اهل لغو را خداوند جاهل نامیده است، اهل تبرج را «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏»[۴]؛ کسانی که غیر از خدا را عبادت می‌کنند، خداوند آن‌ها را جاهل نامیده است. باز «قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ‏»[۵] این‌ها هم امر به منکر می‌کنند و هم عبادت غیر خدا را.

اهل تعصّب را خداوند جاهل نامیده است. «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ»[۶]؛ و کسانی که به فاسقین اطمینان می‌کنند خداوند جاهل نامیده است «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ»[۷] یک رفتار جاهلانه است که به فاسق اطمینان کنیم.

من جستجو کردم و مورد دیگری را که بشود غیر از این عناوین قرار بدهیم پیدا نکردیم. این‌ها جاهلانی هستند که ما با آن‌ها برخورد داریم. هر کدام هم به گونه‌ای با ما مواجهه می‌کنند.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (8)

چگونگی برخورد با جاهلان

برخورد ما باید با این‌ها چگونه باشد؟ من در آیات مختلف جستجو کردم، دیدم یک اصل اساسی کلّی است که خداوند فرموده است: «ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ»[۸] این اصل اساسی است در هر رفتاری که ما می‌خواهیم هدایت ‌مآبانه رفتار کنیم باید تحت یکی از این سه عنوان قرار بگیریم یا اهل حکمت باشیم یا اهل وعظ حسنه باشیم یا با جدال آن‌ها را هدایت کنیم.

آیه‌ی دیگر هم می‌فرماید: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»[۹] یکی این است که ما در صحبت‌های خود حق را با جاهل بگوییم؛ چون که ما زیاد برخورد داشتیم به جای این‌که بعضی مردم را بعضاً به صراط مستقیم دعوت کنند، صراط مستقیم را به سمت مردم کج می‌کنند. یعنی دین را به گونه‌ای توصیف می‌کنند که مردم با همین رفتاری که دارند دین را دوست داشته باشند و همان‌طور هم رفتار کنند، احساس کنند که دیندار هم هستند. این‌جا خداوند دستور می‌دهد حق را بگو و دیگر کاری نداشته باش هر کسی بخواهد ایمان می‌آورد، هر کس هم نخواهد ایمان نمی‌آورد.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (2)

یک جای دیگر هم دستوری دارد که این هم جالب است «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً»[۱۰] یک حرف باید به گونه‌ای باشد که در دل‌های آن‌ها نفوذ کند، بلیغ باشد، حرف رسا باشد و به دل‌های این‌ها نفوذ کند. مورد چهارم این است خداوند به حضرت موسی علیه السّلام دستور می‌دهد، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏»[۱۱] یکی هدف را مشخّص می‌کند که هدف ما از این‌که برخورد با این‌ها می‌کنیم چه باشد، این‌که این‌ها را متذکّر کنیم، اگر میسور شد این‌ها را اهل خشیّت کنیم و راه آن هم قول لیّن است. «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» با نرمی صحبت کردن است.

عباد الرّحمن چه کسانی هستند؟

یک نکته‌ای هم که درباره‌ی «الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[۱۲] است، دیدم با آیه‌ی دیگری مناسبت دارد که می‌فرماید: «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَهَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً»[۱۳] خداوند در آن‌جا ملائکه را عباد الرّحمن معرّفی می‌کند. در این‌جا هم خداوند بندگانی را معرّفی می‌کند که عباد الرّحمن هستند یعنی رفتار این انسان‌ها چون ملک‌وار می‌شوند، رفتار آن‌ها ملک‌وار است، مثل ملک هم بی‌وزن هستند، سنگینی ندارند، جا نمی‌گیرند. این‌ها کسانی هستند که رفتارهای آن‌ها… هزار ملک هم این‌جا جا شود هیچ کسی را اذیّت نمی‌کند، این‌ها چنین آدم‌های سبک‌بالی هستند و کسی از حضور این‌ها اذیّت نمی‌شوند، از رفت و آمد این‌ها کسی اذیّت نمی‌شود، کسی با رفتار این‌ها دچار مشکل نمی‌شود، همان‌طور که ملائکه چنین هستند. این نکاتی بود که من پیدا کردم حالا چیزهای دیگری هم بود که یک مقدار طولانی شد.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (4)

-‌ البتّه این‌ها به عنوان تفسیر بخواهیم استفاده کنیم، مؤونه می‌خواهد، ولی مطالب اخلاقی است، از نظر اعتباری و ذوقی هم هیچ اشکالی ندارد که در ذیل همین آیه این مسائل مطرح شود. اگر بخواهید یک مقداری توسعه بدهید، این شرح صدر می‌خواهد «رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری»[۱۴]. آدم وقتی روح بلندی دارد، سینه‌ی گشادی دارد همه را در خودش هضم می‌کند، ولی وقتی خودش تنگ باشد دیگران را هم در تنگنا قرار می‌دهد.

نحوه‌ی برخورد عباد الرّحمن با جهال

لذا «الْمُؤْمِنُ‏ هَیِّنٌ‏ لَیِّنٌ‏»[۱۵]، «الْمُؤْمِنُ‏ آلِفٌ‏ مَأْلُوفٌ‏»[۱۶] یا ۷:۱۹«المؤمنٌ هشٌ بش» اجمالاً این مؤمن از آن جهت که رنگ خدا دارد به خصوص رحمانیّت خدا مطرح است، عباد الرّحمن، رحمت واسعه‌ی خدا مطرح است، بندگان خدا هم به وسعت رحمت الهی روح‌شان وسعت دارد؛ چون روح وسعت دارد برخورد آدم‌های جاهل عرصه را بر آن‌ها تنگ نمی‌کند، این‌ها اجر دیگر می‌گیرند لذا همه را تحمّل می‌کنند، همه را هضم می‌کنند. منفعل و عکس العملی کار نمی‌کنند، هر کسی را به تناسب خود راه  می‌اندازند. یک جایی بنا باشد خود این هیّن بودن، لیّن بودن اقتضای برخورد جدّی داشته باشد، برخورد می‌کنند. آنچه که سلامتی را همراه دارد، این‌ها آن را انجام می‌دهند. اگر سلامتی برخورد متواضعانه باشد این کار را انجام می‌دهند، اگر «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»[۱۷] لازم باشد، آن شدّت هم وقتی هدف رحمت است، خود آن هم در این آیات می‌گنجد.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (3)

حرف‌های خیلی خوبی است، برای خود ما هم رعایت این مسائل در جامعه توفیق می‌دهد که همه را مریض خود فرض کنیم، همه را با دید طبابت برخورد کنیم. طبیب با مریض مثل مریضی که نمی‌تواند برخورد کند، طبیب باید خودش سالم باشد، بیماری بیمار را تشخیص بدهد، متناسب با بیماری او نسخه می‌پیچید، ممکن است جراحی باشد ولی این جراحی برای آن دق دل نیست، بلکه سلامتی آن طرف است. بله همین‌طور است، این عباد الرّحمن خیلی مهم است. در میان این همه اسماء حسنای خدا رحمان مثل الله است. همان‌طور که الله مستجمع جمیع صفات کمالیه است، رحمان اوّلین تجلّی الله است. و لذا به جای هم به کار می‌رود «قُلِ‏ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ».[۱۸]

الله سبحانه و تعالی لایتناهی است لذا سایه‌ی رحمت او هم لایتناهی است. حتّی جهنّم هم جلوه‌ی رحمانیّت خدا است. رحیمیّت رحمت خاصّه است، استمرار دارد؛ ولی رحمانیّت «وَ بِرَحْمَتِکَ‏ الَّتِیوَسِعَتْ‏ کُلَ‏ شَیْ‏ءٍ»[۱۹] بیماری‌ها هم رحمت است، جنگ‌ها هم رحمت است. جهنّم هم رحمت است، فشار قبر هم رحمت است. هیچ موجودی در عالم نیست حتّی شیطان رحمت است، شمر رحمت است، همه‌ی این‌ها جلوه‌های رحمانیّت پروردگار رحمان است.

دید رحیمیه‌ی خدای متعال در برابر بندگان مؤمن

خدا یک وسعتی در وجود عباد الرّحمن قرار داده است که بتوانند مدیریت کنند، «کَالشَّمْسِ‏ تَطْلُعُ عَلَى‏ الْبَرِّ وَ الْفَاجِر»[۲۰] یا «کالمَطَرِ» مثل آن‌ها مثل باران است. بر کوخ و کاخ، بر شوره‌زار و زمین حاصلخیز بر همه جا می‌بارد. حالا آن استفاده نمی‌کند، خودش جا می‌ماند، من برای آن هم کم نمی‌گذارم.  دید مؤمن این‌طور است «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً»[۲۱] در برابر مؤمنین دلسوزی دارد، برای آن‌ کسانی که ایمان نمی‌آورند و لجاجت می‌کنند نزدیک است جان بدهد، از شدت مهربانی و محبّت دارد جان خود را از دست می‌دهد که خدا به داد او می‌رسد. «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً».این جلوه‌ی رحمانیّت است.

عباد الرّحمن یکی این نکته است که خدا در میان صفات خود رحمانیّت وسیع‌ترین دایره‌ی اسماء و حسنی الهی را دارد، دوم این‌ کسانی که ملحد یا مشرک هستند این‌ها اساساً «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»[۲۲] وقتی یاد خدا می‌شود این‌ها مشمئز می‌شوند. حالا الله گفته است یا الرّحمن گفته است، این بلیغ‌تر است. «مِنِّی‏ مَا یَلِیقُ‏ بِلُؤْمِی وَ مِنْکَ مَا یَلِیقُ بِکَرَمِکَ»[۲۳] رحمت او در حد وسیعی آن را در برگرفته است، اقتضای این را دارد که از این رحمت استفاده کند، ولی «وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً».[۲۴] این با شمول رحمت رحمانیّه‌ دافعه نشان می‌دهد، مشمئز می‌شود.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (6)

لذا وقتی می‌گوید «اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ»[۲۵]. این «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» چند توجیه دارد. یک وجه این است مسخره است، مثلاً می‌گویند فلان عالم گفته است من از ناحیه‌ی فلانی آمدم، می‌گوید او چه کسی است؟! نه این‌که او را نمی‌شناسد، یعنی می‌خواهد بگوید گویا من او را نمی‌شناسم، او چه کسی است. این «وَ مَا الرَّحْمنُ» این‌ها جسارت است، یک نوع مقابله‌ی معاندانه است «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ».

نکته‌ی دیگری که گفته شده است برخی از اعراب رحمان را نمی‌شناختند که این صفت خدا است و لذا «وَ مَا الرَّحْمنُ» را که گفت یعنی واقعاً اطّلاع نداشتند که رحمان از اسماء حسنای پروردگار متعال است ولی علی کلّ حالٍ چه نشناسد دلیل بر جهالت او است، چه می‌شناسد و دارد مسخره می‌کند «وَ مَا الرَّحْمنُ». خدا هم دقیقاً همان را به سر آن‌ها می‌زند، آن‌ها آن‌گونه هستند. ولی «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[۲۶] چون خدای رحمن معبود این‌ها است، عبد رحمان هستند یا عابد رحمان هستند لذا آن انقیادی که در برابر رحمان دارند، وجود این‌ها را مثل آب جاری کرده است، نرم کرده است، برکت را ۱۵:۴۷عمومی کرده است.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (7)

این‌ها لطافت‌هایی است که از رحمانیّت حق تعالی نصیب آن‌ها شده است لذا هم مشی مشی دلپذیری است، هیچ نوع به تعبیر حضرت عالی بُعدی داشته باشد که کسی نتواند از آن عبور کند، این‌طور نیست، تکاسف ندارند، لطافت دارند. این‌ها «یَجتَمِعُ مَعَ» چون رنگ ندارد با هر رنگی هم می‌سازد. «هَوْناً» هم به معنی متواضع است هم به معنی رفق و نیت است. این‌ها اثرپذیری از رحمت رحمانیّه‌ی خدا است. کفر هیچ کافری، ظلم هیچ ظالمی، فسق هیچ فاسقی، فجور هیج فاجری مانع افاضه‌ی فیض خداوند منان نمی‌شود.

ادیم زمین سفره‌ی عام او است              چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست

چون رحمت خدا عام است، هیچ حجابی، هیچ خشونتی، هیچ غلظتی مانع شمولی از رحمت رحمانیّت خدا نمی‌شود. این بندگان خدا هم در بُعد ظاهری آدم‌های لطیفی هستند، با همه رفق دارند، مدارا دارند، مردم‌داری این‌ها تجلیّات نرمش این‌ها است، اخلاق‌مدار هستند، مردم‌دار هستند. و همچون دل نازکی دارند شب‌ها «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»[۲۷] هم زمینه‌ی ارتباط آن‌ها با آن‌جا بدون حجاب و مانع است و هم ارتباط آن‌ها با خلق خدا هیچ گیر و گوری ندارد، خیلی سهل الموؤنه هستند.

خدا شما را خیر بدهد جمع‌بندی خوبی بود هم آیاتی که جهل جبهه‌های مختلف است، حالا اگر این را به بیان حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام ضمیمه می‌کردید که ایشان دو صف جنود عقل و جنود جهل را مقابل هم قرار داده است، برای عقل جنودی را تعریف کرده است، برای جهل هم جنودی را تعریف کرده است. آن وقت این «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ»[۲۸] قاعدتاً همان‌طور که مشی را هم مرحوم آقای طباطبایی و هم بعضی مفسّرین و هم خود روح آیه اقتضا می‌کند که منحصر در راه رفتن نباشد، مشی همان ممشاء است، همان سبک زندگی است، فرهنگ حاکم است. فرهنگ آن‌ها، روش و سبک آن‌ها همین است یعنی در تمام زندگی خوش معاشرت هستند، آغوش باز دارند.

«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»[۲۹] این‌ها این‌گونه هستند، لذا همه جا مثل آب روان به همه جا راه پیدا می‌کند، از هر منفذی عبور می‌کند. از طرفی هم در ایجاد رابطه بین خود و خدا در خلوت‌ها نه خواب مانع آن‌ها می‌شود و نه اشتغالات، نه تعلّقات بلکه روح لطیف آن‌ها گرایش به آن طرف دارد. «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً».[۳۰] این‌ها ۲۰:۲۱«ینالون اللیل بالقیام و السّجود» هستند. اصلاً «یَبیتُونَ» استمرار است، اصلاً این‌ کاره هستند، هیچ وقت هم ترک نمی‌شود. شب آن‌ها شب قیام و شب سجود است، روز آن‌ها هم روز برکت برای همه است.

«وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ»[۳۱] وجودشان برکت است، هر کجا باشند هر که در جوار آن‌ها باشد «کِلْتَا یَدَیْهِ‏ یَمِینٌ»[۳۲] این‌ها این‌گونه هستند. این مشی است، آن‌جا را اگر عمومی گرفتیم، مخاطبه‌ی این‌‌جا هم «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ»[۳۳] خطاب زبانی نمی‌گیریم بلکه تعامل است، عمل و عکس العمل است.

اگر این وسعت در فرهنگ قرآن روا بود، تناسبی پیدا کردیم با آن قسمت اوّل هماهنگ می‌شود. هم مشی مشی اعتدال است، مشی توازن است، مشی وقار است، مشی مدیریت است، عقلانیّت است، عکس العملی نیست، مقطعی نیست و طوفانی نیست که حالا یک طوفانی آمد این‌طور شد. از طرف دیگر موجی بیاید به طرف دیگر برود، این‌طور نیست. یک وزانتی دارد که در برابر همه‌ی طوفان‌های جهالت یک آرامش و ثباتی دارد، آن‌ها را تنظیم می‌کند، خودش تغییر نمی‌کند. اگر این «وَ إِذا خاطَبَهُمُ» با آن «یَمْشُونَ» مشی و تخاطب را ما هر دو در یک سطح گسترده‌ای ببینیم این‌ها با همدیگر مجاورت هماهنگی و سازگاری پیدا می‌کنند. هر کس حرف جدیدی دارد بگوید و الّا آیه‌ی بعدی را از آقای محمّدی شروع کنیم.

sadighi-13961205-Tafsir-Thaqalain_Ir (5)

-‌ آن دو روایتی که امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: «هَوْناً» یعنی عباد الرّحمن «هُمُ‏ الْأَوْصِیَاءُ مِنْ‏ مَخَافَهِ عَدُوِّهِم‏»[۳۴] از ترس دشمنان…

-‌ چه کسی را عباد الرّحمن می‌گوید؟

-‌ امام باقر علیه السّلام.

-‌ «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السّلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى- الَّذِینَ یَمْشُونَ‏ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً قَالَ هُمُ‏ الْأَوْصِیَاءُ مِنْ‏ مَخَافَهِ عَدُوِّهِمْ».

-‌ منظور از «مَخَافَهِ» چیست؟ از خوف عدو می‌آید؟۲۳:۲۳

تقیّه‌ی اوصیاء علیهم السّلام در برابر ظالمین

-‌ «هُمُ‏ الْأَوْصِیَاءُ» منظور او این است که این‌ها حضرات اوصیاء پیغمبر هستند، ائمّه‌ی اطهار هستند، این‌ها صفات مؤمن کامل است، مؤمن کامل همان‌جا هم همین‌طور بود. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۳۵] علی امیر مؤمنان است و مؤمن نمره‌ی اوّل امامان ما هستند و ما عرضاً به حساب آن‌ها مؤمن می‌آییم. در این‌جا هم چون صفات انسان کامل را برمی‌شمرد، بنابراین «هُمُ‏ الْأَوْصِیَاءُ» امّا مخافه آن اعداء منظور این است که تقیّه را رعایت می‌کنند، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۳۶] حضرات معصومین همیشه رعایت این معنا را می‌کردند، یعنی همیشه در برابر مظالم ستمگران توانستند صبر لازم را ارائه کنند، جنگ نرم کردند، جنگ سخت با این‌ها نداشتند. این صفاتی که در این آیات آمده است، مداراه النّاس است.

حضرت امام رضوان الله علیه تقیّه‌ی مداراتی را مصطلح کردند. این‌که در مکّه واجب کردند که ما در نمازهای آن‌ها شرکت کنیم، گفتند در کاروان‌ها نماز جماعت خواندن حرام است، با آن‌ها بروید. این تقیّه را تقیّه‌ی مداراتی می‌گویند. یک وقت برای حفظ جان آدم تقیّه می‌کند، یک وقت نه، خطر جانی ندارد ولی برای انسجام این کار را می‌کند که اسم آن تقیّه‌ی مداراتی است.

قاعدتاً این حدیث شریف می‌خواهد بگوید سیره‌ی امامان ما سلام الله علیهم أجمعین حتّی آن جاهایی که جان آن‌ها در خطر نبود، امّا در مقام شکار دل‌ها بودند و این‌ها این‌طور برخورد می‌کردند. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً * وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً».

حضرت آقای محمّدی اصحاب یمین که این‌جا نشستید، مثل این‌که عمداً این‌جا می‌نشیند که بتواند زود حرف بزند.

تفاسیر مختلف از بزرگان راجع به عباد الرّحمن

-‌‌ «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً» من بیشتر مجمع البیان و روح المعانی را دیدم، بعد در این دو کتاب بیتوته اتّفاقاً من دیدم- به این معنا بود که شب ما را درک کند یعنی ما را فرا بگیرد. «و البیتوته أَن یُدرِکُکَ‏ اللَّیل‏َ»[۳۷] این‌که تو را شب بگیرد «نِمتُ أَو لَم تَنَم» حالا چه خواب باشی، چه خواب نباشی، مطلق است. اگر کسی چه عبادت کند، چه عبادت نکند کلاً بیتوته صدق می‌کند. این رب هم که این‌جا مقدّم شده است در روح المعانی بود؛ گفته بود به خاطر تخصیص قبل از آن آمده است و خود این نشان دهنده‌ی این است که سجده و قیام خاصتاً باید برای خدا باشد.

حالا یک نکته‌ای بود که در مجمع این را برای آیه‌ی قبل آورده است، همین نکته را که از حسن بصری نقل می‌کند، در روح المعانی برای آیه‌ی بعد آورده است. آیه‌ی قبل درباره‌ی کسانی است که «الَّذینَ یَمْشُونَ…» و این حرف‌ها است، صفت روزشان را می‌گوید. می‌فرماید: حسن بصری همان مطلبی که خودتان فرمودید، «هَذِهِ صِفَهِ نهارهم»[۳۸] این صفت روز آن عباد الرّحمن است. «اِذاً انتَشَروا فِی النَّاس وَ لَیلَهُم خَیرُ لَیلٍ اِذا حَلوا فیمَا بَینَهُم وَ بَینَ رَبِّهِم» و شب آن‌ها هم خوب شبی است، وقتی با خدا تنها می‌شوند.

راغب فرموده است «یَبیتُونَ‏»[۳۹] به معنای انجام دادن یک کار است، انجام دادن یک کاری که مختص شب است مثل «ظله» گفتند انجام دادن یک کاری که مختص روز است. بعد در آخر خودشان فرمودند: مقصود در این‌جا که آیه را هم آورده است عبادت آن کار است. حالا از کجا می‌فهمیم عبادت است؟ از همان قید «سُجَّداً وَ قِیاماً» آن کار را که در واقع خودش قید می‌زند که این قید می‌فهماند آن عملی که باید در آن شب انجام داده شود، آن عمل عبادت است. با توجّه به آن توضیحی هم که راغب داده است که انجام دادن یک کاری است، طبیعتاً می‌فهمیم باید نماز بخوانیم. چون که قید قیام و سجده به ساجدین از یک بُعد گفته می‌شود، منظور همان موضع سجود است که در نماز است. قائم بودن هم همان موضعی است که برای قیام در نماز است.

یک مطلب دیگر این‌که فرمودند این‌ها طالب ثواب رب هستند که عام‌تر از نماز خواندن است. یعنی طرف می‌تواند نماز هم نخواند، ولی از خواب بیدار شده است، حالا رو به قبله می‌نشیند، توجّه می‌کند، ذکر می‌گوید، نماز هم نخوانده است ولی طالب ثواب است. یعنی این عمل عبادی را انجام می‌دهد ولی خود آن عمل خاص که سجده و قیام باشد نیست. خود روح المعانی هم یک توضیحات کوچکی داده است که من فقط یک نکته را می‌گویم. فرمودند این آیه «بَیانِ لِحَالِهِم»[۴۰] که این عباد الرّحمن باشد «فِی مُعَامِلتِهِم مَعَ رَبِّهم» می‌گوید این‌ها با خدای خود به این شکل معامله می‌کنند.

-‌ البتّه صفات قبلی هم معامله‌ی با خدا است، این‌ها عباد الرّحمن هستند. «الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» این انتساب است، رحمان اقتضای این کارها را دارد که آن هم معامله‌ی با خدا است منتها روز یک نوع، شب هم یک نوع دیگری با خدا معامله می‌کند.

آقای سلطانی، سلطان العلما.

تفسیر لغت بیتوته

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» در مورد بحث لغت «یَبیتُونَ» کتاب العین فرموده است: ۳۰:۵۷«دُخولُکَ فِی اللَّیل»[۴۱]. مفردات گفته است: «بَاتَ‏ فُلانٍ یَفعَلُ کَذا عَبارَهًٌ مُوضُوعَهًٌ لِمَا یُفعَلُ‏ بِاللیل‏»[۴۲] التحقیق هم گفته است: «أى یُداوِمونَ العَمَل وَ العِبَادَه لَیلاً فِی حَالِ السُّجود وَ القیامِ لِربّهِم»[۴۳]. حالا این‌که «یَبیتُونَ» بعضی فعل تامه می‌گیرند، بعضی فعل ناقصه می‌گیرند که متناسب با آن ترکیب هم تغییر می‌کند، حالا خلاصه از بحث «یَبیتُونَ» این است که بیتوته در زبان فارسی آن‌طور که برداشت من است، یک واژه‌ی مقدسی است. چون معمولاً بیتوته برای شهداء یا علما مطرح بوده است، کلام بیتوته را در لغت فارسی واژه‌ی مقدس می‌دانند، امّا نه بیتوته همان کاری که انسان در شب انجام می‌داد. لذا خلاصه‌ی جمع‌بندی بحث «یَبیتُونَ» یعنی خلاصه شب عباد الرّحمن را وصف می‌کند. این در مورد واژه‌ی بحث «یَبیتُونَ» است. بعد از این‌که این بحث تمام شود، این «یَبیتُونَ» مطلق است یعنی لغویان گفتند از ابتدای شب شروع می‌شود تا انتهای شب. حالا سؤال این‌که «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ»[۴۴] یعنی در تمام شب این‌ها این حال را دارند و این افعال را انجام می‌دهند یا این‌که نه بخشی از شب این ویژگی را دارد و در واقع ما بایستی از آن اطلاق آیه دست بکشیم؟

در این‌جا به خاطر سه دلیل خارجی گفتند ما این ظاهر را تخصیص بزنیم. یکی این‌که اوّلاً موجب اخلال نظام معاش می‌شود، این‌ها از صبح تا شب عبادت کنند، چه موقع استراحت می‌کنند، روز وقت کار و فعّالیّت است، هیچ وقت نمی‌توانند در روز به فعّالیّت خود بپردازند. دوم این‌که ما آیات دیگری داریم که در مورد شب مؤمنین است، تأکید روی این است بخشی را خواب هستند و یک بخشی را بیدار می‌شوند. حالا یک قسمت از شب را خواب هستند یا دو قسمت را خواب هستند، ولی به هر حال این‌ها یک بخشی را خواب هستند. پس این مراد نیست که این‌ها تمام شب را بیتوته می‌کنند. سوم این‌که خود روایتی که داریم دال بر این زمینه است نهی کرده از این‌که مؤمنین تمام طول سال را و تمام مدّت شب را به عبادت خدا مشغول باشند. به خاطر این سه قرینه‌ی خارجی می‌گویند ظهور آیه در بخشی از آیه است. پس باید این‌طور ترجمه کنیم یعنی کسانی که پاسی از شب این‌ کار را انجام می‌دهند.

سجده و قیام عباد الرّحمن از دیدگاه مفسّران

امّا در مورد بحث «سُجَّداً وَ قِیاماً» سُجَّد و قیام خودشان در واقع جمع ساجد و قائم است. امّا این‌که مراد از «سُجَّداً وَ قِیاماً» خصوص این افعال است یعنی این‌ها شب را با این دو فعل به سر می‌کنند یا این‌که نه، این‌ها عبارات کنایه‌ای است؟ تقریباً کسی تصریح نکرده است که نه، خصوص این دو فعل مد نظر است. در این مورد نظر المیزان این است که مطلق عبادت مراد است. «سُجَّداً وَ قِیاماً» تعبیر کنایه‌ای است که من شب را به عبادت مشغول هستم. تفسیر روح المعانی و تفسیر مجمع در مورد خصوص صلاه می‌گیرند. تفسیر دیگر حالا تفسیر خانم ۳۴:۲۱آسان بود نگاه کردم در خصوص نماز شب م ی‌گیرد. پس جمع‌بندی این شد که طبق نظر روح المعانی و مجمع.عباد الرّحمن کسانی هستند که بخشی از شب را مشغول نماز هستند، طبق نظر مرحوم علّامه مشغول عبادت هستند. این قید «لِرَبِّهِمْ» که بیان می‌کند، برای این است که بگوید حتّی افعال این‌ها که در واقع درست است ظهور در عبادت دارد، امّا در واقع همین افعال را از روی ریا انجام نمی‌دهند، بلکه کسب رضایت خدای سبحان است «لِرَبِّهِمْ» را انجام می‌دهند.

رجوع کردن به سیره‌ی اهل بیت علیهم السّلام در تفسیر آیات

امّا حالا با توجّه به سیره‌ی خود اهل بیت علیهم السّلام نظر من این است چون این آیات بیان مؤمن کامل را بیان می‌کند یا بنده‌ی کامل را بیان می‌کند، در تفسیر این آیات می‌شود به سیره‌ی اهل بیت رجوع کرد، این بهترین تفسیر برای این آیات است. این‌که خود اهل بیت پاسی از شب را به فقرا رسیدگی می‌کردند یا پاسی از شب را لیله المبیدی که امیر المؤمنین در جای حضرت رسول خوابیدند این‌ها حاکی از این است که این‌ها شب خود را برای خدا قرار می‌دهند. همان نظری که در واقع علّامه دارد یعنی مطلق عبادت. حالا یک وقت حتّی ممکن است همین خوابیدن هم عبادت باشد.

شب‌زنده‌داری بندگان رحمان در تمامی شب

جمع‌بندی این‌طور می‌شود یعنی این‌ها همان که در روز بنده‌ی خدا هستند، در شب هم که نوع انسان‌ها وقتی از کار و تلاش برمی‌گردند، می‌خوابند و به امور خانه رسیدگی می‌کنند این‌ها همان استمرار را دارند؛ یعنی همان بندگی را در شب دارند. حالا یک وقت ظهور و بروز آن در نماز است، یک وقت در رسیدگی به فقرا است، یک وقت خوابیدنی که برای خدا باشد. اگر این‌طور گفتیم لزومی ندارد ما بیاییم آیه را تخصیص بزنیم که «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ» یعنی پاسی از شب را. می‌شود گفت این‌ها تمام شب خود را در واقع بنده‌ی خدا هستند که مصادیق آن یک بخشی را بلند می‌شوند، یک بخشی را خواب هستند، یک بخشی را به فقرا رسیدگی می‌کنند یا مشغول نماز یا اعمال دیگر هستند.

این به خلاف کسانی است که از حضرت رسول حدیث داریم که «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله ‏إِنَّهُ‏ سَیَکُونُ‏ قَوْمٌ یَبِیتُونَ‏ وَ هُمْ عَلَى اللَّهْوِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْغِنَاءِ»[۴۵] این «یَبِیتُونَ‏» اشاره می‌کند هم واژه‌ی مقدسی نیست، عدّه‌ای دیگر هم هستند که شب زنده‌داری می‌کنند، امّا حال آن‌ها این‌طور است که به لهو و خوش‌گذرانی است. امّا عباد الرّحمن خلاف این‌ها هستند. پس خلاصه و جمع‌بندی بحث که بخواهیم ترجمه‌ی آن را بگوییم بندگان خدا، بندگان رحمان کسانی هستند که تمام شب را مشغول عبادات خدای سبحان هستند که مظاهر آن مختلف است.

-‌ طیّب الله و جزاءکم الله، خیر الجزاء. هم مطالعه کرده بودید، تتبّع کرده بودید، منابع را مطالعه کرده بودید و هم دسته‌بندی مناسبی بود.

-‌ من در بین حرف‌های خود چون از روی یک منبع دیگری نگاه کرده بودم کتاب موسوعه فقه اسلامی بود که برای جناب آیت الله شاهرودی است. در جلد ۷، صفحه‌ی ۱۵۳ از حیث فقهی این مباحث را مطرح کردند. بحث بیتوته، بحث شب زنده‌داری و تفاوت‌های آن و احکام فقهی را مورد بررسی قرار داده بودند.

-‌ «أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الشَّیْطَانِ‏ الرَّجِیمِ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» اوّل یک سؤال بپرسم تخصیص‌ها از تفاسیر بود؟

-‌ نه، از کتاب آقای شاهرودی آن‌جا بحث فقهی کردند.

معنای بیتوته در تفاسیر مختلف

-‌ ما به خاطر این‌که دوستان نکاتی در رابطه با مفردات بحث را فرمودند، ما دیگر مفردات را نمی‌گوییم. امّا اجمالاً بیتوته به معنای «أدرَکَهُ‏ اللَّیل‏ نَام‏َ أَو لَم‏ یَنَم‏»[۴۶] یعنی شب را درک بکند چه بخواهد چه نخواهد. در مصباح المنیر نکته‌ی دقیق‌تری را در این کتاب لغوی بیان می‌کند، می‌فرماید: این به معنای «بات یبیتُ» یعنی شب را گذراندن و استراحت کردن است؛ کما این‌که الآن هم در زبان عرب وقتی که‌ ایام اربعین می‌شود «مبیت للنساء»، «مبیت للرجال» یعنی برای استراحت می‌گویند منتها مصباح المنیر می‌گوید اغلب به معنای این‌که فعلی را در شب انجام بدهند استعمال می‌شود منتها به معنای استراحت در شب است، منتها استعمال غالبی آن برای انجام دادن کاری در شب است. سجده هم به معنای تزلزل است، همان‌طور که مفردات بیان کرده است. امّا نکاتی که خداوند متعال به ذهن ما آورده است، إن‌شاء‌الله تقدیم می‌کنیم بعد به تفاسیر مراجعه می‌کنیم، ببینیم تفاسیر چه فرمودند.

نکته‌ی اوّل این است این‌که خداوند بعد از آیه بیان می‌کند: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۴۷] بحث شب و شب‌زنده‌داری را مطرح می‌کند، این با توجّه به سیاق آیات این به ذهن من رسیده است، حالا استاد و دوستان باید نظر بدهند، این‌که خداوند به نوعی طبق همان بحثی که جلسه‌ی قبلی خدمت شما تقدیم شد این آیات در مقام معرّفی عباد الرّحمن است و در جلسه‌ی گذشته گفتیم این جمله مستأنفه نیست و عرض شد شما می‌خواهید بگویید «لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً»[۴۸] حالا یک نفر می‌خواهد تذکّر ببیند و شاکر باشد، خدا می‌گوید می‌خواهی شاکر باشی؟ عباد الرّحمن این‌گونه هستند. یکی یکی می‌خواهد صفت‌ها را بیان کند، این صفات هر کدام کلید خود فعل عباد الرّحمن هم است. می‌فرماید: روز عباد الرّحمن این‌گونه است که در مقابل من ذلیل هستند. گفتیم چگونه در مقابل ما ذلیل هستند؟ جلسه‌ی گذشته گفتیم چون این‌ها خود را عبد می‌دانند. این جلسه می‌رسیم به این‌که حالا این‌ها چطور می‌توانند با آدم‌هایی که این‌قدر جاهل است، «قالُوا سَلاماً»[۴۹] عبور کنند و بروند و با مسالمت با آن‌ها برخورد کنند؟ چطور وجودشان این‌قدر نرم است؟ خدا می‌گوید: «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»[۵۰].

باز خود این یک تحلیل دیگری دارد. چه چیزی باعث می‌شود که این‌ها این‌طور در مقام قیام بلند شوند؟ داعیه‌ی آن چیست؟ دوباره خدا می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً»[۵۱]. دوباره باز بحث بعدی را به نوعی تحلیل می‌کند، هر کدام از آیات طرف مقابل را تربیت می‌کند که هر کدام از این‌ها کلیدی برای آیه‌ی بعد است.

بعد دوباره می‌فرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»[۵۲] ما در احادیث داریم، بعد در ادامه می‌فرماید: «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»[۵۳] این‌ها چون شرک ندارند انفاق می‌کنند. ما سه گناه داریم که سوء ظن به خدا است، یکی بخل است، یکی ترس است، یک صفت دیگر هم حرص است. بنده‌ای که «لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» است می‌تواند «أَنْفَقُوا» باشد. یعنی این‌ها هم باز یک حالت تلازم است. این هم البتّه یک تفسیر ذوقی است.

-‌ چه ربطی داشت؟

-‌ ربطش به این است می‌گوییم کسی که بخواهد در طول روز آن‌طور باشد که در مقابل جاهلین واکنش خوبی نشان بدهد باید شب را «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»[۵۴] باشد. حالا بعد سؤال می‌شود که چطور شب «سُجَّداً وَ قِیاماً» است؟ می‌گوییم به خاطر این‌که از خدای خود بترسد. چطور انفاق می‌کند؟ برای این‌که «لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»[۵۵] است. یعنی هر کدام از این آیات مکمل یکدیگر هستند. چون از ابتدا عرض شد این آیات در مقام تعریف این هستند که ما گفتیم چرا این جملات مستأنفه نیست؟ گفتیم به خاطر این‌که خدا می‌خواهد توضیح بدهد «لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً»[۵۶] به همین خاطر حالت تربیتی دارد.

نکته‌ی بعدی این است خداوند وقتی «یَبیتُونَ» می‌گوید یعنی منظور او این نیست شب یک عبادت مختصری است، این عبادت طولانی است که خدا از کلمه‌ی «بَاتَ یَبیتُ» استفاده می‌کند. نکته‌ی بعدی که می‌گوید «وَ قِیاماً»[۵۷] بله این «قِیاماً» هم می‌تواند به این معنا باشد آن‌ها شب را هم مشغول فعّالیّت برای رضای خدا هستند، همین قیامت می‌شود به معنای عبادت و نماز باشد، در این حالت سجده ذکر اخص بر اعم است که برای تأکید آمده است. یعنی اگر کسی بگوید قیام در نماز شب، در آن قطعاً سجده هم وجود دارد، امّا این «سُجَّداً وَ قِیاماً» که حال بیان شده است این سجده برای بیان تأکید بیشتر است.

نکته‌ی بعدی در رابطه با این‌که فرمودند «یَبیتُون» از شب تا صبح است، به آن سه دلیلی که آقای سلطانی از همان کتاب شریف فرمودند، شاید این‌جا از شب تا صبح نهی شده باشد که آدم زیاد عبادت کند، امّا خداوند در آیه‌ی ۲۰ سوره‌ی مبارکه‌ی مزمّل می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَهٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ» این شاید به عبارت این‌که بیشتر شب‌ها این‌ها مشغول عبادت هستند، خدا آن یک مقداری که می‌خوابند در نظر نمی‌گیرد. لذا می‌فرماید: «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ»[۵۸] یعنی کلاً این‌ها شب تا صبح را مشغول عبادت هستند. این معنا را بگیریم دیگر نیازی به آن تخصیص‌ها هم پیش نمی‌آید.

زمان حال بودن سجده و قیام عباد الرّحمن

بعد در رابطه با تفاسیری که حالا دوستان مطرح می‌کنند ولی اشاره کنیم هم المیزان و هم روح المعانی «سُجَّداً وَ قِیاماً» را حال گرفتند، اگرچه با خبر بر اسم «یَبیتُونَ» هم می‌شود. در روح المعانی نظرات مختلفی را با «قیل» بیان می‌کند که منظور از این آیه چیست. حدیث را نقل می‌کند ۴۵:۲۸«من قراء شیء من القرآن» کسی که بخشی از قرآن را بخواند مثل این‌که کلاً شب تا صبح خوانده است. البتّه درست است که این با «قیل» بیان شود، چون واقعاً این عباد الرّحمن بنده‌های خاصّی هستند، بعید است خداوند متعال به خاطر خواندن بخشی از قرآن به این‌ها چنین مدالی را بدهد. بعد «قیل»‌های دیگر دارد مثل دو رکعت نافله بعد از مغرب و شفع و وتر. همه‌ی این‌ها با همین استدلالی که خداوند دارد عباد الرّحمن را توصیف می‌کند و این‌ها بندگان خاصّی هستند و این «قیل»‌هایی که بیان شده یا «قل»‌هایی که در رابطه با معنای این آیه است، هیچ کدام چیز خاصّی حساب نمی‌شود که خدا بخواهد این‌طور بیان کند جدا از این‌که با ظهور آیه هم تبایر دارد.

-‌ مطالب ذوقی شما هم مفید است، ولی از آیه به دست نمی‌آید. این‌ها واقعاً ارزش‌های ممتازی است که پروردگار متعال دوست دارد بندگانش داشته باشد. البتّه این‌ها در همدیگر تأثیر دارند، همان‌طور که در آیات سوره‌ی مؤمنون همین را عرض کردیم، شاید این را بعضی تجربه هم کرده باشند. خشوع در نماز با پرهیز از زیاده‌گویی خیلی تناسب دارد. این مجرّب است، آن کسانی که کم حرف می‌زنند آن‌ها تمرکزی در نماز دارند، حضوری در نماز دارند، هم ترک گناه قطعاً این خاصیّت را دارد و هم پرهیز از لغوگویی مؤثّر است. ولی آیا آیه هم می‌خواهد این را بگوید؟ نمی‌دانیم. این‌جا هم همین‌طور است، این‌جا هم ممکن است در هم نقش داشته باشد، این کار را کسی نمی‌تواند انجام بدهد. امّا آیا آیات در مقام بیان این است؟ آدم این را به عنوان تفسیر نمی‌تواند بگوید.   

-‌ حاج آقا جسارتاً ما همین مطلب را همان جلسه برای همین بحث «۴۷:۳۸؟؟» خدمت شما عرض کردیم که ما این را از خارج می‌دانیم، ولی این‌که از این آیه این‌طور باشد… بعد شما تناسب آیات را فرمودید، یک صحبت مفصّلی کردید.

-‌ آن‌جا واقعاً تناسب آن با این‌جا یک مقدار فرق دارد. ولی اجمالاً مطلب خارجاً مطلب حقّی است، امّا آیا این آیات صرف نظر از ذهنیّت‌ها به یک عربی بدهید، ببینید در رابطه با این آیه چه می‌گوید. این بعید است که این‌ها در همدیگر (۴۸:۲۸قطع کلام).

-‌ چون ما آن‌جا سیاقی شدیم، این‌جا خیلی سیاقی شدیم!

-‌ فکر خیلی مهم‌تر از مطالعه است، در آیات قرآن تدبّر غیر از تتبّع است. تتبّع همین است که آدم ارتباط آیات و ارتباط الفاظ را، فضای کلّی سوره، اقتضای این مطالب با همدیگر را بتواند جفت کند و جمع‌بندی کند.

-‌ حاج آقا این مطلبی که فرمودید علّت چه بود که گفتید «سُجَّداً» قبل از «قِیاماً» آمده است؟

-‌ عرض شد کسی که قیام در لیل را به معنای شب‌زنده‌داری بگیرد، سجده هم در شب‌زنده‌داری و قیام و نماز خواندن است، اگر جدا بیان شده است به خاطر تخصیص و تأکید بیشتر سجده بر بقیّه‌ی اعمال شب است.

-‌ بفرمایید به خاطر اهمّیّت سجده است.

-‌ تخصیص نیست، ذکر اخص بر اعم است، به خاطر تأکید است. من تخصیص را اشتباه گفتم، اشتباه لبی بود.

-‌ آقای یزدی قبل از کلاس همین نکته را گفتند، بعد واقعاً برای من سؤال شد فکر کردم شاید مطلب ایشان درست باشد.

-‌ من اشتباه گفتم تخصیص نیست، ذکر اخص بر اعم به خاطر تأکید است.

تفاوت استفاده کردن مؤمن و منافق از بیتوته‌ی در شب

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» نکاتی که خدمت شما عرض می‌کنیم حالا این‌ نکاتی که عرض می‌کنم نمی‌دانم درست است یا نیست. در آیه‌ی۶۰ وقتی به این‌ها گفته می‌شود «اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ»، می‌گویند «وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً». این‌جا خدا می‌خواهد بندگان واقعی خود را معرّفی کند که اهل سجده‌ی در شبانگاه هستند، می‌خواهد این را به رخ آن‌ها بکشاند من چنین بندگانی دارم. نکته‌ی دوم این‌که شب تا بوده هم مؤمنین از آن استفاده می‌کردند و هم منافقین از آن استفاده می‌کردند. وقتی آیات قرآن را هم نگاه کنیم، آیات زیادی در مورد منافقون داریم مثل این آیه که فرمود: «مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ»[۵۹] و آیات دیگری که من این‌جا آوردم، منافقین از آن جهت از آن استفاده می‌کردند و مؤمنین و بندگان خدا برای نیرو گرفتن که به عنوان یک پشتوانه وصل شدن به خداوند باشد، استفاده می‌کردند.

در مورد خود شب و بیتوته‌ی در شب داریم اهل غفلت «بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ»[۶۰] هستند، ولی به هر حال این‌جا داریم که عباد الرّحمن این‌طور نیستند. عباد الرّحمن چون این فعل «یَبیتُونَ»[۶۱] را فعل مضارع آورده است، سیره‌ی آن‌ها این است و دائماً این‌گونه هستند. خود کلمه‌ی «سُجَّداً وَ قِیاماً» که المیزان فرموده است جمع ساجد و قائم است، یعنی علاوه بر این‌که سیره‌ی آن‌ها این‌گونه است، شب‌ها کلاً در حال سجده و قیام هستند، پشت سر هم سجده و قیام خود را دارند.

هم‌پوشانی شب و روز، سجده و قیام عباد الرّحمن در یکدیگر

نکته‌ی بعدی حالا نمی‌دانم این درست است یا نیست، تقریباً تکمله‌ی مباحث حاج آقای دهقان است. کارهای روز است که باعث می‌شود انسان شب بتواند بیدار بماند به عبادت بپردازد. چون آیه‌‌ی قبل فرمود: «الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[۶۲] این‌ها این هون را دارند که می‌توانند «سُجَّداً» سجده به جا بیاورند یا این‌که «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» می‌توانند قیام را داشته باشند. با توجّه به آیه‌ی قبل که آیه‌ی ۶۲ باشد فرمود: «جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَهً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً» این شب و روز را جانشین هم قرار داده است، یعنی می‌توانند هم‌پوشانی همدیگر باشند و جانشین هم قرار بگیرند. کسی توفیق شب را دارد که روز خود را اصلاح کند و بالعکس آن هم می‌توان گفت کسی توفیق روز را دارد که به هر حال شب خود را خوب داشته باشد.

نکته‌ی بعدی این‌که در شب این‌ها هم اهل سجده و کوچک کردن خودشان هستند، حالا اگر یک مقدار آن‌ها را اعم و عام‌تر بگیریم، اهل سجده و در مقابل خدا خود را کوچک می‌کنند و اهل قیام هستند که آقای سلطانی فرمودند به فقرا کمک می‌کنند. تصمیم برای قیام، برای کارها در روز است. چون این‌جا قیام بعد از سجده آمده است، بخواهیم این را به عنوان نماز شب برای این‌ها بگیریم در نماز شب اوّل قیام است بعد سجده است، در حالی که این‌جا اوّل سجده را گفته بعد قیام را گفته است.

باز این سؤال پیش می‌آید چرا رکوع را نگفته است در حالی که در جاهای مختلف قرآن داریم که رکوع و سجده را برای نماز بخواهد به کار ببرد معمولاً این‌ها را کنار هم گفته است یا چرا تسبیح نگفته است؟ پس یک معنای اعم دارد که این سجده نماد نماز و ارتباط با خدا است و قیام حالا یا تصمیم برای کارهای روز است که می‌خواهد برای آن‌ها قیام کند و آن‌ها را انجام بدهد یا نه، از همان شب شروع می‌کند که بحث کمک به فقرا باشد.

نکته‌ی بعدی که به ذهن ما رسید این‌که سجده و بندگی قیام‌ساز است، چون اوّل سجده را می‌گوید بعد قیام را می‌گوید، از این سجده است که انسان می‌تواند بلند شود و کاری برای خدا انجام بدهد. وقتی خودش را کوچک کند و هر چه این درجه‌ی خود را بیشتر در مقابل خداوند خوار کند بیشتر می‌تواند سر بلند کند و کارهای الهی بزرگی را انجام بدهد.

رابطه‌ی بین علم و عبودیّت

نکته‌ی بعدی به ذهنم رسید بحث «لِرَبِّهِمْ» است، بحث خلوص آن‌ها را می‌خواهد بگوید و این‌ها برای مربی خود این کار را انجام می‌دهند، یعنی برای تربیت این سجده و قیام در شب نیاز است. چون می‌توانست به جای رب مثلاً لله بگوید. به نظرم رابطه‌ای بین علم و عبودیّت است حالا نمی‌دانم صحیح است یا نه، چون در سوره‌ی زمر، آیه ۹ فرمایش می‌کند «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً» بعد در ادامه‌ی فرمایش می‌فرماید: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ». این‌جا هم باز فرمایش می‌کنند که «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۶۳] پس طرف مقابل آن‌ها جاهل هستند، این‌ها جاهل نیستند پس عالم هستند و این نشانه‌ی علم و عبودیّت آن‌ها است. حالا می‌خواستیم این مبحث را یک مقدار کامل‌تر کنیم هنوز به یک جمع‌بندی نرسیدیم. این‌ها نکاتی بود که به ذهنم رسید، حالا نمی‌دانم درست است یا درست نیست.

-‌ درست باشد یا نباشد ذوقیّات است، خیلی پرت نیست مخصوصاً این «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»[۶۴] این‌جا هم مسئله‌ی مقابله‌ی با جاهل است گرچه جاهل در قرآن با جاهل در لغت فرق دارد، معمولاً همین جاهل‌هایی که ایشان جمع کرده بود، این‌ها در مسائل اخلاقی، اصطلاحات اخلاقی جاهل به معنی بی‌سواد نیست، جاهل به معنی کسی است که با عقل مقابله می‌کند. دین عقل است، عقل دین است. هر چیزی که با عقل نسازد این کار، کار جاهلانه است و خیلی از علما… آن آیه‌ی کریمه دارد «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ‏»[۶۵] با این‌که علم دارد ولی گمراه است، در راه نمی‌رود، آدرس را می‌داند ولی بیراهه می‌رود، حرکت جاهلانه است. اجمالاً زحمت کشیدید و فی نفسه مطالب خوبی است صرف منظر از این‌که آیات به همدیگر ارتباط دارد یا نه، فی نفسه مطالب قابل قبول است.

حضرت آقای باقرزاده.

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» دوستان نکته‌ای از مجمع البیان بیان کردند حالا ۵۸:۵۰؟؟ نشود. یک حدیث از حضرت امیر نقل شده است که آنان شب‌ها را در حال قیام شب‌زنده‌داری هستند، آنان عابدان شب و شیران روز هستند.

-‌ «رُهْبَانٌ‏ بِاللَّیْلِ‏ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ».[۶۶]

استمرار و اخلاص در عبادت و شب‌زنده‌داری بندگان خاص خدا

-‌ نکته‌ی بعدی این‌که حاج آقا می‌فرمایند بهترین وقت عبادت شب است و بین شب و نماز و مناجات رابطه‌ی محکمی قرار دارد. یکی از رابطه‌هایی که می‌ماند بین شب و نماز و عبادت‌ یک رابطه‌ی محکمی است و می‌گویند بهترین وقت عبادت همان شب است.

نکته‌ی بعدی شب زنده‌داری و استمرار و تداوم عبادت نشانه‌ی بندگان خاص خداوند است. «یَبیتُونَ»[۶۷]چون فعل مضارع است نشانه‌ی استمرار دارد. آنچه که به عبادت ارزش می‌دهد اخلاص است که از «لِرَبِّهِمْ» گرفته می‌شود، اخلاص آن عبادات را ارزش می‌دهد.

نکته‌ی بعدی که از تفسیر المیزان آقایان گفتند، کلمه‌ی بیتوته به معنای ادراک شب است، حالا چه بخوابد و چه بیدار باشد. حالا آن شب را درک کند. کلمه‌ی «لِرَبِّهِمْ» به کلمه‌ی «سُجَّداً» متعلّق است  و کلمه‌ی سجد و قیام جمع ساجد و قائم است. مراد از این بیتوته در شب در حال سجده‌ و حال ایستادن این است که شب را به عبادت خداوند به آخر برساند. یکی از مصادیق عبادت آن‌ها همان نماز است که هم افتادن به خاک جز آن است و هم به پا ایستادن. این یکی از مصادیق عبادت است. معنای آیه این است که بندگان رحمان کسانی هستند که شب را درک می‌کنند، در حالی که برای پروردگار خود سجده کنندگان و یا به پا ایستادگان هستند. یعنی پشت سر هم سجده می‌کنند و بعد برمی‌خیزند. ممکن است مراد تهجّد به نوافل شب هم باشد یعنی یکی از مصادیق آن همان نماز شب خود ما باشد. در روایتی که از پیامبر در عیون اخبار الرضا نقل شده است می‌فرماید: بهترین شما کسانی است که خوش زبان باشند، به دیگران طعام بدهند و هنگامی که همه خواب هستند نماز بخوانند. آن نکته‌ای که برای نماز شب بود را بیان می‌کنند.

-‌ درود بر آقای باقرزاده.

نکته‌ای که در بیان شما هم خیلی مؤثّر بود و هم حساس بود، باید همه‌ی دوستان به آن توجّه می‌کردند همین مسئله‌ی اخلاص است. «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ» در عبادت جان عبادت همان اخلاص است، اختصاصاً باید برای خدا باشد و لا غیر. روایات خوبی هم جمع کرده بودید، حالا اگر عربی آن را هم می‌خواندید هم برای خود شما بهتر بود و هم برای دوستان. خطبه‌ی همام را هم ببینید آن‌جا «أَمَّا اللَّیْلَ‏ فَصَافُّونَ‏ أَقْدَامَهُمْ‏ … الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِیلًا»[۶۸] به آیه‌ی عذاب می‌رسند، به آیه‌ی بشارت می‌رسند. «وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ» شب و روز مردان خدا همه زیبا است، هم شب و هم روز آن‌ها زیبا است.

-‌ حضرت آقای قورچیان علیه السّلام.

استعمال کلمه‌ی بیت در تفاسیر

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» حاج آقا ما مفردات و مقایس اللغه، جزء تفاسیر المیزان و نمونه و صافی و البرهان را دیدیم، دوستان خیلی از نکات را گفتند، حالا من مکرّر نشوم، چیزهای که مانده و چیزهایی که خودم به آن رسیدم را می‌گویم. یکی این‌که در بحث لغوی که دوستان اشاره نکردند در المفردات گفته اصل «بات یبیت» بیت است، «أَصلُ‏ الْبَیْتِ‏: مَأوىَ‏ الإنسان‏ بِاللَّیل‏»[۶۹] آن جایگاه انسان در شب است که به آن بیت می‌گویند. چرا به بیت مأوی الانسان می‌گویند؟ «لأنَّه یُقَال: بَاتَ‏ أَقَامَ بِاللَّیل» یعنی آن در شب آن‌جا ساکن است. یعنی «بَاتَ، یَبیتُ» را ساکن بودن و اقامت در شب در یک جایی می‌دانند. حالا استعمال بیت به گونه‌ای شده است که این اعتبار«مَن غَیرِ اعتبارِ اللَّیل فِیه» یعنی به مسکن می‌گویند چه روز شخص در آن باشد و چه شب. اصل این است که شخص شب را در آن‌جا سپری کند، ولی این اعتبار ساقط است و تعمیم داده شده است.

ما یک «بَأتَ، یَبیتُ» داریم، «بَیتَ، یُبیِتُ، تبیت» ۱:۰۳:۴۶ داریم، هر دو در قرآن استفاده شده است. شاهد مثال ما این‌جا «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ»[۷۰] است در باب هم رفته است. اگر در «بَاتَ، یَبیتُ» باشد یعنی یک شخصی در شب دو حالت دارد یا این «بَاتَ، یَبیتُ» فعل ناقص است یا فعل تام است. اگر در این‌جا «یَبیتُونَ» فعل ناقص باشد خبر آن «سُجَّداً» می‌شود. یعنی «یَبیتُونَ». یعنی در شب یک کاری را انجام می‌دهند. «یَبیتُونَ» خبر آن «سُجَّداً» است. یعنی در حال سجده هستند.

اگر تام باشد، نه «یَبیتُونَ» یعنی هستند. یعنی همین که خدا بگوید «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ» دیگر کافی است، دیگر لازم نیست، همه‌ی این‌ها در شب هستند. «سُجَّداً وَ قِیاماً» حال می‌شود که اگر این «یَبیتُونَ» فعل تام باشد. امّا «یُبَیِّتُونَ»[۷۱] که در آیات مختلفی آمده است راغب می‌فرماید: «و بَیَّتَ‏ الأَمر إِذَا دَبّرَهُ لیَلاً»[۷۲] یعنی وقتی می‌گویند فلانٌ یک کاری را ترویج می‌کند یعنی در شب تدبیر می‌کند. «قَال ۱:۴:۵۲إذا الله تعالی إِذْ یُبَیِّتُونَ‏ ما لا یَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ‏»[۷۳] آن منافقین در شب یک سری قول‌هایی را تدبیر می‌کند که حالا فردا بگویند یا برای خودشان تدبیر می‌کنند، آن چیزی که خدا به آن راضی نیست. این را در حدیث نبوی هم داریم که می‌فرماید: «لَا صِیَامَ‏ لِمَنْ‏ لَا یُبَیِّتُ الصِّیَامَ مِنَ اللَّیْلِ»[۷۴] پیامبر می‌فرماید اگر کسی برای روزه‌ی فردای خود تدبیر نکند و پیش‌بینی نکند روزه‌ی او روزه نیست. این از بحث لغتی.

عبادت در لیل ابعض از ریا

در کلمات نحوی هم این «لِرَبِّهِمْ»[۷۵] متعلّق به «سُجَّداً» است، همان که شما فرمودید اخلاص آن را می‌رساند. این‌ها برای پروردگار خود سجده و قیام می‌کنند. در صافی هم فرموده این عبادت در لیل ابعض از ریا است. چرا این عبادت را تخصیص به شب می‌کند؟ چون به خاطر ابعض از ریا است. در آیات مختلفی هم به عبادت در شب اشاره شده است، یک بحثی هم دوستان فرمودند که «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ» اشاره به کل شب دارد یا بخشی از شب دارد.

در آیات دیگر تخصیص آن آمده است اشاره به بخشی از شب است. حالا با آن توضیحاتی که فرمودند ممکن است بگوییم آن‌ها تمام شب را به عبادت می‌گذرد، امّا وقتی به آیات دیگر نگاه کنیم مثلاً در خود سوره‌ی مزمل «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً»[۷۶] خود خدا استثناء می‌کند، می‌گوید «إِلاَّ قَلیلاً * ِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً» تا آیه‌ ۶ که «إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً» این خصوصیّات عبادت شب در آیات دیگر بیان شده است. در سوره‌ی مزمل می‌فرماید: «أَشَدُّ وَطْئاً» که آن عبادت محکم‌تر است، «وَ أَقْوَمُ قیلاً» و آن سخن محکم‌تر است.

آن عبادتی که در شب می‌شود آن عبادت عبادتی است که ارزش آن بیشتر است و انسان مشغولیت کمتری دارد. وقتی هم که در روز خود قرآن می‌فرماید: «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»[۷۷] در روز می‌توانید رفت و آمد و کارهای دیگر داشته باشید، ولی شب دیگر مخصوص عبادت خدا است. یا مثلاً در سوره‌ی اسراء می‌فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»[۷۸] یا در سوره‌ی ذاریات در رابطه‌ی با صفات متقّین، این‌جا در رابطه با صفات عباد الرّحمن است. در سوره‌ی ذاریات در رابطه با صفات متّقین است. خداوند می‌فرماید: «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۷۹] این جزء صفات متّقین هم است.

در رابطه با روایت هم روایت در شب زنده‌داری و نماز شب زیاد است. حالا دو تا از روایت معروف را جمع‌آوری کردیم که ذکر آن خالی از فایده نیست. یکی روایت مشهور امام حسن عسگری است «إِنَ‏ الْوُصُولَ‏ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ سَفَرٌ- لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْلِ»[۸۰] یکی هم از پیامبر است که بیدار بودن در شب کلاً نهی شده است مگر در سه حال «لَا سَهَرَ إِلَّا فِی‏ ثَلَاثٍ‏ مُتَهَجِّدٍ بِالْقُرْآنِ‏ أَوْ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ أَوْ عَرُوسٍ تُهْدَى إِلَى زَوْجِهَا»[۸۱] در این سه کار تخصیص خورده است. ولو در اصل اوّل این است که انسان شب را به استراحت بگذراند، الّا این سه شب که استثناء شده است. نکات دیگر که دوستان بیان فرمودند.

-‌ جزاءکم الله خیراً. استفاده کردیم، اصلاً نکته‌ای که از راغب نقل کردید خیلی نکته‌ی جالبی بود که این بیتوته از بیت است. خدا آیت الله جوادی آملی را سلامت بدارد یکی از هنرهای ایشان همین ریشه‌یابی لغات است. خیلی خوب بود، روایات در مورد شب شما هم خیلی خوب بود. اساساً عالم شب با روز متفاوت است لذا خدا کمالات انبیاء را به شب نسبت می‌دهد. «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً»[۸۲] آن روز معراج نیست، معراج شب است. یا در مورد حضرت موسی این شب و روز در میقات بود، ولی «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[۸۳] خدا شب او را تابلو می‌کند، به روز متعرّض نمی‌شود و همین‌طور «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»[۸۴] خود قرآن این لیل را برای ارتباط با خدا خیلی مهم منعکس کرده است یعنی تشویق خیلی مهمی است، لطف خدا است که بزرگ کرده ما قدر شب را بدانیم و از فضای شب استفاده کنیم و این حدیثی که جناب امام حسن عسگری نقل کردید خیلی لطیف است، سفر إلی الله است و این سفر مرکب می‌خواهد، هموارترین و سریع‌ترین مرکب هم شب است. آدم بر براق شب سوار شود زودتر این سفر را طی می‌کند و الّا در راه می‌ماند.

-‌ عروضی هم آیت الله قاضی نقل می‌فرمایند ما در اهل معرفت ندیدیم کسی را که شب نماز نخوانده باشد و به جایی رسیده باشد. یعنی هر کسی به جایی رسیده است حتماً این رکن رکین بوده است.

-‌ همین‌طور است، خدا إن‌شاء‌الله به همه‌ی ما بدهد. حضرت آقای ازگلی شما بفرمایید.

عبادت تشریعی عباد الرّحمن

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» حاج آقا همان‌طور که شما فرمودید در رابطه با بحث «لِرَبِّهِمْ»[۸۵] علامه‌ی مصباح می‌فرمایند لطیف‌ترین نکته‌ی این آیه همان بحث «لِرَبِّهِمْ» است. چون که عبادت در این‌جا عبادت تشریعی است و الّا ما عبادت تکوینی هم ما داریم که طبق آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی مبارکه‌ی ۱:۱۱:۳۷حج و ۴۴ سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء تمام موجودات عالم در حال عبادت و تسبیح خداوند متعال هستند. ایشان می‌فرماید: حتّی آن کافر و ملحد هم تکویناً خداوند متعال را تسبیح می‌کند و سجده می‌کند؛ امّا آن چیزی که مهم است بحث تشریع است حتّی آن کافر را اگر دفن کنند و درون قبر بگذارند باز بدن او تکویناً خداوند متعال را تسبیح می‌کند و عبادت می‌کند و این عبادت و تسبیح تکوینی را می‌فرمایند هیچ اثری در آن کافر ندارد، چون که مهم آن عبادت و لسان تشریع است. نکته‌ی دیگر همان‌طور که شما فرمودید بحث این است می‌فرماید: صفت بحث شب‌زنده‌داری در کسی ظهور پیدا می‌کند که به نمازهای واجب خود و مستحباتی که ملحق به نماز واجب مثل نماز اوّل وقت و جماعت و غیره اهتمام داشته باشد و الّا اگر کسی به این‌ها اهمّیّت ندهد و در این موارد اهل عمل نباشد التزاماً این آیه شامل حال او نمی‌شود و این توفیق را خداوند متعال از او می‌گیرد.

-‌ ایشان این را از کجا استفاده می‌کنند؟

-‌ می‌فرماید ناگفته پیدا است که این صفت در کسی ظهور پیدا می‌کند که به نمازهای واجب خود مقیّد است و غیر از اصل نماز نسبت به خصوصیّات مستحبی نماز نظیر رعایت اوّل وقت و سایر آداب نیز مخالفت می‌کند. بنابراین دلالت التزامی این آیه «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً» این است که عباد الرّحمن به طور کلّی برای نماز اهمّیّت فوق العاده و ویژه قائل هستند و غیر از این‌که به نمازهای واجب و روزانه‌ی خود تقیّد کامل دارند، اوج اهمّیّت آن‌ها به نماز این است که تمام بخش مهمی از شب را نیز به قیام و رکوع و سجود می‌پردازند. همان مباحثی که (قطع کلام۱:۱۳:۵۶)

-‌ ارتباط آن با نمازهای روز از کجا به دست می‌آید؟

-‌ همان قسمت که به نمازهای واجب خود مقیّد است.

-‌ این را کجا می‌بینیم؟ فعلاً صحبت از نمازهای واجب در این آیات نیست.

-‌ آن چیزی است که ایشان فرمودند من خدمت شما بیان کردم. ایشان چند نکته هم می‌فرماید و داستان در رابطه با اساتید خودشان و حضرت آیت الله بهجت و جوادی آملی نقل می‌کنند که قائل بودند از وقت و از تک تک لحظات خود نهایت استفاده را ببرند حالا چه شب باشد و چه روز باشد.

-‌ مطالب آیت الله مصباح مثل خودش یک برجستگی خاصّی دارد. حالا آن از آیه به دست نمی‌آید، شاید این «لِرَبِّهِمْ» که است، کسی که برای نماز شب خود اخلاص دارد پیدا است که این اخلاص با تضییع روز نمی‌شود، این التزاماً این‌طور است که روزها کیفیت و کمیّت و شرایط نمازهای واجب خود را خیلی مهم می‌داند و نه تنها نمازها سایر واجبات و خطوط قرمز را رعایت می‌کند و الّا «یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ» نخواهد بود. کسی می‌تواند خالص شود که آن ناخالصی‌های روز در او نباشد.

در روایتی است از وجود مبارک جناب سلمان کسی سؤال می‌پرسد به چه دلیل است که ما نمی‌توانیم شب‌ها بلند شویم؟ ایشان می‌گوید: ۱:۱۶:۰۶«لا تعصی الله فی نهارک» شب بلند نمی‌شوید برای این‌که آن گناه‌های روز شما حجاب است، مانع است نمی‌گذارد بلند شوید. حضرت آقای یزدی.

-‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» آقایان وقتی صحبت می‌کردند استفاده کردیم من دو روایت نقل می‌کنم که اگر اشتباه نکنم یکی از قتاده است «أَنَّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم قَالَ: أصیبُوا مِنَ اللَّیل وَ لَو رَکعَتین‏ وَ لَو أَربعاً»[۸۶] بعد یحیی بن سلام تیمی هر کس در شب دو رکعت نماز می‌خواند مصداق این آیه قرار می‌گیرد. بعد از ابن عباس هم روایت داریم که فرمود: «مَن صَلَّى رَکعَتین‏ أَو أَکثَر بَعدَ العِشَاء فَقَد بَاتَ لله سَاجِداً وَ قَائِماً»[۸۷] که مؤیّد حرف آقای سلطانی که منظور کل شب نیست، بلکه پاسی از شب است. بعد هم ۱:۱۷:۱۵تقدیم سجود بر قیام را که دوستان عرض کردند که چرا اوّل فرمودند «سَاجِداً وَ قَائِماً» اهمّیّت را گفتند.

-‌ بالاخره شما هم در جلسات یک چیزی دارید. آقای محمودی علیه السّلام.

-‌ بیشتر مباحث را دوستان فرمودند، فقط تفسیر روض الجنان و روح الجنان مرحوم ابو الفتوح رازی که قبل از آن ۱:۱۷:۵۱؟؟ است، حالا فارسی هم است. روایتی که اشاره کردند من آوردم. بعد می‌فرمایند به روز با مردمان معاملت چنین کنند معاشرت، چون شب در آید به خدمت خداى‏ چنین قیام نمایند که همه شب در نماز باشند، گاهى در قیام و گاهى در سجود. عبد اللّه عبّاس گفت، هر که او به شب دو رکعت نماز کند یا بیشتر، از جمله آنان باشد که داخل بود در این آیت. و از جمله نماز شب کنان باشد، «وَ هُوَ مِمَّن یَبیت لِرَبِّهِ‏ سُجَّداً وَ قیاماً»[۸۸].

یک نکته‌ای که خود ما بیشتر روی این آیه فکر می‌کردیم و برای ما سؤال بود خداوند این‌جا چرا از کلمه‌ی «یَبیتُ» استفاده کرده است که مشترک است بین کسی که چه خوابیده باشد و چه بیدار باشد. مثلاً می‌توانست بحث سحر اللیالی را استفاده کند یا مثلاً این کلمه‌ی «لِرَبِّهِمْ» را می‌توانست آخر آیه بیاورد، امّا وسط آیه آمده است. شاید بشود گفت آن چیزی که خود ما از این آیات برداشت کردیم این باشد شاید این‌ها خوابیده باشند، مثل همان لغتی که از سلمان نقل می‌شود آن‌ها شب قبل از خواب یک سری اعمال را انجام می‌دادند، ولی شب زود شاید در ظاهر می‌خوابیدند. ولی این «لِرَبِّهِمْ» بود یا اهمّیّت این«لِرَبِّهِمْ» که کلاً آدم در این آیه را هم نگاه می‌کند وسط آیه هم قرار گرفته است، حالا اهمّیّت «لِرَبِّهِمْ» بر «سُجَّداً وَ قیاماً» مقدّم شده است. چیزی که در تأمّلات من به آن رسیدم.

-‌ جزائک الله خیرا الجزاء.

-‌ تفاسیر مجمع البیان و المیزان را هم دیده بودیم که دوستان گفتند.

-‌ شکر الله سعیی. حضرت آقای رضازاده ختامهم.

– «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

دوستان خیلی از نکات را فرمودند، من می‌خواهم دو نکته را عرض کنم یکی این‌که در روایت داریم امام صادق علیه السّلام گاهی شب‌ها را که بلند می‌شدند، دست خود را داخل آب می‌کردند که می‌خواستند وضو بگیرند، این آیات انتهای سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران را تلاوت می‌کردند، می‌خواهم بگویم که این «سُجَّداً وَ قیاماً» بیشتر مشخّص می‌شود.

حالت بندگی اهل بیت علیهم السّلام در بیتوته‌ی شب

یکی این‌که این آیه را تلاوت می‌کردند، من در روایت دیدم نهی شده این آیات خوانده شود و در آن تذکّر و تعقّل نشود. توجّه به این آیات نشود، آیات خیلی ویژه‌ای است. «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»[۸۹] این آیات را می‌خواندند، دست ایشان هم‌چنان در آب بود تا این‌که اذان صبح را مؤذن می‌گفت. حضرت در همین حالت شب را به صبح می‌رساند. این نشانه‌ی این است که حالت اهل بیت علیهم السّلام است، این حالت بندگی است که یک موقع به این شکل ظهور می‌کند و یک موقع به شکل دیگر.

یک نکته‌ای هم که من در سبک زندگی مؤمنان است که احساس می‌کنم خدا در آن توجّه می‌کند با انواع و اقسام حالات مختلف که در مستحبات است، این است که انسان خود را با طبیعت همراه کند. ما ۱۲ ساعت را در ۲۴ ساعت تقسیم کردیم، اصلاً با طبیعت کاری ندارد، ولی قاعده‌ی مستحبات ما با اوقات روز و اوقات خورشید و ماه و با طبیعت سازگار است. زندگی آن‌ها هم همین‌طور است، شب‌ها و روزهای آن‌ها این‌گونه تقسیم‌بندی می‌شود و این‌که شب‌های آن‌ها هم به عبادت خاصّی مشغول هستند.

نکته‌ی اخلاص هم که از آن تقدّم «لِرَبِّهِمْ» بر «سُجَّداً» که تقدّم جار و مجرور بر متعلّق آن دلیل بر حصر آن می‌شود، این‌ها فقط برای پروردگار متعال است. یعنی با توجّه به این‌که او دارد من را تربیت می‌کند این عبادت را انجام می‌دهد. یعنی باز هم در عبادت خود طلبکار نیست که من دارم عبادت انجام می‌دهم ولو مخلصانه؛ دارد به این توجّه می‌کند که او دارد من را با این نماز تربیت می‌کند. یعنی تمام افعال را دارد از خدا می‌بیند نه این‌که من این فعل را انجام می‌دهم و خدا هم اجر من را بدهد یا ندهد، من اجر خود را از خدا می‌خواهم. شاید یک مقدار از این بالاتر باشد که با توجّه به این است که اصلاً اصل و اساس این فعل من بر تربیت خودم است و خدا این برنامه را برای من قرار داده است.

توجّه خداوند متعال به تک تک اعمال و رفتار بندگان در شب و روز

این‌که چرا خداوند این دو قسمت از عبادت را بیان می‌کند، یک نگاهی به سوره‌ی و العادیات اگر داشته باشیم ابتدای این سوره‌ی مبارکه شروع به آن اسب‌هایی که دارند می‌دوند «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً * فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً»[۹۰] دارد خیلی ریز یک ماجرایی را می‌گوید، آن نفس نفس زدن اسب، آن جرقه‌ای که دارد در سم این اسب‌ها ایجاد می‌شود، این‌ها را خداوند مقدمتاً می‌فرماید که در پایان بفرماید: «إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٍ»[۹۱] می‌خواهد بگوید که خدا خبیر است، همه‌ی افعال و همه‌ی رفتار شما را ریز به ریز می‌بیند و این‌جا خدا بدون این‌که عابد و از این عناوین کلّی استفاده کند، می‌خواهد بگوید من عبد خود را می‌بینم، ریز به ریز اعمال آن‌ها را می‌بینم چه آن حالتی که قیام دارد، چه آن حالتی که سجده دارند و این بیان موارد ریزتر شاید به خاطر این مطلب باشد که خدا می‌گوید توجّه می‌کنم به این تک تک افعالی که دارید در شب انجام می‌دهید، چه حالت سجده و چه حالت قیام شما باشد.

تربیت جمعی مؤمنین در شب

جمله این‌طور بود ۱:۲۴:۰۸«هم ساجدون لِرَّبِهِم» بعد این «یَبیتُونَ» می‌آید می‌گوید این مدّت لیل این حالت را دارند. اگر «یَبیتونَ» را ناقص بگیریم، ولی «السَّاجدون» استفاده نمی‌کند، از جمع سالم استفاده نمی‌کند. از جمع مکسر استفاده می‌کند. جمع مکسر یک تفاوتی با جمع سالم دارد که شاید در این اختلاف باشد. بحث این است وقتی جمع سالم بسته می‌شود حالتی جمع بسته می‌شود، ولی وقتی که جمع مکسر می‌شود اوّل کثرت توجّه می‌شود بعد حالت. و این هم با کل این آیات تناسب دارد که خداوند دارد عباد الرّحمن را وصف می‌کند نه عبد الرّحمن را. یعنی این‌ها را با جمع وصف بودن است، با این وصف جمع بودن توجّه می‌کند، حتّی در آن حالت سجده و آن حالت قیام‌شان با این‌که شب هستند، هر کدام برای خود با خدا خلوتی کردند، امّا خداوند این‌ها را با وصف جمع بودن بیشتر توجّه می‌کند که شب‌های ما باید دسته جمعی باشد، ولو آن شب انفرادی هم که می‌خواهید عبادتی داشته باشید همان انفراد شما هم دسته‌جمعی باشد شاید بهتر باشد خدا با این حالت بیان کند «سُجَّداً وَ قِیاماً» که اوّل کثرت به چشم می‌آید بعد حالت سجده و حالت قیام آن‌ها. این‌ها نکته‌ای بود که شاید به این آیه مربوط باشد و آن حالات ۱:۲۵:۳۳؟؟.

-‌ مثل همیشه مطالب جدیدی داشتید. من هم در تأمّلی که در آیات می‌کردم شبیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۹۲] به ذهنم خطور کرد پروردگار متعال در مقام تربیت جمعی مؤمنین است. در واقع توصیف جامعه‌ی مهدوی است و باید آدم‌های خود ساخته با این‌که نماز شب می‌خوانند نه تنها در واجبات بلکه در مستحبات هم دست همدیگر را بگیرند، همدیگر را تشویق کنند و عبادت جمعی برای خدا مقبول‌تر است. هم در نمازهای مستحبی و نماز شب حق داریم «ایَّاک أَعبُد» بگوییم، همان‌جا «إِیَّاکَ نَعبُد» می‌گوییم.

این آیات می‌گوید تنها گفتن نباشد، شما عائله‌ را هم با خودتان همراه کنید، با دوستان خود ارتباط داشته باشید، با همدیگر قرار بگذارید، یک حرکت جمعی داشته باشید. لذا از ابتدا عباد الرّحمن جمع است، بعد همه‌ی این‌ها جمع هستند. کما این‌که «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» جمع هستند. می‌گوید جامعه‌ی مهدوی را شروع کنید، شبکه‌های عبادی را تنظیم کنید و کارهای خود را علاوه بر واجبات، فضای زندگی خود به چنین نورهایی نورانی کنید تا آمادگی باشد و همان چیزی باشد که خدا برای آن وعده داده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ … وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً»[۹۳] این‌ها در این آیات دارد خط می‌دهد که در این مسیر حرکت کنید تا آن تبدیل حاصل شود که إن‌شاء‌الله دیگر هیچ شرکی باقی نماند.

خدایا به حق زهرای مرضیه سلام الله علیها که در این روزها حضرت امیر علیه السّلام کنار قبر حضرت زهرا خطاب به پیغمبر عرض کردند «أَمَّا حُزْنِی‏ فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ»[۹۴] دیگر دل علی اسیر غم شد، خلاصی ندارد. دیگر شبی هم خواب نخواهد رفت.


 [۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۵۴٫

[۲]– سوره‌ی هود، آیه ۴۶٫

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۳۳٫

[۴]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۳٫

[۵]– سوره‌ی زمر، آیه ۶۴٫

[۶]– سوره‌ی فتح، آیه ۲۶٫

[۷]– سوره‌ی حجرات، آیه ۶٫

[۸]– سوره‌ی نحل، آیه ۱۲۵٫

[۹]– سوره‌ی کهف، آیه ۲۹٫

[۱۰]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۳٫

[۱۱]– سوره‌ی طه، آیه ۴۴٫

[۱۲]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۱۳]– سوره‌ی زخرف، آیه ۱۹٫

[۱۴]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ و ۲۶٫

[۱۵]– وسائل الشیعه، ج ‏۱۲، ص ۱۵۹٫

[۱۶]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۶٫

[۱۷]– سوره‌ی فتح، آیه ۲۹٫

[۱۸]– سوره ی اسراء، آیه ۱۱۰٫

[۱۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۴، ص ۷۲٫

[۲۰]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ‏۱، ص ۲۱۳٫

[۲۱]– سوره‌ی کهف، آیه ۶٫

[۲۲]– سوره‌ی زمر، آیه ۴۵٫

[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۲۲۵٫

[۲۴]– سوره‌ی اسراء، آیه ۸۲٫

[۲۵]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۰٫

[۲۶]– همان، آیه ۶۳٫

[۲۷]– همان، آیه ۶۴٫

[۲۸]– همان، آیه ۶۳٫

[۲۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۵۹٫

[۳۰]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۳۱]– سوره‌ی مریم، آیه ۳۱٫

[۳۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۱۲۶٫

[۳۳]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۳۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۴۲۷٫

[۳۵]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۱٫

[۳۶]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۳۷]– روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج ‏۱۰، ص ۴۴٫

[۳۸]– مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏۷، ص ۲۷۹٫

[۳۹]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۴۰]– روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج ‏۱۰، ص ۴۴٫

[۴۱]– تفسیر حدائق الروح و الریحان فى روابى علوم القرآن، ج ‏۹، ص ۲۴۳٫

[۴۲]– مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۵۲٫

[۴۳]– التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج ‏۱، ص ۳۸۷٫

[۴۴]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۴۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۶، ص ۱۳۲٫

[۴۶]– الجامع لأحکام القرآن، ج ‏۱۳، ص ۷۱٫

[۴۷]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۴۸]– همان، آیه ۶۲٫

[۴۹]– همان، آیه ۶۳٫

[۵۰]– همان، آیه ۶۴٫

[۵۱]– همان، آیه ۶۵٫

[۵۲]– همان، آیه ۶۷٫

[۵۳]– همان، آیه ۶۸٫

[۵۴]– همان، آیه ۶۴٫

[۵۵]– همان، آیه ۶۸٫

[۵۶]– همان، آیه ۶۲٫

[۵۷]– همان، آیه ۶۴٫

[۵۸]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۵۹]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۰۸٫

[۶۰]– سوره‌ی اعراف، آیه ۹۷٫

[۶۱]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۶۲]– همان، آیه ۶۳٫

[۶۳]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۶۴]– سوره‌ی زمر، آیه ۹٫

[۶۵]– سوره‌ی جاثیه، آیه ۲۳٫

[۶۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۲۳۲٫

[۶۷]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۶۸]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۵۷۱٫

[۶۹]– مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۵۱٫

 

[۷۰]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۷۱]– سوره‌ی نساء، آیه ۸۱٫

[۷۲]– التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج ‏۱، ص ۳۸۷٫

[۷۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۰۸٫

[۷۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۷، ص ۳۱۶٫

[۷۵]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۷۶]– سوره‌ی مزمل، ایات ۱ و ۲٫

[۷۷]– سوره‌ی مزمل، ایه ۷٫

[۷۸]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۹٫

[۷۹]– سوره‌ی ذاریات، آیات ۱۷ و ۱۸٫

[۸۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۵، ص ۳۸۰٫

[۸۱]– همان، ج‏ ۱، ص ۲۲۲٫

[۸۲]– سوره‌ی اسراء، آیه ۱٫

[۸۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۴۲٫

[۸۴]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۹٫

[۸۵]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۴٫

[۸۶]– تفسیر کتاب الله العزیز، ج ‏۳، ص ۱۹۱٫

[۸۷]– التفسیر المنیر فى العقیده و الشریعه و المنهج، ج ‏۱۹، ص ۱۰۷٫

[۸۸]– روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، ج ‏۱۴، ص ۲۸۳٫

[۸۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۹۱٫

[۹۰]– سوره‌ی العادیات، آیات ۱ و ۲٫

[۹۱]– همان، آیه ۱۱٫

[۹۲]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۱٫

[۹۳]– سوره‌ی نور، آیه ۵۵٫

[۹۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۴۵۹٫