حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مدرس ۷ حوزه علمیه امام خمینی (ره) پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- داشتن مصاحب و دوست خوب در مسئلهی مراقبه
- صراط مستقیم یکی از تعبیرات مجرای هدایت الهی
- تحت اشراف ذات احدیّت با بودن در راه مستقیم
- صفات سلبی صراط مستقیم
- راه نداشتن ضال در سر سفرهی انعام مطلق خدا
- منعمٌ علیهم چه کسانی هستند؟
- چگونگی حاصل شدن بندگی خدای متعال
- نبیّین چه کسانی هستند؟
- ریشههای معالی و معاصی امور
- چگونگی رسیدن علم به پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
- بسته نبودن درِ ارتباط با انبیاء (علیه السّلام) در هیچ زمانی
- همراه و دوست بودن با پیغمبر گرامی اسلام از طریق ارتباط قلبی
- هدایتهای قرآنی با مصاحبت با انبیاء (علیهم السّلام)
- سفارش به همنشینی با صدیقین در قرآن کریم
- شرط داشتن صدق کامل چیست؟
- دادن لقب صدیق به امیر المؤمنین (علیه السّلام) از سوی نبی مکرّم اسلام
- صدیق کیست؟
- خدانما بودن وجود صدیقین
- صدق مطلق صدیقین
- مقتولین فی سبیل الله از مصادیق شهداء
- محرز بودن کشف و شهود در انتخاب دوست
- سفارش در همنشینی با صالحین در قرآن کریم
- تفاوت بین صالح و «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
- دارا بودن حضرات معصومین (علیهم السّلام) از هر چهار مرحله
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
داشتن مصاحب و دوست خوب در مسئلهی مراقبه
یکی از مسائلی که در مسئلهی مراقبه باید مورد توجّه قرار بگیرد داشتن مصاحب خوب است، دوست خوب است، راهنمای همراه است. قانون کلّی اعتقاد به همراهی دست خدا در هدایت بشر است که «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى * وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَهَ وَ الْأُولى»[۱] خداوند منّان تصریح میکنند که هدایت مخصوص خود ما است. در یک آیهای هم خطاب به وجود نازنین حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»[۲] چون هدایت خاص خدا است، از همه سلب کرده است، آدم باید مجرای آن را بشناسد و با مجاری هدایت همراه شود و استضائه بکند و نور بگیرد.
صراط مستقیم یکی از تعبیرات مجرای هدایت الهی
یکی از تعبیرات مجرای هدایت الهی صراط مستقیم است که ما در همهی نمازهای خود مکلّف هستیم سورهی مبارکهی حمد را بخوانیم و در سورهی مبارکهی حمد از خداوند منّان درخواست میکنیم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم».
تحت اشراف ذات احدیّت با بودن در راه مستقیم
صراط مستقیم تحت اشراف ذات احدیت است. «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ * عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[۳] اینجا به پیغمبر میگوید تو بر صراط مستقیم هستی، ولی در آیهی دیگر فرمود: «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[۴] پس تضمین شده است، چون رب خود اشراف دارد «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
صفات سلبی صراط مستقیم
این صراط مستقیم در سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب اینطور آمده است که «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» صراط مستقیم صراط کسانی است که ذات ربوبی بر آنها انعام کرده است. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» این وصف اثباتی مستقرین بر صراط مستقیم است. «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» اینها منعمٌ علیهم هستند. دو صفت سلبی هم دارد که «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ». اینها هم گناه نمیکنند که مورد غضب پروردگار عالم است. هر چیزی که موجب غضب خدا شود اینها آن نیستند و دیگر اینکه در مسیر خود گرفتار تردید نیستند. ضال کسی که راه گم کرده است، گمشده است. اینها نه گمشده هستند و نه گم میکنند. نه گمشده دارند و نه خودشان گم هستند. به هر دو معنا ضال را میشود تعبیر کرد. بنابراین عصمت دارند.
راه نداشتن ضال در سر سفرهی انعام مطلق خدا
حالا «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» علاوه بر اینکه در این سورهی مبارکه مسئلهی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» تا حدی مفسّر همان «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است، کسی که سر سفرهی انعام مطلق خدا قرار بگیرد، هم راه برای او باز است، ضال نیست و هم هیچ وقت از راه کناره نمیگیرد. یعنی خلاف عصمت نیست. در فراز بعدی منعمٌ علیهم را تا حدی برای ما مشخّص میکند و اینها در دسترس ما هستند که ما دعا میکنیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».
منعمٌ علیهم چه کسانی هستند؟
در آیهی دیگری توضیح بیشتری میشود استفاده کرد و آن اینکه خدای متعال فرمود: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»[۵] این منعمٌ علیهم را در آن آیه باز کرده است. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» این «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» چه کسانی هستند؟ من بیانیّه دنبال آن آمده است. «مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» تعبیر رفیق هم آورده است. «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» اینها رفیقهای خوبی هستند.
- تفسیر آن در ادامهی این آیه بود؟
– بله، ذیل آیه است. چه سورهای؟
– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
– کسی که خدا و رسول را اطاعت میکند «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» یا راهنمایی است که اطاعت خدا و رسول با معیّت اینها انجام میشود یا نه مژده است، یا هر دو است. کسی که مطیع خدا و رسول خدا است این همراه اینها هستند «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» اینها با منعمٌ علیهم هستند که چهار گروه از منعم علیهم اینجا آمده است. یکی نبیّیّن هستند، دوم صدیقین، سوم شهداء، چهارم صالحین. بنابراین ما در نمازهای خود از خدا میخواهیم با اینها «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» هم قافله باشیم، همراه باشیم. هم رفاقت با انبیاء لازمهی بودن در صراط مستقیم و لازمهی بندگی خدا است که اطاعت خدا و رسول است. آن وقت این آیات را کنار آیهی کریمهی سورهی مبارکهی یس بگذارید که فرمود: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌٌٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌٌ»[۶] این مجموعه آیات پیامهای خیلی روشنی دارند.
چگونگی حاصل شدن بندگی خدای متعال
عبودیّت خدا صراط مستقیم است که خدای متعال خیلی باز در سورهی یس فرمود: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌٌٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونیٌٌ» آن وقت توضیح میدهند «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ». آن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» که میگوییم «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» است. صراط مستقیم صراط بندگی خدا است. بندگی خدا چگونه حاصل میشود؟ «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»[۷] در اطاعت خدا و رسول است. این اطاعت خدا و رسول چگونه برای ما حاصل میشود؟ با معیّت این چهار گروه حاصل میشود که نبیّیّن و صدیقین و شهداء و صالحین هستند.
نبیّین چه کسانی هستند؟
نبیّین کسانی هستند که یا نبأ به معنی خبر است «عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ»[۸] یا نبوء به معنای بلندی است، جای مرتفع است. انبیاء (علیهم السّلام) مقام رفیعی دارند، بر فراز موجودات هستند، بر قلّه هستند، قلّهنشین هستند. کسانی که عرشی هستند، الهی هستند «وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ»[۹] شانس خدا بلند است، هر کسی که با خدا باشد بلند مقام است، قلّه نشین است. انسانهایی که با قلّهنشینها «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یُبْغِضُ سَفْسَافَهَا»[۱۰] خداوند همیشه چیزهایی را که با ارزش است، جایگاه او رتبه دارد، اینها را دوست دارد «وَ یُبْغِضُ سَفْسَافَهَا».
ریشههای معالی و معاصی امور
عبودیّت رتبه است، صداقت رتبه است، امانت رتبه است، عفّت رتبه است، عدالت رتبه است، اینها معالی امور هستند، ولی دروغ، بهتان، شرک اینها سقوط است. «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ»[۱۱] آن آیه دارد که کأنّ از آسمان ساقط شده است «فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ» این پرندهها او را نابود میکنند. شرک سقوط است و تمام معاصی ریشه در شرک دارند. اواخر سورهی مبارکهی یوسف «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون»[۱۲] هشدارهای عجیبی است، آدم میترسد. آن وقت «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ»[۱۳]. آنچه مربوط به توحید باشد و انسان را به قرب الهی نزدیک است، اینها معالی امور هستند و آنچه که انسان را از خدا جدا کند، حجاب شود اینها سفساف هستند، تهنشینها و چیزهایی پایین هستند.
چگونگی رسیدن علم به پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
بدون همراهی با پیغمبر که یا از جهت اینکه بالاخره قلب آنها مخزن الهی است، از طریق ملائکه بر اینها محدّث هستند یا الهام میشوند یا خود خدا بر شخص پیغمبر ما خودش مستقیماً حرف میزند به او علم میدهد. در مورد حضرت موسی کلیم هم دارد که حضرت حق فرمود: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ»[۱۴] مثلاًخودش مستقیم نه اینکه پیغام داد موسی «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى».
بسته نبودن درِ ارتباط با انبیاء (علیه السّلام) در هیچ زمانی
اینها در ارتباطی که به علم بیکران الهی وجوداً پیدا میکنند، وجودشان وجود علمی است، وجود آنها مرآه علم حق تعالی است و بر ما است که این جلوهی علمی را بیابیم و با تجلّیات علم الهی که خدا در وجود نازنین انبیاء جلوه کرده است از اینها فاصله نگیریم. این نشان میدهد هیچ زمانی هم در ارتباط با انبیاء به روی هیچ کسی بسته نیست.
همراه و دوست بودن با پیغمبر گرامی اسلام از طریق ارتباط قلبی
حالا در این مباحث شبهای دوشنبه که مدّت زیادی است «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهٌِ»[۱۵] را مطرح کردیم جسم شریف پیغمبر نیست که پیغمبر است، خودش پیغمبر است و این همیشه در میان ما است. ما میتوانیم با پیغمبر خود رفیق باشیم، همراه باشیم. جمع نبیّین، انبیاء (علیهم السّلام) همه جمع است.
اگر حجابهای ما کنار برود با اینها هستیم و میشود دلی را با انبیاء همراه کرد، از طریق ارتباط قلبی دوست انبیاء شد. اینها نبی هستند.
هدایتهای قرآنی با مصاحبت با انبیاء (علیهم السّلام)
بنابراین دوستی با انبیاء، مصاحبت با انبیاء این جزء هدایتهای قرآنی است که آدم میتواند نه با پیغمبر دوست باشیم، با همهی انبیاء همراه باشیم- چون که صد آمد نود هم پیش ما است- سالار آنها خاتم پیامبر ما است و اینها از خاتم جدا نیستند، زیر پرچم خاتم انبیاء هستند. کسی با پیغمبر باشد با همهی انبیاء همراه است.
سفارش به همنشینی با صدیقین در قرآن کریم
گروه دومی که قرآن کریم برای رفاقت هم به ما مژده میدهد و هم راه رفاقت را به ما نشان میدهد، صدیقین هستند. صدیق صیغهی مبالغه است، در صدق، صدق و واقعنمایی است. یکی از دعاهایی که بر زبان حضرت نبی ما جاری میشد «اَلَلَّهُمَّ اَرِنِا الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ»[۱۶] خدایا تمام اشیاء را الاشیاء، عالم وجود را آنگونه که است «أَرِنی» نه «أفهمنی» من حقیقت اشیاء را ببینم. اینکه آدم واقعبین باشد و واقع نما باشد این صادق میشود.
شرط داشتن صدق کامل چیست؟
صدق کامل این است که انسان هم درست ببیند و هم درست بازگو کند، نشان بدهد. این مرآتیّت کامل است و کسانی که هم خودشان را یافتند «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[۱۷] خود حقیقت انسان فقر محض است، «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»[۱۸] چون انسان فقر محض است، نه فقیر است. گوهر انسان به همهی موجودات امکانی فقر است، ذات آنها فقر محض هستند.
دادن لقب صدیق به امیر المؤمنین (علیه السّلام) از سوی نبی مکرّم اسلام
اگر انسان یافت که فقر محض است، خود را در پرتو غنای محض میبیند و الّا نیست است. معلوم میشود من هر چه دارم آن است، هیچ چیزی جز آن ندارند اینها صدیق میشوند. این لقب را وجود نازنین پیغمبر خدا به امیر المؤمنین (علیه السّلام) دادند و حضرت علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه و در جاهای دیگر در عبارات ایشان است که «أَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ»[۱۹].
صدیق کیست؟
و صادقی هم که در قرآن کریم علاوه بر صدیقین آمده است که اینجا «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۲۰] در آیهی دیگری فرموده است «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۲۱] ما باید با کسانی دوست باشیم که حجابی نداشته باشند. صدیق کسی است که بین او و خدا حجابی نیست تا اینکه مانع دید و مانع ارائهی درست باشد. خود او مرآه است، خاصیّت آن هم خاصیّت مرآتی است.
خدانما بودن وجود صدیقین
آینه خودش را نشان نمیدهد، آینهی برای خودنمایی وضع نشده است، برای دیگر نمایی وضع شده است. صدیقین اینگونه هستند. خدای متعال وجود اینها را خدا نما قرار داده است. خدا نمایی هم در رفع همهی حجب است که در رأس حجابها خود آدم است. «لَیسَ بَینَکَ وَ بَینَ خَلقَکَ إلّا خَلقَکَ» آدم خودش حجاب است. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
صدق مطلق صدیقین
کسی که هیچ انانیّت نداشته باشد صدیق میشود. آن صادق همین صدیق است. در قرآن کریم که صادق گفته شده یعنی صدق مطلق دارد نه صدق نسبی. صدق مطلق که معصومین (سلام الله علیهم أجمعین) هستند و کسانی که ذوب در معصومین هستند مثل جناب سلمان که هم محدّث بود و هم اینکه امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «یُؤثِرِ هَوی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلَی هَواهُ» هیچ وقت دل خود را نمیدید، دل امیر المؤمنین را میدید. این ذوب در او بود، خاصش خاصّ او بود، پسوندش پسوند او بود. صدیقین هستند.
مقتولین فی سبیل الله از مصادیق شهداء
شهداء هم در این آیه و در آیهی سورهی مبارکهی حدید هم در این آیهی مبارکه که در سورهی مبارکهی نساء است و هم در سورهی مبارکهی حدید و هم در سورهی مبارکهی آل عمران. در آل عمران هم «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»[۲۲] آنجا شهید به معنی مقتول نیست. اصلاً در قرآن ما شهید را مختص به مقتول هیچ جا نداریم. مقتولین فی سبیل الله داریم ولی به عنوان شهید مطرح نشدند. لکن مقتولین فی سبیل الله از مصادیق شهید میشوند، شهید حوزهی وسیعی دارد. هم آیهی شهادت این را به وضوح میگوید و هم این آیهی کریمه و هم آیهی سورهی مبارکهی حدید.
محرز بودن کشف و شهود در انتخاب دوست
در سورهی مبارکهی حدید هم فرموده است: «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ»[۲۳]. اگر ایمان، ایمان واقعی باشد، ایمان کامل باشد ایمان انسان ایمان علمی نیست، ایمان شهودی و کشفی است. «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقین * لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»[۲۴] با کسانی دوست باشید که محجوب نفس نباشند، محجوب هوا و هوس نباشند، محبوس گناه نشده باشند، شهود و کشف آنها محرز باشد.
سفارش در همنشینی با صالحین در قرآن کریم
گروه چهارم هم صالحون هستند، انسان باید با صالحین هم دوست باشد. خدا در قرآن کریم به حضرت ابراهیم میفرماید: «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»[۲۵] او در آخرت از صالحین است. امّا در آیاتی به انبیاء با عنوان صالح از آنها یاد شده است. در روایت دارد ائمّه (علیهم السّلام) صالح هستند و انبیاء (علیهم السّلام) ملحق به اینها هستند. در درجات اینها همراهی میکنند.
تفاوت بین صالح و «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
صالح با کسی که «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» دارد فرق میکند. کسی با عمل میخواهد به کمال برسد یا کسی چون کامل است، عمل او عمل کاملی است. آن کسی که وجودش چشمهی صلاح است، او هر کاری انجام بدهد عمل او عمل صالح است، ولی هویت، حقیقت، گوهر و مبداء میلی کسی، دل کسی الهی نشده باشد از مرز ما سواه عبور نکرده باشد، ارتباط دائم با خدا وصل نکرده است «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»[۲۶] ممکن است آنها گرفتار گناه هم بشوند که در روایت هم داریم «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ»[۲۷] گاهی به اینگونه است. گاهی عکس آن هم وجود دارد «وَ یُبْغِضُ الْعَبْدَ وَ یُحِبُّ عَمَلَهُ» عمل گاهی عمل صالح است، گاهی غیر صالح است. کسی که عمل صالح انجام میدهد معلوم میشود او هنوز جز صالحین نیست، ولی اگر تکرار کند، تمرین کند خدای متعال او را جزء صالحین قرار میدهد. بنابراین انسان در طی طریق خود «الرَّفِیقَ ثُمَّ الطَّرِیقَ»[۲۸] رفیق دارد و در رفاقت خدای متعال اینها را توصیه فرموده که ما با اینها دوست باشیم.
- گروه چهارمی که خداوند اسم میبرد آنها در عرض هم هستند یا در طول همدیگر هستند؟
– اینها گاهی با همدیگر تطابق دارند.
دارا بودن حضرات معصومین (علیهم السّلام) از هر چهار مرحله
وجود نازنین حضرات معصومین (علیهم السّلام) در آن سه مرحله همه را دارند هم صدیق هستند، هم شهید هستند و هم صالح هستند. وجود مقدّس پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و انبیاء (علیهم السّلام) هر چهار مرحله را دارند. هر نبی آنها هم است، هر امامی آن سه گروه هم است، ولی غیر از این قافله دیگران بعضی را دارند، بعضی هم ندارند. توضیح قضیه إنشاءالله برای جلسهی بعد.
[۱]– سورهی لیل، آیه ۱۲٫
[۲]– سورهی قصص، ایه ۵۶٫
[۳]– سورهی یس، آیات ۱ تا ۴٫
[۴]– سورهی هود، آیه ۵۶٫
[۵]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۶]– سورهی یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫
[۷]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۸]– سورهی نبأ، آیات ۱ و ۲٫
[۹]– سورهی جن، آیه ۳٫
[۱۰]– مجمع البحرین، ج ۵، ص ۷۱٫
[۱۱]– سورهی حج، آیه ۳۱٫
[۱۲]– سورهی یوسف، آیه ۱۰۶٫
[۱۳]– سورهی لقمان، آیه ۱۳٫
[۱۴]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۱۵]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۶]– لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه، ج ۸، ص ۴۳۰٫
[۱۷]– مصباح الشریعه، ص ۱۳٫
[۱۸]– سورهی فاطر، آیه ۱۵٫
[۱۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۶، ص ۲۶۰٫
[۲۰]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۲۱]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۲۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸٫
[۲۳]– سورهی حدید، آیه ۱۹٫
[۲۴]– سورهی تکاثر، آیات ۵ تا ۸٫
[۲۵]– سورهی عنکبوت، آیه ۲۷٫
[۲۶]– سورهی توبه، آیه ۱۰۲٫
[۲۷]– الأمالی (للطوسی)، ص ۴۱۱٫
[۲۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۸، ص ۲۰۹٫
پاسخ دهید