- سنگر نماز
- نوافل و فرائض
- نماز، تسبیحی در برابر پروردگار
- ذکر خدا، ثمرهی نماز
- نمازهای نافله سبب حضور قلب بیشتر در نماز
- مدال ایمان
- تأکید بر مداومت بر نوافل
- تسبیح حضرت زهرا، ذکر جامع دنیا و آخرت
- دنیا مطاع آخرت
- خدا به جای دنیا به ما آخرت داد
- ثوابی بالاتر از هزار رکعت نماز نافله!
- بزرگداشت نماز با تأمین مقدّمات آن
- توجّه به معانی در نماز حجابها را کم میکند.
- حمد و سوره، تأمین غذای روح
- تأکید بر طولانی بودن رکوع و سجود
- ریزش فیض و رحمت الهی در قنوت
- تعقیبات، استمرار عبادت صلاتیّه
- یک قدم به سمت خدا
- خصوصیّات لیله القدر
- مداومت بر تلاوت قرآن یکی از راههای مراقبه
- مستحبّات خَمس
- تأکید حضرت زهرا بر خواندن سه سوره
- حضرت زهرا، ناطق قرآن
- برکات تلاوت قرآن
- بیماری تعلّق و وابستگی به دنیا
- موانعی در راه رسیدن به خدا
- قرآن حجّت الله است
- تلاوت قرآن، مرتبهی قطعی مراقبه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَى سَیِّدِ النَّبِیِّینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومِ الدّینِ».
به فضل حضرت حق (جلّ و علا) و عنایات ائمّه معصومین (علیه السّلام) جلساتی در ارتباط با مسئلهی مراقبه مطالبی را از کتاب عزیز استفاده کردیم.
سنگر نماز
یکی از مراتب مراقبه دوام نوافل است، مداومت بر نوافل است. آیه ۱۳۰ سورهی مبارکهی طه «فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى» خیلی آیهی عجیبی است. مخاطب، حبیب خدا است. «فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ» در برابر گفتار بیامان دشمنان، معاندین، مشرکین، گردن کشان صابر باشید، مقاوم باشید. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» برای مسئلهی مقاومت نسخه پیچیده است. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه»[۱] در یک آیه مطرح شده و نماز را به عنوان یک سنگر، به عنوان یک پناهگاه، به عنوان یک حامی و پشتوانه کنار صبر آمده است و تعبیر خدا این است که کمک بگیرید. هر جا کم آوردید، کم آوردن رفعی و دفعی. انسان اگر به سنگر نماز پناه نبرد، کم میآورد. ولی وقتی در سنگر نماز بود، خدا او را کمک میکند و کم نمیآورد. در این آیهی کریمه مسئلهی «فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ»[۲] را ارتباط میدهد، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» به حمد پروردگار خود تسبیح کنید.
نوافل و فرائض
«رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى» این مراد نوافل و فرائض است. قبل از طلوع شمس نماز صبح و نافلهی صبح را داریم. قبل از غروب شمس نماز عصر را داریم و نوافل آن. بعد از زوال قبل از غروب شمس است دیگر. «وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ» نماز مغرب و عشا و نوافل آن و نماز شب. اینها همه «وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ» است. «اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ» که نماز ظهر عند زوال است، در اطراف نهار قرار میگیرد. این تعبیر که اسم نبرده است، وقت هم معیّن نکرده است ولی جای جای شب و روز را پوشش داده است. قبل از طلوع شمس، قبل از غروب شمس، «آناءِ اللَّیْلِ»، «أَطْرافَ النَّهارِ» این مدوامت است.
نماز، تسبیحی در برابر پروردگار
حالا از نماز به عنوان تسبیح یاد شده است. چون در هر نمازی رکوع و سجده از لوازم نماز است. این به اعتبار حسّاسیّت تسبیح در عبادت خدای متعال تعبیر به «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» کرده است. تسبیح تخلیه است، تسبیح ذوب شدن در برابر جلال است. تسبیح تعظیم حق تعالی است که فوق عبادتهای ما است، فوق اذکار ما است، فوق وصف ما است. تسبیح تعظیم نفی غیر خدا است. نفی شواهد و نواقص از ذات احدیّت است و نماز انسان را به مرحلهی تسبیح و قرار گرفتن در ضوء جلال الهی قرار میدهد، بالا میبرد.
ذکر خدا، ثمرهی نماز
از آیهی کریمه ۴۱ سورهی مبارکهی احزاب هم «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»، نافلهی نماز و قریضهی آن از مصادیق ذکر است. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»[۳] نماز شجرهای است که ثمرهی آن ذکر است یا نه، میوهی ذکر است، هر دوی آن است. یاد خدا با نماز تأمین میشود. یاد خدا با نماز قرین است. یاد خدا حاصل نماز است. آدم نماز میخواند برای تعمیق ارتباط خود با خدا است. این ارتباط ذکر است. هم بعد از حج خدا دارد که «فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ»[۴] فکر نکنید رفتید کعبه را زیارت کردید و مناسک انجام دادید دورهی ذکر شما تمام شد. نه، تازه در به روی شما باز شده است. «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً»، همین طور که بچّه زیر سایهی بچّه است و پدر خود را همواره یاد میکند، خدا را هم مثل پدر خود یا نه «أَشَدَّ ذِکْراً». در مورد نماز جمعه هم دارد که «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً»[۵]، نماز برای ذکر است، نماز مقدّمهی ذکر است.
نمازهای نافله سبب حضور قلب بیشتر در نماز
نوافل هم مکمّل است. بدون نوافل نمازهای ما با بلای عدم حضور وزر و وبال است، ولی وقتی قرین نوافل میکنیم چند جهت دارد. یک جهت آن این است که بالاخره در ۵۱ رکعت نماز احتمال اینکه یک رکعت آن با حضور قلب باشد زیاد است. آدم در ۵۱ کوچه از کوچههای او گام بر میدارد شاید یک دری به روی او باز شود. نکتهی دوم تعبّد است. امام صادق (علیه السّلام) وقتی مسئلهی ملازمهی قبول نماز و حضور قلب را مطرح فرمودند و فرمودند: نماز هر کسی به مقدار حضور قلب او قبول است، راوی تکان خورد، وای بر ما! اینطور که شما میگویید ما دیگر هیچ چیز نداریم. در نمازهای خود حضور قلب نداریم. امام (علیه السّلام) ترحّم کردند، فرمودند: خداوند متعال نوافل را قرار داده است برای پر کردن این خلآء عدم حضور. ما چه میدانیم چه سرّی دارد. بالاخره ما در دست و پای خود میبندیم، خدا هم وقتی میبینید امری با اینکه برای ما الزامی نیست ولی برای اینکه این عمل ما کامل شود به سراغ آنها میرویم خدا خود یک کاری میکند. ما متعبّد هستیم و مطمئن هستیم که پروردگار متعال جبران میکند. با این جبران میکند. صادق و مصدّق به ما این اطّلاع را داده است. در روح احادیث مَن بَلَغ هم همین را اقتضا میکند. در مورد سنن از وجود نازنین نبیّ مکرّم که احادیث صحیحهای هم است هم کافی شریف آمده است و هم در مجامع روایی دیگر که اگر از ما امر مستحبّی به کسی رسید که این عمل را انجام دهید فلان ثواب را به شما میدهند و او به این امید فلان کار را کرد، ولو ما نگفته باشیم خدا آن اثر را، آن ثواب را به او میدهد. نوافل هم مشمول آن احادیث است و میتواند برای ما سازنده باشد.
مدال ایمان
مطلب دیگر در مسئله نوافل این است که نوافل کامل مدال ایمان است. آن چیزی که آدم را به خدا میرساند و انسان را تأمین میکند، امنیّت و آرامش میدهد، «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۶]، امام حسن عسکری (علیه السّلام) فرمود: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْس»[۷] است. یکی از آن علائم خمسه «صَلَاهُ إِحْدَى وَ خَمْسِین» ۵۱ رکعت نماز مدال مؤمن بودن است و خدا تضمین کرده است که دل آرام به مؤمن بدهد «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ»، بعد در ذیل آن قانون را میگوید «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». این در مسئله مداومت بر نوافل است.
تأکید بر مداومت بر نوافل
لذا روایات ما که فقهای ما روی آن فتوا دادهاند فرمودند: اگر نتوانستید نوافل را در وقت آن بخوانید و از شما فوت شد، میتوانید قضای آن را به جا بیاورید. این نشانهی اهتمام به این امر است. چیزی نیست که از دست شما رفت قابل تحمّل باشد، باید تدارک مافات کنید. چون نماز شما عمود دین شما است، آن هم بدون حضور خراب است، بعد هم دین شما خراب است و تنها راه آن هم این است که نوافل را کنار فرائض قرار دهید. اگر در وقت توانستید انجام دهید وگرنه قضاء آن را به جا آورید. سهل هم گرفتند که ما این مداومت را داشته باشیم. اینکه اگر وقت ندارید موقع راه رفتن میتوانید نافله بخوانید. فرصت ندارید، میتوانید سوره را نخوانید. رکوع و سجده را میتوانید با اشاره بخوانید، نشسته بخوانید عیب ندارد. همینها نشانهی این است که بدون این ایمان انسان ضعیف میشود. ارتباط انسان با خدا آرام آرام، کم سوء میشود و نور خود را از دست میدهد. بنابراین اهل مراقبه مدوامت بر نوافل را با این تمهیداتی که از نماز به دست میآورند به هیچ وجه نمیتوانند ترک نوافل را تحمّل کنند به خصوص نافلهی شب.
تسبیح حضرت زهرا، ذکر جامع دنیا و آخرت
از دیگر لوازم مراقبه مداومت بر تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم پیام دارد و هم چون جوشش وجود فاطمه است، به اعتبار خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) جاذبهی خاص دارد و هم اینکه یک ذکر جامع تکبیر و تحلیل و تسبیح است و تأمین معنا است به جای لفظ و تأمین آخرت است به جای دنیا.
دنیا مطاع آخرت
قرآن کریم فرموده است «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»[۸]، «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ» آنچه خدا به شما داده است منطقهی گنج است، منطقهی ذخیرهی آخرت است. نکند دنیا را در دنیا بگذارید. دنیا برای دنیا نیست، این دنیا مطاع آخرت شما است. هشدار میدهد تمام اموری که در دنیا انجام میدهید اگر متذکّر باشید، بیدار باشید، یقضه داشته باشید دنیای شما توشهی آخرت شما است. لذا هشدار میدهد که از دنیا برای دنیا استفاده نکنید. همهی دنیای خود را ذخیرهی آخرت کنید. «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» سهم شما از دنیا همین است که برای آخرت ذخیره میکنید، بقیّهی آن از دست شما رفته است، نصیبی برای شما نمیماند. لذایذ دنیا که نمیماند. مناصب دنیا هم که نمیماند. اقبال و ادبار دنیا هم که موقّت است، همه چیز زائل است «ألا کل شیء ما خلا اللَّه باطل و کل نعیم لا محاله زائل»[۹]
این از شعرای جاهلیّت لبید گفته است ولی وجود نازنین پیغمبر خدا تأیید فرمودند. گفتند: «أصدَقُ شِعرٍ فِی العَرَب» با این وصف انسانی که از لحظات عمر خود به تمام معنا برای خدا، برای آخرت استفاده نکرده باشد، جزء کسانی است که گرفتار خسران شده است. «إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»[۱۰] عمر خود را هدر داده است. هر مقدار از عمر ما که خدا در آن نبود، مقصد ما آخرت نبود، این جزء خسرانهای ما است. چون اصل سرمایه را که عمر ما است از دست دادیم، هیچ چیزی برای ما باقی نمانده است.
خدا به جای دنیا به ما آخرت داد
با این مقدّمه عرض میکنیم که بر حسب روایت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) وارد خانه شدند و دیدند بیبی عالم شرایط سختی را دارد تجربه میکند. از بس با دستهای گل خود؛ قربان دستهای بهشتی مادر خود بشوم. از بس با این دستهای لطیف و بهشتی خود دستهی دست ساز را گرفته بود و گردانده بود، دستهای مبارک او پینه داشت و تاول زده بود و در اثر استمرار حمل مشک آب از قنات یا از بیرون شهر به درون خانه که لوله کشی نبود، میرفتند از بیرون آب میآوردند بی بی شخصاً این کار را میکردند. مشک را به دوش میگرفتند و میرفتند و مرتّب آب میآوردند. این بند مشک سینهی حضرت زهرا را آزرده بود. جای بند در سینهی ایشان مشخّص بود و در اثر پخت و پزی که برای ایتام، برای مساکین و خانواده انجام میدادند لباس ایشان بوی دود و رنگ آن را گرفته بود. امیر المؤمنین رقّت کردند و به حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیشنهاد کردند که چیزهایی از غنایم جنگی در اختیار پدر بزرگوار شما است، ایرادی ندارد مراجعه کنید شاید به شما یک خدمتکار برسد. بی بی عالم برای تحصیل رضایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) چادر عصمت به سر کردند و راهی منزل پدر شدند. وجود نازنین نبی مکرّم اسلام که در منزل جلوس داشتند فرمودند: صدای پای دخترم را میشنوم، صدای پای حضرت زهرا برای ایشان آشنا بود. صدای پای فاطمه را میشنوم در را باز کنید. در را باز کردند و حضرت زهرا وارد شد، سلامی عرض کرد و حیا مانع عرض حاجت شد، برگشت. مراجعت کردند و به قول معروف هنوز جای خود را گرم نکرده بودند، وجود نازنین پیغمبر اکرم حسّاس شد که این موقع آمدن حضرت زهرا متعارف نبود. برای دید و بازدید رسمی و انجام فریضهی زیارت پدر و پیغمبر در این وقت رسم فاطمه نبود، حتماً مشکلی داشته است که اینجا آمده است. پیغمبر بلند شدند و خود ایشان به خانهی حضرت زهرا مراجعه کردند. مقدّمات لطیفی بر ورود پیامبر اکرم وارد شده است که فرصتی برای بازگو کردن آن فرصتی نیست، امّا اجمالاً حضرت رسول عرض کردند: فاطمه جان آمدید و چیزی نگفتند. قضیّه چه بود؟ امیر المؤمنین پیش دستی کرد. عرضه داشت من فاطمه را در این حالات سخت دیدم، پیشنهاد کردم که به محضر شما برسد باشد که کمک کار برای ایشان تأمین بفرمایید. وجود نازنین پیغمبر خدا عوض کمک کار تسبیحات حضرت زهرا را که جبرئیل آورده بود در اختیار بی بی فاطمهی زهرا قرار داد. هم حضرت زهرا و هم امیر المؤمنین اظهار خوشحالی کردند که ما برای دنیا آمده بودیم، ولی خدا به جای دنیا به ما آخرت دادند.
ثوابی بالاتر از هزار رکعت نماز نافله!
بنابراین اگر انسان در امور دنیا کم آورد با اشتغال به تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیه) اوّلاً ضرر نکرده است، ثانیاً آخرت را جایگزین دنیا میکند و سفرهی این تسبیحات خیلی گسترده است. هم موقع خواب جزء مستحبّات خواب است، جزء مراقبات قبل از نوم تسبیحات بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیه) و هم موقع مسافرت و هم بعد از هر نماز و در جاهای دیگر هم باز تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) توصیه شده است. در روایتی آمده است که تسبیحات بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) از هزار رکعت نماز نافله اثر و ثواب آن بیشتر است. حدث من تجلّی فاطمهی زهرا در این ذکر است. غیر از نوافلی است که ما میخوانیم این تسبیح حضرت زهرا است. لذا بعضی از دوستان ما سالها قبل گفتند چه خوب است که وقتی تسبیحات حضرت زهرا را میخوانیم، به نیابت خود بی بی میخوانیم. هر وقت که من به خاطر بیاورم همین کار را میکنم. تسبیحات حضرت زهرا را به نیابت خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) تقدیم میدارم.
بزرگداشت نماز با تأمین مقدّمات آن
باز چون بحث ما بحث قرآنی است علاوه بر اینکه از لقائق نماز است استخفاف نماز و مقابل آن استعزام صلاه است. آدم نماز را بزرگ بدارد. بزرگ داشت نماز به اموری است. یکی تأمین مقدّماتی است که آن مقدّمات نماز را روح میدهد و جلا میدهد و احترام و اکرام نماز است، مانند اذان و اقامه. اذان و اقامه خیلی تأکید شده است، تا جایی که اگر انسان اذان نگفته باشد، اقامه نگفته باشد نماز واجب را شروع کرده است، ابطال نماز واجب جزء امور محرّم است. خیلی آثار بدی دارد که خدا حرام کرده است، مفسده است. ولی میگویند اگر اذان و اقامه نگفتید نماز خود را بشکنید و اذان و اقامه بگوید بعد نماز بخوانید. باز در عظمت اذان و اقامه در اسرار آمیز بودن اذان و اقامه همین بس که در روایت دارد کسی که اذان میگوید و اقامه میگوید و به فریضه نماز مشغول میشود خدای متعال دو صف از ملائکه مأمور میکند که بر او اقتدا کنند، ما بین المشرق و المغرب. و بعضی از اهل مکاشفه این را دیدند. یعنی شهود کردند که صفوف ملائکه طرف امام مؤذن و مقیم صف کشیدند و نماز میخوانند. یا عبا انداختن، عطر زدن، لباس تمیز پوشیدن، در جایی که شواغل ذهنی ندارد در آنجا نماز را به پا داشتن، به مسجد جامع رفتن، با جمعیّت بیشتر شرکت کردن همهی اینها مقدّماتی است که نماز آدم را بالا میبرد.
توجّه به معانی در نماز حجابها را کم میکند.
یک بخش آن در خود نماز تعبیه شده است. تکبیرات هفت گانه، با اذکار خاصّی که در آن ملحوظ شده است. خود این اذکار مذکّر است. آدم توجّه به معانی داشته باشد حجابها را کم میکند، غبارها را میریزد. وقتی آدم «الله اکبر» میگوید، بعد میگوید «لبّیک»، یک احساسی به آدم دست میدهد، انگار کسی او را صدا میزد، آن کس هم خود او بوده است. هستی مطلق مرا صدا میکند «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ وَ الْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَیْتَ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبدَیکَ … سُبْحَانَکَ وَ حَنَانَیْکَ»[۱۱] یا بعد از بعضی از تکبیرها «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً»[۱۲] من پیش چه کسی دارم میروم، به چه کسی رو آوردم «لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ». یا «قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ»[۱۳] واگذار کردن امور به خدا که من نماز میخوانم این لطف تو است، به من نماز دادید، مدیون شما هستم، آدم با یک بدهکاری، با یک خضوعی به پیشگاه پروردگار متعال میرود. نهایتاً «یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِیء»[۱۴] و اشتغال به ۳۳:۵۰ دلال عارف کردن. آدم گویا دارد با خدا یک بده و بستانی میکند. «وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِیءِ» گویا آدم از خود خدا سند میگیرد و برای جلب عنایت خود از خود مایه میگذارد. خود شما امر کردید هر محسنی از مسیء عبور کند، نایستاد، مؤاخذه نکند، عفو کند. احسان چه کسی به اندازه شما است؟ چه کسی از من بیچارهتر است؟ «وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِیءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِیء» اجمالاً این تقارن تکبیرات و خواندن این دعاهای معسور هم احترام شایانی به نماز است و هم اینکه تعمیق حالت بندگی است و انسان را بالا میبرد.
حمد و سوره، تأمین غذای روح
انتخاب سورهها، هر کسی با یک سورهای حال میکند. پروردگار متعال حمد را بر همه واجب کرده است ولی سوره را اختیاری قرار داده است. این برای رعایت دل اشخاص است. دلها هم مانند مزاجها است. هر مزاجی با یک غذایی است. هر کسی از یک غذایی خوشش میآید. تعریف میکنند: امام (رضوان الله تعالی علیه) به خورش قرمه سبزی علاقه داشته است، از این جهت هیچ وقت از این استفاده نمیکرد. بنای او بر این بوده است که برای اینکه پا روی نفس خود بگذارد از چیزی که دوست داشت برعکس آن استفاده میکرد. مزاجها فرق میکند. در تأمین غذای روح هم همینطور است. سورهها در حالات مختلف، در اوقات مختلف، بعضی از این سورهها برای آدم عادی شده است، اجازه دادند از سورههایی که خیلی نخواندید آنها را تلاوت کنید، باشد که در تأمین حضور مؤثّرتر باشد.
تأکید بر طولانی بودن رکوع و سجود
در تأکید بر طول رکوع و سجود البتّه در نمازهای فردا که سعی شود ذکر رکوع طاق۳۶:۳۷ باشد، یا سه تا، یا پنج تا، یا هفت تا، یا نه تا، یا ۱۱ تا، تا هر قدری که میخواهد باشد. ذکر سجده هم همینطور. مذمّت شده است از اینکه آدم مانند کلاغی که دانه بر میدارد با عجله سر به پایین ببرد و بلند کند. طول رکوع و طول سجده جزء توصیههای مراقبات نماز است. باید این کار را کرد. همینطور در موقع بلند شدن، در پایان حمد ذکر دارد، در پایان سوره اگر «قُلْ هُوَ اللَّه»[۱۵] را خواندیم سه مرتبه «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی»[۱۶] را جزء شعارهای قنوت شده است که «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی» را میگویند، ولی نه مطلق نیست. در رکعت اوّل هم اگر «قُلْ هُوَ اللَّه» را خواندیم سه مرتبه مستحب است بگویم «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی». آدم با زبان خدا خود خدا را وصف کرده است. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»[۱۷] اگر وصفی کنیم ما عاجز هستیم از اینکه وصف خدا را بکنیم. امّا وصف خود خدا وصف درستی است. لذا با زبان خود خدا، خدا را وصف میکنیم، بعد حال آمدیم. میگوییم «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی»[۱۸]. من چنین خدایی دارم. «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی» رب من این صفات را دارد. چه افتخاری به آدم دست میدهد، چه عالمی به آدم دست میدهد. «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی».
ریزش فیض و رحمت الهی در قنوت
باز قنوت نماز هر چه طولانیتر، قنوت مرحوم آقا میرزا جواد ملکی گاهی بیش از نیم ساعت و گاهی بیش از یک ساعت قنوت داشت. این قنوت هم باز وسط نماز آدم دل خود را به خدا وصل کرده است و ریزش فیض خدا را میبیند. هر چه بیشتر بخواهد بگیرد مدام دعا میخواند، خصوصاً دعاهای قرآنی در قنوت نماز یا کلمات فرج که مرحوم آیت الله بهجت در تمام قنوتهای نماز خود کلمات فرج را میگفتند بعد از آن دعا بود. گاهی دعای مفصّل داشتند که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیم»[۱۹] این کلمات فرج است و بعد از آن دعا و دعاهای قرآنی یا مأثور، هر کسی به یک نحوی در قنوت سفرهی دل خود را با پرورگار متعال در میان میگذارد و نیازهای خود را به بارگاه بینیاز عرضه میدارد. این یک بخش از تجلیل نماز و بزرگداشت نماز و یک بخش آن هم مربوط به تعقیبات نماز است.
تعقیبات، استمرار عبادت صلاتیّه
پیام تعقیبات نماز این است که نمازگزار وقتی وارد بر خدا میشود، این باید برای او ابتهاج آورده باشد. کسی که به دیدار بزرگی رفته است، به دیدار معشوقی نائل شده است، این قرار ملاقات تمام شد دل نمیکند. میخواهد هنوز هم پیش او باشد. این دسر بعد از غذا به بهانهی انس است. خدای متعال سفره را جمع کرد نمیگوید بروید، میوه میآورد. وسائل پذیرایی جدیدی میآورد که ما نرویم. «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»[۲۰] خدا در سبقت بر بندهاش پیشی میگیرد. خود او مبادرت میکند. حالا که آمدید و خواستید بنشینید من دوست دارم که شما در کنار من بنشینید و به این زودی بلند نشوید و بروید. این تعقیبات که تکمیل نماز است، استمرار عبادت صلاتیّه است که عبادت صلاتیّه عبادت معراجیّه است. هیچ عبادتی مانند نماز نیست، «الصَّلَاهُ مِعْرَاجُ المُؤْمِن»[۲۱] یک چنین عبادتی را انسان با تعقیبات، در رأس تعقیبات، تسبیحات بی بی حضرت فاطمهی زهرا است. گویا کسی که مهمان خدا است پذیرایی او با حضرت فاطمهی زهرا است. مثلاً نماز که میخوانید پیش حضرت زهرا بایستید پیش خدا ایستادید، این سفرهی بی بی است. «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»[۲۲]، «ِفیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»[۲۳] خیلی عالمی دارد آدم با این تنبّهات نماز بخواند و بعد برای تعقیبات بنشین،د امید میرود که دل او آب شود، ذوق زده شود، حاضر نباشد دست از نماز و سفرهی بعد از نماز دست بکشد. التذاذ او، ابتهاج او تداوم پیدا میکند. اینطور که شد آدم دوام ذکر پیدا میکند. کارهای دیگر او هم حالت نماز را دارد.
یک قدم به سمت خدا
آقای آیت الله خوشبخت خدا او را با اولیاء محشور بدارد. گفتند: من در مدینه دیدم شلوغ است و نمیتوانم در روضه بروم. ایستادم و به پیامبر خطاب کردم، عرضه داشتم یا رسول الله این همه ما آمدیم، شلوغ است و نمیتوانم داخل بیایم، یک قدم هم شما بیایید. وجود نازنین پیغمبر خدا برای آقای خوشبخت تجلّی کرده بود و پیغمبر را دیده بود و حضرت هم میفرمایند آنجا بروید خلوت است. اشاره به مکّه کرده بودند که آنجا بروید خلوت است. این توحید است دیگر. این برو، برو شرعی نیست، تکوینی بوده است. فرستاده بود به توحید محض. آنجا بروید. یک قدم آدم برود ۱۰ قدم او میآید و اینطور میشود. آدم وقتی نماز خود را طولانی میکند، نشان میدهد که من از نماز سیر نمیشوم، نمیخواهم از تو جدا شوم، خدا با ما چه کار میکند؟ «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»[۲۴] وقتی ما این کار را میکنیم او چه کار میکند. «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ ْوَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ».
خصوصیّات لیله القدر
- حاج آقا اینکه میگویند تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) از هزار رکعت نماز بالاتر است با سورهی قدر تناسبی دارد، چون میفرماید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»[۲۵] ؟؟۴۴:۵۰ چون لیلهی قدر را هم حضرت زهرا (سلام الله علیها) ؟؟
- بله، این میتواند برای شما جزء الهامات باشد. إنشاءالله جزء نورانیّت این محفل است. از این جهت که «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْر»[۲۶] از خصوصیّات لیله القدر این است که هر کاری، هر عمل خیری آدم در لیله القدر انجام دهد برابر هزار شب در اوقات دیگر است. اینجا تعبیر به هزار رکعت شده است این خاصیّت لیله القدری است که نکتهی اعتباری و ذوقی خوبی است. بنابراین مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) این هم جزء مراقبات است.
مداومت بر تلاوت قرآن یکی از راههای مراقبه
یکی دیگر از کلاسهای مراقبه با مراتب مراقبه مداومت بر تلاوت قرآن است. خداوند پیغمبر خود را مأمور کرده است که هر شب تلاوت قرآن کند. فرمود: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»[۲۷] رسماً نسخهای که پروردگار متعال برای شبهای پیغمبر پیچیده است «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً». «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»[۲۸]، کسی بخواهد اسوهی او پیغمبر باشد باید از کارهای او تبیعیت کند. بنابراین با این مقدّمه ما هم شبها باید بخشی از آناء لیل خود را به تلاوت قرآن سپری کنیم. به وجود مبارک حضرت مولا در بیان ویژگیهای پارسایان خطبهی همّام، آنجا از صفات اهل تقوا و پارسایان شب یکی این است که «أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلا…إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ»[۲۹] و آیات عذاب حزن پیدا میکنند و به خدا پناه میبرند و با تلاوت آیات بهشت از خدا درخواست میکنند و بشارت میگیرند. بنابراین انسان متقّی که قدم اوّل مراقبه تقوا بود دیگر. این از لوازم تقوا است که انسان همه شب قرآن بخواند.
مستحبّات خَمس
آن وقت در قرآن خواندن یک چیزهایی تأکید شده است و در سیرهی اهل اللّهی که به امام زمان ختم میشوند. همین سلسلهی مرحوم آیت الله بهجت نهایتاً به ملاقلی جولا میرسند. این ملاقلی جولا که از رجال الغیب شخص امام زمان بود. از برگزیدگان حضرت حجّت (روحی و ارواحنا فی العالمین لتراب مقدمه الفداء) بوده است. این سلسله خواندن مستحبّات خَمس را جزء برنامههای تعطیل ناپذیر خود قرار میدادند. مستحبّات خَمس که سور مبارکهی حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن است. مرحوم آقا میرزا علی جواد قاضی (رضوان الله علیه) ایشان میگفتند علاوه برا این پنج سوره، سورهی اعلا هم ملحق کنید. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى»[۳۰] این همه سیرهی این بزرگانی است که مبنا دارند. یعنی درویش مآب خود اینها را ابداع نکردند، بلکه سرپرست داشتند، تحت ولایت این کار را کردند. اینها مقیّد بودند، علاوه بر اینکه سیرهی اینها را ما سیرهی مستند میدانیم، در کافی شریف هم روایات برای قرائت این پنج سوره در شبها از امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) است، وعدههای خوشی هم داده شده است. یکی هم سورهی مبارکهی ملک را در روایات خیلی تأکید شده است، برای خواندن سورهی مبارک ملک در آناء لیل و اطراف نهار، یکی سورهی یاسین است و یکی هم سورهی ملک است. تأکید است که هم شبها خوانده شود و هم روزها قرائت شود.
تأکید حضرت زهرا بر خواندن سه سوره
یکی هم تأکید حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بر قرائت این سه سوره، یکی سورهی مبارکهی الرّحمن، دوم واقعه، سوم حدید که پشت سر هم هستند. «مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الرَّحمَن وَ الواقِعَه وَ الْحَدِیدِ» این در آسمانها میگویند «إنَّهُ مِن أهلِ الفِردوسِ» این هم در مسند حضرت زهرا (سلام الله علیها)، نهج الحیاتی که آثار حضرت زهرا را در آنجا آوردند و هم اینکه در کتابهای روایی دیگر ازحضرت صدیقهی طاهره آمده است.
حضرت زهرا، ناطق قرآن
علاوه بر اینکه خود بی بی قرآن ناطق ما است، حضرت فاطمهی زهرا عینیّت قرآن است. ایشان نسبت به تلاوت قرآن اظهار عشق فرمودند: «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ ثَلَاث تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّه ِو الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه»، «حُبِّبَ إِلَیَّ» محبّت این در دل من گذاشته شده است. این فضّه که حافظ قرآن بود و فرهنگ گفتمان فضّه فرهنگ قرآنی بود. حرفهای عادّی او هم با آیات قرآن بود. محاورات عُرفی او هم با آیات قرآن بود و خدا این تسلّط را به او داده بود. این یکی از پروردههای دست بی بی حضرت فاطمهی زهرا است. این آقای طباطبایی که در کودکی در لندن به او دکترا دادند، حافظ کلّ قرآن بود این هم جزء اعجوبهها بود. یعنی همین محاورهی حضرت فضّه در سؤال و جواب عادی هم با آیه بگوید و با آیه جواب دهد این را ما در ایشان دیدیم. هم مطلبی را میگفتید یک آیه در کنار آن قرار میداد و مطلب را میرساند. کسی با قرآن مأنوس شود وجود او جوشش قرآن میشود. زندگی او رنگ قرآن میگیرد.
آقای بهجت (اعلی الله مقامه) خیلی دوست داشتند که اشخاص قرآن را حفظ کنند. یکی از برکات حفظ قرآن این است که انسان ناچار است دائماً با قرآن مأنوس شود. برای اینکه حافظهای قرآن اگر نخوانند از یاد آنها میرود. از این جهت یکی از بزرگوارانی که با ما مأنوس است و حافظ قرآن است گفت من قرآن را حفظ کرده بودم، ولی استمرار آن برای من مشکل شده بود. آقای بهجت به من گفت حفظ کردید باید نگه دارید ولی تقسیم کنید. در روز دو یا سه بار قرآن بخوانید که از قرآن زده نشوید، خسته نشوید و میگفت به طور طبیعی من ماهی یک ختم قرآن را دارم و چون تأکید آقای بهجت بود هر روز هفت قل هو الله هم برای ایشان قرائت میکنم.
برکات تلاوت قرآن
اجمالاً هم این آیهای که در وجود نازنین پیغمبر خدا، خدا برای او تکلیف میکند، و هم «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن»[۳۱] و آیات دیگری هم در رجحان تلاوت قرآن داریم. از علائم مؤمن که پروردگار متعال از بر میشمارند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً»[۳۲] کسب ایمان جزء واجبات است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»[۳۳] اگر کسب ایمان و حفظ ایمان واجب است یکی از چشمههایی که ایمان را در وجود انسان به جوش میآورد تلاوت قرآن کریم است. «وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ»[۳۴] این تولیّت اعم از تلاوت خود آدم و تلاوت خارجی است. موقعی که قرآن تلاوت میشود این عقربهی ایمان او بالا میرود «إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». با تلاوت قرآن دو پدیده برای مؤمن پیش میآید. یکی ازدیاد ایمان است. سرمایهی ایمان او بیشتر میشود، دوم توکّل او بالا میرود «وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»، این دو خاصیّت است که خود قرآن برای تلاوت قرآن برای مؤمن مطرح کرده است.
بیماری تعلّق و وابستگی به دنیا
نکتهی دیگر قرآنی که در مورد تلاوت قرآن در این محفل شریف روزی این جلسه است این است که انسان برای مداوای خود به این عالم آمده است. این عالم عالم حجاب است. عالم تعلّقات است، عالم کثرت است، عالم کثرت است. عالم شرک است. حتّی برای مؤمنین «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۳۵]، حالا این بیماری «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[۳۶] و همین طور آیات دیگری که بیماری ما را تعلّقات به دنیا میداند. «أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ».[۳۷]
موانعی در راه رسیدن به خدا
بیماریهای دیگری هم قرآن برای ما مطرح کرده است که علاوه بر اینکه انسان اینجا گرفتار میشود و حجابهای خود را اضافه میکند، خدا در وجود او یک بیماریهای قرار میدهد که یکی از آنها ضعف است «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً»[۳۸]. یکی از آنها هلوع بودن است. «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»[۳۹]، «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»[۴۰]، یک جا هم دیگر خدا دارد نفرین میکند «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ»[۴۱]، «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ»[۴۲]، یا دارد بر اینکه آیینهی قرآن دارد بیماریها را برای انسان رصد میکند، در کف ما میگذارد که اینها را معالجه کند «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[۴۳] این و آیات دیگر، حالا بروید کلمهی انسان را در قرآن ببینید، خیلی عجیب است که در لفظ آدم و بنی آدم این بیماریها نیست. خدای متعال همهی این را به عنوان انسان مطرح نموده است. اینها موانع راه است. هنر بشر این است که این موانع را که خدا نشان داده است، از این موانع عبور کند. در دورههای نظامی یک موانعی است. ما هم اوایل انقلاب رفتیم. در پادگانها گاهی از این موانع باید بپرند، باید از یک موانع سختی مانند سیم خاردار بگذرند. خیلی سخت در جبهه از این موانع عبور کردن، دشمن گاهی موانع کشندهای سر راه انسان قرار میدهد، از مین گرفته تا سیم خاردار تا موانع فولادی تا کانال، همهی اینها موانع است. آدم بخواهد به پیروزی برسد باید از این موانع عبور کند.
قرآن حجّت الله است
خدای متعال این عالم را جبهه مقدّر کرده است. این موانع را هم خود او به ما معرّفی کرده است. اینها موانع شما است. باید از این موانع عبور کنید. با چه نسخهای؟ با چه دارویی؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»[۴۴] بنابراین قرآن برای ما نسخه است. قرآن برای ما عهد نامه است. قرآن برای ما برنامه است، قرآن برای ما دستور العمل است. از همهی اینها گذشته قرآن کتاب الله است. کتاب معانی مختلفی دارد، در مورد قرآن همهی آن صادق است. یکی از معانی کتاب نامه است. نامه بود. بلقیس هم به اطرافیان خود گفت «وَجَدتُ کِتَاباً». من یک نامهای یافتم که در آن نوشته است «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»[۴۵] کتاب در عرب همان مراسلات پیامها است که مکتوب میشود و خدای متعال برای بندهی خود نامه نوشته است. نامهی خدا است، نامهی محبّت است، نامهی دل است. اگر دل بنده باشد طرف مکاتبهی حق تعالی قرار میگیرد. باید هم نامه را قرائت کند؛ اصلاً نمیتواند!
وقتی حضرت علی بن موسی الرّضا (علیه آلاف التّحیه و الثّناء) به درخواست ابن سنان برای حضرت جواد که کودک بود نامه نوشت. او زودتر از مکّه به مدینه حرکت کرد، امام جواد (علیه السّلام) نامه گرفته بود و میبوسید. نامهی دوست است، باید گرفت بوسید و رموز محبّت را از آن استخراج کرد. چه نامهای است که؛ اینکه خدا میگوید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً»[۴۶] این غلیان محبّت است. اگر ما بندهی خدا هستیم، اگر خدا لایق دیده است که برای بندهی ناقابل نامه ارسال کرده است، مگر میتوانیم هر روز این نامه را چند بار مرور نکنیم.
تلاوت قرآن، مرتبهی قطعی مراقبه
بنابراین تلاوت کتاب الله جزء مراحل و مراتب قطعی مراقبه است که در روایات آمده است، در کافی شریف یک باب مربوط به قرائت قرآن است. جلد دوم، قسمت آخر کافی. در آنجا ملاحظه بفرمایید امام صادق (علیه السّلام) میفرمایند: قرآن عهد الله است. روزی ۵۰ آیه از این کتاب بخوانید، ببینید چه تعهّدی با خدا دارید. فرمان خدا است و باید بدانید. باید زیاد قرآن خواند، ولکن «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»[۴۷] قرآن را باید با تدّبر خواند. قرآن را نباید قرائت کرد، قرآن را باید چشید، باید جرعه، جرعه نوشید، جزء جان کرد، چشمهی الهی است. تشنه کجا است که کنار این برکه بنشیند و جرعههای جان را برای سیراب کردن عطش خود نوش جان کند و به تعبیر دیگر «الْقُرْآنَ مَأْدُبَهٌ اللَّه»[۴۸] هم مأدِبِه است و هم مأدُبه است. قرآن هم کتاب ادب است و هم کتاب مائده است، سفرهی خدا است. تنها خوراکی که جان آدم را حفظ میکند و برای بهشت آماده میکند لقمههای رازی است که خدای متعال در این سفره قرار داده است. کسی که با قرآن بیگانه است به او قضای روحی نمیرسد و دل او میمیرد. وقتی حیات نداشت کافر میشود. کافر را در سورهی مبارکهی یاسین خداوند مرده معرّفی کرده است.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۵۳٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۱۳۰٫
[۳]– سورهی طه، آیه ۱۴٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۰۰٫
[۵]– سورهی جمعه، آیه ۱۰٫
[۶]– سورهی رعد، آیه ۲۸٫
[۷]– وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۵۸٫
[۸]– سورهی قصص، آیه ۷۷٫
[۹]– مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، ج ۲، ص ۲۱۴٫
[۱۰]– سورهی زمر، آیه ۱۵؛ سورهی شوری، آیه ۴۵٫
[۱۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۴، ص ۱۴۱٫
[۱۲]– سورهی انعام، آیه ۷۹٫
[۱۳]– همان، آیه ۱۶۲٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹٫
[۱۵]– سورهی اخلاص، آیه ۱٫
[۱۶]– تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۱۲۷٫
[۱۷]– سورهی مؤمنون، آیه ۹۱؛ سورهی صافات، آیه ۱۵۹٫
[۱۸]– تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۱۲۷٫
[۱۹]– وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۷۵٫
[۲۰]– زاد المعاد، ص ۴۳۲٫
[۲۱]– بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۲۵۵٫
[۲۲]– سوره ی نور، آیه ۳۶٫
[۲۳]– سورهی توبه، آیه ۱۰۸٫
[۲۴]– سورهی بقره، آیه ۱۵۲٫
[۲۵]– سورهی قدر، آیه ۳٫
[۲۶]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۶۵٫
[۲۷]– سورهی مزمّل، آیات ۱ تا ۴٫
[۲۸]– سورهی احزاب، آیه ۲۱٫
[۲۹]– نهج البلاغه، ص ۳۰۴٫
[۳۰]– سورهی اعلی، آیه ۱٫
[۳۱]– سورهی مزمّل، آیه ۲۰٫
[۳۲]– سورهی انفال، آیه ۲٫
[۳۳]– سورهی نساء، آیه ۱۳۶٫
[۳۴]-سورهی انفال، آیه ۲٫
[۳۵]– سورهی یوسف، آیه ۱۰۶٫
[۳۶]– سورهی آل عمران، آیه ۱۴٫
[۳۷]– سورهی حدید، آیه ۲۰٫
[۳۸]– سورهی نساء، آیه ۲۸٫
[۳۹]– سورهی معارج، آیات ۱۹ تا ۲۱٫
[۴۰]– سورهی انبیاء، آیه ۳۷٫
[۴۱]– سورهی عبس، آیه ۱۷٫
[۴۲]– سورهی انفطار، آیه ۶٫
[۴۳]– سورهی احزاب، آیه ۷۲٫
[۴۴]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۴۵]– سورهی نمل، آیه ۳۰٫
[۴۶]– سورهی انفال، آیه ۲٫
[۴۷]– سورهی محمّد، آیه ۲۴٫
[۴۸]– وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۶۸٫
پاسخ دهید