در این متن می خوانید:
      1.  مداومت بر نوافل
      2. اهمّیّت حضور قلب در عبادات
      3. جبران نواقص نماز واجب با نوافل
      4. نیاز انسان در هر سیری به امام
      5. عشق و محبّت پیامبر به نماز
      6. واجب بودن نافله‌ی شب برای پیامبر
      7. نوافل نشان‌دار
      8. نماز جناب جعفر از نوافل با اهمّیّت
      9. اهمّیّت نماز امام زمان
      10. خواندن نوافل نشان‌دار برای سالکان الی الله
      11. اهمّیّت فرائض برای روح آدمی
      12. رسیدن به مقام قرب با زینت نوافل
      13. نیازمندی روح به غذاهای روحانی
      14. کافی نبودن عبادت‌های واجب برای کمال روح
      15. فضیلت نماز خواندن و صحبت با خدا
      16. مداومت بر نوافل جزء آداب مراقبه
      17. نقش گذشت از مال در استکمال نفوس
      18. نشان دادن محتمل بودن نمازهای هزار رکعتی از سوی علّامه امینی
      19. پاداش به نیّت
      20. نیّت روح بندگی
      21. اهمّیّت کیفیت امور مستحبّی نسبت به کمیّت آن
      22. اثرات توبه‌ی واقعی بر جسم فرد
      23. حالات افراد در مجالس توبه
      24. گریه‌ی واقعی در توبه
      25. توبه علّت حصول مقصود
      26. رفع حجاب با اسمای الهی
      27. مراحل توبه: مشارطه، مراقبه، محاسبه
      28. تعریف مشارطه
      29. کتاب‌های اخلاقی
      30. معنای تخمیر کردن
      31. خواب برادر مرگ طبق آیه‌ی قرآن
      32. اعمال وارده‌ی هنگام خواب
      33. قائم بودن مجاهد در هنگام خواب
      34. روایت امام در مورد ذکر خدا در همه‌ی حالات
      35. توجّه به امور مادی برای تبدیل شدن به نوافل
      36. واجب بودن همه‌ی مستحبّات از نظر مرحوم مقدّس اردبیلی
      37.  مزایای مدامت بر نوافل
      38. رابطه‌ی عبد مطلق و عبادت احرار
      39. عبادت بر سه قسم
      40. عذاب وجدان گناه بدتر از جهنّم

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ و آلِهِ آلِ اللَّهِ سِیَّمَا مُولَانَا بَقِیَّهَ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِم‏‏‏ إلَى یُومِ لِقَاءِ اللّهِ».

 مداومت بر نوافل

گفتیم مراقبه مراتبی دارد؛ یکی از مراتب مراقبه مداومت بر نوافل بود. نوافل در تسریع سیر به سوی مقصد اعلی و در تکمیل نواقص فرائض و در جبران کاستی‌های روح عبادت که حضور قلب است و در تأسّی به الگوها و امامان (علیهم السّلام) و در تشبّه به روحانیّین یعنی ملائکه الله (سلام الله علیهم اجمعین) نقش دارد. آدمی که نافله می‌خواند، نافله از آن جهت که مرضی پروردگار متعال و رمز دست یافتن به توفیقات عالی و مزید توفیقات جلب رضای خدا است.

IMG_3855

اهمّیّت حضور قلب در عبادات

«إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ وَ إِذَا رَضِیتُ بَارَکْتُ»[۱] طاعت حق تعالی وسیله‌ی رضای او است و رضای او متقابلاً وسیله‌ی جلب رضای او است. «لَا یَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً»[۲] آدم هر چه خدا را راضی بکند، خدا برکت بیشتری به عبادت و بندگی انسان عنایت می‌کند. نکته‌ی خیلی مهمّ آن این است که انسان در عبادت باید حضور قلب داشته باشد و عبادت بدون حضور مقبول نیست. عبادت با شرایط فقهی صحیح است ولی بدون شرایط باطنی مقبول نیست، صحّت ظاهری دارد ولی مقبولیّت باطنی ندارد و وای بر ما که عبادت‌های ما قبول نشود. چون تنعّم ما در عالم آخرت سر سفره‌ی عبادت‌های ما است. کسی که عبادت ندارد، آن‌جا نعمت ندارد تا از آن نعمت بهره بگیرد.

جبران نواقص نماز واجب با نوافل

پس چه باید بکنیم با این‌که نمازهای ما حضور کافی را ندارد؟ امام صادق فرموند: جبران آن به نوافل است. این‌که خدای متعال برای هر فریضه‌ای نوافل تشریع فرموده است و مقرّر فرموده است، این ترحّمی از جانب خدا به عبد بیچاره است. نواقص عدم حضور، نقص بی‌روح بودن و بی‌جان بودن عبادت ما را نوافل جبران می‌کند و نکته‌ی سوم این است که «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[۳]؛

نیاز انسان در هر سیری به امام

انسان در هر حرکتی و در هر سیری نیاز به امام دارد. امامت یک اصل انفکاک ناپذیر در تمام عبادت‌ها است. عبادت قبله لازم دارد و قبله‌ی دل که قبولی عبادت هم به آن حضور دل است، پیغمبر و ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) است. آدم بخواهد استقبال به قبله داشته باشد، یعنی وجهه‌ی قلب او به دنبال کسی باشد که او به سوی خدا است. او پیش خدا است، مقام عندیّت دارد. مقام عندیّت وجود نازنین پیغمبر و ائمّه‌ی ما دائمی است که هم در آیات کریمه‌ی سوره‌ی نور این به دست می‌آید که «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ‏»[۴]، «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»[۵] و آیه‌ی کریمه‌ی «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۶] که ادامه‌ی همان آیات «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» است.

عشق و محبّت پیامبر به نماز

 این بیت، بیت گلی نیست. این همان بیت الله معنوی و واقعی است که خانه‌ی خدا همان اسماءالله است، آن‌ جایگاه قرب بشر است. تا آدم به خیمه‌های اسماء الهی ورود پیدا نکند، در بیت الله قرار نگرفته است. اگر قرآن ما را به تأسّی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکلّف کرده است، آن بزرگوار عاشق نماز بود، فرمود: «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَ قُرَّهُ عَیْنِی فِی الصَّلَاهِ»[۷] می‌فرمود: شما غذا می‌خورید، آب می‌نوشید، چشم شما روشن می‌شود، نورانی می‌شود که در حال ضعف فضا در نظر انسان تاریک می‌شود. وقتی از غذا و آب انرژی کسب می‌کند، چشم خوب می‌بیند و نور فضا در چشم منعکس می‌شود. فرمود: چشم شما با غذا و آب نورانی می‌شود، چشم من با نماز نورانی می‌شود. ولی با این تفاوت که شما از غذا سیر می‌شوید و از آب سیراب می‌شوید ولی من هیچ گاه از نماز سیر نمی‌شوم.

واجب بودن نافله‌ی شب برای پیامبر

 و نوافل خصوصاً نافله‌ی شب، برای پیامبر اکرم جزء فرائض بود. «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ»[۸] خصائصی که پیغمبر خدا داشت که مخصوص خود ایشان بود، یکی فرض نافله‌ی شب بر پیغمبر خدا بود. بر او فرض بود بر ما ارفاق شده است. برای ما ندب قرار داده شده است. ولی اگر ما به پیغمبر دل داده باشیم، نمی‌توانیم خود را در خطّ او قرار ندهیم و در این امور از پیامبر خدا تبعیّت نکنیم. «وَ مَن یَحضُ الرَّسُولِ»؛

نوافل نشان‌دار

 و نکته‌ی آخر این است که ملائکه الله در قرآن کریم دارد که «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ»[۹]، «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ‏»[۱۰] این‌ها نه استکبار دارند و نه خستگی دارند، «فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ»[۱۱] این‌ها هیچ وقت خسته نمی‌شوند. در یک آیه دارد «لا یَفْتُرُونَ‏»[۱۲] سستی پیدا نمی‌کند و بر حسب روایات هم این ملائکه بعضی‌ها دائماً در حال سجود هستند، بعضی‌ها در حال رکوع هستند، بعضی‌ها در حال قیام هستند و این نماز از اخلاق فرشتگانی است که آن‌ها را روحانیّین ما می‌دانیم، این تخلّق به روحانیون است و علاوه بر نوافل یومیّه و نافله‌ی شب ما نوافل فراوان داریم. یک بخش از نوافل نشان‌دار هستند که خود این‌ها هم یک فصل مشبعی است در کتب فقهی ما و کتب دعایی ما در ادعیه، در کتاب‌های دعا و در روایات مأثوره و در فقه ما نمازهایی که نشان دارند، کم نیستند.

نماز جناب جعفر از نوافل با اهمّیّت

 اهمّ این نمازها یکی نماز جناب جعفر طیار است، نماز جعفر طیار را فرمودند: اکسیر اعظم است. نماز جعفر طیار در مقام تخلیه یعنی صیقل دادن دل، یعنی جارو کردن خانه‌ی قلب، یعنی زدودن لکه‌های آیینه‌ی دل، نقش تام دارد. نماز جعفر طیار برای اهل مراقبه قابل اغماض نبوده است. مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت (روحی فداه) می‌فرمودند: نماز جعفر طیار استاد ما هیچ روز یا هیچ شب ترک نشد و اولیای الهی کسانی که اهل مراقبه بودند، نماز جعفر طیار را همیشه می‌خواندند. کما این‌که در حالات حضرت ابی الحسن امام علیّ بن موسی الرّضا (علیه آلاف التّحیه و الثّناء) دارد بر این‌که ایشان هر شب نماز شب که به جای می‌آوردند -در نوافل شب- چهار رکعت نماز جعفر را به جای چهار رکعت نماز شب انجام می‌دادند و این برای ما یک رهنمود است که ما می‌توانیم این کار را بکنیم و حداقل در هفته روزهای پنج شنبه و روزهای جمعه آن‌هایی که می‌خواهند سری در سرها داشته باشند، در این قافله بیگانه نباشند، تا آن‌ها آدم را جذب بکنند، با خود ببرند، روزهای پنج شنبه نماز جعفر طیار را بخوانند.

اهمّیّت نماز امام زمان

 و نمازهایی که در مورد امام عصر (ارواحنا فداه) به عنوان نماز حضرت صاحب الزّمان آمده است که همین نماز صد «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ‏» و نمازی که در جمکران خود حضرت به حسن مصلح جمکرانی تعلیم فرمودند و فرمودند: «مَنْ صَلَّاهَا»[۱۳] یعنی کسی که این نماز را، همین نمازی که یاد دادیم، «مَنْ صَلَّاهَا فَکَأَنَّمَا صَلَّاهَا فِی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ‏» این کم نیست، آدم یک نمازی بخواند که گویا در بیت عتیق نماز خوانده است و نماز امام زمان (ارواحنا له فداه) انسان را در مرحله‌ی استقرار در عرش قرار می‌دهد. بیت عتیق محاذی بیت المعمور است و بیت العمور محاذی عرش خدا است و عرش خدا بر پایه‌ی تسبیحات اربعه است. یک سیر صعودی است، تا عرش الهی انسان را بالا می‌برد و ما باید این نمازها و رفتن به جمکران را مغتنم بدانیم.

-‌ این نماز امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) را دو نوع نقل کردند؛ در بعضی از جاها ۷ ذکر رکوع و سجده را ذکر کردند، در بعضی از جاها هم ذکر نکردند.

خواندن نوافل نشان‌دار برای سالکان الی الله

-‌ معلوم می‌شود که هر دو نوع آن تشریح شده است و نماز حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) و نماز حضرت صدّیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) البتّه نماز استغاثه‌ی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) غیر از نماز فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است و این‌ها برای اهل راه مغتنم است و بعضی بزرگان از ره یافتگان آن‌ها نسخه‌ای را که برای سالک مجذوب یا مجذوب سالک ارائه می‌کنند، خواندن همه‌ی مستحبّی نشان‌دار است. یعنی این‌ها غذاهایی است که برای تکمیل روح لازم بوده است. آدم بخواهد روح قوی داشته باشد، همین گونه که بدن سالم همه‌ی موادّ غذایی را لازم دارد که اگر یکی از مواد و عناصر بدن کم بشود، بدن عارضه پیدا می‌کند. قند، نمک، چربی، آهن و همه‌ی عناصری که در کمال بدن و در صحّت بدن نقش دارد.، هم باید عناصر را دارا باشد، هم ویتامین‌ها را دارد. نبود هر یک از این‌ها خللی در سلامت انسان به وجود می‌آورد.

اهمّیّت فرائض برای روح آدمی

 فرائض موادّ لازم است. نوافل ویتامین‌های بدن است و این نوافلی که تشریع شده است و ابلاغ شده است، غیر از نسخه‌هایی است که به اصحاب سر می‌دادند. آنچه که به حضرت سلمان پیغمبر داده است، به اذن الله هم داده است، در حدّ یک معصوم بوده است و سلمان را دریای بیکران کرده است. خوب آن جزء اسرار است. همه‌ی حضرات ائمّه‌ی ما اصحاب سر داشتند و به آن‌ها از اسرار بندگی، از معارف حقّه در حدّ ظرفیت خود آن‌ها را اشباع کردند، آن‌ها را سیراب کردند، آن‌ها به ما نرسیده است و اگر ما هم به آن‌جا‌ها رسیدیم ما هم امام زمان داریم. همین‌طور که معصوم زمان آن‌ها به آن‌ها دادند، اگر ما هم ترّقی بکنیم، به آن‌جا‌ها برسیم به ما هم یک چیزهایی می‌دهند که دیگران اصلاً آرزوی آن را نمی‌کنند تا این‌که دریافت بکنند ولی آنچه را که به ظاهر گفتند و محدّثین نقل کردند، مأمور به نقل بودند و در مجامع روایی ما مثل کافی شریف، تهذیب، کتب رئیس المحدّثین شیخ صدوق (اعلی الله مقامه اجمعین) آمده است، این‌ها نسخه‌های عمومی است. هم موادّ لازم را، هم ویتامین‌های لازم را در این‌ها گنجاندند.

رسیدن به مقام قرب با زینت نوافل

 لذا کسی که حدّاقل یک بار این نوافل نشان‌‌دار را مزمزه نکرده باشد، آن‌جا که می‌رود می‌بیند کم دارد و انسان وقتی به مقام قرب می‌رسد که با این زینت‌ها خود را همراه کرده باشد، این‌ها تحلیه است. تزیین آراسته کردن خود برای مقبولیّت پیش خدا است، آدم باید خود را زیبا بکند، تا خدا به او نگاه بکند و او را جذب بکند. زیبا شدن انسان این است که این نقش‌ها را با خود ببرد، همه‌ی نمازها، نماز پیغمبر اکرم، نماز امیر المؤمنین، نماز امیر المؤمنین (سلام الله علیه) دعایی که بعد از آن دارد و بعضی از نمازها دعاهای آن‌ها خیلی قابل توجّه است و دل انسان را آب می‌کند. هم نمازهایی که به این حضرات اختصاص داده شده است. یعنی سفره‌ای است که خدا با وجود این‌ها برای ما پهن کرده است و ما وقتی می‌خوانیم، یک نوع ارتباطی است که با آن صاحب نماز پیدا می‌کنیم و از نور خاصّ او به ما داده می‌شود، ما را با آن وجود نازنین قرین می‌کند و انسان بدون این‌ها قلب سلیمی که از ما مطالبه شده است «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ».[۱۴]

نیازمندی روح به غذاهای روحانی

نیازهای روح به غذای متنوّع کمتر از نیازهای جسم به غذای متنوّع نیست. خدا برای جسم ما هم چقدر موادّ غذایی آفریده است که برخی از این‌ها را هم خود نام برده است تا ما از این‌ها استفاده بکنیم «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ‏»[۱۵]، «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ * أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا»[۱۶] بخشی را می‌شمارد. خدا اسم نخل را برده است، حب را برده است، انواع عنب را برده است، عسل را برده است این تنوّع غذاها برای جسم، بعد هم فرموده است: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»[۱۷] این تشویق به این است که آدم برنامه داشته باشد و از نعمت‌های الهی که خدا برای او خلق کرده است، بهره‌ی لازم را ببرد و محض رضای خدا هم این کارها را بکند. روح چون خیلی وسیع‌تر است، نیازهای آن هم وسیع‌تر است.

کافی نبودن عبادت‌های واجب برای کمال روح

 لذا تنها نباید به عبادت‌های واجب بسنده کرد. بلکه انواع نمازهای مستحبّی و نوافل برای روح موجب استکمال روح می‌شود و سلامت قلب را تأمین می‌کند و انسان را در مقابل با آسیب‌هایی که به سوی او می‌آید، آدم را بیمه می‌کند. آدم که جسم قوی داشت، دیرتر میکروب در او اثر می‌کند امّا بدن وقتی نحیف بود، ضعیف بود، قدرت دفاع آن زیاد است. با اندک بهانه‌ای مریض می‌شود و می‌افتد. روح هم همین‌طور است. تقویت روح علاوه بر ترک گناه، استفاده‌ی از انواع طعام‌های معنوی است. «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّهٌ» آن استطعام یعنی طعام‌خواهی. کسانی که گرسنگی روح دارند و گرسنه‌ی محبّت پروردگار متعال هستند، این‌ها جلوه‌های محبّت است، این‌ها بهانه‌های وصل است.

با صد هزار جلوه برون آمدی که من                 با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

همه‌ی این‌ها آیینه است. این‌ها دریچه است که انسان از هر دریچه‌ای خدا را ببیند. منتها هر دریچه‌ای یک جلوه‌ی خاصّی از تجلیّات الهی را به سالک ارائه می‌کند. لذا کسانی که به همه‌ی این‌ها سر نزده است، از تماشای برخی از جلوه‌های الهی خود را محروم کرده است و می‌توانست از آن جلوه‌ها هم بهره بگیرد. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلُ‏» آدم از این جمال‌های اجمل در برخی از جلوه‌ها باز می‌ماند و کمال لازم را پیدا نمی‌کند.

فضیلت نماز خواندن و صحبت با خدا

علاوه بر نمازهای نافله‌ی نشان‌دار، فرمود: «الصَّلَاهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ»[۱۸] «فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَکْثَرَ»[۱۹]. نمازهایی که هیچ بهانه نمی‌خواهد، شما هر وقت یاد خدا کردید، خواستید با خدای خود حرف بزنید، بلند بشوید نماز بخوانید. هر وقت دل شما هوای خدا را کرد، نیاز به انس با معبود خود پیدا کردید، بلند بشوید نماز بخوانید. در کافی شریف است امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: خواستید با خدا حرف بزنید نماز بخوانید، خواستید خدا با شما حرف بزند، تلاوت قرآن بکنید. هم خواندن نماز برای ما صعود است و هم تلاوت قرآن برای ما انس و تقرّب به پیشگاه مبدأ متعال است. در مسئله‌ی مراقبه که خواستیم از این عارف بزرگوار آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی إن‌شاءالله فوضی و فیضی هم به ما برسد، ادامه‌ی آن مطالبی که در جلسه‌ی گذشته با هم مأنوس شدیم، یک قسمت‌های آن را هم خدمت شما قرائت می‌کنیم باشد که خدا نگاهی بکند و ایشان شفیع ما در این جهت بشوند.

-‌ این نوافلی که فرمودید مختصّ به نمازها نیست، نوافل کلّ مستحبّات را شامل می‌شود؟

مداومت بر نوافل جزء آداب مراقبه

-‌ بله همین‌طور است منتها فعلاً صحبت ما در نماز بود، مداومت نوافل جزء آداب مراقبه است؛ بعد آن وقت در آن ذکر دائم که برسیم، آن‌جا همه‌ی آنچه که موجب قرب به خدا می‌شود، ابتدای آن ممکن است تکلیف باشد ولی انتهای آن تشریف تنعّم است که انسان دیگر سیر نمی‌شود، هر کار می‌کند برای خدا می‌کند. چرا إن‌شاءالله در آن قسمت‌ها هم مثلاً نوافل مالی خیلی مؤثّر است. اطعام، انفاق، احسان، ایثار هر کدام از این‌ها یک جنبه دارد ولی همه به مال بر می‌گردد.

نقش گذشت از مال در استکمال نفوس

 این گذشت از مال در استکمال نفوس بسیار مهم است و دست کم از این نوافل ندارد بلکه در بعضی جاها روایات کفه‌ی او بسیار سنگین‌ کرده است، بله آن‌ها هم نوافل است. «وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏ِِ»[۲۰] اختصاص به اغنیا ندارد، این صفات مؤمنین است که این‌ها یک نظم عبادتی این‌طور دارد.

-‌ روایت داریم که حضرت علی (علیه السّلام) شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواندند، همین قسمی که فرمودید یعنی نماز مستحبّی دو رکعت دو رکعت می‌تواند بخواند برای قرب به خدا این‌طور بوده است؟

نشان دادن محتمل بودن نمازهای هزار رکعتی از سوی علّامه امینی

-‌ ظهور روایات این است. مرحوم علّامه‌ی امینی (اعلی الله مقامه الشّرف) برای این‌که این را عینی بکند پیش اهل سنّت خوانده بود. هزار رکعت نماز در شبانه روز در مرآء و منظر ادا کرده بود. حالا این‌ها که عمر آن‌ها برکت داشت و… بعضی‌ها در ادای کلمات و این‌ها سرعت ندارند و نمی‌توانند همه‌ی این‌ها را در وقت خود انجام بدهند. لکن خدا به بعضی‌ها یک نگاهی کرده است، مثل طی الارض می‌ماند. بعضی‌ها راه بخواهند بروند از این‌جا فرض بفرمایید تا حضرت عبد العظیم (سلام الله علیه) مثلاً نصف روزی باید راه بیفتد برود تا به آن‌جا برسد. بعضی نه، این‌ها بندگی کردند، رمز طی الارض را هم به دست آوردند، هر وقت اراده می‌کند، در حضرت عبد العظیم حضور پیدا می‌کند. نمازها، ادای کلمات هم برای بعضی‌ها به سرعت انجام می‌شود. حارق عادت است. این در حضرت امیر (علیه السّلام) و در ائمّه‌ی معصومین ما همه‌ی این‌ها محتمل است ولی مرحوم علّامه‌ی امینی نه از باب یک معجزه، نه اصلاً نشان داده بود که این کار عملی است. حالا آن‌هایی که اصلاً در باغ نبودند، اهل معنا نبودند، نور نداشتند، ولی فوق العادگی‌های خاصّ ذهنی و بدنی داشتند، آن‌ها هم این کار را کردند.

در حالات ابو حنیفه نوشتند که به او گفتند که می‌گویند: شما در شبانه روز پانصد رکعت نماز می‌خوانید؟ گفته بود: نمی‌خوانم ولی چون فرمودند: «مَن أحسَنَ بِکَ ظَنَّاً فَصَدِّق ظَنَّه» اگر مردم در مورد تو توقّع خیری دارند و شهره‌ی به این جهت هستی، سعی بکن همان‌طور بشوی. شروع به خواندن کرده بود و شبانه روز پانصد رکعت نماز می‌خوانده است، بعد شنید که در حقّ او می‌گویند: این شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند -در حالات او نوشتند نگاه بکنید- از آن به بعد شبانه روز هزار رکعت را می‌خوانده است، برای این‌که حرف مردم در مورد او واقعیت داشته باشد.

پاداش به نیّت

این کارها برای بعضی ها عملی است و من هم مثل شما  اذعان دارم و یقین دارم از عهده‌ی همه ساخته نیست. همه شخص از این توفیق بهره ندارند که این ها هم چون نیّت آن را دارند، «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ‏»[۲۱]، «لِکُلِّ امرءٍ مَا نَوى‏»[۲۲] اگر ما آرزو و حسرت آن را داشته باشیم، «إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ»[۲۳] آدم به عمل قومی راضی باشد و آرزو داشته باشد که مثل آن ها بشود، خدا این را از آن ها جدا نمی کند و آنچه از دست ما ساخته است، اگر انجام دادیم، آنچه از دست ما ساخته نیست ولی آرزوی آن را داریم، خدا آن نور را به ما هم عنایت می‌کند. عمده‌ی آن این است که انسان همّت داشته باشد. خدا افراد ذوی الهمّم العاریه را دوست می‌دارد. کسی محبوب خدا باشد، خدای متعال مدام پرده ها را کنار می‌زند. مدام توفیقات بیشتر می‌شود، برکت پیدا می‌کند. بله آن نوافل هم جدّی و ضروری است و سازنده و لازم است.

-‌ این‌که کسانی که بتوانند موفّق به این بشوند آیا جایی ندارد که ایجاد بکنیم که این‌طور افراد زیاد بشویم که واجبات هم کم نیست. یعنی گاهی غفلت انسان از واجبات هم گاهی اوقات ایجاد می‌شود و ممکن است فریب شیطان را هم بخوریم که مشغول به این بشویم. گاهی اوقات یک واجبی در دل انسان خیلی لطیف و طوری که مایه‌ی رغبت باشد نیست؛ با این‌که می‌دانیم واجب است ولی نسبت به بسیاری مستحبّات خوب شاید خیلی هم مشهور باشد.

نیّت روح بندگی

-‌ صحبت از اشتغال نیست، صحبت از همّت و اقدام است. واجبات هم اگر سرگرمی باشد، برای انسان کمالی نمی‌آورد. ولی بندگی باشد کمال می‌آورد، بندگی هم یک معجونی است که روح آن نیّت است، اخلاص است، جسم آن هم عمل است. نوافلی که مضرّ به فرائض باشد که نوافل حساب نمی شود. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ‏»[۲۴] تقوا به این است که انسان واجبات خود را به هیچ وجه کم اهمّیّت نباشد. «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[۲۵]

-‌ در این نمازهای مستحبّی بعضاً می‌شود برای این‌که به تعداد برسند، از توحید کم می‌کنند، از قنوت کم می‌کنند، ذکر رکوع و سجده را کم می‌گویند. این‌طور خوب است که ما تعداد را رعایت بکنیم یا این‌که جایی که وقت نداریم یا مثلاً نمی شود یا این‌که سعی بکنیم کیفیتی بخوانیم ولی حالا مثلاً تعداد آن هم کم شد ایرادی ندارد؟

اهمّیّت کیفیت امور مستحبّی نسبت به کمیّت آن

-‌ ظاهراً در حالات حضرت ثامن الحجج است -یقیناً یکی از امامان ما در ذهن من است حضرت رضا (علیه السّلام) است- که فرمود: من در سه روز یک ختم قرآن می‌کنم. از آن زودتر هم می‌توانم بکنم ولی اگر سریع‌تر از آن بروم، با تدبّر نمی‌شود. این مقدار را با تدبّر انجام می‌دهم. آن چیزی که جزء محکمات قرآن و روایات است، کیفیت بر کمیّت مقدّم است؛ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[۲۶] لذا هر چه اخلاص بیشتر باشد، مقبولیّت بیشتر است و حضور قلب، کیفیت عمل هر چه بیشتر باشد، بر کمیّت تقدّم دارد. بنا است انسان دو رکعت نماز با حال بخواند، با حضور قلب بخواند یا این‌که هر ۱۱ رکعت نماز شب خود را بخواند و در هیچ کدام از آن‌ها حضور نداشته باشد. آن دو رکعت مقدّم بر آن رکعات متعدّد است. روح دین ما همین است. عمدتاً به آن باطن بیشتر توجّه می‌شود تا این ظاهر. خوب تهیه‌ی جدول را خدمت شما خواندیم در ادامه‌ی این مسئله سوز و گداز را هم با هم خواندیم؟

-‌ یک سؤالی در مورد همان تهیه‌ی جدول برای من پیش آمده است. در تهیه‌ی جدول یعنی برای هر عضوی یک جدولی مشخّص بکنیم و از تکالیف آن هر چه که وجود دارد، برای آن بنویسیم و ببینیم چقدر آن را عمل کردیم و چقدر آن را عمل نکردیم؟

-‌ بله دیگر عمده‌ی آن شناخت بیماری‌ها و آسیب‌هایی است که تاکنون بر این اعضا وارد شده است و جبران خسارت‌های گذشته است.

-‌ این بهتر است که مکتوب باشد یا انسان در ذهن خود در مراقبه‌ای که دارد، در ذهن خود تجسّم بکند؛ کدام بهتر است؟ خود نوشتن و کشیدن آن موضوعیّت دارد؟

اثرات توبه‌ی واقعی بر جسم فرد

-‌ نه، نداریم نوشتن آن موضوعیت داشته باشد، عمده توجّه به آن حقایق است ولی غالباً بدون نوشتن آدم خیلی حضور ندارد ولی وقتی نوشت کأنّه ملائکه‌ی سیئات می‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ»[۲۷] حالات هر کسی فرق می‌کند. هر کسی عالم خود را دارد. به دنبال آن این بزرگوار می‌فرمایند: توبه‌های واقعی، باری -این هم تکان‌دهنده است و ما هیچ نداریم، اصلاً وارد کوچه نشدیم- اوقات توقّف، ایام تحصیل که نجف اشرف مشرّف بودیم جناب عالم عامل جلیل و حکیم بزرگوار بی‌بدیل آخوند ملّا حسین قلی همدانی (قدّس الله روحه) به یکی از طلّاب راه آخرت -نه طلّاب علوم دینی- عمل توبه را تلقین فرمودند. دو سه روز به جهت انجام این مهم غایب شد. بعد که آمد، دیدیم که بدن او که چاق و نشیط و رنگ او که خیلی آب‌دار بود، بدن او کأنّه نصف شده است و رنگ او زرد و پریشان گردیده است که عادتاً در یکی دو روز ریاضت متوقّع نبود که این مقدار تغییر در صورت او پدید آید. بعد معلوم شد که مردانه عمل کرده است؛

حالات افراد در مجالس توبه

 و یکی دیگر را شنیدم که در مجلس توبه‌ شش ساعت مشغول گریه و زاری بوده است. شش ساعت مستمر، نه این‌که مثلاً گریه کرده است رفته است و دوباره آمده است. شش ساعت مشغول گریه و زاری بوده است. خلاصه جد می‌خواهد. بی‌جد بلکه به هوا و هوس کار از پیش نمی رود.

گریه‌ی واقعی در توبه

 و می‌توانم عرض بکنم که گریه‌های ما هم گریه‌ی واقعی نیست. چرا؟ گریه آن است که از سوز دل آید بیرون و الّا هر آب چشم گریه نیست ولی افتضاح این‌جا است که ما از آن گریه‌ی دروغی هم عاری و مبرّا هستیم. چرا که اگر انسان همان گریه‌ی دروغی را هم مواظب باشد، در قلب او اثر می‌کند که بالاخره منجر به گریه‌ی واقعی و حقیقی می‌شود. این‌که گفتند: «المَجازُ قَنطَرهُ الحَقیقَه» این است که آدم اوّل آن حالت عمیق روحی ندارد ولی وقتی از ظاهر قضیه شروع می‌کند و دوست دارد آن بشود، بعضی‌ تشبّه‌ها از روی آرزو است. کسی که گریه نمی‌کند، تباکی بکند، برای این‌که این آرزو را در دل خود دارد و این تباکی خود به خود انسان را به آن طرف می‌کشد. گریه‌های دم دستی و غیر عمیق هم همین‌طور است. این بالاخره آن سوز باطنی را خدای متعال ببیند کسی علاقه دارد و دوست دارد به آن برسد، می‌رسد.

توبه علّت حصول مقصود

باری این توبه را که بنده به جای بیاورد، امیدواری خیلی است که همین توبه برای او علّت تامّه‌ی حصول به مقصود باشد، چرا که صریح آیه وافی هدایت است که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»[۲۸] و عرض شد که محبّت خدا به بنده را می‌فرمایند که عبارت است از کشف حجب و مقصود اصلی هم همین است. خدا کسی را دوست می‌دارد، خدا مثل ما احساس ندارد،  عاطفه‌ی این‌طور ندارد، این انفعال است. خدا فعّال مایشاء است. خدا دوست دارد چه کار می‌کند؟ خدا حجاب دل ما را برمی‌دارد.

رفع حجاب با اسمای الهی

 هر رفع حجاب انس با یک اسم از اسمای جمیله‌ی پروردگار متعال است. «فَیَالَهَا مِن دَرجَهٍ مَا أعظَمَهَا وَ أعلَاهَا! وَ مِن مَقَامٍ مَا أسنَاهَا وَ أبقَاهَا! وَ مِن حَالٍ مَا ألَذَّ وَ أبهَجَهَا» و چه درجه‌ی اعظم و بلندی و چه مقام رفیع و ماندگاری و چه حال لذّت‌بخش و بهجت‌آفرینی است. حالا می‌رسند به یک جدول دیگری. آن جدولی که قبلاً گفتند نسبت به گذشته بود، به حساب آوردن گذشته و خود را در مقام ارزیابی و بازرسی قرار دادن.

مراحل توبه: مشارطه، مراقبه، محاسبه

 امّا نسبت به آینده چگونه ما مراقبه داشته باشیم؟ باری سالک راه خدا را بعد از توبه لازم است از مشارطه مراقبه و محاسبه.

تعریف مشارطه

در اوّل صبح مشارطه با نفس خود نماید. شرط بندی است، مشارطه با خود، شرط‌بندی کردن است. مشارطه با نفس خود نماید، مشارطه‌ی شریک و سهیم در اعزّ و انفس سرمایه‌ها. شما اگر با کسی با یک جواهر فروشی با یک طلا فروشی در طلا شریک باشید، با او چگونه مشارطه دارید سهمی که در آن‌جا دارید با او چطور مشارطه می‌کنید در اعزّ و انفس؛ از جان انسان عزیزتر و نفیس‌تر هیچ چیزی در این عالم نیست. تنها سرمایه‌ای که ما با آن سرمایه می‌توانیم آخرت را برای خود تأمین بکنیم، این جان ناقابل و این عمر گذرای ما است. بنابراین مشارطه‌ی ما، مشارطه‌ی شریک و سهیم در اعزّ و انفس سرمایه‌ها که عمر ما است و در عرض روز تا وقت خواب مراقبه‌ی کامل و در وقت خواب محاسبه‌ی کامل از تمام آنچه در این مدّت صرف کرده است. از وقت خود و از قوای ظاهری و باطنی و آنچه از نعمت‌های الهی در او صرف کرده است یا مهمل گذاشته است همه‌ی این ها به قراری که علمای اخلاقی نوشتند عمل نمایند.

کتاب‌های اخلاقی

تفصیل آن را موکول به کتب اخلاق است که نوشته شده است -واقعاً هم خوب نوشتند. یک کتاب محاسبه النّفسی مرحوم سیّد بن طاووس دارد که سیّد اهل مراقبه است. یک کتاب محاسبه النّفسی مرحوم کفعمی نوشته است، کفعمی صاحب مصباح در بلد الامین؛ ایشان هم یک کتاب محاسبه دارند، دیگران هم در این جهت هم خود آن‌ها عامل بودند و هم این‌که برای ما نسخه‌های مجرّبی را پیچیدند. واقعاً هم خوب نوشتند- می‌نماید ولی به چند فقره‌ی اهمّ که خیلی مؤثّر است اشاره می‌شود و آن این است وقت خواب انسان محاسبه‌ی نفس و علاج خیانت‌های نفس را به قدر طاقت بر خود جدّاً مخمّر نماید. یعنی عادت بکند.

معنای تخمیر کردن

 «خَمَّرْتُ طِینَهَ آدَمَ بِیَدِی أَرْبَعِینَ»[۲۹] تخمیر عجین کردن است. یعنی باید در وجود او نهادینه بشود. یا مخمّر نماید از همان خمار است، یعنی این امر را به رخ کسی نکشد؛ بلکه پس خمار خود این را انجام بدهد و آنچه مخمّر نماید به نظر باده‌ی امر، به نظر ما این‌طور می‌رسد که این قضیه را بپذیرد. و آنچه فعلاً ممکن است از توبه و تدارک بکند، این را به فردا نیندازد و آنچه تأخیر لازم است عزم جدّی بر آن  داشته باشد و بداند حالا که می‌خوابد، خواب هم در واقع برادر مرگ است.

خواب برادر مرگ طبق آیه‌ی قرآن

صریح آیه‌ی مبارکه است که می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی‏ قَضى‏ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏»[۳۰] خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد. سپس ارواح کسانی که فرمان مرگ آن‌ها را صادر کرده است را نگه می‌دارد و ارواح دیگری را که باید زنده بمانند، باز می‌گرداند تا سرآمدی معیّن در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند. پس لازم است که فی الجمله عدّه‌ی موت را از تجدید عهد ایمان کرده و با طهارت روی به قبله و روی دل به قبله‌ی حقیقیه نماید و به نام خدا اعمال وارده‌ی عند النّوم را به قدر قوّه به عمل آورده، تسلیم روح و نفس خود را به حضرت او جلّ جلاله نماید.

اعمال وارده‌ی هنگام خواب

از اعمال وقت خواب، اهمّیّات آن را ترک ننماید که عبارت باشد اوّلاً در دخول به بستر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را از قلب و لسان بگوید و آیه‌ی مبارکه‌ی «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» که آخرین سوره‌ی مبارکه‌ی کهف است و «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ»[۳۱] که آخرین آیه‌ی سوره‌ی بقره است را با تدبّر بخواند. ببینید همه جا کیفیت را… بسم الله را از قلب و زبان بگوید. این آیات را با تدبّر بخواند و تسبیح حضرت زهرا (صلوات الله و سلامه علیها) و آیت الکرسی و سه یا ۱۱ مرتبه سوره‌ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و سه مرتبه «یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ» و آیه‌ی مبارکه‌ی «شَهِدَ اللَّهُ»[۳۲] را و اگر استغفارهای مرویه و یا مطلق استغفار را بکند خوب است.

-‌ تلاوت قرآن در حالتی که شخص دراز کشیده است؟

قائم بودن مجاهد در هنگام خواب

-‌ این‌ها موارد استثنایی است که فرمودند: این‌ها را در بستر  بگویید. آدم وقتی حضور دارد اصلاً استلقاء و عقود به حساب نمی‌آید. این قیام است و عبادت کرده است، در حال خواب هم قائم است. «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»[۳۳] مجاهد موقع خواب در جبهه هم قائم است، اهل قیام است. آدمی که فرار از ضعف کرده است، ایستاده‌ی او هم ایستاده نیست، آن هم خواب است. لذا در آن حالت که انسان حالت حضور دارد، بدن خیلی مهم نیست، اطاعت و انجام… آن جدولی است که او دوست دارد. برای این‌جا آن را گفته است.

روایت امام در مورد ذکر خدا در همه‌ی حالات

 لذا از امام وقتی می‌پرسند وقتی برای قضای حاجت می‌رویم، آن‌جا هم ذکر بگوییم یا نه؟ حضرت فرمودند: ذکر خدا «حَسَنٌ عَلَى کُلِّ حَالٍ»[۳۴] برای خود آن‌جا هم اذکار مشخّص کردند. وقتی خود این‌ها گفتند، ما حقّ دخالت نداریم. یک جاهایی را به ما ارفاق کردند، گفتند: در همه‌ی حالات ما که با شما هستیم، شما هم خیلی منقمر در امور مادی نباشید. آدم بدون ذکر وقتی با همسر خود است، بدون ذکر وقتی به خواب می‌رود، این بعد حیوانیّت محض است. امّا وقتی در این حالات هم با یاد خدا دارد این کارها را می‌کند. این مستهلک و ذوب در حیوانیّت نیست، آن ارتباط معنوی خود را به خدا حفظ کرده است، لذا خود همین هم رنگ معنویّت می‌گیرد و به صورت حسنات و ثواب در می‌آید. کسی که با وضو می‌خوابد تا صبح برای او عبادت نوشته نمی شود و همین‌طور کسی که با همسر خود است و غسل می‌کند برای قطرات آب او هم ثواب می‌نویسند، حسنه می‌نویسند. این برای این است که ما ماده را معنا کردیم. یعنی دنیای خود را هم آخرت کردیم. وقتی باطن قوی بود، ظاهر تحت سیطره‌ی باطن قرار می‌گیرد. امّا اگر ظاهر چشم انسان را خیره کرد، اصلاً باطن به کلّی از بین می‌رود، این جسم بی‌روح می‌شود، این مجسمه می‌شود.

توجّه به امور مادی برای تبدیل شدن به نوافل

 این است که در هیچ کار مادی آدم نباید خدا را از یاد ببرد و این امور ندبی و به فرمایش آقای قورچیان این مستحبّاتی که ما در غیر مورد اذکار داریم، خود لقمه برداشتند، این‌که پیغمبر فرموده است لقمه را کوچک بردارید، به دهان کسی نگاه نکنید و از این قبیل مسائل که نه چیز در خوردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) تعلیم دادند، همه‌ی این‌ها همین است که همه چیز ما نافله بشود. اوّل آن نافله می‌شود و در آخر کار فریضه می‌شود. یعنی انسان وقتی به مواقعی می‌رسد، به مراتبی می‌رسد، خدا آن‌جا ولایت بنده را خود به عهده می‌گیرد. لذا دائماً دستور می‌دهد و آدم نمی‌تواند از دستور او سرپیچی بکند.

واجب بودن همه‌ی مستحبّات از نظر مرحوم مقدّس اردبیلی

 از مرحوم مقدّس اردبیلی، محقّق اردبیلی (اعلی الله مقامه الشّریف) سؤال شده است که آیا شما شده است کاری به غیر مستحبّات انجام بدهید؟ فرموده بود: تمام کارهای من واجب است. هر کار کردم بنده بودم و مولای من از من خواسته بود من انجام بدهم. در هیچ جایی من خود را مخیّر ندیدم، همه جا خود را بنده دیدم، همه جا مولای من از من کار خواست، آدم می‌تواند به آن‌جا برسد؛ «حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی کُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً»؛

 مزایای مدامت بر نوافل

 و چه مسلکی، چه مذهبی، چه آیینی، چه اکسیری مثل این مکتب می‌ماند که آدم آن لذائذی که کافر می‌برد و کتک آن را می‌خورد، مؤمن همان لذائذ را در این عالم می‌برد و همین لذائذ هم نردبان ترّقی او می‌شود، هیچ یک از آن ها او را از خدا باز نمی‌دارد. این بسیار مهم است. مداومت بر نوافل انسان را در عبودیّت ممّحض می‌کند و نتیجتاً انسان عبد مطلق می‌شود، به خود اجازه‌ی آزادی نمی‌دهد. این جمله‌ی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که با سوز و گداز در آناء لیل خود عرضه می‌داشت: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»[۳۵] یعنی در غذا خوردن هم، در زن گرفتن هم، در محبّت به فرزند هم من نباشم، همه‌ی این‌ها را هم به فرمان تو انجام بدهم، هیچ کجا من را به خود وانگذار. اگر آدم به این‌جا رسید که لحظه‌ای خدا او را رها بکند، هلاک است، هیچ وقت دست از دامن خدا برنمی‌دارد، خدا هم هیچ وقت او را به خود واگذار نمی‌کند.

رابطه‌ی عبد مطلق و عبادت احرار

 اگر رابطه، رابطه‌‌ی مولا و عبد شد، اصلاً امر مستحبّی باقی نمی ماند. «العَبد وَ مَا فِی یَدِهِ لِمُولَاه.»[۳۶] آدم وقتی عبد مطلق شد، او هم مولای مطلق است و هر کار من و هر نفس من برای او است. من چیزی ندارم، همه چیز او است و من هیچ کاره هستم. بسیار زیبا می‌شود. آن وقت این‌جا است که انسان جزء احرار می‌شود.

عبادت بر سه قسم

این‌که حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «إِنَّ الْعِبَادَهَ ثَلَاثَهٌ»[۳۷] یا عبادت بر سه قسم است. گروهی «مَا عَبَدتُکَ خَوفاً»[۳۸] «عبد الله خوفا» گروهی «وَ لا طَمَعاً» «عبد الله طمعاً» امّا گروهی «عَبَدُوا اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- حُبّاً لَهُ، فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْأَحْرَارِ»[۳۹] در وادی عشق اصلاً مستحبّ و جواز معنی ندارد. عشق یک طرفه است، دو راهی در آن وجود ندارد، خواستی بکنی، خواستی نکنی در مقام عرفان و در مقام عشق و محبّت شدید این اصلاً جا ندارد، آن وقت می‌شود «الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»[۴۰] وقتی خانه‌ی دل او را به تمام تسخیر کرد، دیگر مجالی برای آزادی من باقی نمی‌ماند. هر کار می‌کنم با الزام او است که دارم این کار را می‌کنم. او هم من را پسنیدیده است و من را زیر پوشش خود قرار داده است، دارد من را می‌برد. اصلاً من نیستم. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»[۴۱] خود او که نمی‌آید، من دارم او را می‌برم. او را امتحان کردم، دیدم آهسته آهسته می‌آید، دست بردار نیست، او را تحویل گرفتم و خودم دارم او را می‌برم. آن‌جا که شد دیگر یک طرفه می‌شود. هیچ وقت انسان برای خود فرصتی باقی نمی‌گذارد که خود او باشد.

-‌ محاسبه‌ای که انسان شب بکند، بعد خطاها و کوتاهی‌ها که طی روز داشته است، مثل یک زهری در کام انسان می‌شود، آدم نمی‌تواند یک موقعی طاقت بیاورد، تا ظهر را می‌آید دیگر اصلاً… چه کار بکنیم تلخی آن کمتر بشود، بتوانیم…

عذاب وجدان گناه بدتر از جهنّم

 -‌ خود خدا انسی می‌کند. همین‌طور که روز قیامت «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ … أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ»[۴۲] فرمودند: چطور خدا می‌پوشاند؟ فرمود: به ملک‌ها می‌گوید، انسی می‌کند. به اعضا و جوارج او هم دستور می‌دهد که هیچ چیزی نگو. اگر قرار باشد انسان آن‌طور به بهشت برود، بهشت او که جهنّم می‌شود. عذاب وجدان کمتر از جهنّم نیست. هر وقت به یاد انسان می‌آید که ولی نعمت خود را نافرمانی کرده است «وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ» موجب فراق شده است، پیش یک چنین ولی نعمتی بی‌ادبی کرده است. تا اعماق جان این می‌سوزد. هیچ وقت آرامش پیدا نمی‌کند. بله خدا بنده‌ی خود را بخشید، دیگر خود او هم تبدیل می‌کند. تبدیل سیّئات به حسنات شد، دیگر سیّئاتی ندارد که یاد بیاورد. خدای متعال تمام زشتی‌های او را پر کرده است، این ندارد که به یاد او بیاید. خیلی خبرها است.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ».


[۱]– الکافی، ج ‏۲، ص ۲۷۵٫

[۲]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ‏۲، ص ۵۷۸٫

[۳]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۱٫

[۴]– سوره‌ی نور، آیه ۳۶٫

[۵]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۰۸

[۶]– سوره‌ی نور، آیه ۳۷٫

[۷]– وسائل الشّیعه، ج ‏۲، ص ۱۴۴٫

[۸]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۹٫

[۹]– سوره‌ی اعراف، آیه ۲۰۶٫

[۱۰]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۱۹٫

[۱۱]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۰۰٫

[۱۲]– همان، آیه ۲۰٫

[۱۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۳، ص ۴۴۷٫

[۱۴]– سوره‌ی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫

[۱۵]– سوره‌ی تین، آیه ۱٫

[۱۶]– سوره‌ی عبس، آیات ۲۴ تا ۲۶٫

[۱۷]– سوره‌ی اعراف، آیه ۳۲٫

[۱۸]– الکافی، ج ‏۳، ص ۲۶۵٫

[۱۹]– بحار الأنوار، ج ‏۷۹، ص ۳۰۹٫

[۲۰]– سوره‌ی ذاریات، آیه ۱۹٫

[۲۱]– الکافی، ج ‏۲، ص ۸۴٫

[۲۲]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ‏۲۱، ص  ۷۹٫

[۲۳]– نهج البلاغه، ص ۳۱۹٫

[۲۴]– سوره‌ی مائده، آیه ۲۷٫

[۲۵]– سوره‌ی ماعون، آیات ۴ و ۵٫

[۲۶]– سوره‌ی ملک، آیه ۲٫

[۲۷]– سوره‌ی اسراء، آیه ۱۴٫

[۲۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲۲٫

[۲۹]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدّینیه، ج ‏۴، ص ۹۸٫

[۳۰]– سوره‌ی زمر، آیه ۴۲٫

[۳۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۵٫

[۳۲]– سوره‌‌ی آل عمران، آیه ۱۸٫

[۳۳]– سوره‌ی سبا، آیه ۴۶٫

[۳۴]– الکافی، ج ‏۲، ص ۴۹۷٫

[۳۵]– بحار الأنوار، ج ‏۱۴، ص ۳۸۴٫

[۳۶]– شرح الکافی-الأصول و الرّوضه، ج ‏۴، ص ۱۸۹٫

[۳۷]– کافی، ج ‏۳، ص ۲۱۶٫

[۳۸]– بحار الأنوار، ج ‏۶۷، ص ۲۳۴٫

[۳۹]– کافی، ج ‏۳، ص ۲۱۶٫

[۴۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۶۵٫

[۴۱]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۴۲]– الکافی، ج ‏۲، ص ۴۳۱٫