- مراقبه و استفاده از ظرفیّت عمر
- فضیلت نماز شب در کتاب لقاء الله
- ارتباط با خدا در دل شب
- پاداش خواندن نماز شب
- بیدار شدن برای نماز شب
- غفلت در خواندن نماز شب
- نور افشانی آسمان با خواندن نماز شب
- عشق خدا به انسان و انتظار برای شنیدن صدای بندگان
- پیشکشی برای خدا
- برپادارندگان نماز شب هم مؤمن و هم صدّیق هستند
- امامت بر ملائکه، پاداش خواندن نماز شب!
- دعوت خدا و عصیان بنده
- توصیه به خواندن کتاب لقاءالله برای خودسازی
- پرسش و پاسخ
- توبه و تصمیم به بازگشت از گناه
- کارهایی که بعد از توبه باید به جا آورد.
- لطف بیکران خدا و گناه کردن ما در محضر خدا
- عذابهای جهنّمی
- سوز و گداز آیت الله جواد ملکی
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیّدی یا بَقِیَّهَ اللَّهُِ اَغِثنا وَ اَدرِکنا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا وَ اَقبِل إلَینا وَ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ».
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
مراقبه و استفاده از ظرفیّت عمر
در مسئلهی مراقبه گفته شد که قدم اوّل انجام واجبات و ترک محرّمات است که زیر بنا است، شالوده است. اگر آن درست شد بعد از آن میشود بناهای رفیعی را روی آن مبنا به وجود آورد. قدم دوم استفاده از ظرفیّت عمر در انجام نوافل و مستحبّات است. انجام نوافل از علائم ایمان است. اگر کسی بخواهد مؤمن کامل باشد، بدون نوافل نمیتواند به کمال ایمان برسد و در میان نوافل نماز شب نگین است. نماز شب سیرهی انبیاء است و شیوهی اولیاء است و سفرهی اصفیاء است و تجلّی عشق عرفا است. آیاتی که به نماز شب، شب زندهداری تشویق میکرد، با هم دیگر مروری داشتیم. حالا برای اینکه هم بیشتر به این گنج عظیم آشنا شویم و هم سر سفرهی عالم عارف واصل اکسیر برجستهی دوران، مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی هم نشسته باشیم و بهرههایی از ایشان گرفته باشیم از کتاب لقاء الله راجع به نماز شب چند حدیث آن دفعه خواندیم این بار هم یک مروری میکنیم.
فضیلت نماز شب در کتاب لقاء الله
میفرمایند که فضیلت تهجّد و قیام لیل و گریه و ندبه از خوف خدا و شوق او جلّ جلاله یعنی از شوق او و نماز شب را اگر بخواهید، اخبار و آیات وارده در این باب کفایت میکند. «وَ أَنَا أذکُرُ مِنْهَا سَطْراً تَذکِرَهً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یَتَذکَّر» و یکی از روایات این حدیثی است که از صاحب امروز وجود مبارک امام محمّد باقر (علیه الصّلاه و السّلام) نقل میکند: «مِنْهَا مَا رُوِیَ عَنِ الْبَاقِرِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ کان مِمَّا أُوحِیَ اللَّهِ تَعَالَیْ إِلَیَّ موسی بْنَ عِمْرَانَ کذب مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی»، خدایا ما را از کذب و دورغ ما را نجات بده. «کَذِبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی یَابْنَ عِمْرَانَ لَوْ رَأَیْتَ الَّذِینَ یَقُومُونَ لِی فِی الدُّجَا وَ قَدْ مَثُلَت نَفْسِی بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ یُخَاطِبُونِّی وَ قَدْ جَلَلتُ عَنْ المُشاهِدَه وَ یُکَلِّمونی وَ قَد عَزِّزْتُ عَنِ الْحُضُورِ یَابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ عَینِکَ الدُّمُوعَ وَ عَنْ قَلبِک الْخُشُوعَ وَ مِنْ بدنک الْخُضُوعَ ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً». حدیث بسیار سازندهای است.
فرمود: از اموری که الله تعالی به حضرت موسی بن عمران وحی نموده است، «کَذِبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی» کسی فکر کند که محبّ من است ولی وقتی که «جَنَّهُ اللَّیْلُ» شب او را میپوشاند، «نَامَ عَنِّی» به خواب میرود. این در محبّت خود دروغ گفته است، در محبّت خود صادق نیست، کاذب است.
یابن عمران! اگر کسانی را دیدید که در ظلمات شب من پیش نفس آنها ممثّل هستم، گویا صورت مثالی خدا را دارند میبینند، «یُخَاطِبُونِّی» با من مخاطبه میکنند، مانند کسی که مقابل آنها، برای آنها صورت او مشخّص است، با او چطور حرف میزنند، با من هم حضوری حرف میزنند، گویا که من را میبینند. در حالی که جلال من اجازهی این را نمیدهد که کسی من را شهود کند، «وَ یُکَلِّمونی» با من مکالمه میکنند در حالی که من عزیزتر از حضور هستم.
ارتباط با خدا در دل شب
یک کسی به این درجه رسیده باشد که حضور حق تعالی را مانند حضور همدیگر ببیند. او بینهایت است، نه در شهود میگنجد، نه در تخاطب آدم میتواند او را محضور کند. «یَابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ عینک الدُّمُوعُ» اگر میخواهید چیزی به من بدهید، هدیه بدهید، تحفه بدهید، من از شما سه چیز میخواهم. یکی اشک چشم شما است، دوم نرمش قلب شما است و سوم خضوع بدن است. اینها را داشته باشید. اگر اینها را داشته باشید «ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی» آن وقت به اصطلاح ما وقت عشق بازی شما با من سیاهی شب است که اگر با آن سرمایهها آمدید و در دل شب با من ارتباط برقرار کردید «تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً» من را با این دو صفت خواهید یافت. آنجا وجدان میکنید، نه اینکه ذهنیتی برای شما پیش میآید. نه، «تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً» خدای خود را با این دو صفت وجدان میکنید، یکی اینکه خدا نزدیک است و دوم اینکه خداوند شما را بیجواب نمیگذارد. او هم شما را دوست دارد، شما با او حرف بزنید، او هم با شما حرف میزند.
پاداش خواندن نماز شب
«وَ رُوِیَ إِذَا جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ نَادی مُنَادٍ لِیَقُمْ الَّذِینَ تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضََاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» در روز محشر وقتی اوّلین و آخرین جمع آنها جمع میشود، خدا همهی نسلها را زنده میکند و همه را یک جا میآورد، منادی آنجا ندا میدهد که آنهایی که پهلو تهی کردند از خوابگاهها و بستر خواب خود در حالی که ربّ خود را میخواندند، حالت آنها هم حالت خوف و طمع بود، آنها برخیزند. «فَیَقُومُونَ وَ هُمْ قَلِیل» زیاد نیستند، در میان آن همه جمع قلیلی به پا میخیزد. «ثُمَّ یُحَاسِبُ النَّاسَ مَنْ بَعْدَهُمْ» خدای متعال کار آنها را جلوتر از همه صاف میکند، بعد به حساب خلایق میپردازد.
بیدار شدن برای نماز شب
خدا ما را بیدار میکند. اینها حجّت را بر همهی ما تمام میکند. «وَ رُوِیَ عَنْهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَا نَامَ اللَّیْلِ کُلَّهُ أَحَدٌ إِلَّا بَالَ الشَّیْطَانُ فِی أُذُنَیْهِ وَ جَاءَ یَوْمَ القیامَه مُفْلِسًا وَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ لَهُ مَلَکٌ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ کُلَّ لَیْلِهِ مَرَّتَیْنِ یَقُولُ یَا عبدالله أَقْعُدُ لِتَذکِر ربَّک فَفِی الثّالِثَه إِنْ لَمْ یَنْتَبِهْ یَبُولُ الشَّیْطَانُ فِی أُذُنِهِ» از ترجمه مستغنی هستید، ولی نکتهای که در این حدیث قابل توجّه است این است که پروردگار متّعال با نیروهای غیبی، نامرئی، ملائکه، بندگان خود را شبها برای مؤانست فرا میخواند. دو بار آنها به سراغ آدم میآیند، اگر بیدار نشد بار سوم بر قذارت و نجاست او اضافه میکنند. «فَفی الثّالِثه اِن لَم یَنتبَّه یَبُولُ الشَّیْطَانُ فی أُذُنِه» حاکی از این است که گرفتار حجاب قذارت میشود. پلیدی او را میگیرد. این خیلی وحشتناک است. یک وقتی به آدم چیزی نمیدهند، یک وقت نه، یک حجاب جدیدی، قذارت جدیدی، پدیدهی جدیدی بر انسان اضافه میشود.
غفلت در خواندن نماز شب
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلّم حَسَبُ الرَّجُلِ مِنْ الْخَیْبَهِ أَنْ یَبِیتَ لَیْلِهِ لاَ یُصَلِّی فِیهَا رَکعَتین وَ لاَ یَذکُرُ اللَّهُ فِیهَا حتّی یُصْبِحُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سلّم أَنَّ فُلَانًا نَامَ البارِحَه عَنْ وِرْدِهِ حتّی أَصْبَحَ وَ قَالَ ذلک رَجُلٌ بَالَ الشَّیْطَانُ فِی أُذُنِهِ فَلَمْ یَسْتَیْقِظْ حَسَبُ الرَّجُلِ مِنْ الْخَیْبَهِ» یعنی از نظر خسران و زیان کاری همین بس که شب را از دست بدهد و از شب خود هیچ گنجی را همراه خود برندارد، حتّی دو رکعت نماز. کسی که شب خود را به غفلت سپری کند و نمازی در آن شب عاید آن نشود، از نظر زیان کاری همین او را بس است و بعد هم همان نکته را حضرت اضافه فرمودند که این معلوم میشود گرفتار حجاب سمع شده و پلیدی و قذارت مشاعر او را مسدود کرده است.
نور افشانی آسمان با خواندن نماز شب
«رُوِیَ أَنَّ الْبُیُوتَ الَّتِی یُصَلِّی فِیهَا بِاللَّیْلِ وَ یُتلی فِیهَا الْقُرْآنُ تُضی ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کما یُضِیءُ الکواکب الدُّرِّیُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ» آدم با جسم خود از خورشید آسمان، از ستارگان آسمان نور میگیرد، امّا با قلب نورانی خود آسمانیها را نور افشانی میکند. این زمین است که آسمانها را روشن میکند. فرمود: بیوتی که در آن بیوت شبها نماز خوانده میشود یعنی نماز شب و قرآن تلاوت میشود، یا مستقلّاً قرآن تلاوت میشود و یا اینکه کسانی که نماز میخوانند خواه یا ناخواه در هر نمازی هم سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب میخوانند هم سُوَر دیگر را. اینها با ضیاء خود، با پرتو خود اهل آسمان را نورانی میکنند همان گونه که ستارگان به زمین نور میدهند و برای اهل زمین نور میدهند، اهل نماز شب برای اهل آسمانها میدرخشند.
عشق خدا به انسان و انتظار برای شنیدن صدای بندگان
«وَ سُئِلَ الْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ وَقْتِ صَلَاهِ اللَّیْلِ فَقَالَ هُوَ الْوَقْتُ الَّذِی جَاءَ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَیْ مُنَادِیاً یُنَادِی فِی السَّحَرِ هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِیبَهُ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ هَلْ مِنْ طَالِبِ فَأُعْطِیهِ ثُمَّ قَالَ هُوَ الْوَقْتُ الَّذِی وَعَدَ فِیهِ یَعْقُوبَ بَنِیهِ أَنْ یَسْتَغْفِرَ لَهُمْ وَ هُوَ الَّذِی مُدِحَ فِیهِ الْمُسْتَغْفِرِینَ فَقَالَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحََارِ» یا «هُوَ الَّذِی مَدِحَ فِیهِ الْمُسْتَغْفِرِینَ» مَدَح درست است. «فَقَالَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحََارِ إِنَّ صَلَاهَ اللَّیْلِ فِی آخِرِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَوَّلِهِ وَ هُوَ وَقْتُ الاِجابَه وَ الصَّلَاهِ فِیهِ هَدْیَهُ الْمُؤْمِنِ إِلَیَّ رَبِّهِ فَأَحْسِنُوا هَدایاکم إِلَیَّ ربِّکم یَحْسِنُ اللَّهُ جَوائِزَکُم فَإِنَّهُ لَا یُوَاظِبُ عَلَیْهَا إِلَّا مُؤْمِنٌ صِدِّیقٌ» این هم باز لطائف خاصّ خود را دارد که خداوند منّان خیلی مشتاق است با بندهی خود ارتباط برقرار شود. او که غنی است، او که مقتدر است، او که بینیاز است، امّا بندهی خود را دوست دارد. لذا او اقتدا میکند. «هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِیبَهُ؟» صدای بندهی خود را دوست دارد.
زودتر از اینکه ما سراغ او برویم، خدا سراغ ما را میگیرد. مانند مادری که بچّهی خود را گم کرده است و آرامش نمیگیرد، مدام فریاد میزند پسرم، دخترم کجایی؟ خدا بندهی خود را اینطور صدا میزند. «هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِیبَهُ؟»، کسی نیست به من ندایی دهد، من را صدا بزند و من او را جواب دهم یا مادر مهربانی که بچّهی او مریض شده است برای درمان بچّهاش بیتابی میکند. «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؟» یا کریمی، پدر مهربانی ببیند که بچّهی او محتاج است یا کم دارد، خود او اقتدا میکند. «هَلْ مِنْ طَالِبِ فَأُعْطِیهِ؟» بعد برای تشویق به گذشتگان اشاره میکنند و ما را با سیرهی انبیاء آشنا میکنند.
پیشکشی برای خدا
میفرمایند: وقت نماز شب، آن وقتی است که یعقوب به بچّههای خود وعده داد که در آن وقت استغفار کند و همان وقتی است که خداوند مستغفرین را مدح فرموده است. خود او در مقام مدّاحی مستغفرین در اسحار فرمود: «وَ المُستَغفِرینَ بِالأَسحار». و صلاه لیل در آخر شب افضل است تا اوّل وقت باشد. بعد فرمودند که نماز شب هدیهی شما به خدای خودتان است. هر چه طرف آدم بزرگتر باشد، هدیهی او مرغوبتر باشد. قابل عرضه باشد. نماز شب میخوانید خیال نکنید یک نمازی است که قائم به خود شما است. این را دارید تقدیم به محضر خلّاق عالم میدهید، به مولای خود، به مالک خود میخواهید هدیه دهید. اگر آدم توجّه داشته باشد، نماز هدیهای در حدّ خود آن است، میخواهد به خدای خود هدیه دهد، سعی میکند که بهترین هدیه باشد. هم از نظر کیفیت، هم از نظر وقت و هم از نظر شرایط با بهترین وجه هدیهی خود را تقدیم محضر میکند.
فرمودند: «فَأحسَنوا هَدایاکم» هدیههای خود را قشنگ کنید. هدیههای به سوی ربّ خود را زیبا بسازید. این به خود شما برمیگردد. «یَحْسِنُ اللَّهُ جَوائِزَکُم» جوائز شما را؛ شما هر کاری کنید خدا به شما جایزه میدهد. اگر میخواهید جایزههای قشنگی دریافت کنید، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»[۲] باشید.
برپادارندگان نماز شب هم مؤمن و هم صدّیق هستند
آن وقت، وقت پایانی شب وقت قبل از بعد، وقتی است که «لَا یُوَاظِبُ عَلَیْهَا إِلَّا مُؤْمِنٌ صِدِّیقٌ» این هم علامت خوبی است. کسانی که در پایان شب به پا میخیزند، در رحمت بینیاز را میزنند، دقّ الباب میکنند، پشت در قرار میگیرند، معلوم میشود که اینها هم مؤمن هستند و هم صدّیق هستند. آن صدّیقی که خدای متعال فرمود: «أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ»[۳] که رئیس آنها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. «الّا مؤمنٌ صدیق».
بعد هم باز روایات در این زمینه الی ماشاءالله وجود دارد که مرحوم آیت حق، جمال سالکین آقا میرزا جواد آقای ملکی تعدادی از روایات را گلچین کرده است و هر کدام آن از یک منظری سازنده بوده است و برجستگی داشته است، پیامهای خاص داشته است، اینها را برای من و شما آماده کرده است و سر سفره گذاشته است تا اینکه ما بهره ببریم.
امامت بر ملائکه، پاداش خواندن نماز شب!
حالا در این بحث یک مقداری آقا میرزا جواد آقا حال خود را به رخ ما می کشد «فَانْظُرْ أَیُّهَا المِسکین إِلَیَّ حالِک إذَا کُنتُ مُطِیعاً لِرَبِّک کیف تَتَرقی إِلَیَّ الْمَقَامِ الأَسنی وَ الدَّرَجَهُ الْعُلْیَا الَّتِی یَعْجِزُ اللِّسَانِ عَنْ تَعْبِیرِهِ بَلْ یَتَحَیَّرُ الْعَقْلُ عَنْ تَصْوِیرِهِ إذْ تَصْبِرُ بِهِ إِمَاماً للملائکه»، اگر این راه را رفتید ملائکه به تو اقتدا میکنند. اگر این راه را رفتید ملائکه به تو اقتدا میکنند، «إِمَاماً للملائکه» میشوید. «وَ جلیسَاً لِربِّ العالمین» بالاتر از امامت ملائکه این است که خدا شما را به حضور میپذیرد و همنشین خدا میشوید. «بَلْ مُطَاعًا لملک الملوک» الله، الله، الله، الله، در آن حدیث هم ملک داعی این شبها میخواند، آنجا هم خدای متعال فرمود که: «مُطیعُ مَن أطاعَنی»، اینجا آقا میرزا جواد آقا روی این انگشت گذاشته است. «إذْ تَصْبِرُ بِهِ إِمَاماً للملائکه» همینطور قدم به قدم پیش میرود.
با این مراقبات به جایی میرسید که امامت ملائکه نصیب شما میشود و همنشینی ربّ العالمین از این بالاتر «بَل مُطاعاً لمَلکِ الملوک»، به جایی میرسید که باید بگویید خدا کار تو را انجام میدهد، خدا فرمان تو را میبرد. میگوید بگو تا فرمان تو را انجام دهم!
دعوت خدا و عصیان بنده
«بَل مطاعاً لِملک الملوک تعالی جلّ جلاله»، ولی اگر مطیع نبودید، اهل عصیان بودید «وَ إِنْ کنت عَاصِیًا لَهُ وَ مُسْتَخِفّاً لِأَمْرِهِ بِالتَّهَجُّدِ وَ مُهوّناً لِدَعْوَتِهِ إِلَیَّ مُنَاجَاتِهِ تَکُون مَبَالًا لِلشَّیْطَانِ فَمَا أَفْضَحُ حالُک» این مقام کجا که آدم آسمانی میشود، آسمانیها به او اقتدا میکنند، مقام عندیّت پیدا میکند، پیش خدا میرود، خدا با او همنشین میشود. از این بالاتر که خدا اعلام آمادگی میکند که تو بگو من حرف تو را گوش کنم و عمل کنم. آن مسیرطاعت است، امّا مسیر عصیان که آدم نفهمد و شبها را به غفلت بگذارند و دعوت خدا را؛ خدا وقتی ملک میفرستد و شما را بیدار میکند، معنی آن این است که خدای متعال تو را لایق دیده است. پیک فرستاده است و تو را دعوت کرده است. حالا که قدر آن را ندانستهاید، اینقدر پست میشوید که مبال شیطان میشوید. مبال شیطان یعنی خیلی بد است!
مبال شیطان شدن یعنی وارد مستراح شدن. اینها اهانت نیست، این صورت برزخی است. آدم وقتی مقام خلافت الهی را از دست میدهد و قرین بهائم میشود با اینکه بنا است خلیفهی خدا شود، اینقدر مقام او پایین میآید که مزبله میشود، شیطان قاذورات خود را آنجا میریزد. یک چنین وضعی پیدا میکند. خیلی نکات عجیبی است. این بزرگ مرد چون خود رسیده است حالا فاصله را میبیند. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
این یکی دو صفحه ۱۲۴ و ۱۲۵ را و بعد آن را إنشاءالله مطالعه کنید. خلاصه من نگران هستم که بخوانم ولی ببینید و بعد هم به خود بیایید. مثل من غافل نمانید، به خود بیایید. ببینید چه میتوانیم شویم و چه شدیم! کجا باید میرفتیم و کجا ماندیم! خیلی حیف است، خیلی حیف است. مرحوم آقا میرزا جواد آقا هم در المراقبات خود و هم در اینجا صرف بیان احادیث نیست.
توصیه به خواندن کتاب لقاءالله برای خودسازی
آن دریافتها، جوششهای عرشی که در وجود آنها بوده است فضاهایی به وجود میآورند که خواننده را عوض کنند. سالها قبل در یک محیط غذایی یک صحبتی کردیم. معمّمی در آن جلسه بود، از ما کتابی را خواست و من به خواندن کتاب لقاءالله توصیه کردم. چند سال بعد در نماز آیت الله بهجت (روحی فداه صلوات الله علیه) ایشان را دیدم، دیدم این آن آدم نیست. گویا خود را پایین کشیده است. آمد به من گفت من همان هستم که از شما آن کتاب را خواندم ولی با آن خواندن آن کتاب از همه چیز کناره گرفتم.
البته کناره گیری کار عارف نیست ولی کسی اینها را بخواند واقع بین میشود. اگر واقعاً دید نباید در یک پستی باشد رها میکند. کتاب لقاءالله تازیانههای عجیبی است بر پیکر کسی که استحقاق آن تازیانهها را دارد. حالا در مراقبه هم یک نکاتی را از این بزرگوار با همدیگر ببینیم بد نیست.
پرسش و پاسخ
- حاج آقا یک سؤال دارم. اینکه اگر برای کسی مثلاً نماز شب آفت باشد، مناسب نباشد و لذا قالباً هم از او فوت شود و توفیق نباشد آیا این حکمت الهی است؟
- ببینید تفاوت از کجا است. برادر عزیز این حرفها من برای ما نیست، این برای اهل آن است. اینهایی که رسیدند، فاصلهها را درک میکنند، مقام آدم را میبینند بعد سقوط برای آنها وحشتناک میشود برای آنها است. برای ما که نماز صبح ما هم قضاء میشود که به درد ما نمیخورد تا چه رسد به نماز شب!
- حاج آقا اینکه نماز شب برعکس نمازهای دیگر نیست! فرمودید افضلیّت آن به آخر وقت است. آیا مطلبی در این گفته شده است؟ میخواهم علّت را ببینم.
- هر چه شب به آخر نزدیک میشود فضا پاکتر میشود، اهل عیش و عشرت در اوّل شب مشغول کثافت کاریها هستند. اهل توطئه، اهل نقشه، اینها آن وقتها وقت میگذارنند، ولی موقع سحر مانند جیفه میافتند. «جِیفَهٌ بِاللَّیْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ»[۴] آخر شب گنهکارها خواب هستند. آن وقت وقتی است که فضا پاک است و حجاب کمتر است. به علاوه وقت مناجات امام عصر است و همهی انبیاء آن وقت سر سفرهی خاصّ خدا بودند، برای محرمها است.
– حاج آقا انسان که فضیلت نماز شب را مطالعه میکند، بعد وقتی که انجام میدهد امکان دارد که یک حالت عجبی برای او ایجاد شود که من عجب طاعتی را که قلیلی از بندگان انجام میدهند انجام میدهم با این خطر باید چه کار کنیم؟
- ما باید کار خود را بکنیم، آن هم کار خود را میکند. عجب اختیاری نیست ولی ترک نماز شب اختیاری است. نماز شب به آدم معرفتی میدهد که از خود گریزان میشود، با همهی این نماز شبها میرزا جواد آقا دارد این را میگوید، اینها با نماز شب به آنجا رسیدند. آدمی که نماز شب میخواند، خدای متعال خود را به او نشان میدهد. کسی که خدا را ببیند غیر خدا را نمیبیند تا اینکه بخواهد بر خود شأنی قائل شود. خود دیدن با خدا دیده نمیسازد. سحر وقت دیدن خدا است.
توبه و تصمیم به بازگشت از گناه
بله؛ خوب است مرید توبه دو یا سه روز قبل از این عمل یک دفتری قرار بدهد و در عرض این روزها ایّام گذشتهاش را فکر کند، از حال صغر تا این روز. هر زمانی مثلاً یک کاری کرده است که حقّ مردم به ذمّهاش آمده است، ضامنی که او را بدهد، در دوران بچّگی خطّی به دیوار کسی کشیده است یا اینکه لیوان کسی را شکانده است، لباس بچّهای را در بازی و اینها این پاره کرده است، هر زمانی حرفی که از غیر بر ذمّهاش وارد آمده است در آن دفتر بنویسد.
چون زمان مالیّه برای او صغیر هم است و بعد از آن در زمان کبیرش هر حقّی از حقوق الله و عبادات که تضییع کرده است همهی آنها را ثبت نماید. بلکه خوب است برای مداقه، برای هر عضوی از اعضایش جدولی بکشد. تمام حقوق واجبهی آن عضو را که متصوّر است جداولی در زیر آن جدول قرار بدهد. در هر یک فکر مفصّلی بکند که از آن راه تقصیری در ادای واجبی یا ارتکاب حرامی و یا اثبات حقّی بر ذمّهاش نکرده است.
آنهایی که به یاد او چیزی نیاید آن جدول را خالی بگذارد، آنها که چیزی واقع ساخته است ثبت نماید. مثلاً چشم را جدولی بکشد و برای معاصی که برای چشم است هر یک جدولی قرار بدهد. مثلاً نگاه کردن به اجنبیه یک جدول که چند وقت، کجاها و چطوری و نگاه کردن به جوان زیبا این هم باز یک یک جدول، نگاه کردن به عورت مؤمن جدول سوم، نگاه کردن به خانهی مردم جدول دیگر، نگاه کردن به مکتوب غیر که آدم سر کشیده است و یا کنار او کسی نامهای میخوانده است، آدم آن را دیده است که چه چیزی نوشته است که حرام هم است و نگاه کردن برای اخافهی مؤمن. آدم به عنوان یک چشم غرّه رفتن با یک نگاهی کسی را میترساند. بچّهی خود را، شاگرد خود را با نگاه خود بترساند و نگاه کردن به غضب به روی پدر و مادر. پدر گیر داده است، مادر گیر داده است. حالا خیلی هنر کرده است چیزی نگفته است ولی نگاه تند به پدر و مادر خود کرده است. اینها همه عقوب است دیگر! اینها همه حرام است.
یا به روی ارحام یا به روی علما یا به روی مطلق مؤمن، بیرجحان شرعی و یا نگاه کردن به طریق استهزاء. گاهی یک کسی دارد حرف میزند، شما یک نگاهی به طرف میکنید و پوزخند میزنید، خود این نگاه پیام دارد. پوزخند هم نمیزنید، یک نگاه میکنید طرف متوجّه میشود که دارید آن را استخفاف میکنید. یا به طریق تعییر، تعییر یعنی سرزنش. یا به طریق اهانت یا تکبّر یا نگاه کردنی که به آن ارادهی نشان دادن عیب مؤمن را بکند. کسی متوجّه نیست این چه عیبی دارد، من دارم نگاه میکنم که دیگران هم متوجّه شوند، حسّاس شوند که او فلان مشکل را دارد. یا کشف چیز مستور مؤمن را بکند به ظالم که میخواهد مال او را ببرد یا خود او را بگیرد. او با نگاه خود او را متوجّه این معنا میکند که او را به خطر بیاندازد.
گاه است که یک نگاه کردن علّت تامهی قتل نفس یا قتل نفوس یا غصب اموالی شود و زیان ببرد. «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور»[۵].این آیه شامل همهی گناهان چشم میشود. «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور». اینها را در نظر داشته باشد، هکذا حقوق نگاه نکردن و چشم پوشیدن را و هکذا حقوق اعضای دیگر را، لاسیما لسان که حقوق او حدّ و حصر ندارد.
کارهایی که بعد از توبه باید به جا آورد.
خلاصه حقوق مالیه و استحلالیهی اینها را تدارک نموده، عملیّه را به جا آورده است، استغفاریّه را استغفار نماید و آن چه تدارک آن از قدرت آن خارج است، برای صاحبان حقوق خیرات و مبرّات و اعمال خیریه به مقدار حقّش به عمل بیاورد و کفّارهای را انجام دهد و قصاصی را به مقام قِوَد بیاورد. اگر کسی را کشته است باید از او قصاص شود، این باید خود را در مقام قرار دهد و آنچه از این قبیل شبهه باشد و از عهدهی آن بیرون آمدن مشکل باشد آن را با دست گردان صحیح درست نماید و بعد از آن عمل شریف مروی از اقبال را به جا بیاورد و دعای توبهی صحیفهی سجّادیه را بخواند و آنچه از معاصی کبیره که به خاطر او بیاید ذکر کند و ضم نماید به ذکر آنها.
ذکر نِعم خاصّهی آن حضرت را از یک طرفی قصورها و تقصیرها و کبائر و صغائر خود را بنویسد و در یک طرفی هم نعمتهای خدا را بنویسد.
لطف بیکران خدا و گناه کردن ما در محضر خدا
او با ما چه کرده است و ما با او چه کردیم! نعم خاصّهی حضرت او جلّت آلائه و قدرت او را بر اخذ و وقوع همهی این بیحیایی در محضر او. گفتم عاقبت به خیری که مبتلا به گناهان زیادی بوده است و دو مرتبه توبه شد در عرفات دیده بودند که از شدّت وحشت و گریه دارد آب میشود، فوت میشود. گفته بودند تو که توبه کردی، خدا توبه را میبخشد. گفته بود هر وقت یادم میآید که در محضر خدا بودم و آن بیحیاییها را میکردم سر از جنون در میآورم. در حالی که از هزاران جهات متولّی انعام او است، ذکر کرده و خاک و خاکستر بر سر خود بریزد و خود را بر خاک بغلتاند، بلکه دست راست خود را به گردن ببندد و دست چپش را از سینه به کتف بچسباند. به کیفیّت دست بستن اهل عذاب تشبیه نماید که دست راست آنها را بر گردن میبندد و دست چپ را از سینهی خود گذرانده و از قَفا بیرون میآورند و کتاب او را به دست چپ او میدهد و لَعلّ از این طریق هم درست میشود معنای «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه»[۶].گاهی خوف عذاب و ذکر بزرگی و شدّت آتش جهنّم را بنماید و گاهی از حیات و عقارب آن عرض بکند و گاهی از سلاسل و اغلال آن عرض نماید.
عذابهای جهنّمی
در خبر است در تفسیر «ثُمَّ فی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوه»[۷] که طول آن ذراع؛ در خبر است این است، که طول آن ذراع چندین فرسخ از فرسخهای دنیا است. هر رشتهای از آن زنجیرها که آدم را به زنجیر میکشند زنجیر طولانی است و آن را هم از سرش داخل و از دُبُرش خارج مینمایند و گاهی از شدّت و عظمت و هیبت ملائکه غلاظ و شداد یاد نماید و از طعام و شراب و زقّوم و ضریع و غسلین ذکر کند. «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیم * یُصْهَرُ بِهِ ما فی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ»[۸]. مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته میشود «یُصَبُّ».
ماه رجب ماه اصب است. صبح هم عرض کردیم که خدا دریا، دریا رحمت خود را در این ماه میریزد. برای اهل عذاب هم دریا، دریا به سر آنها میریزد. اینطور نیست که قطره قطره باشد. «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیم». از بالای سرشان آب جوشان دریا، دریا به سر آنها میریزد آن چنان که هم درون آنها با آن آب میشود و هم پوستهای آنها. «یُصْهَرُ بِهِ ما فی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ»[۹] هم امحا و احشا آنها را میسوزاند و هم پوست بدن آنها را.
سوز و گداز آیت الله جواد ملکی
اینجا دیگر خود آقا میرزا جواد سوز و گداز خود را میرساند. «یا أرحَمَ الرَّاحِمینَ، اِرحَمنی اِذا خَرجَ مِن الزَّبانیه نداءٌ أینَ جواد» خود را میگوید «أینَ جَوادُ بنُ الشَّفیع» مأمورین عذاب سراغ او را بگیرند و صدا کنند که جواد بن شفیع کجا است که ما هم باید با خود همین حرفها را بزنیم. «المُسَوِّف نَفسَه فِی الدُّنیا بِطولِ الأَمَل المُضیع عُمرِه فِی سوء العَمَل» آقا میرزا جواد آقا خود را مسوّف میداند. میگوید عمر خود را به تسویف گذراندم. کار امروز را به فردا انداختم و گفتم فردا توبه میکنم. پس فردا مثلاً نماز شب میخوانم. یک زمانی فلان عمل را انجام میدهم. حالا آنجا از داخل زبانیه ندا بیاید «أَیْنَ جَوَادٌ بْنِ الشَّفِیعُ الْمُسَوِّفُ نَفْسُهُ فِی الدُّنْیَا بِطُولِ الْأَمَلِ الْمُضَیِّعُ عُمُرَهُ فِی سُوءٍ الْعَمَلِ فَیُبَادِرُونَ بِمَقَامِعَ مِنْ حَدِیدٍ وَ یَسْتَقْبِلُونِی بِعَظَائِمِ التَّهْدِیدِ وَ یَسوقونَنی إِلَیَّ الْعَذَابِ الشَّدِیدِ وَ ینکُسُونَنی فِی قَعْرِ الْجَحِیمِ وَ یَقُولُونَ «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریمُ»[۱۰] این آیه در سورهی مبارکهی دخان است «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریمُ» تو را مسخره میکنند که تو آنجا خیلی مشهور بودی، خیلی عزّت داشتی، حالا بچش ببیین خود را به کجا کشاندی «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریمُ».
«وَ یسکنوننی دَارًا یُخَلَّدْ فِیهَا الْأَسِیرِ وَیُوقَدُ فِیهَا السَّعِیرِ شَرَابِی فِیهَا الْحَمِیمِ وَ مُستَقری الْجَحِیمِ الزَّبانیهُ تُقمِعُنی وَ الحاویَه تَجْمَعُنِی أُمْنِیَّتِی فِیهَا الهَلاک وَ مَالِی مِنْهَا فکاک».
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
خدایا به این ماه رحمت که ماه خود شما است، «الشَّهْرُ شَهْرِی»[۱۱] در این ماه خدا هر شب میگوید «الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی» سفره سفرهی خود شما است، مهمان هم مهمانی خود شما است و ما هم طاقت چیزی را نداریم و هیچ عملی هم نداریم و هیچ طلبی هم داریم. چشم به رحمت واسعهی تو دوختیم تا ببینیم که اقتضای کرم چیست. «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِن فِتَنِ زماننا»[۱۲] خداوند متعال همهی شما را مستغرق خلوص توبه و انابه و حال خوش و عمل قربی و حبّی بنماید و إنشاءالله همدیگر را دعا کنیم باشد که خدا به همهی ما رحم کند. دعای با گریه «لَرُحِمَهُ امَّه» یک امت را خدا مورد ترحّم قرار میدهد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی الرّحمن، آیه ۶۰٫
[۳]– سورهی مریم، آیه ۵۸٫
[۴]– بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵۸٫
[۵]– سورهی غافر، آیه ۱۹٫
[۶]– سورهی انشقاق، آیه ۱۰٫
[۷]– سورهی الحاقه، آیه ۳۲٫
[۸]– سورهی حج، آیات ۱۹ و ۲۰٫
[۹]– سورهی حج، آیات ۱۹ و ۲۰٫
[۱۰]– سورهی دخان، آیه ۴۹٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۷۷٫
[۱۲]– الکافی، ج ۳، ص ۴۲۲٫
پاسخ دهید