حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- نکات آرامش بخش پروردگار متعال به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
- دستور پروردگار متعال به نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آشکار کردن مأموریتِ ایشان
- اطلاع داشتن حقتعالی از سختی که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحمّل میکردند
- بالاترین درجهی یقین، مرگ است
- پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».
نکات آرامش بخش پروردگار متعال به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ * لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ * وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ * کَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ * الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ * فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ * فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ * الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ * وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ[۲]». در مباحث قبل، در آیاتِ کریمهی ۸۷ سورهی مبارکهی حجر به بعد، خداوند منّان به پیامبرش منّت میگذارد و او را متذکّر میکند و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید با سرمایهای که تو داری و با گنجِ عالَمیانی که در اختیار توست، زَرق و برقی که در اختیار کُفّار است، با داشتنِ آن نیازی به دلمشغولی و چشن دوختن و قَلَقِ خاطر نیست. تو دارای «سَبعِ مثانی» و «قرآن عظیم» هستی و آنچه که در دستِ کُفّار و گروههای کُفّار است، لایقِ این نیست که چشمِ تو به اینها مُنعطف بشود؛ نه تنها به اینها نگاه نکن، بلکه در دلت هم به این فکر نکن که آنها چیزی دارند؛ «وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ»؛ نه دارایی و عِدّه و عُدّهی اینها جای این دارد که قلب شما را مشغول نماید و نه کُفرِ اینها اینگونه است؛ زیرا اینها کسی نیستند که اگر اسلام نیاوردند، کُفرِ اینها مایهی اندوه شما بشود. در هر دو بُعد، هم دارایی اینها برای تو دلمشغولی نباشد و هم از اینکه مسلمان نمیشوند، ناراحت نباش؛ مگر اینها چه کسانی هستند؛ برای اینها غُصّه نخور. «وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ»؛ خیلی با صراحت و روشنی هُشدار بده و خودت را دارای این وصفِ «نذیر» معرفی نما و بگو که اینگونه نیست که الان انذار میکنم؛ هر جایی لازم باشد هُشدار و اخطار میدهم و عذابِ الهی را به رُخِ شما میکشم. در «نذیر» بودن من هم هیچ ابهامی وجود ندارد و خیلی قاطعانه و روشن، مواردِ انذار را اعلان خواهم کرد. «کَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ * الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ»؛ در مورد این «مُقْتَسِمِین» ظاهر آیهی مبارکه این است که وقتی میگویی من نذیرِ مُبین هستم، باید نمونه به آنها معرفی کنی. همانگونه که خداوند متعال عذاب را بر «مُقْتَسِمِین» نازل کرد و «مُقْتَسِمِین» هم کسانی هستند که «جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ»، قرآن کریم را عضو عضو و تکّه تکّه کردند و در سالن تشریح بردند و اعضای قرآن کریم را از یکدیگر جُدا کردند. عذاب را بر «مُقْتَسِمِین» که قرآن کریم را عضو عضو کردند، نازل کردیم. «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»؛ این هم تکمیلِ تهدیدِ الهی است که میفرماید نه تنها در دنیا بر اینها عذاب نازل کردیم، بلکه روزی در پیش دارند که در آن روز بناست تا ما به حسابشان برسیم. «فَوَ رَبِّکَ»؛ برای اینکه آنها را بیچاره نشان بدهد و بفرماید حال گوش نکنید تا ببینید چه کسی ضرر میکند، «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»؛ هم قسم میخورد و میفرماید: «فَوَ رَبِّکَ» و هم حرف «لامِ» تأکید را میآورد هم حرف «نون» تأکید صغیره میآورد، «لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» همهی اینها در مَحکمهی عَدل مورد بازخواست قرار میگیرند و از آنها بازجویی میشود؛ از همهی آنها بازجویی میشود. «عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ هم همهی اشخاص در این جهت در مَحکمه حضور خواهند داشت و هیچ استثنائی وجود نخواهد داشت و همهی این دشمنانت را در آنجا برای سؤال جمع میکنیم و هم اینکه در مورد تمام کارهایی که انجام دادهاند، مورد سؤال قرار میگیرند. این یک بخش است که به نحوی ادامهی آیاتِ قبل است که هم تصلّی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که دارایی تو، تو را بس است و نسبت به اینها هم خودشان اهمیّت ندارند و هم اینکه همهی اینها زیرِ نظر هستند و در حال بیچاره کردن خودشان هستند و هر اندازهای از این کارها انجام بدهند، پروندهشان سنگینتر میشود و ما برای همهی کارهایی که میکنند، حساب باز کردهایم و از آنها بازخواست میکنیم. بنابراین اینها هم در این جا و هم در آن جا جزءِ مَنکوبین هستند و گرفتارِ نکبتهای بزرگی خواهند بود. وقتی اینها را تحقیر کرد و جنبهی روانی برای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امّت ایشان پیش آورد که شما دارا هستید و شما مهم هستند و خداوند متعال بالای سرِ شماست و شما دارای کسی هستند؛ آنها همینها را دارند و داشتنِ اینها هم مایهی بدبختیشان است. دارایی اینها هیچ خیری برایشان ندارد. حال که اینها کسی نیستند، به کُلّی برای اینها حسابی باز نکن. تا به حال ملاحظه میکردی و دعوتِ تو، دعوتِ خانگی بود، مخفیانه بود، با تقیّه بود، فردی بود؛ حالا بیا و دعوتِ خودت را به صورت اجتماعی و عمومی انجام بده. اینها کسی نیستند که تو بخواهی از اینها بترسی و یا اینها بتوانند به تو شَرّی برسانند.
دستور پروردگار متعال به نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آشکار کردن مأموریتِ ایشان
«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»؛ که «صْدَعْ» را معنی کردهاند که به معنای شکافتن است. وقتی چیزی را میشکافند، عمقِ آن ظاهر میشود. مرحوم صاحب «تفسیر المیزان[۳]» میگویند «صْدَعْ» و «فرق» و «فصد» نظائر هستند و بعد میفرمایند به معنی «جهاراً» است، با صدای جَهر اعلان کن و مطالبِ خودت را به صورت بلند و در پیش همه بازگو کن. ولی در تفاسیر دیگر، بر روی لغت دست گذاشتهاند و گفتهاند «صْدَعْ» به معنای شکافتن است و کسی هم که دچار سر دردِ شدید است، به او صُداعه میگویند و او هم از اینجاست؛ زیرا کسی که شدّتِ درد را احساس میکند، گویا آنچه درونِ سرش است در حال ریختن به بیرون است. خداوند همهی مریضها را شفا عنایت بفرماید؛ ما بعضی از اینها را دیدهایم که چه میکشند. لذا آن چیزی که بناست در اینجا همهی درون را آشکار کند را «فَاصْدَعْ» میگویند؛ یعنی دیگر بدون پرده حرف بزن و هر چیزی که پَسِ پرده بود را آشکار کن و جَهاراً برای اینها اسلام و توحید را به عنوان یک مأموریتِ الهی ابلاغ کن؛ «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ»؛ به آن چیزی که مأموریت داری، جهاراً و بیاناً و واضحاً اعلان کن. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»؛ در اینجا اعراض از مُشرکین، یعنی برای اینها وَقعی قائل نباش. انگار وجود ندارد؛ به اینها اعتنا نکن و برایشان حسابی باز نکن. این فکر را نکن که چه میشود و اینها دارای زور هستند، اصلاً اینگونه نیست. اینها را مُهم نشمار. این عبارتِ «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» را که میگوییم به این معناست، برای این است که قطع کردن و تبلیغ نکردن برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلافِ مأموریتهایی است که در آیاتِ دیگر آمده است. هم «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلً[۴]» را داریم و هم آیات دیگری که نسبت به اینها صَفحِ جمیل مورد دستور است و وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مأمور بودند تا استقامت بکنند و از کُفر و تبلیغِ اینها خسته نشوند و عملاً هم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه از جنگ خسته شدند و نه از تبلیغ بر اینها خسته شدند. بنابراین اعراض از اینها به این معنی نیست که آنها را رها کن و به سُراغِ آنها نرو؛ بلکه اعراض از اینها به این معنی است که برایشان حساب باز نکن و اعتنایی به قدرتشان، به شأنشان، به عِدّه و عُدّهشان و به امکاناتشان نداشته باش و برای این چیزها واهمهای نداشته باش و حسابی برایشان باز نکن.
«إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ این علت است. اینکه میگوییم تو دارای قرآن عظیم هستی و دارایی اینها چیزی نیست که چشمِ انسان را به دنبال خودش ببرد و ما اینها را عذاب کردیم، همگی در این جمله خلاصه میشود؛ تو دارای خداوند متعال هستی و خداوند متعال هم تو را کفایت میکند. هر کسی دارای هر چیزی که هست، خداوند متعال به جایِ آن وجود دارد؛ ولی هر کسی هر چیزی که دارد، به جایِ خداوند متعال نیست. «یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یَکْفِی مِنْهُ شَیْءٌ[۵]»؛ اگر خداوند متعال را داشته باشی، هر چیزی که در عالَم امکان وجود دارد، همگی دستِ خداوند متعال است و هر اثری که آنها دارند، خداوند متعال دارای آن اثر است؛ «وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ[۶]»؛ ولی اگر کسی تو را نداشته باشد، گمان میکند که دارای مال و اموال و عِدّه و سِلاح است و مؤثر است، اینگونه نیست. اگر ما نخواهیم، همهی اینها بیاثر هستند. خداوند متعال به صورت عجیبی به میدان آمده است و در حال نشان دادن خودش است و پیامبرش را مُقتدر میکند؛ «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ نمیفرماید: ««إِنَّا نَکفِ الْمُسْتَهْزِئِینَ»، بلکه میفرماید: «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ به اندازهای این قضیّه قطعی است که گویا کارِ اینها را تمام کردیم و رسالتِ تو هم به پایان رسیده است. مانند آیهی کریمهی «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ[۷]» است. چون مُحقَّقالوقوع است و خداوند متعال میخواهد قطعیّتِ آن را اعلان نماید، لذا میفرماید: «کَفَیْنَا». ولی میفرماید: «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ با ضمیر متکلّم وحده هم نمیفرماید؛ زیرا میخواهد جَلال و کِبریائی خودش را به رُخِ دشمنانش بکشد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) محوِ جَلالِ الهی بشود و خودش را نبیند و قدرتِ خداوند متعال را ببیند. اینها را نبیند و صولت و قهرِ خداوند متعال را ببیند. «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ ما خودمان در برابر مُستهزئین تو را کفایت کردیم. «الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»؛ این «مُستهزئین» چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که بیحیاییشان در حدّی است که نه تنها تو را استهزاء میکنند و زیرِ بار حرفها و دعوت تو نمیروند، بلکه نسبت به حریم خدای خودشان، حقّ متعال هم هتکِ حُرمت میکنند و او را محدود میکنند و الهِ دیگری را با او میپرستند. «یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ»؛ خداوند متعال میخواهد سوءِ حال آنها و وخامتِ اعتقادات آنها را بیان کند؛ آنها مُستهزء هستند و تو را استهزاء میکنند و در آیهی بعدی هم فرمود است: سینهی تو تنگ میشود؛ تنها به تو دهنکَجی نمیکنند؛ بلکه اینها برای خداوند متعال هم الهِ دیگری را قرار میدهند. «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»؛ این هم یک چوبی است که بلند کرده است و خواهید دید؛ «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»؛ خواهند دید که چه اندازهای راهشان را اشتباه میروند.
اطلاع داشتن حقتعالی از سختی که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحمّل میکردند
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ»؛ ما اطلاع داریم که «أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ»؛ لجاجتِ اینها بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار سخت میگذشت. اینها برای جهنّم لَج میکنند. بسیار عجیب است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم ناراحت میشدند. البته فرمودهاند: «جراحات السنان لها التیام ***** و لا یلتام ما جرح اللسان[۸]». این جوسازی، تهمت زدن، هُو کردن و مسخره کردن انسان را آزار نمیدهد که جوّ کاذبی به وجود میآرود که انسان گاهی نسبت به دوستانش هم به شکّ میافتد؛ به این اندازه تُند و پُر و حَجیم به میدان میآیند که انسان در این جاها تحتِ فشار قرار میگیرد و در مورد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگها این تعبیر را نداریم؛ در هیچ جنگی از جنگهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، «یَضِیقُ صَدْرُکَ» را نداریم. ولی در این جا که میآید، خداوند متعال میفرماید که من مُطلع هستم و همین که این موضوع را میفرماید که من مُطلع هستم، هم آن چیزی که در باورِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هست را تأکید مینماید و هم درسی برای ماست. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) وقتی شش ماههشان تیر خورد، در محضر خداوند متعال عرضه داشتند: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی اَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ[۹]»؛ آن چیزی که کار را بر من آسان میکند، این است که در محضر تو هستم؛ «اَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ». اگر انسان مشکلی داشته باشد و ببیند که یک قدرتی به مشکل او توجّه دارد، قهراً آن مشکل آسان میشود و برای انسان یک تسلّی است. خداوند متعال به پیامبرش اینگونه تسلّی میدهد؛ «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ»؛ این رذالتهای که اینها به خرج میدهند و سینهی تو تنگ میشود و به تو فشار میآید، «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»؛ مشخّص میشود که دارویی بهتر از این وجود ندارد. این برای همهی ما درس است. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۰]». «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»؛ اگر ضیقِ صَدر پیدا کردی و در فشار جوّ قرار گرفتی و غمِ عالَم بر قلبِ مبارکت سرازیر شد، تو دارای سنگر هستی؛ در سنگرِ تسبیح برو و خداوند متعال را به حمدِ الهی تسبیح کن، «وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ». این نسخهی روشنی است که هم میتوانیم برای خودمان استفاده کنیم و هم برای جامعه میشود استفاده کرد. یکی از راهها برای خلاصی از همّ و غمّ و از فشارِ درونی تسبیح است که فرموده است: «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ[۱۱]» و در مورد حضرت یونس (علیه السلام)، یکی از مواردی که خداوند متعال نجاتش داده است، همین تسبیح است. اگر از مُسبّحین نبودی، در همین تنگنا باقی میماندی ولی تسبیحِ تو مُنجی بود و تو را نجات داد. «سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[۱۲]». این بزرگانی که سِجنِ نفس و فشار تکاثُفِ این عالَم را احساس میکنند و مرغِ روحشان را در قفس میبینند و میخواهند از این قفس آزادش کنند و این فشارِ جسم و جِسمیّات برایشان مشکل و مسأله است، این «ذکر یُونسیه[۱۳]» در سجدهها جمعِ بین این دو دستور است؛ یکی «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» است. لذا هم مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) و هم مشایخِ ایشان و آن سِلسِله که با «معرفت النّفس[۱۴]» مسیرِ وصالِ حقّ را طی کرده بودند و دیگران را هم به «معرفت النّفس» دعوت میکردند، برای اینها علیالاطلاق و علیالخصوص سجدههای طولانی با «ذکر یونسیه» که تسبیح است، امرِ نهادینه شده بود و برنامهی عمومیشان این بود. میگویند مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمت الله علیه) استادی داشتند که از ایشان اسم نمیبرند و توصیف میکنند که ایشان میفرمودند: دو چیز است که در میان نسخههای سُلوکی ـ که این تعبیرِ من است ـ یا سِیرهای توحیدی به اندازهی این دو چیز مؤثر نبوده است؛ یکی صد مرتبه قرائتِ سورهی مبارکهی قدر در شبهای جمعه و عصر جمعه بوده است که مخصوصاً در مورد قرائتِ در عصر جمعه، مرحوم آقای سید جمال گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) به حاج آقا رحیم ارباب گفته بودند در عصر جمعه هر چیزی را که خواستی ترک کن، ولی خواندن صد مرتبه سورهی مبارکهی قدر را در هیچ حالی ترک نکن. سورهی قدر برای اهلالله جایگاهِ خاصّی دارد و روزنهی وصالِ حقّ است. مورد دیگر هم سجدهی یونسیه است. سپس آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمت الله علیه) نقل میکنند که کسی را میشناسم که در یک سجده سه هزار بار ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[۱۵]» را تلاوت میکنند و میفرمایند که بعضیها بیشتر از اینها میگفتند. اینکه فرمودهاند بعضیها را میشناسم، قاعدتاً خودشان هم جزءِ آنها بوده است. مرحوم آقای بهجت (رحمت الله علیه) خیلی چیزها را نقل میکردند که به خودشان تعلّق داشت ولی به خودشان نسبت نمیدادند. این آیه رمز گُشاست. برای خَلاصی از هُموم و غُموم و فشارهای روحی که تسبیح همراه با سجده باشد؛ «وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ».
بالاترین درجهی یقین، مرگ است
«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»؛ این کار به صورت مقطعی اثر ندارد. خداوند متعال مرحوم آقای خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید؛ ایشان میفرمودند: این اذکاری که داده میشود، اگر کسی مدّتی اشتغال به آن داشته باشد و سپس رها کند، دچار بَلا میشود. یا در این وادی وارد نشوید و یا بیوفایی نکنید. اگر رها کنید، خداوند متعال رهایتان میکند. این نکته هم از همین آیات استفاده میشود؛ «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ». مصداقی برای یقین اَجلای از مرگ نیست. لذا نوعاً به آن مصداق توجّه میکنند و اینگونه نیست که معنای یقین، مرگ است؛ ولی مصداقِ آن که همه را مانند کُفّار و منافقین را در برمیگیرد. «فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ[۱۶]»؛ به آنجا که میآیند، دیگر پردهها کنار رفته است و هر چیزی که هست، رو میشود و انسان واقعیّت آن را میبیند. تردیدها تا آنجاست و بعد از آن دیگر حقّ است. همه به عالَم حقیقت وارد میشوند و به هیچ وجه جایِ پردهپوشی نمیباشد.
خداوند به آقای سلطانی و دوستانمان خیر عنایت بفرماید که چه آیات نورانی را انتخاب کردهاند و این آیات از غُررِ آیاتِ قرآنی است. چه اندازه تکاندهنده و پُر رمز و راز هستند. ما هم یک مرورِ اجمالی کردیم که از شما استفاده کنیم.
نثارِ روح مقدس بیبی عالَم، لیلهالقدری که یازده قرآن در آن به ودیعت گذاشته شده است، حضرت زهرا (سلام الله علیها)، صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان
ـ در توضیح فرمایش شما اینگونه که در تفاسیر نقل شده است، مرحوم آقای طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) میگویند چون این آیات مَکّی هستند، برای مسلمانها نمیتواند باشد و آنهنگام قبائل وجود داشتهاند. بنابراین آن دو گروه نصاری و یهود باقی میمانند و همینجور که گفتید، آیاتی که در انجیل و توراتشان وجود داشت و با آنها تطبیق داشت را قبول میکردند و غیر از آن را نمیپذیرفتند. وجه دیگر آن هم این بود که گروهی تقسیم شده بودند و در دروازههای مکّه میایستادند و اشخاص که برای حجّ و کارهای دیگر وارد مدینه میشدند، هرکسی به اینها یک تُهمتی میزد؛ یک نفر میگفت که این آیات افترا است، یک نفر میگفت که سِحر است، یک نفر میگفت که چنان است ولی در شکستن وجاهتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشگیری از اسلام تقسیم کرده بودند و مُقتَسِم بودند. اگر مسألهی مَکّی و مَدنی نبود، بهترین مصداقِ آن التقاطیها هستند. اینها آیات قرآن را به سبکِ لیبرالی و به سبکِ سِکولاری عمل میکردند. آنجایی که به مسائلِ دُنیوی و حکومتی میرسد، کنار میگذارند؛ ولی آنجایی که با مسائلِ شخصی میرسد، خلاصه مصداقِ عامّی دارد که در هر زمانی جایگاه و مصادیقِ خودش را پیدا میکند؛ ولی همه هم مُقتَسِم هستند، هم عِضین هستند و هم مشمول عذاب دُنیوی و اُخروی قرار میگیرند. تعدادی هم که عذاب شدهاند، اسمشان را در تفاسیر آوردهاند که هشت نفر بودهاند که «عاص بن وائل[۱۷]» و این طایفهها همانگونه که ملاحظه کردید در تفاسیرشان آمده است. بسیار خوب بود.
ـ جزاکالله خیرا! ولی این مسألهی استهزاء با ظهورِ استهزاءهای دیگر، غیر از این است. البته این جَولانِ فکری بسیار خوب است و این احتمال هم وجود دارد. ولی در مورد استهزاء میفرماید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ[۱۸]»؛ اگر تو را استهزاء کردند، قبل از تو هم به همین صورت بوده است و این نشان میدهد که این جوّسازی و این نکاتی که آقای کریمی گفتند، خیلی گویاست و انسان آن را لمس میکند. قرآن کریم همیشه به روز است. طیب الله!
دعا
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) به ما اخلاص عنایت بفرما.
خدایا! ما را در زُمرهی موحّدین ثبت بفرما.
خدایا! ثبات قدم در امر حقّ، عمل به حقّ و استقامت در حقّ به ما روزی بفرما.
خدایا! آقای ما را از حبسِ غیبت مستخلص بگردان.
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) جریان ظهور را بر حضرت و بر رعیّتشان تسریع و تسهیل بفرما.
الها! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) نظام ما و رهبر خوب ما را تا ظهور با کفایت، با کرامت، با صحت و با عزّت مستدام بدار.
خدایا! فقر فرهنگی، فقرِ معیشتی، فقرِ سیاسی و فقرِ اطلاعاتی را از این ممکلت برطرف بفرما.
خدایا! جهاد تبیین را توسعه عنایت بفرما.
خدایا! ما را هم جزءِ مجاهدین این مسیر قرار بده.
خدایا! عاقبتمان را ختم به شهادت بفرما.
خدایا! حوائجِ این جمع و همهی مُلتمِسین و متوقعین را برآورده بگردان.
خدایا! جوانهای عزیزِ ما را به ساحلِ تشکیلِ خانواده، اشتغال مفید و پُر برکت، سعهی رزق در مادیّت و معنویّت برسان.
الها! پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) ما را مایهی ملامتِ دشمن قرار مده.
خدایا! دشمنان را بر ما مسلّط نکن.
خدایا! شیطان و نفسِ امّاره را مغلوبِ ما بگردان.
خدایا! لذّتِ بندگی خودت را به ما بچشان.
خدایا! آنچه که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آلِ پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) دادهای، به ما هم عنایت بفرما و از هر شرّی آنها را حفظ کردی، ما را هم حفظ بفرما.
خدایا! اماممان (رضوان الله تعالی علیه)، شهدایمان، مشایخمان، ذویالحقوق و گذشتگانمان را امروز به محمّد و آل محمّد ببخش و بیامرز.
وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه حجر، آیات ۸۷ الی ۹۹٫
[۳] «المیزان فی تفسیر القرآن» که بیشتر به تفسیر «المیزان» شهرت دارد، از جامعترین و مفصلترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است که در قرن چهاردهم هجری به قلم «سید محمد حسین طباطبائی» (۱۲۸۱ – ۱۳۶۰ش) نگاشته شده است. المیزان از تفسیرهای ترتیبی است و روش تفسیری آن، تفسیر قرآن به قرآن، یعنی تفسیر آیات به کمک دیگر آیات، است. انصاف علمی و دقت و عمق این تفسیر باعث شده است که این تفسیر مورد توجه عالمان شیعه و سنی قرار گیرد و به یکی از معتبرترین منابع فهم و تحقیق قرآن تبدیل شود. در ظرف مدت کوتاهی دهها کتاب و صدها مقاله و پایان نامه در مورد آن نوشته شده است. از امتیازات مهم این تفسیر بررسی عمیق موضوعات مهمی همچون اعجاز قرآن، قصص انبیا، روح و نفس، استجابت دعا، توحید، توبه، رزق، برکت، جهاد، و احباط است که به مناسبت آیه مربوط، مورد بررسی دقیق قرار گرفته است.
[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۰٫
[۵] کافی، ج ۲، ص ۵۶۰؛ دعای امام جواد (علیه السلام) برای گشایش در کارها و رفع اندوه و گرفتاری.
[۶] مفاتیح الجنان، دعای هفتم صحیفه سجادیّه.
[۷] سوره مبارکه واقعه، آیه ۱٫
[۸] تفسیر نمونه ط-دار الکتب الاسلامیه، جلد ۱۷، صفحه ۴۲۴٫
[۹] مقتل لهوف سید بن طاووس.
متن عبارت شریف: «وَ لَمَّا رَاَی الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ اَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَی لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَی هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا؟ هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِاِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی اِعَانَتِنَا؟ فَارْتَفَعَتْ اَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ اِلَی الْخَیْمَهِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّی اُوَدِّعَهُ فَاَخَذَهُ وَ اَوْمَاَ اِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْاَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّی الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَاَتَا رَمَی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی اَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ».
[۱۰] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
[۱۱] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۴۳٫
[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۸۷٫
[۱۳] «ذکر یونسیه» دعای حضرت یونس (علیه السلام) برای نجات خویش از شکم ماهی است. این ذکر در آیه ۸۷ سوره انبیا آمده و در رکعت اول نماز غفیله خوانده میشود. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که این دعا، اسم اعظم خداوند است که اگر خدا به آن خوانده شود، اجابت میکند. بزرگان اخلاق و عرفان نیز درباره مداومت بر گفتن این ذکر بهویژه در حال سجده تأکید دارند. آنگونه که در قرآن و روایات آمده است حضرت یونس (علیه السلام) مدتی در میان قوم خود تبلیغ کرد و چون ایمان نیاوردند، آنان را نفرین کرد و از نزد آنان رفت و سوار بر کشتی شد. خداوند یونس را به خاطر عدم پایداری در دعوت مردم، در شکم ماهی گرفتار ساخت و او توبه کرد و برای نجات خود دست به دعا برداشت. قرآن کریم دعای یونس را چنین نقل کرده است: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».
سید بن طاوس دعای یونس را که مشتمل بر ذکر یونسیه است چنین نقل کرده است: «یا رَبِّ مِنَ الْجِبَالِ أَنْزَلْتَنِی وَ مِنَ الْمَسْکنِ أَخْرَجْتَنِی وَ فِی الْبِحَارِ صَیرْتَنِی وَ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَبَسْتَنِی فَلا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».
در برخی منابع اهل سنت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که این دعا، اسم اعظم خداوند است که اگر خدا رابه آن بخوانند، اجابت میکند. پیامبر در پاسخ به سوال اصحاب که آیا این دعا تنها برای نجات یونس بود، به ادامه همین آیه قرآن استناد کرد که «و مؤمنان را [نیز] چنین نجات میدهیم.» در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید شده است که هر مسلمانی برای حاجت خود، این ذکر را بخواند، خداوند خواسته او را برآورده میکند. از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است که در شگفتم از کسی کهاندوه دارد چگونه به این آیه قرآن «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ». پناه نمیبرد در حالی که خداوند در ادامه آیه فرموده است: ما دعای او را پذیرفتیم و او را از اندوه نجات دادیم و مومنان را این گونه نجات میبخشیم.آیات ۸۷ و ۸۸ سوره انبیا که اشاره به ماجرای یونس و دربردارنده ذکر یونسیه است، در رکعت اول نماز غفیله بعد از سوره حمد خوانده میشود. بزرگان اخلاق و عرفان بر گفتن ذکر یونسیه تأکید بسیار دارند و مداومت بر آن را در هر حال راهگشای سالک میدانند. از سید علی قاضی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) عالم و عارف شیعه، توصیه به چهارصد بار گفتن ذکر یونسیه نقل شده است. از سید عبدالکریم رضوی کشمیری (رضوان الله تعالی علیه) نیز نقل شده که بهترین کار برای سالک، سجده است که ذکر یونسیه در آن گفته شود. وی بعد از هر نماز، ۴۰ بار ذکر یونسیه در سجده به مدت یک اربعین (۴۰ روز) را برای قضای حوائج توصیه میکرد. آیت الله انصاری همدانی (رضوان الله تعالی علیه) میگوید: ذکر یونسیه برای سالک، همانند سوخت برای ماشین است. همچنین از علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)، شاگرد آیتالله قاضی (رضوان الله تعالی علیه)، نقل شده که اول دستوری که آیتالله قاضی (رضوان الله تعالی علیه) میدادند، ذکر یونسی بود که به مدت یک سال در وقت خاص و در سجده خوانده شود.
[۱۴] معرفتِ نفْس شناخت حقیقت خویشتن و شناخت تمام ابعاد وجودی انسان است. بیشتر محققان بر این باورند که شناخت برخی از ابعاد نفس امکان دارد، اگر چه شناخت تمام ابعاد آن ممکن نباشد. از نظر آیت الله محمدتقی مصباح یزدی (رضوان الله تعالی علیه)، معرفت نفس بر همه دانشها و تلاشهای عملی انسان تقدم دارد. بر اساس روایات وارد شده از معصومان (علیهم السلام)، معرفت نفس به شناخت ربّ منتهی میگردد. این معرفت در عرفان اسلامی از مهمترین اصول به شمار آمده و ریشه معارف عقلی معرفی شده است. برای معرفت نفس سطوح و مراتب مختلفی از قبیل معرفت نفس اخلاقی و تربیتی، معرفت نفس دینی و نفسشناسی عرفانی ذکر شده است. برای شناختن خویشتن آثار و نتایجی ذکر شده، که خداشناسی، جهانشناسی و انسانشناسی از جمله آنهاست. از منظر محققان، خودخواهی، اشتغال فراوان به مسائل مادی و خدافراموشی از موانع اصلی معرفت نفس به شمار آمده است، چنانکه تزکیه نفس از عوامل مهمی معرفی شده که راه شناخت خویشتن را تسهیل میکند. به گفته آیت الله محمدتقی مصباح یزدی (رضوان الله تعالی علیه)، معرفت نفس بر همه دانشها و تلاشهای عملی انسان تقدم دارد؛ زیرا تمام تلاشهای انسان در حوزه علم و عمل به جهت تأمین لذتها، منافع و مصالح انسان انجام میگیرد و تا زمانی که حقیقت انسان، جایگاه و استعدادهای او شناخته نشود، همه تلاشهای علمی و عملی، بیهوده و بیپایه خواهد بود.
معرفت نفس در علم اخلاق جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا اخلاق نوعی تربیت است و تربیت بدون شناخت ممکن نیست. برخی از محققان معرفت نفس را مهمترین اصل در عرفان اسلامی به شمار آوردهاند، گفته شده در طریقه عرفانی ملا حسینقلی همدانی (رضوان الله تعالی علیه)، از عارفان قرن سیزدهم و چهاردهم قمری، و شاگردان وی، توجه به خویشتن و تأمل در معرفت نفس اهمیت بسیاری دارد. معرفت نفس، بهعنوان ریشه معارف عقلی معرفی شده و به همین جهت، این بحث از زمانهای قدیم مورد توجه فیلسوفان قرار داشته است. در کتب فلسفی پیشینیان مسئله معرفت نفس در بخش طبیعیات قرار داشت؛ اما ملا صدرا آن را در بحث الهیات قرار داد.
واژه معرفت نفس در قرآن به صراحت بیان نشده، اما محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) و عبدالله جوادی آملی (حفظه الله) از مفسران معاصر شیعه، آیههای «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ؛ به خودتان بپردازید»، «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا…فِی أَنفُسِهِمْ؛ بهزودی نشانههای خود را… در دلهایشان به آنها نشان خواهیم داد» و «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ، وَ فِی أَنْفُسِکُم؛ و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی است و در خود شما» را ناظر به این موضوع دانستهاند. علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) ذیل آیه ۱۰۵ سوره مائده بحثهای مفصلی را در رابطه با معرفت نفس ارائه کرده است.
در جوامع روایی شیعه معرفت نفس به صراحت مورد تأکید قرار گرفته و تنها در کتاب غرر الحکم ۲۸ روایت در مورد آن بیان شده است. در حدیث مشهوری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) که به حدیث معرفت نفس شهرت دارد، آمده است: «هر کس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت». ملاصدرا با استفاده از حدیث معرفت نفس، برهان معرفت نفس را بیان کرده و آن را پس از برهان صدیقین ارزشمندترین برهان برای اثبات و شناخت خدا شمرده است. بر اساس بعضی از روایتها، امام علی (علیه السلام) معرفت نفس را غایت معرفت، سودمندترین معارف و نیل به فوز اکبر دانسته و از کسی که به خود جاهل بوده، اما درصدد معرفت خدا بر آمده، اظهار تعجب کرده است. احادیث مشابه دیگری نیز در منابع روایی نقل شده است. به نظر بعضی از نویسندگان، معرفت نفس در اسلام، از آن نظر که مبدأ حرکت انسان به سمت خدا است، به دو شیوه آفاقی و انفسی مورد تأکید قرار گرفته است؛ در معرفت انفسی نفس انسان از آن جهت که مشتمل بر دو بعد مادی و معنوی است، مورد مطالعه قرار میگیرد؛ چنانکه در معرفت آفاقی انسان با تفکر در جهان هستی و مقایسه میان آفرینش خود و دیگر مخلوقات، از استعداد و تواناییهای خاص خود مطلع شده، به معرفت نفس نایل میشود.
[۱۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۸۷٫
[۱۶] سوره مبارکه ق، آیه ۲۲٫
[۱۷] «عاص بن وائل سهمی» از افرادی بود که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) را بسیار مورد اذیت قرار میداد. محقّقان اسلامی او را جزو پنج نفری دانستهاند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) را مسخره میکردند و خداوند آیه «اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» را درباره این افراد نازل فرمود. برخی از مفسّران شان نزول سوره کوثر را در جواب عاص بن وائل دانستهاند. ابن عباس میگوید: «عاص بن وائل که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) را هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتوگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامی که عاص بن وائل وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت میکردی؟ گفت با این مرد «ابتر»! این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبداللَّه پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از دنیا رفته بود، و عرب کسی را که پسر نداشت ابتر (بدون عقب) مینامید». بهعلاوه، مفسران شان نزول برخی آیات دیگر را نیز کار قبیح عاص میدانند.
[۱۸] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۴۱٫
پاسخ دهید